حسن روحانی در کارزار انتخاباتی و بعد از پیروزی در انتخابات مشی خود و دولتش را «اعتدال» معرفی کرده است. او معتقد است که مردم به مشی اعتدال وی و همراهانش رای دادهاند: «اکثریت مردم ایران رای به اعتدال، عقلانیت، خردورزی، مشورت، راه کارشناسی و دوری از افراط و خود سری دادند.»
تصویری نیز که اکثر رسانههای غیر فارسی زبان از حسن روحانی عرضه کردهاند فردی میانه رو و معتدل است. این مشی دقیقا در سیاست خارجی و داخلی یعنی چه و اگربه اجرا در بیاید چه حاصلی خواهد داشت؟ از این مشی چه نوع کابینه یا سیاستهایی بیرون می آید؟ آیا این مشی با دیگر سخنان حسن روحانی مبنی بر «مطیع رهبر بودن» یا «ممانعت از تکان خوردن آب در دل رهبری» (کیهان ۸ تیر ۱۳۹۲) همخوانی دارد؟ آیا آیتالله خامنهای فردی معتدل (به هر معنایی که شما خواستید) است تا فرد پیرو وی هم بتواند معتدل باشد؟ چه کسانی در دو دههی گذشته خود را به این عنوان معرفی کردهاند و خود چگونه مشیای داشتهاند؟
وسط طلایی ذهنی
روحانیت شیعه از جهت اخلاق نظری با اخلاق ارسطویی به روایت ملا احمد نراقی (معراج السعاده به فارسی) و پدرش ملا مهدی نراقی (جامع السعادات به عربی) پرورش یافته است. در این نظام اخلاقی، افراط و تفریط نفی میشود و وسط طلایی تمجید و تشویق. جالب اینجاست که افراد مذهبی و بالاخص روحانیون شیعه در انطباق این خط کش بر خود، خود را میانه میدانند و دیگران را افراطی و تفریطی، در حالی که دیگران نیز آنها را افراطی و تفریطی لقب میدهند.
بدین ترتیب معیاری قابل سنجش برای وسط طلایی در عالم خارج وجود ندارد و هر کس خودرا در میانهی طیف می بیند. به عنوان مثال اگر قوهی شهویه را در نظربگیریم، داشتن چهار زن دائم و چندین صیغه شهوترانی است یا میانه روی؟ برای همهی صفات و رفتارها هم یک طیف فرض می شود با یک سر افراط و یک سر تفریط.
با اتکا به همین نظام نظری دلبخواهی و مبهم است که همهی روحانیون شیعه میتوانند خود را میانه رو تصور کنند. بدین ترتیب در عالم نظر این عنوان به حسن روحانی و اکبر هاشمی رفسنجانی و همفکرانشان اختصاص ندارد.
مشی مدعیان این عنوان
کسانی که در دو دههی گذشته در ایران این عنوان را روی خود گذاشتهاند هاشمی رفسنجانی و نزدیکان وی بودهاند. برخی از نزدیکان وی (از جمله دخترش، فاطمه) حزبی به نام «اعتدال و توسعه» نیز تشکیل دادند که در انتخابات ۱۳۹۲ حامی حسن روحانی بود. اعضای شناخته شدهی این حزب که اکثر آنها در مرکز تحقیقات استراتژیک با حسن روحانی همکاری داشتهاند عبارتاند از محمدرضا نعمت زاده، اکبر ترکان، محمود واعظی، محمد علی نجفی، حسین محلوجی و محمد باقر نوبخت.
تصویری که مدعیان این عنوان در دو دههی گذشته از اعتدال دادهاند پیروی از مشی دولت رفسنجانی در سیاست داخلی و خارجی بوده است. این که آیا می توان مشی رفسنجانی در جمهوری اسلامی (مثلا ترورهای ایرانیان خارج از کشور) را معیار میانه روی گرفت خود مورد جدال است و بر ابهامات این تعبیر در فضای سیاسی ایران میافزاید به جای آن که این ابهامات را بزداید.
مشی گذشتهی حسن روحانی نیز این تعبیر را برای ما روشن نمیکند. او چه در نیروهای مسلح و چه در مرکز تحقیقات استراتژیک با داس وارد شد و نه با کلید و به تصفیهی افرادی که مثل او نمیاندیشیدند پرداخت. آیا تصفیهی نیروی انسانی بر اساس معیارهای غیر حرفهای میانهروی است؟ آیا انتخاب همکاران مرکز تحقیقات استراتژیک بر اساس روابط درون کاست حکومتی اعتدال است؟
سیاستهای اعتدالی
سیاست اعتدال روحانی در حوزهی اقتصاد چنین تعریف شده است: «اعتدال به دنبال اقتصاد مردمی و آزاد است البته با نظارت و هدایت دولت.» (حسن روحانی، تابناک، ۸ تیر ۱۳۹۲) این تعریف چه ربطی به اعتدال دارد؟ آیا «اقتصاد آزاد با هدایت دولت» که خود اول دعوا میان اقتصاددانان است (هدایت تا چه حد و با چه معیارهایی) مبتنی بر میانه روی است، عین اعتدال است یا به اعتدال منتهی می شود؟
در حوزهی سیاست خارجی با چنین تعریفی از اعتدال مواجه هستیم: «اعتدال در سیاست خارجی نه تسلیم است و نه ستیز ، نه انفعال است و نه تقابل.» (حسن روحانی، تابناک، ۸ تیر ۱۳۹۲) این هم در واقع سیاست تنشزدایی است و تنها با تمسک به قوهی غضبیه در نظام اخلاقی ملا احمد نراقی می توان آن را با دشواری ایستادن وسط میان شجاعت و بی باکی تعبیر کرد که معیاری فردی و اخلاقی است و ربط مستقیمی به تنظیم سیاست خارجی ندارد.
در سیاست داخلی کسانی که خود را اعتدالی معرفی می کردهاند (رفسنجانی و نزدیکانش) به حذف گروهها و افرادی که از نظر آنان افراطی تلقی می شوند پرداختهاند (با حمایت از نظارت استصوابی در دورهی چهارم مجلس برای حذف چپهای مذهبی یا دورههای مختلف ریاست جمهوری)؛ این هم ربطی به اعتدال ندارد. بدین ترتیب در حوزهی سیاستگذاری داخلی و خارجی اعتدال هیچ معنای محصلی ندارد و تاثیری نمی گذارد.
کابینهی معتدل
اعضای کابینهای که حسن روحانی در پی تشکیل آن است سه ویژگی خواهند داشت:
۱. همه وفادار و مطیع خامنهای خواهند بود و آیتالله خامنهای بدانها حساسیت ویژهای به دلیل تفکر انتقادی آنها نسبت به قانون اساسی، ولایت فقیه و شخص خود نخواهد داشت. او اگر از این امر تخطی کند با نیروهای حزب پادگانی و قوای تحت امر رهبر مواجه خواهد شد. اخطار حسین شریعتمداری مبنی بر عدم استفاده از اصلاح طلبان در دولت (کیهان ۱۰ تیر ۱۳۹۲)، اخطار محسنی اژهای در باب رد صلاحیت اعضای انتخاب شده توسط روحانی (کیهان ۱۱ تیر ۱۳۹۲) در صورت نزدیکی به اصلاح طلبان و اخطار حسین الله کرم مبنی بر حضور خیابانی در صورت اجرای سیاستهای اقتصادی دولت رفسنجانی طلیعهی برخورد با دولت او در صورت سرپیچی از فرمانهای آیتالله خامنهای هستند؛
۲. این اعضا از جناحهای سیاسی مختلف برگزیده خواهند شد، کاری که در کابینههای رفسنجانی و خاتمی نیز انجام شد؛ و
۳. با توجه به شرایط اقتصادی دشواری که جمهوری اسلامی دارد (رشد اقتصادی منفی، تورم بالای ۳۰ درصد، خوابیدن تولید در کشور، متوقف شدن تولید شغل و فساد کسترده) تجربهی کار اجرایی در انتخاب اعضای کابینه لحاظ خواهد شد.
روحانی گفته است که همکارانش را با مشی اعتدالی بر خواهد گزید اما در هیچ یک از سه ویژگی فوق اثری از معیار اعتدال و میانه روی دیده نمیشود مگر علی خامنهای و ولی فقیه را شاقول میانه روی بگیریم یا تجربهی اجرایی معیار اعتدال باشد یا عدم فعالیت در دو جناح سیاسی اصلاح طلب و اقتدارگرای درون حکومت معیار میانهروی باشد (با یمین و یسار یا چپ و راست و لذا گمراه تلقی کردن آنها، یا چنان که روحانیون میگویند: الیمین و الیسار مضله و الطریق الوسطی هی الجاده). میانه روی و اعتدال در این حوزه نامی برای توجیه انتخابهاست و نه نامی برای تبیین آنها.
آیتالله خامنهای و میانه روی؟
از ۲۴ سال حکومت خامنهای و نیروهای نزدیک به وی به هیچ وجه نمی توان میانه روی وی را (به هر تعریفی که از این واژه عرضه شود) نتیجه گرفت. همچنین هیچ گروه و فردی وی را میانه رو نخوانده است. او از روز اول حکومت خویش به زعم راست و چپ در سمت نیروهای مشهور به راست افراطی در فضای سیاسی ایران قرار میگرفته است. از سوی دیگر مشی مورد نظر رفسنجانی (که خود آن را اعتدال مینامد) در دورهی احمدی نژاد در تقابل با مشی خامنهای قرار گرفت. از این جهت معلوم نیست که اگر روحانی بخواهد با مشیای که خود و همراهانش اعتدال مینامند کشور را اداره کند چه سرنوشتی در مواجهه با علی خامنهای پیدا می کنند.
بیان خوشایندها و ناخوشایندها
در عالم سیاست، میانهروی و تندروی و کندروی با معیارهایی خاص قابل اندازهگیری نیستند. برای روشن کردن یا تبیین مواضع یک گروه تعابیری مثل میانهروی، کندروی و تندروی هیچ اطلاعی به خواننده نمیدهد. این تعابیر هیچ وجهی از پدیدهی مورد بحث را روشن نمیکنند. حسن روحانی برای یک گروه میانه رو است و برای گروه دیگر افراطی. شیمون پرز برای برخی از گروه های اسرائیلی و آمریکایی میانهرو است و برای حکومت ایران افراطی. خاتمی برای اصلاح طلبان میانهرو است و برای کیهان افراطی. این برچسبها در واقع خوشایند و ناخوشایند افراد را تعیین میکنند و بیشتر بیان احساساتاند تا بیانگر تحلیل و روشنگر وضعیت.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
دیدگاههای مطرح شده در این یادداشت نظر نویسنده آن است و نه بازتاب دیدگاههای رادیو فردا.
تصویری نیز که اکثر رسانههای غیر فارسی زبان از حسن روحانی عرضه کردهاند فردی میانه رو و معتدل است. این مشی دقیقا در سیاست خارجی و داخلی یعنی چه و اگربه اجرا در بیاید چه حاصلی خواهد داشت؟ از این مشی چه نوع کابینه یا سیاستهایی بیرون می آید؟ آیا این مشی با دیگر سخنان حسن روحانی مبنی بر «مطیع رهبر بودن» یا «ممانعت از تکان خوردن آب در دل رهبری» (کیهان ۸ تیر ۱۳۹۲) همخوانی دارد؟ آیا آیتالله خامنهای فردی معتدل (به هر معنایی که شما خواستید) است تا فرد پیرو وی هم بتواند معتدل باشد؟ چه کسانی در دو دههی گذشته خود را به این عنوان معرفی کردهاند و خود چگونه مشیای داشتهاند؟
وسط طلایی ذهنی
روحانیت شیعه از جهت اخلاق نظری با اخلاق ارسطویی به روایت ملا احمد نراقی (معراج السعاده به فارسی) و پدرش ملا مهدی نراقی (جامع السعادات به عربی) پرورش یافته است. در این نظام اخلاقی، افراط و تفریط نفی میشود و وسط طلایی تمجید و تشویق. جالب اینجاست که افراد مذهبی و بالاخص روحانیون شیعه در انطباق این خط کش بر خود، خود را میانه میدانند و دیگران را افراطی و تفریطی، در حالی که دیگران نیز آنها را افراطی و تفریطی لقب میدهند.
بدین ترتیب معیاری قابل سنجش برای وسط طلایی در عالم خارج وجود ندارد و هر کس خودرا در میانهی طیف می بیند. به عنوان مثال اگر قوهی شهویه را در نظربگیریم، داشتن چهار زن دائم و چندین صیغه شهوترانی است یا میانه روی؟ برای همهی صفات و رفتارها هم یک طیف فرض می شود با یک سر افراط و یک سر تفریط.
با اتکا به همین نظام نظری دلبخواهی و مبهم است که همهی روحانیون شیعه میتوانند خود را میانه رو تصور کنند. بدین ترتیب در عالم نظر این عنوان به حسن روحانی و اکبر هاشمی رفسنجانی و همفکرانشان اختصاص ندارد.
مشی مدعیان این عنوان
کسانی که در دو دههی گذشته در ایران این عنوان را روی خود گذاشتهاند هاشمی رفسنجانی و نزدیکان وی بودهاند. برخی از نزدیکان وی (از جمله دخترش، فاطمه) حزبی به نام «اعتدال و توسعه» نیز تشکیل دادند که در انتخابات ۱۳۹۲ حامی حسن روحانی بود. اعضای شناخته شدهی این حزب که اکثر آنها در مرکز تحقیقات استراتژیک با حسن روحانی همکاری داشتهاند عبارتاند از محمدرضا نعمت زاده، اکبر ترکان، محمود واعظی، محمد علی نجفی، حسین محلوجی و محمد باقر نوبخت.
تصویری که مدعیان این عنوان در دو دههی گذشته از اعتدال دادهاند پیروی از مشی دولت رفسنجانی در سیاست داخلی و خارجی بوده است. این که آیا می توان مشی رفسنجانی در جمهوری اسلامی (مثلا ترورهای ایرانیان خارج از کشور) را معیار میانه روی گرفت خود مورد جدال است و بر ابهامات این تعبیر در فضای سیاسی ایران میافزاید به جای آن که این ابهامات را بزداید.
مشی گذشتهی حسن روحانی نیز این تعبیر را برای ما روشن نمیکند. او چه در نیروهای مسلح و چه در مرکز تحقیقات استراتژیک با داس وارد شد و نه با کلید و به تصفیهی افرادی که مثل او نمیاندیشیدند پرداخت. آیا تصفیهی نیروی انسانی بر اساس معیارهای غیر حرفهای میانهروی است؟ آیا انتخاب همکاران مرکز تحقیقات استراتژیک بر اساس روابط درون کاست حکومتی اعتدال است؟
سیاستهای اعتدالی
سیاست اعتدال روحانی در حوزهی اقتصاد چنین تعریف شده است: «اعتدال به دنبال اقتصاد مردمی و آزاد است البته با نظارت و هدایت دولت.» (حسن روحانی، تابناک، ۸ تیر ۱۳۹۲) این تعریف چه ربطی به اعتدال دارد؟ آیا «اقتصاد آزاد با هدایت دولت» که خود اول دعوا میان اقتصاددانان است (هدایت تا چه حد و با چه معیارهایی) مبتنی بر میانه روی است، عین اعتدال است یا به اعتدال منتهی می شود؟
در حوزهی سیاست خارجی با چنین تعریفی از اعتدال مواجه هستیم: «اعتدال در سیاست خارجی نه تسلیم است و نه ستیز ، نه انفعال است و نه تقابل.» (حسن روحانی، تابناک، ۸ تیر ۱۳۹۲) این هم در واقع سیاست تنشزدایی است و تنها با تمسک به قوهی غضبیه در نظام اخلاقی ملا احمد نراقی می توان آن را با دشواری ایستادن وسط میان شجاعت و بی باکی تعبیر کرد که معیاری فردی و اخلاقی است و ربط مستقیمی به تنظیم سیاست خارجی ندارد.
در سیاست داخلی کسانی که خود را اعتدالی معرفی می کردهاند (رفسنجانی و نزدیکانش) به حذف گروهها و افرادی که از نظر آنان افراطی تلقی می شوند پرداختهاند (با حمایت از نظارت استصوابی در دورهی چهارم مجلس برای حذف چپهای مذهبی یا دورههای مختلف ریاست جمهوری)؛ این هم ربطی به اعتدال ندارد. بدین ترتیب در حوزهی سیاستگذاری داخلی و خارجی اعتدال هیچ معنای محصلی ندارد و تاثیری نمی گذارد.
کابینهی معتدل
اعضای کابینهای که حسن روحانی در پی تشکیل آن است سه ویژگی خواهند داشت:
۱. همه وفادار و مطیع خامنهای خواهند بود و آیتالله خامنهای بدانها حساسیت ویژهای به دلیل تفکر انتقادی آنها نسبت به قانون اساسی، ولایت فقیه و شخص خود نخواهد داشت. او اگر از این امر تخطی کند با نیروهای حزب پادگانی و قوای تحت امر رهبر مواجه خواهد شد. اخطار حسین شریعتمداری مبنی بر عدم استفاده از اصلاح طلبان در دولت (کیهان ۱۰ تیر ۱۳۹۲)، اخطار محسنی اژهای در باب رد صلاحیت اعضای انتخاب شده توسط روحانی (کیهان ۱۱ تیر ۱۳۹۲) در صورت نزدیکی به اصلاح طلبان و اخطار حسین الله کرم مبنی بر حضور خیابانی در صورت اجرای سیاستهای اقتصادی دولت رفسنجانی طلیعهی برخورد با دولت او در صورت سرپیچی از فرمانهای آیتالله خامنهای هستند؛
۲. این اعضا از جناحهای سیاسی مختلف برگزیده خواهند شد، کاری که در کابینههای رفسنجانی و خاتمی نیز انجام شد؛ و
۳. با توجه به شرایط اقتصادی دشواری که جمهوری اسلامی دارد (رشد اقتصادی منفی، تورم بالای ۳۰ درصد، خوابیدن تولید در کشور، متوقف شدن تولید شغل و فساد کسترده) تجربهی کار اجرایی در انتخاب اعضای کابینه لحاظ خواهد شد.
روحانی گفته است که همکارانش را با مشی اعتدالی بر خواهد گزید اما در هیچ یک از سه ویژگی فوق اثری از معیار اعتدال و میانه روی دیده نمیشود مگر علی خامنهای و ولی فقیه را شاقول میانه روی بگیریم یا تجربهی اجرایی معیار اعتدال باشد یا عدم فعالیت در دو جناح سیاسی اصلاح طلب و اقتدارگرای درون حکومت معیار میانهروی باشد (با یمین و یسار یا چپ و راست و لذا گمراه تلقی کردن آنها، یا چنان که روحانیون میگویند: الیمین و الیسار مضله و الطریق الوسطی هی الجاده). میانه روی و اعتدال در این حوزه نامی برای توجیه انتخابهاست و نه نامی برای تبیین آنها.
آیتالله خامنهای و میانه روی؟
از ۲۴ سال حکومت خامنهای و نیروهای نزدیک به وی به هیچ وجه نمی توان میانه روی وی را (به هر تعریفی که از این واژه عرضه شود) نتیجه گرفت. همچنین هیچ گروه و فردی وی را میانه رو نخوانده است. او از روز اول حکومت خویش به زعم راست و چپ در سمت نیروهای مشهور به راست افراطی در فضای سیاسی ایران قرار میگرفته است. از سوی دیگر مشی مورد نظر رفسنجانی (که خود آن را اعتدال مینامد) در دورهی احمدی نژاد در تقابل با مشی خامنهای قرار گرفت. از این جهت معلوم نیست که اگر روحانی بخواهد با مشیای که خود و همراهانش اعتدال مینامند کشور را اداره کند چه سرنوشتی در مواجهه با علی خامنهای پیدا می کنند.
بیان خوشایندها و ناخوشایندها
در عالم سیاست، میانهروی و تندروی و کندروی با معیارهایی خاص قابل اندازهگیری نیستند. برای روشن کردن یا تبیین مواضع یک گروه تعابیری مثل میانهروی، کندروی و تندروی هیچ اطلاعی به خواننده نمیدهد. این تعابیر هیچ وجهی از پدیدهی مورد بحث را روشن نمیکنند. حسن روحانی برای یک گروه میانه رو است و برای گروه دیگر افراطی. شیمون پرز برای برخی از گروه های اسرائیلی و آمریکایی میانهرو است و برای حکومت ایران افراطی. خاتمی برای اصلاح طلبان میانهرو است و برای کیهان افراطی. این برچسبها در واقع خوشایند و ناخوشایند افراد را تعیین میکنند و بیشتر بیان احساساتاند تا بیانگر تحلیل و روشنگر وضعیت.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
دیدگاههای مطرح شده در این یادداشت نظر نویسنده آن است و نه بازتاب دیدگاههای رادیو فردا.