دهه گذشته ايران را از زوايای گوناگون می توان تحليل کرد. صدها پرسش می توان در انداخت و در انتظار پاسخ صاحبنظران نشست. يکی از پرسش ها اين است: تأثيرگذارترين شخصيت سياسی دهه ی ۸۰ ايران چه کسی بوده است؟
به سرعت اسامی در ذهن رديف می شود :آيت الله خامنه ای، آيت الله منتظری ، سيد محمد خاتمی، مهندس ميرحسين موسوی، مهدی کروبی ، آيت الله اکبر هاشمی رفسنجانی، محمود احمدی نژاد، آيت الله هاشمی شاهرودی، آيت الله صادق لاريجانی، و ديگران.
اما پرسش آن قدر کلی است که آدمی نمی داند چگونه به آن پاسخ گويد. درست است که پرسش گر طالب "تأثيرگذارترين" شخصيت سياسی ايران در دهه ی ۸۰ است، اما تأثير در کدام قلمرو؟ اگر تأثير را به سياست داخلی و خارجی مقيد سازيم، تا حدود زيادی کار را بر تحليل گر ساده کرده ايم، چرا که افراد زيادی از دايره ی بحث حذف خواهند شد. ممکن است فردی در حوزه ی سياسی داخلی تأثيرگذار بوده، اما در قلمرو سياست بين المللی هيچ تأثيری نداشته باشد. مدعای نوشتار کنونی اين است: احمدی نژاد تأثيرگذارترين شخيصت سياسی ايران در دهه ی ۸۰ است. چرا؟
يکم- سطح جهانی: احمدی نژاد با سخنان نسنجيده و مخرب و سياست های نابخردانه ، دولت های غربی را عليه ايران بسيج کرد. دولت اسرائيل با استفاده ی احسن از سخنان او، فضايی بين المللی عليه ايران پديد آورد. به جديدترين سخنان او بنگريد که گفته است: "به خدا صهيونيست ها پخمهترين پخمهها در عالم هستند".
او قطعنامه های سازمان ملل عليه ايران را "کاغذ پاره" قلمداد می کرد که هيچ کس برای آن "تره هم خورد نکرد"، اما آن کاغذ پاره ها کار خود را کرد و او و همفکرانش- از جمله آيت الله خامنه ای که نظرات خود را به او نزديک خواند- هرگز لحظه ای تأمل نکردند که بدين ترتيب اختيار ايران به دولت آمريکا سپرده می شود، چرا که آمريکا برای تصويب هر قطعنامه ای به نظر موافق اعضای شورای امنيت سازمان ملل- خصوصاً پنج کشور دارای حق وتو- نياز داشت و دارد، اما لغو هيچ قطعنامه ای بدون نظر موافق دولت آمريکا ممکن نخواهد بود. ايران حتی اگر با دولت های غربی بر سر نزاع هسته ای به توافق صددرصدی دست يابد، لغو تحريم های آمريکا و اروپا چند سالی به طول خواهد انجاميد.
رابطه ايران با کشورهای عربی منطقه نيز در دوران احمدی نژاد به بدترين شکل ممکن در آمد و اينک برخی از کشورهای عربی بزرگترين محرکان برخورد با ايرانند. ايران امروز در وضعيت خطرناکی قرار گرفته است که برخی از اين خطرات معطوف به موجوديت کشور است. کدام شخصيت سياسی تا اين اندازه در فضای بين المللی در رابطه ی با ايران تأثيرگذار بوده است؟
از سوی ديگر، احمدی نژاد هرگاه تشخيص دهد که تصميم گيری های ملی به زيان شخص اوست، با خرابکاری مانع تحقق آنها می شود. وقتی تيم هسته ای در ژنو با طرف غربی به توافقاتی دست يافت، اين توافق بعداً از جانب طرف ايرانی ناديده گرفته شد و بر هم خورد.
پس از آن احمدی نژاد در گفت و گوی تلويزيونی اعلام کرد که :"موضوع هستهای از نظر ما حل شده است و ما هم اکنون موضوعی به نام موضوع هستهای که بخواهيم درباره ی آن با آنها گفت و گو کنيم نداريم، حال هر قدر میخواهند هياهو کنند، اين مسئله از نظر ما تمام شده است". عکس العمل ياران او- خصوصاً روزنامه ی ايران- نشانگر آن است که از مذاکرات استانبول هم راضی نيست.
سياست خارجی را فراموش کرده و موضوع بحث را به قلمرو سياست داخلی معطوف سازيم. احمدی نژاد تغييرات بسياری در قلمرو سياست داخلی ايجاد کرد.
دوم- رابطه ی با رهبری: دو رئيس جمهور قبلی(هاشمی رفسنجانی و خاتمی) در صورت اختلاف نظر با رهبری، نظرات او را به اجرا می نهادند، اما احمدی نژاد در برابر احکام حکومتی آيت الله خامنه ای هم ايستاد و رهبری را مجبور کرد تا احکام خود را علنی سازد. پس از آن هم دست به خانه نشينی يازده روزه زد. مشايی و جن گيران به احمدی نژاد گفته اند که آيت الله خامنه ای ظرف يکسال خواهد مرد، تو بايد با ايستادن خود را برای دوران پس از مرگ او آماده سازی. ايستادگی همانا و تأثيرگذاری بيشتر و بيشتر همان.
سوم- رئيس جمهور ۲۵ ميليونی: مطابق تأييد شورای نگهبان، احمدی نژاد در انتخابات رياست جمهوری ۲۲ خرداد ۱۳۸۸ با حدود ۲۴ و نيم ميليون رأی بر رقبای خود پيروز شده است. اين مدعا يا صادق و يا کاذب. اگر صادق است، او به گونه ای بر مخاطبان تأثيرگذارده که توانسته است چنين آرای بالايی به دست آورد. اگر کاذب است، او توانسته است رهبر و ديگر زمامداران و نهادهای جمهوری اسلامی را مجاب نمايد که به چنين تقلب بزرگی دست زنند و پيامدهای عملی آن- از جمله اعتراضات اجتماعی چند ماهه ی پس از انتخابات- را پذيرا شوند.
چهارم- حذف سوبسيدها: دو رئيس جمهور قبلی- به دلايل عديده- حاضر به اجرای حذف کامل يارانه ها نبودند، اما احمدی نژاد طرح هدفمندکردن يارانه ها را به اجرا نهاد. عده ی زيادی بر اين باور بودند که اجرای اين طرح موجب شورش های اجتماعی گسترده ای در ايران خواهد شد. اما مشايی به نقل از موجودات رازآلود(امام زمان؟! اجنه؟!) به او گفته بود که آن را اجرا کن و مطمئن باش که هيچ اتفاقی نمی افتد و نيفتاد. اينک نيز- برخلاف نظر اکثريت نمايندگان مجلس و اقتصاددانهای خبره- به دنبال آن است تا در يکسال باقيمانده ی دوران رياست جمهوری اش اين طرح را تا نهايت خود پيش برده و تمامی يارانه ها را حذف کند.شايد هدف او اين باشد که اين طرح را در تاريخ ايران به نام خود ثبت نمايد.
پنجم- قانون شکنی: احمدی نژاد به شدت قانون شکن است. قانون ستيزی او ابعاد گوناگونی دارد:
رد قانون های مصوب مجلس : احمدی نژاد قانون های زيادی را رد کرده است. به عنوان نمونه، قانون تأسيس وزارت ورزش را تا مدتهای زيادی نپذيرفت تا اين که در نهايت تحت فشارهای بسيار مجبور به پذيرش آن و معرفی وزير ورزش به مجلس شد.
تصرف حق تفسير قانون: مطابق قانون اساسی تفسير قوانين عادی با مجلس شورای اسلامی است. اما احمدی نژاد در سمينار "ارتقای سلامت نظام اداری"- ۱۰/۲/۹۱ - گفته است که تفسير قانون با قوه ی مجريه است، نه مجلس.
اختيارات فراتر از قانون اساسی برای خود قائل شدن:احمدی نژاد قانون نظارت نمايندگان مجلس بر خود را برخلاف قانون اساسی به شمار آورد و از هیأت عالی حل اختلاف قوا خواست تا به اين مسأله رسيدگی کند. در صورتی که تشخيص تعارض قوانين مصوب مجلس با شرع و قانون اساسی با شورای نگهبان است.
قانون بودجه: قانون بودجه مهمترين قانون اداره ی کشور در عرض يک سال است. همه ی دستگاه های حکومتی و غير حکومتی بر اين اساس خود را تنظيم می کنند. اين قانون تأثير مستقيم بر تورم، بيکاری، رشد اقتصادی، رکود، فقر و...دارد. اما قانون بودجه برای احمدی نژاد کاغذ پاره ای بيش نيست.
او هرگونه که خود تشخيص دهد درآمدها را هزينه می کند و به هيچ قانونی پايبند نيست. فاز اول طرح هدفمندسازی يارانه ها را کاملاً مطابق ميل خود- با نقض صريح قانون مصوب مجلس- به اجرا نهاد.
به نوشته ی احمد توکلی- رئيس مرکز پژوهش های مجلس- احمدی نژاد "در اجرای قانون ۱۶ مادهای هدفمند کردن ۱۷ حکم را نقض کرده است". يعنی،مطابق قانون می بايست حداکثر ۵۰ درصد درآمد را صرف خانوارها می کرد، اما نه تنها صد در صد درآمد(۲۹ هزار ميليارد تومان) را صرف پرداخت نقدی کرد، بلکه ۱۶ هزار ميليارد تومان ديگر هم از بانک مرکزی و منابع ديگر گرفته و صرف پرداخت نقدی کرد (تخلف ۱۶ ميليارد تومانی). بانک مرکزی برای تأمين قرض دولت، اسکناس چاپ کرد(خلق پول) و بدين ترتيب نقدينگی و تقاضا را افزايش داد. از پرداخت ۳۰ درصد سهم بخش توليد از درآمدها نيز خودداری کرد. بدين ترتيب تورم و بيکاری افزايش يافت. و...
احمدی نژاد برای اجرای فاز دوم طرح يارانه نيز به شدت به مجلس فشار وارد می آورد تا دست او را باز بگذارند تا هرگونه که می خواهد عمل کند.
نمايندگان طرفدار دولت به نمايندگان منتقد دولت می گويند که هرچه که احمدی نژاد برای اجرای فاز دوم طرح هدفمندسازی يارانه می خواهد، بايد به تصويب برسانيم. برای اين که اگر مطابق ميل او عمل نشود، او قانون را اجرا نخواهد کرد. به گزارش احمد توکلی، در جلسات کميسيون تلفيق مجلس آنان می گفتند:
"ايراد ديگری که [نمايندگان طرفدار دولت] میگرفتند اين بود که به اين ترتيب دولت چون نمی تواند نقدی را اضافه کند، قانون را اجرا نمیکند...مهمترين دليلی که موافقان پيشنهاد دولت، به شکل خصوصی بر آن اصرار داشتند، خلاصهاش اين بود که آقای احمدی نژاد در هر حال قانون را اجرا نمیکند جز بخش پرداخت نقدی آن را".
ميزان تأثيرگذاری احمدی نژاد را از همين جا می توان فهميد. او مهمترين طرح اقتصادی کشور را هرگونه که خود بخواهد، اجرا می کند. قانونی که مجلس به تصويب برساند، برای او فاقد ارزش است. احمد توکلی به نمايندگان طرفدار دولت پاسخ داده است که احمدی نژاد يا:
"برای کسب ۱۳۵ هزار ميليارد تومان قيمتها را جهش شديدی میدهد که واويلاست، يا قيمتها را زياد بالا نمیبرد، ولی بر اساس اجازه ی آن مبلغ، با چاپ اسکناس و توزيع آن به اقتصاد آسيب می زند و باز هم واويلاست".
احمد توکلی در جلسه ی علنی مجلس نيز هشدار داد که حتی اگر پيشنهاد نمايندگان منتقد دولت به تصويب رسد،قيمت حامل های انرژی ۵۰ تا ۶۰ درصد افزايش خواهد يافت، چه رسد به پيشنهاد دولت. اما نمايندگان مجلس آگاهند که کاری از دستشان ساخته نيست. به همين دليل احمد توکلی به همه اطلاع می دهد که قرار است احمدی نژاد در سال جاری در کشور "واويلا" کند. اين هم نوع ديگری از تأثيرگذاری است.
ششم- ترويج سخنان و رويه های غير علمی: احمدی نژاد در اين زمينه هم فردی به شدت تأثيرگذار بوده است. او سازمان برنامه و بودجه را منحل کرد. بودجه نويسی را هم به تمسخر گرفته و هميشه در روزهای پايانی سال چيزهايی به نام بودجه به مجلس تحويل داده تا آنها از سر اضطرار آن را به تصويب برسانند و دست وی را در به ريختن همه ی امور کاملاً باز بگذارند.
احمدی نژاد وعده های بسياری به مردم داده و می دهد که با اصول علم اقتصاد تعارض بنيادين دارد، اما او منکر علم اقتصاد است. به عنوان نمونه، او وعده داده بود که دولت در سال ۱۳۹۰ ، دو و نيم ميليون شغل جديد ايجاد خواهد کرد. اما در ۲۲/۱/۹۱ به همه اطلاع داد که تنها يک ميليون و شصدهزار شغل ايجاد کرده است. می گويد:
"در سال ۹۰ ايجاد ۲.۵ ميليون شغل هدفگذاری شد و کارهای زيادی نيز برای تحقق آن صورت گرفت...تا به حال نيز ايجاد بيش از يک ميليون و ششصد هزار شغل در سال ۹۰ بررسی و مورد تاييد قرار گرفته است. دولت مصمم است برای سال ۹۱ نيز ايجاد ۲.۵ ميليون شغل ديگر را محقق کند".
نه تنها مدعای اول او کاذب است، بلکه مدعای دوم او نيز کاذب است. طی برنامه ی سوم با نرخ رشد ۶ و ۳۶ درصدی، به طور متوسط ۵۸۸۶۰۰ شغل در سال ايجاد شده است. طی سه سال اول برنامه ی چهارم (۸۶-۸۴) با همين نرخ رشد، به طور متوسط ۷۶۴۶۰۰ فرصت شغلی در سال ايجاد شده است. به گزارش صندوق بين المللی پول، نرخ رشد توليد ناخالص داخلی ايران در سال ۱۳۹۰ فقط ۲ درصد بوده است. حال چگونه با رشد ۲ درصدی، دولت احمدی نژاد دو و نيم ميليون يا يک ميليون و شصدهزار شغل ايجاد کرده است؟
دروغ بودن اين مدعيات توسط نهادهای همين دولت نيز روشن شده است. مرکز آمار ايران که نهادی دولتی است، اخيراً نرخ بيکاری در سال ۱۳۹۰ را ۳۳/۱۲ درصد اعلام کرده است. اگر اين گزارش درست باشد، تعداد بيکاران از سه ميليون و دويست هزار نفر در سال ۱۳۸۹ به دو ميليون و هشتصد هزار نفر در سال ۱۳۹۰ کاهش يافته است. معنای اين امر اين است که دولت در سال ۹۰ فقط ۴۰۰ هزار شغل جديد ايجاد کرده است.
اما احمدی نژاد چگونه می خواسته در سال ۹۰ - و می خواهد در سال ۹۱- دو ميليون و نيم شغل ايجاد کند؟ او که علم اقتصاد را به رسميت نمی شناسد، در ۲۱/۲/۹۱ در حرم امام رضا طرح خود را شرح داده است. می گويد:
"درباره ی حل معضل بيکاری، همه بايد همت کنند و اگر مغازه داری، کارخانه داری و کشاورزی می تواند حتی برای يک نفر اشتغال ايجاد کند بايد اين کار را انجام دهد. چهار ميليون کشاورز در کشور وجود دارد که اگر۳۰۰ هزار نفر از اين گروه يک شغل ايجاد کنند۳۰۰ هزار شغل می شود. دو و نيم ميليون نفر اصناف در کشور وجود دارند که اگر فقط ۵۰۰ هزار نفر از آنها فقط نصفی شغل ايجاد کنند و يک کارگر يا شاگرد بياورند می شود۵۰۰ هزار شغل و ۶۰۰ هزار کارگاه صنعتی در کشور وجود دارد که اگر به طور متوسط نيم نفر نيرو به مجموعه خود اضافه کنند می شود ۳۰۰ هزار نفر اشتغال که مجموعه ی اينها بيش از يک ميليون شغل می شود که ما بيش از اين رقم افرادی که کاملا در کشور بيکارند نداريم".
هفتم- گفتمان احمدی نژادی : زبان احمدی نژاد، زبان لومپنی است، او گفته که "رئيس جمهور کف خيابان است". بچه ی "کف خيابان" بودن در زبان احمدی نژاد معنای خاصی دارد که بدان بايد توجه داشت.
به برخی از سخنان او توجه فرمائيد:
"بابا جون، آبو بريز همون جات که می سوزه ، چرا آبو يک جای ديگه می ريزی؟"، "شما الان نمی تونيد آب بينی خودتونو بالا بکشيد"، "بابا اون ممه رو لولو برد"،"شب عيد است، می خواهيم با هم صفا کنيم" ،"ما میگوييم به دخترها و پسرها اينقدر گير سه پيچ ندهيد"،"آنقدر قطعنامه صادر کنين تا قطعنامه دونتون پاره بشه". از اين جهت هم او تأثيرگذار بوده است. او اين زبان را به سطح دولت برد و به کمک رسانه های پربيننده و پرشنونده و پرخواننده آن را ترويج کرد و می کند.
هشتم- مسئوليت آيت الله خامنه ای و مردم : درست است که احمدی نژاد تأثيرگذارترين شخصيت سياسی دهه ی ۸۰ ايران است؛ اما او بدون پشتيبانی همه جانبه ی آيت الله خامنه ای نمی توانست چنين موقعيتی کسب کند.
ولی فقيه در نماز جمعه ی ۲۹ خرداد ۱۳۸۸ رسماً به همه اعلام کرد که نظرات احمدی نژاد از همه ی طبقه ی حاکمه ی سه دهه ی گذشته ی جمهوری اسلامی به او نزديکتر است. او همه را قربانی کرد- از جمله هاشمی رفسنجانی دوست پنجاه ساله اش - تا احمدی نژاد را به چنين موقعيت تأثيرگذاری ارتقا دهد. اينک نيز مسئوليت همه ی عملکرد او با رهبر جمهوری اسلامی است. احمدی نژاد تأثرگذارترين شخصيت سياسی دهه ی ۸۰ ايران بوده است، اما دو سال و نيم از دوران رياست جمهوری متعلق به دهه ی ۹۰ است.
شايد تأثيرات گفتار و رفتار او چنان دامنه دار باشد که وی را به مهمترين شخصيت سياسی دهه ی ۹۰ ايران نيز مبدل سازد. به اين نکته ی مهم هم بايد توجه داشت که نه تنها آيت الله خامنه ای ، که همه ی ما ايرانيان مسئول گفتار و رفتار احمدی نژاديم ، چرا که دولت های غربی به رهبری دولت آمريکا و اسرائيل يا خداوند او را بر سر ما خراب نکردند، او از دل جامعه ی ايران برون آمد و بر صدر نشست. نمی توان و نبايد مسئوليت اعمالمان را به گردن ديگران بيندازيم. مخالفان جمهوری اسلامی نيز نتوانسته اند شخصيت سياسی تأثيرگذاری خلق کنند. اگر اين امر گناه باشد، گناه آن به گردن خود مخالفان است، نه هيچ کس ديگر. مسئوليت پذيری بخش مهمی از هدف نيکوی برون رفت از "ام الفساد خودکامگی" است.
------------
-نظرات مندرج در این مقاله الزاما بازتاب دیدگاه رادیوفردا نیست
به سرعت اسامی در ذهن رديف می شود :آيت الله خامنه ای، آيت الله منتظری ، سيد محمد خاتمی، مهندس ميرحسين موسوی، مهدی کروبی ، آيت الله اکبر هاشمی رفسنجانی، محمود احمدی نژاد، آيت الله هاشمی شاهرودی، آيت الله صادق لاريجانی، و ديگران.
اما پرسش آن قدر کلی است که آدمی نمی داند چگونه به آن پاسخ گويد. درست است که پرسش گر طالب "تأثيرگذارترين" شخصيت سياسی ايران در دهه ی ۸۰ است، اما تأثير در کدام قلمرو؟ اگر تأثير را به سياست داخلی و خارجی مقيد سازيم، تا حدود زيادی کار را بر تحليل گر ساده کرده ايم، چرا که افراد زيادی از دايره ی بحث حذف خواهند شد. ممکن است فردی در حوزه ی سياسی داخلی تأثيرگذار بوده، اما در قلمرو سياست بين المللی هيچ تأثيری نداشته باشد. مدعای نوشتار کنونی اين است: احمدی نژاد تأثيرگذارترين شخيصت سياسی ايران در دهه ی ۸۰ است. چرا؟
يکم- سطح جهانی: احمدی نژاد با سخنان نسنجيده و مخرب و سياست های نابخردانه ، دولت های غربی را عليه ايران بسيج کرد. دولت اسرائيل با استفاده ی احسن از سخنان او، فضايی بين المللی عليه ايران پديد آورد. به جديدترين سخنان او بنگريد که گفته است: "به خدا صهيونيست ها پخمهترين پخمهها در عالم هستند".
او قطعنامه های سازمان ملل عليه ايران را "کاغذ پاره" قلمداد می کرد که هيچ کس برای آن "تره هم خورد نکرد"، اما آن کاغذ پاره ها کار خود را کرد و او و همفکرانش- از جمله آيت الله خامنه ای که نظرات خود را به او نزديک خواند- هرگز لحظه ای تأمل نکردند که بدين ترتيب اختيار ايران به دولت آمريکا سپرده می شود، چرا که آمريکا برای تصويب هر قطعنامه ای به نظر موافق اعضای شورای امنيت سازمان ملل- خصوصاً پنج کشور دارای حق وتو- نياز داشت و دارد، اما لغو هيچ قطعنامه ای بدون نظر موافق دولت آمريکا ممکن نخواهد بود. ايران حتی اگر با دولت های غربی بر سر نزاع هسته ای به توافق صددرصدی دست يابد، لغو تحريم های آمريکا و اروپا چند سالی به طول خواهد انجاميد.
رابطه ايران با کشورهای عربی منطقه نيز در دوران احمدی نژاد به بدترين شکل ممکن در آمد و اينک برخی از کشورهای عربی بزرگترين محرکان برخورد با ايرانند. ايران امروز در وضعيت خطرناکی قرار گرفته است که برخی از اين خطرات معطوف به موجوديت کشور است. کدام شخصيت سياسی تا اين اندازه در فضای بين المللی در رابطه ی با ايران تأثيرگذار بوده است؟
از سوی ديگر، احمدی نژاد هرگاه تشخيص دهد که تصميم گيری های ملی به زيان شخص اوست، با خرابکاری مانع تحقق آنها می شود. وقتی تيم هسته ای در ژنو با طرف غربی به توافقاتی دست يافت، اين توافق بعداً از جانب طرف ايرانی ناديده گرفته شد و بر هم خورد.
پس از آن احمدی نژاد در گفت و گوی تلويزيونی اعلام کرد که :"موضوع هستهای از نظر ما حل شده است و ما هم اکنون موضوعی به نام موضوع هستهای که بخواهيم درباره ی آن با آنها گفت و گو کنيم نداريم، حال هر قدر میخواهند هياهو کنند، اين مسئله از نظر ما تمام شده است". عکس العمل ياران او- خصوصاً روزنامه ی ايران- نشانگر آن است که از مذاکرات استانبول هم راضی نيست.
سياست خارجی را فراموش کرده و موضوع بحث را به قلمرو سياست داخلی معطوف سازيم. احمدی نژاد تغييرات بسياری در قلمرو سياست داخلی ايجاد کرد.
دوم- رابطه ی با رهبری: دو رئيس جمهور قبلی(هاشمی رفسنجانی و خاتمی) در صورت اختلاف نظر با رهبری، نظرات او را به اجرا می نهادند، اما احمدی نژاد در برابر احکام حکومتی آيت الله خامنه ای هم ايستاد و رهبری را مجبور کرد تا احکام خود را علنی سازد. پس از آن هم دست به خانه نشينی يازده روزه زد. مشايی و جن گيران به احمدی نژاد گفته اند که آيت الله خامنه ای ظرف يکسال خواهد مرد، تو بايد با ايستادن خود را برای دوران پس از مرگ او آماده سازی. ايستادگی همانا و تأثيرگذاری بيشتر و بيشتر همان.
سوم- رئيس جمهور ۲۵ ميليونی: مطابق تأييد شورای نگهبان، احمدی نژاد در انتخابات رياست جمهوری ۲۲ خرداد ۱۳۸۸ با حدود ۲۴ و نيم ميليون رأی بر رقبای خود پيروز شده است. اين مدعا يا صادق و يا کاذب. اگر صادق است، او به گونه ای بر مخاطبان تأثيرگذارده که توانسته است چنين آرای بالايی به دست آورد. اگر کاذب است، او توانسته است رهبر و ديگر زمامداران و نهادهای جمهوری اسلامی را مجاب نمايد که به چنين تقلب بزرگی دست زنند و پيامدهای عملی آن- از جمله اعتراضات اجتماعی چند ماهه ی پس از انتخابات- را پذيرا شوند.
چهارم- حذف سوبسيدها: دو رئيس جمهور قبلی- به دلايل عديده- حاضر به اجرای حذف کامل يارانه ها نبودند، اما احمدی نژاد طرح هدفمندکردن يارانه ها را به اجرا نهاد. عده ی زيادی بر اين باور بودند که اجرای اين طرح موجب شورش های اجتماعی گسترده ای در ايران خواهد شد. اما مشايی به نقل از موجودات رازآلود(امام زمان؟! اجنه؟!) به او گفته بود که آن را اجرا کن و مطمئن باش که هيچ اتفاقی نمی افتد و نيفتاد. اينک نيز- برخلاف نظر اکثريت نمايندگان مجلس و اقتصاددانهای خبره- به دنبال آن است تا در يکسال باقيمانده ی دوران رياست جمهوری اش اين طرح را تا نهايت خود پيش برده و تمامی يارانه ها را حذف کند.شايد هدف او اين باشد که اين طرح را در تاريخ ايران به نام خود ثبت نمايد.
پنجم- قانون شکنی: احمدی نژاد به شدت قانون شکن است. قانون ستيزی او ابعاد گوناگونی دارد:
رد قانون های مصوب مجلس : احمدی نژاد قانون های زيادی را رد کرده است. به عنوان نمونه، قانون تأسيس وزارت ورزش را تا مدتهای زيادی نپذيرفت تا اين که در نهايت تحت فشارهای بسيار مجبور به پذيرش آن و معرفی وزير ورزش به مجلس شد.
تصرف حق تفسير قانون: مطابق قانون اساسی تفسير قوانين عادی با مجلس شورای اسلامی است. اما احمدی نژاد در سمينار "ارتقای سلامت نظام اداری"- ۱۰/۲/۹۱ - گفته است که تفسير قانون با قوه ی مجريه است، نه مجلس.
اختيارات فراتر از قانون اساسی برای خود قائل شدن:احمدی نژاد قانون نظارت نمايندگان مجلس بر خود را برخلاف قانون اساسی به شمار آورد و از هیأت عالی حل اختلاف قوا خواست تا به اين مسأله رسيدگی کند. در صورتی که تشخيص تعارض قوانين مصوب مجلس با شرع و قانون اساسی با شورای نگهبان است.
قانون بودجه: قانون بودجه مهمترين قانون اداره ی کشور در عرض يک سال است. همه ی دستگاه های حکومتی و غير حکومتی بر اين اساس خود را تنظيم می کنند. اين قانون تأثير مستقيم بر تورم، بيکاری، رشد اقتصادی، رکود، فقر و...دارد. اما قانون بودجه برای احمدی نژاد کاغذ پاره ای بيش نيست.
او هرگونه که خود تشخيص دهد درآمدها را هزينه می کند و به هيچ قانونی پايبند نيست. فاز اول طرح هدفمندسازی يارانه ها را کاملاً مطابق ميل خود- با نقض صريح قانون مصوب مجلس- به اجرا نهاد.
به نوشته ی احمد توکلی- رئيس مرکز پژوهش های مجلس- احمدی نژاد "در اجرای قانون ۱۶ مادهای هدفمند کردن ۱۷ حکم را نقض کرده است". يعنی،مطابق قانون می بايست حداکثر ۵۰ درصد درآمد را صرف خانوارها می کرد، اما نه تنها صد در صد درآمد(۲۹ هزار ميليارد تومان) را صرف پرداخت نقدی کرد، بلکه ۱۶ هزار ميليارد تومان ديگر هم از بانک مرکزی و منابع ديگر گرفته و صرف پرداخت نقدی کرد (تخلف ۱۶ ميليارد تومانی). بانک مرکزی برای تأمين قرض دولت، اسکناس چاپ کرد(خلق پول) و بدين ترتيب نقدينگی و تقاضا را افزايش داد. از پرداخت ۳۰ درصد سهم بخش توليد از درآمدها نيز خودداری کرد. بدين ترتيب تورم و بيکاری افزايش يافت. و...
احمدی نژاد برای اجرای فاز دوم طرح يارانه نيز به شدت به مجلس فشار وارد می آورد تا دست او را باز بگذارند تا هرگونه که می خواهد عمل کند.
نمايندگان طرفدار دولت به نمايندگان منتقد دولت می گويند که هرچه که احمدی نژاد برای اجرای فاز دوم طرح هدفمندسازی يارانه می خواهد، بايد به تصويب برسانيم. برای اين که اگر مطابق ميل او عمل نشود، او قانون را اجرا نخواهد کرد. به گزارش احمد توکلی، در جلسات کميسيون تلفيق مجلس آنان می گفتند:
"ايراد ديگری که [نمايندگان طرفدار دولت] میگرفتند اين بود که به اين ترتيب دولت چون نمی تواند نقدی را اضافه کند، قانون را اجرا نمیکند...مهمترين دليلی که موافقان پيشنهاد دولت، به شکل خصوصی بر آن اصرار داشتند، خلاصهاش اين بود که آقای احمدی نژاد در هر حال قانون را اجرا نمیکند جز بخش پرداخت نقدی آن را".
ميزان تأثيرگذاری احمدی نژاد را از همين جا می توان فهميد. او مهمترين طرح اقتصادی کشور را هرگونه که خود بخواهد، اجرا می کند. قانونی که مجلس به تصويب برساند، برای او فاقد ارزش است. احمد توکلی به نمايندگان طرفدار دولت پاسخ داده است که احمدی نژاد يا:
"برای کسب ۱۳۵ هزار ميليارد تومان قيمتها را جهش شديدی میدهد که واويلاست، يا قيمتها را زياد بالا نمیبرد، ولی بر اساس اجازه ی آن مبلغ، با چاپ اسکناس و توزيع آن به اقتصاد آسيب می زند و باز هم واويلاست".
احمد توکلی در جلسه ی علنی مجلس نيز هشدار داد که حتی اگر پيشنهاد نمايندگان منتقد دولت به تصويب رسد،قيمت حامل های انرژی ۵۰ تا ۶۰ درصد افزايش خواهد يافت، چه رسد به پيشنهاد دولت. اما نمايندگان مجلس آگاهند که کاری از دستشان ساخته نيست. به همين دليل احمد توکلی به همه اطلاع می دهد که قرار است احمدی نژاد در سال جاری در کشور "واويلا" کند. اين هم نوع ديگری از تأثيرگذاری است.
ششم- ترويج سخنان و رويه های غير علمی: احمدی نژاد در اين زمينه هم فردی به شدت تأثيرگذار بوده است. او سازمان برنامه و بودجه را منحل کرد. بودجه نويسی را هم به تمسخر گرفته و هميشه در روزهای پايانی سال چيزهايی به نام بودجه به مجلس تحويل داده تا آنها از سر اضطرار آن را به تصويب برسانند و دست وی را در به ريختن همه ی امور کاملاً باز بگذارند.
احمدی نژاد وعده های بسياری به مردم داده و می دهد که با اصول علم اقتصاد تعارض بنيادين دارد، اما او منکر علم اقتصاد است. به عنوان نمونه، او وعده داده بود که دولت در سال ۱۳۹۰ ، دو و نيم ميليون شغل جديد ايجاد خواهد کرد. اما در ۲۲/۱/۹۱ به همه اطلاع داد که تنها يک ميليون و شصدهزار شغل ايجاد کرده است. می گويد:
"در سال ۹۰ ايجاد ۲.۵ ميليون شغل هدفگذاری شد و کارهای زيادی نيز برای تحقق آن صورت گرفت...تا به حال نيز ايجاد بيش از يک ميليون و ششصد هزار شغل در سال ۹۰ بررسی و مورد تاييد قرار گرفته است. دولت مصمم است برای سال ۹۱ نيز ايجاد ۲.۵ ميليون شغل ديگر را محقق کند".
نه تنها مدعای اول او کاذب است، بلکه مدعای دوم او نيز کاذب است. طی برنامه ی سوم با نرخ رشد ۶ و ۳۶ درصدی، به طور متوسط ۵۸۸۶۰۰ شغل در سال ايجاد شده است. طی سه سال اول برنامه ی چهارم (۸۶-۸۴) با همين نرخ رشد، به طور متوسط ۷۶۴۶۰۰ فرصت شغلی در سال ايجاد شده است. به گزارش صندوق بين المللی پول، نرخ رشد توليد ناخالص داخلی ايران در سال ۱۳۹۰ فقط ۲ درصد بوده است. حال چگونه با رشد ۲ درصدی، دولت احمدی نژاد دو و نيم ميليون يا يک ميليون و شصدهزار شغل ايجاد کرده است؟
دروغ بودن اين مدعيات توسط نهادهای همين دولت نيز روشن شده است. مرکز آمار ايران که نهادی دولتی است، اخيراً نرخ بيکاری در سال ۱۳۹۰ را ۳۳/۱۲ درصد اعلام کرده است. اگر اين گزارش درست باشد، تعداد بيکاران از سه ميليون و دويست هزار نفر در سال ۱۳۸۹ به دو ميليون و هشتصد هزار نفر در سال ۱۳۹۰ کاهش يافته است. معنای اين امر اين است که دولت در سال ۹۰ فقط ۴۰۰ هزار شغل جديد ايجاد کرده است.
اما احمدی نژاد چگونه می خواسته در سال ۹۰ - و می خواهد در سال ۹۱- دو ميليون و نيم شغل ايجاد کند؟ او که علم اقتصاد را به رسميت نمی شناسد، در ۲۱/۲/۹۱ در حرم امام رضا طرح خود را شرح داده است. می گويد:
"درباره ی حل معضل بيکاری، همه بايد همت کنند و اگر مغازه داری، کارخانه داری و کشاورزی می تواند حتی برای يک نفر اشتغال ايجاد کند بايد اين کار را انجام دهد. چهار ميليون کشاورز در کشور وجود دارد که اگر۳۰۰ هزار نفر از اين گروه يک شغل ايجاد کنند۳۰۰ هزار شغل می شود. دو و نيم ميليون نفر اصناف در کشور وجود دارند که اگر فقط ۵۰۰ هزار نفر از آنها فقط نصفی شغل ايجاد کنند و يک کارگر يا شاگرد بياورند می شود۵۰۰ هزار شغل و ۶۰۰ هزار کارگاه صنعتی در کشور وجود دارد که اگر به طور متوسط نيم نفر نيرو به مجموعه خود اضافه کنند می شود ۳۰۰ هزار نفر اشتغال که مجموعه ی اينها بيش از يک ميليون شغل می شود که ما بيش از اين رقم افرادی که کاملا در کشور بيکارند نداريم".
هفتم- گفتمان احمدی نژادی : زبان احمدی نژاد، زبان لومپنی است، او گفته که "رئيس جمهور کف خيابان است". بچه ی "کف خيابان" بودن در زبان احمدی نژاد معنای خاصی دارد که بدان بايد توجه داشت.
به برخی از سخنان او توجه فرمائيد:
"بابا جون، آبو بريز همون جات که می سوزه ، چرا آبو يک جای ديگه می ريزی؟"، "شما الان نمی تونيد آب بينی خودتونو بالا بکشيد"، "بابا اون ممه رو لولو برد"،"شب عيد است، می خواهيم با هم صفا کنيم" ،"ما میگوييم به دخترها و پسرها اينقدر گير سه پيچ ندهيد"،"آنقدر قطعنامه صادر کنين تا قطعنامه دونتون پاره بشه". از اين جهت هم او تأثيرگذار بوده است. او اين زبان را به سطح دولت برد و به کمک رسانه های پربيننده و پرشنونده و پرخواننده آن را ترويج کرد و می کند.
هشتم- مسئوليت آيت الله خامنه ای و مردم : درست است که احمدی نژاد تأثيرگذارترين شخصيت سياسی دهه ی ۸۰ ايران است؛ اما او بدون پشتيبانی همه جانبه ی آيت الله خامنه ای نمی توانست چنين موقعيتی کسب کند.
ولی فقيه در نماز جمعه ی ۲۹ خرداد ۱۳۸۸ رسماً به همه اعلام کرد که نظرات احمدی نژاد از همه ی طبقه ی حاکمه ی سه دهه ی گذشته ی جمهوری اسلامی به او نزديکتر است. او همه را قربانی کرد- از جمله هاشمی رفسنجانی دوست پنجاه ساله اش - تا احمدی نژاد را به چنين موقعيت تأثيرگذاری ارتقا دهد. اينک نيز مسئوليت همه ی عملکرد او با رهبر جمهوری اسلامی است. احمدی نژاد تأثرگذارترين شخصيت سياسی دهه ی ۸۰ ايران بوده است، اما دو سال و نيم از دوران رياست جمهوری متعلق به دهه ی ۹۰ است.
شايد تأثيرات گفتار و رفتار او چنان دامنه دار باشد که وی را به مهمترين شخصيت سياسی دهه ی ۹۰ ايران نيز مبدل سازد. به اين نکته ی مهم هم بايد توجه داشت که نه تنها آيت الله خامنه ای ، که همه ی ما ايرانيان مسئول گفتار و رفتار احمدی نژاديم ، چرا که دولت های غربی به رهبری دولت آمريکا و اسرائيل يا خداوند او را بر سر ما خراب نکردند، او از دل جامعه ی ايران برون آمد و بر صدر نشست. نمی توان و نبايد مسئوليت اعمالمان را به گردن ديگران بيندازيم. مخالفان جمهوری اسلامی نيز نتوانسته اند شخصيت سياسی تأثيرگذاری خلق کنند. اگر اين امر گناه باشد، گناه آن به گردن خود مخالفان است، نه هيچ کس ديگر. مسئوليت پذيری بخش مهمی از هدف نيکوی برون رفت از "ام الفساد خودکامگی" است.
------------
-نظرات مندرج در این مقاله الزاما بازتاب دیدگاه رادیوفردا نیست