لینک‌های قابلیت دسترسی

خبر فوری
پنجشنبه ۱ آذر ۱۴۰۳ تهران ۲۱:۵۴

اما و اگرهای جوايز جشنواره کن


برانيس بژو
برانيس بژو
جوايز شصت و ششمين دوره جشنواره کن، مهمترين جشنواره سينمايی جهان، شامگاه يکشنبه در تالار باشکوه لومير اهدا شد؛ با استيون اسپيلبرگ به عنوان رئيس هيات داوران و انبوهی اما و اگر که هميشه همراه با هر نوع داوری جشنواره هاست؛ اما اين بار بيش از پيش.

نخل و طلا و «تجربه زندگی شيرين»

زمانی که اوما تورمن بازيگر زيباروی هاليوود می خواست برنده نخل طلا را اعلام کند اشاره کرد که همه به دنبال دريافت آن هستند و امشب تنها يک نفر با دريافت نخل، طعم «زندگی شيرين» را خواهد کشيد.

با آن که همه گمانی زنی ها و شايعات بسيار قوی حکايت از آن داشت که اصغر فرهادی همان يک نفر خواهد بود( به طوری که بسياری از فرانسوی ها و اهالی مطبوعات در لحظات آخر از قول تهيه کننده فيلم و برخی از اعضای هيات داوران نقل می کردند که گذشته به عنوان برنده نخل طلا برگزيده شده) اصغر فرهادی که ظاهراً انتظار نخل طلا را داشت، از دريافت آن بازماند.

پس از مراسم شايعات تازه ای قوت گرفت که سه تن از داوران به طور سفت و سخت هواخواه نخل برای فيلم فرهادی بوده اند و در لحظات آخر پس از بحث و جدل فراوان بازی را به طرف مقابل باخته اند و برای دست خالی نماندن گروه فرهادی، جايزه بهترين بازيگر زن را به برانيس بژو داده اند؛ جايزه ای که هيچ کس انتظارش را نداشت؛ حتی فرهادی و خود بژو.
اين شايعات چه درست باشد يا نه، در هر حال نتيجه يکسان است: دومين نخل طلای فيلمسازان ايرانی به ثمر نرسيد؛ هرجند فيلم فرهادی دست خالی هم برنگشت.

نوجوانان جسور يا زيبارويان هنرمند؟

شايد ستاره های جشنواره امسال دو دختر هجده و بيست و يکی دوساله ای بودند که دل از داوران و ومنتقدان ربودند.

تعجبی ندارد که زندگی آدل( يا آبی گرم ترين رنگ است) ساخته فيلمساز فرانسوی تونسی الاصل، عبدالطيف کشيش، محبوب منتقدان فرانسوی باشد، اما به نظر نمی رسيد فيلمی با اين مشخصات (با ساختاری تجربی، به شکلی ضد قصه با تلاش برای ثبت واقعيت با سکانس های بسيار طولانی که به راحتی می توانستند کوتاه تر باشند) چندان باب ميل فيلمسازی چون استيون اسپيلبرگ و داورانی چون نيکول کيدمن باشد، اما در نهايت زندگی آدل، به عنوان برنده نخل طلا اعلام شد با تاکيد بر دو بازيگر جوان اش که تاب اين همه هيجان را نداشتند و هر دو گريستند.

فيلم کشيش در واقع ستايشی است از اين دو بازيگر و بدن های آنها- با صحنه های بسيار طولانی سکس کامل - که برخی را از سالن سينما فراری داد، اما در نهايت مقبول منتقدان نوجوی فرانسوی شد که غالباً به دنبال کشف های تازه هستند؛ به چه قيمتی، چندان تفاوتی برای آنها ندارد.

جوايز درخور

هرچند مايکل داگلاس در پشت شمعدانی بازی شگفت انگيزی داشت، اما جايزه بهترين بازيگر مرد به بروس درن برای نبراسکا جايزه بسيار بجا و درخوری به نظر می رسيد.
جايزه بزرگ جشنواره برای فيلم درون لوئين ديويس از برادران کوئن هم درست و دقيق بود؛ فيلمی ستايش برانگيز که در فضاسازی و شخصيت پردازی يک نوازنده موسيقی در دهه شصت از الگوهای معمول قصه گويی فراتر می رود و تصويری ناب و ديدنی از تنهايی يک انسان و آمال و آرزوهای يک هنرمند ارائه می کند.

جايزه عجيب

عجيب ترين جايزه جشنواره، جايزه بهترين کارگردانی برای آمات اسکالانتی برای فيلم مکزيکی «هلی» بود که هيچ کس انتظارش را نداشت و همگان را متعجب کرد.
هلی هر چند تصويری تکان دهنده از وضعيت موجود در مکزيک و مساله قاچاق مواد مخدر ارائه می کند، اما در شيوه کارگردانی حرف چندانی برای گفتن ندارد و فيلمساز برای القای خشونت، به نمايش صريح و بی پرده آن پناه می برد تا آنجا که صحنه های شکنجه در برابر بچه ها و ادامه آن توسط يکی از آنها، مشمئز کننده است.

فراموش شده ها

عجيب به نظر می رسد که داوران به لايه های تو در توی فيلم در ظاهر سهل الوصول رومن پولانسکی بی توجه ماندند و «ونوس با شال خز»، نه تنها جايزه ای نبرد، بلکه حتی اشاره ضمنی و تقدير ويژه ای از داوران را هم به همراه نداشت.

با اين حال فيلم پولانسکی فيلم درگير کننده ديدنی ای است که به تمامی در يک تالار تئاتر با تنها دو بازيگر می گذرد و می تواند لايه های برتری جويی و مشکلات عشق و رابطه و لايه های سادومازوخيستی آن( که به «ماه تلخ» پولانسکی پهلو می زند) را بکاود و با تماشاگر خاص قسمت کند.
XS
SM
MD
LG