درک تمايز دمکراسیهای ليبرال و جوامع استبدادی و بسته صرفا با قوانين و نظامهای حقوقی و قضايی آنها ممکن نيست. يکی از بهترين مسيرها برای درک اين تمايز نگاه به ظرفيت اين جوامع در مواجهه با بحرانهای سياسی و مذهبی است. جوامع دمکراتيک و آزاد اين بحرانها را با حداقل مشکل و از طريق گفتگو در فضای عمومی پشت سر می گذارند و جوامع بسته و با نظام ديکتاتوری اين بحرانها را تشديد کرده يا به ظاهر آنها را پاک می کنند.
نوع مواجههی جامعهی امريکا با سه موضوع افشای اطلاعات محرمانهی جنگی، سوزاندن قران و اقدامات تروريستی که هر يک می توانند از حيث اجتماعی در جوامع متکثر بحران زا باشند می تواند تبيين کنندهی تمايز فوق باشد. اين جوامع بدون تمسک به خشونت و قوای قاهره بسياری از بحرانها را پشت سر می گذارند.
بحرانهای فروخفته
برای حاکمان جوامع استبدادی بسياری از نشانههای فروپاشی در ايالات متحده به چشم می خورند: بحران اقتصادی دوره به دوره، جدايی طلبی در برخی ايالات، تقابلهای حزبی، بدهکاری شديد دولت به کشورهای خارجی و بانکها، وجود صدها ميليون اسلحه در دست مردم، وجود رگههايی از نژاد گرايی و افراط گرايی مذهبی، گروههای پنهان تروريستی، و اختلافات طبقاتی و نژادی و قومی. حاکمان جمهوری اسلامی ايران مرتبا از فروپاشی عن قريب ايالات متحده سخن گفتهاند چون اين گونه امور در جوامع آنها با زور اسلحه به زير قالی فرستاده می شوند و در کشوری که چنين زور مسلحی بر سر مردم وجود ندارد طبعا بايد کل کشور دچار جنگ داخلی و تجزيه شود. اما اين امر اتفاق نيفتاده و به احتمال زياد نخواهد افتاد چون بنای ايالات متحده به گونهای گذاشته شده که منافع و حقوق پيوستن ايالات به اتحاد شکل گرفته بيش از مضار و مشکلات آن است.
ايالات در اکثر امور خود دارای استقلال هستند و اگر در جايی دولت فدرال دخالت می کند در عوض آن نفعی هم به ايالات می رسد. در بسياری از موارد مثل سياست های بهداشتی و آموزشی و زيست محيطی ايالات مخيرند کمک دولت فدرال را نپذيرند و به راه خود بروند اما در نهايت به دولت فدرال تن در می دهند و از مواهب آن نيز برخوردار می شوند.
افشای اطلاعات
آنچه توسط پايگاه ويکی ليکز در مورد جنگ در افغانستان منتشر شد به سرعت در فضای رسانهای ايالات متحده جذب شد و هيچ چيزی را تکان نداد. بيش از ۹۰ هزار سند يکباره در اختيار عموم قرار داده شد اما نه دولت امريکا کسی را بازداشت کرد، نه اتفاق خاصی درون ارتش و نهادهای اطلاعاتی امريکا افتاد و نه طالبان توانست استفاده ی خاصی از اين اسناد برای پيشبرد اهداف خود بنمايد.
دولت امريکا به سرعت اطلاع داد که اين اطلاعات خدشه ای بر عمليات ايالات متحده در افغانستان وارد نخواهد آورد و اهالی رسانهها نيز گفتند بسياری از اين مطالب را قبلا می دانستهاند. اين البته به اين معنی نيست که اسناد ارائه شده مطلب خاصی نداشتهاند بلکه بدان معناست که ذهن و هاضمهی جامعهی دمکراتيک و دولت آن به قدری توانمند است که به اين بادها نمی لرزد و مسير انتخاب شده ادامه خواهد يافت.
البته اين اطلاعات و هر اطلاع ديگری از اين سنخ که توسط رسانه ها منتشر شود به بازبينی سياستها و کنشهای حکومت می انجامند اما زلزله ايجاد نمی کنند و کسی در حکومت زير پايش شل نمی شود.
تهديدات داخلی
جوامع آزاد در برابر تهديدات داخلی مثل تروريسم نيز مقاوم تر هستند. تهديد تروريسم اسلامگرايان هيچ گاه به محدود کردن آزادیهای بنيادين در جوامع غربی نيانجاميده است. گرچه برخی افراد و گروههای اقتدارگرا و تماميت طلب در جوامع آزاد از تنوع و آزادیهای موجود در اين جوامع بيم دارند و آنها را خطر برای امنيت ملی محسوب می کنند (مثل ساختن مسجد در نزديکی نقطهی صفر) اما با قدرت هضم و جذبی که اين جوامع دارند بخش عمدهای از افرادی که در معرض فعاليتهای خشن هستند جذب فعاليتهای غير خشن که تضمين شدهاند می شوند. علی رغم حملات ۱۱ سپتامبر توسط اسلامگرايان جامعهی امروز امريکا از حيث تنوع و تساهل دينی در همان سطحی است که پيش از اين حملات قرار داشته است.
اسلامگرايان که خود عمليات تروريستی را در دنيا هدايت می کنند برای فرار از مسئوليت چنين تبليغ می کنند که حملات يازده سپتامبر از سوی سران دولت امريکا هدايت شده است: "سران نظام سلطه و اتاق فکرهای صهيونيستی است که از بيشترين نفوذ بر دولت آمريکا و سازمانهای امنيتی و نظامی آن و نيز بر دولت انگليس و برخی دولتهای اروپائی برخوردارند. اينها همان کسانی اند که پژوهشهای حقيقت ياب مستقل روز به روز بيشتر انگشت اتهام در ماجرای حمله به برجها در ۱۱ سپتامبر را به سوی آنان متوجه ميکنند." (خامنهای، ۲۲ شهريور ۱۳۸۹) آنها با ذهنيت توطئه انديششان متوجه نيستند که در جوامع آزاد نمی توان اين گونه امور را پنهان کرد، چنانکه سرکوبهای حکومت در جوامع بسته نيز در دراز مدت پنهان ناشدنی بودهاند.
جوامع آزاد حتی آتش افروزیهای اسلامگرايان را بدون ايجاد تنش در روابط ميان اقوام و مذاهب و نژادها در درون خود حل و هضم می کنند. جامعه ی آزاد هم رفتارهای متضاد با حقوق افراد را در نهايت تعديل می کند و هم رفتارهای تهديد آميز عليه امنيت جامعه را. در اين جوامع زمينهی گسترش راديکاليسم و توسل به خشونت وجود ندارد و اگر گروههايی نيز به خشونت متمسک شوند در نهايت توسط سازوکارهای اجتماعی کنترل می شوند.
فشار افکار عمومی به جای نقض آزادیها
هنگامی که تری جونز، يک کشيش در کليسايی در گِينزويل، فلوريدا تصميم به سوزاندن قران در سالگرد حملات ۱۱ سپتامبر گرفت مقامات کشورهايی با نظام استبدادی مثل ايران خواستار دخالت دولت امريکا در اين موضوع شدند در حالی که خود سالهاست کتب اهل اديان ديگر مثل بهايی را می سوزانند. اما مقامات سياسی و نظامی ايالات متحده صرفا به محکوم کردن اين عمل با توجه به آزادیهای مذهبی در اين کشور و ذکر نتايج آن بر سياست خارجی کشور و به خطر افتادن جان سربازان امريکايی در خاورميانه اکتفا کردند. همچنين اکثر رهبران مذهبی در ايالات متحده اين عمل را محکوم کردند.
در نتيجهی فشار افکار عمومی و رسانه ها کشيش مزبور در نهايت خود از اين کار انصراف داد، بدون آن که پليس يا دستگاه قضايی در اين کار دخالت کنند يا مقامات سياسی فدرال يا ايالتی با وی تماس گرفته و او را تحت فشار قرار دهند.
استفادهی تبليغاتی
اما پس از پايان گرفتن اين موضوع در ايالات متحده، بهره برداریهای سياسی حکومت در ايران آغاز شد: اعلام شد که پرچم سياه بر سر در مدارس نصب خواهد شد، مقامات دولتی نزديک به بازار چهارشنبه صبح را در بازار تهران و قم تعطيل اعلام کردند، مراجع دولتی شيعه پيام دادند، نيروهای شبه نظامی در مقابل سفارت سوئيس گردهمايی برگزار کردند، دستگاههای تبليغاتی دولتی در برخی شهرها تظاهرات برگزار کردند، رئيس مجلس دولت امريکا را تهديد کرد، برای روز جمعه تظاهرات سراسری اعلام شد، و در نهايت ولی فقيه از اين موضوع برای امريکا ستيزی و شيطانی معرفی کردن غرب بهره گرفت. قدرت پايين هاضمهی جوامع استبدادی، مانع از درک اين موضوع در ميان حاکمان ايران شده است که دولت امريکا نمی تواند افراد را برای باورها يا اقدامات انجام ناشده يا پاره کردن يا حتی سوزاندن يک کتاب مورد تعقيب و محاکمه و مجازات قرار دهد.
بالاترين مقامات حکومت دينی از درک قوانين کشوری ديگر عاجزند که می خواهند "عوامل اصلی اين جنايت بزرگ و بازيگران ميدانی آن را که دل يک و نيم ميليارد مسلمان را به درد آورده اند، به گونه ای شايسته به مجازات برسانند." (پيام خامنه ای در مورد اهانت به قران، ۲۲ شهريور ۱۳۸۹) همين قدرت پايين درک اقتدارگرايان دينی باعث شده است که آنها در عين درک تمايز ميان چند کشيش و جامعهی مسيحيان نتوانند ميان ۳۱۰ ميليون امريکايی و اين چند کشيش تمايز ايجاد کنند.
نوع مواجههی جامعهی امريکا با سه موضوع افشای اطلاعات محرمانهی جنگی، سوزاندن قران و اقدامات تروريستی که هر يک می توانند از حيث اجتماعی در جوامع متکثر بحران زا باشند می تواند تبيين کنندهی تمايز فوق باشد. اين جوامع بدون تمسک به خشونت و قوای قاهره بسياری از بحرانها را پشت سر می گذارند.
بحرانهای فروخفته
برای حاکمان جوامع استبدادی بسياری از نشانههای فروپاشی در ايالات متحده به چشم می خورند: بحران اقتصادی دوره به دوره، جدايی طلبی در برخی ايالات، تقابلهای حزبی، بدهکاری شديد دولت به کشورهای خارجی و بانکها، وجود صدها ميليون اسلحه در دست مردم، وجود رگههايی از نژاد گرايی و افراط گرايی مذهبی، گروههای پنهان تروريستی، و اختلافات طبقاتی و نژادی و قومی. حاکمان جمهوری اسلامی ايران مرتبا از فروپاشی عن قريب ايالات متحده سخن گفتهاند چون اين گونه امور در جوامع آنها با زور اسلحه به زير قالی فرستاده می شوند و در کشوری که چنين زور مسلحی بر سر مردم وجود ندارد طبعا بايد کل کشور دچار جنگ داخلی و تجزيه شود. اما اين امر اتفاق نيفتاده و به احتمال زياد نخواهد افتاد چون بنای ايالات متحده به گونهای گذاشته شده که منافع و حقوق پيوستن ايالات به اتحاد شکل گرفته بيش از مضار و مشکلات آن است.
ايالات در اکثر امور خود دارای استقلال هستند و اگر در جايی دولت فدرال دخالت می کند در عوض آن نفعی هم به ايالات می رسد. در بسياری از موارد مثل سياست های بهداشتی و آموزشی و زيست محيطی ايالات مخيرند کمک دولت فدرال را نپذيرند و به راه خود بروند اما در نهايت به دولت فدرال تن در می دهند و از مواهب آن نيز برخوردار می شوند.
افشای اطلاعات
آنچه توسط پايگاه ويکی ليکز در مورد جنگ در افغانستان منتشر شد به سرعت در فضای رسانهای ايالات متحده جذب شد و هيچ چيزی را تکان نداد. بيش از ۹۰ هزار سند يکباره در اختيار عموم قرار داده شد اما نه دولت امريکا کسی را بازداشت کرد، نه اتفاق خاصی درون ارتش و نهادهای اطلاعاتی امريکا افتاد و نه طالبان توانست استفاده ی خاصی از اين اسناد برای پيشبرد اهداف خود بنمايد.
دولت امريکا به سرعت اطلاع داد که اين اطلاعات خدشه ای بر عمليات ايالات متحده در افغانستان وارد نخواهد آورد و اهالی رسانهها نيز گفتند بسياری از اين مطالب را قبلا می دانستهاند. اين البته به اين معنی نيست که اسناد ارائه شده مطلب خاصی نداشتهاند بلکه بدان معناست که ذهن و هاضمهی جامعهی دمکراتيک و دولت آن به قدری توانمند است که به اين بادها نمی لرزد و مسير انتخاب شده ادامه خواهد يافت.
البته اين اطلاعات و هر اطلاع ديگری از اين سنخ که توسط رسانه ها منتشر شود به بازبينی سياستها و کنشهای حکومت می انجامند اما زلزله ايجاد نمی کنند و کسی در حکومت زير پايش شل نمی شود.
تهديدات داخلی
جوامع آزاد در برابر تهديدات داخلی مثل تروريسم نيز مقاوم تر هستند. تهديد تروريسم اسلامگرايان هيچ گاه به محدود کردن آزادیهای بنيادين در جوامع غربی نيانجاميده است. گرچه برخی افراد و گروههای اقتدارگرا و تماميت طلب در جوامع آزاد از تنوع و آزادیهای موجود در اين جوامع بيم دارند و آنها را خطر برای امنيت ملی محسوب می کنند (مثل ساختن مسجد در نزديکی نقطهی صفر) اما با قدرت هضم و جذبی که اين جوامع دارند بخش عمدهای از افرادی که در معرض فعاليتهای خشن هستند جذب فعاليتهای غير خشن که تضمين شدهاند می شوند. علی رغم حملات ۱۱ سپتامبر توسط اسلامگرايان جامعهی امروز امريکا از حيث تنوع و تساهل دينی در همان سطحی است که پيش از اين حملات قرار داشته است.
اسلامگرايان که خود عمليات تروريستی را در دنيا هدايت می کنند برای فرار از مسئوليت چنين تبليغ می کنند که حملات يازده سپتامبر از سوی سران دولت امريکا هدايت شده است: "سران نظام سلطه و اتاق فکرهای صهيونيستی است که از بيشترين نفوذ بر دولت آمريکا و سازمانهای امنيتی و نظامی آن و نيز بر دولت انگليس و برخی دولتهای اروپائی برخوردارند. اينها همان کسانی اند که پژوهشهای حقيقت ياب مستقل روز به روز بيشتر انگشت اتهام در ماجرای حمله به برجها در ۱۱ سپتامبر را به سوی آنان متوجه ميکنند." (خامنهای، ۲۲ شهريور ۱۳۸۹) آنها با ذهنيت توطئه انديششان متوجه نيستند که در جوامع آزاد نمی توان اين گونه امور را پنهان کرد، چنانکه سرکوبهای حکومت در جوامع بسته نيز در دراز مدت پنهان ناشدنی بودهاند.
جوامع آزاد حتی آتش افروزیهای اسلامگرايان را بدون ايجاد تنش در روابط ميان اقوام و مذاهب و نژادها در درون خود حل و هضم می کنند. جامعه ی آزاد هم رفتارهای متضاد با حقوق افراد را در نهايت تعديل می کند و هم رفتارهای تهديد آميز عليه امنيت جامعه را. در اين جوامع زمينهی گسترش راديکاليسم و توسل به خشونت وجود ندارد و اگر گروههايی نيز به خشونت متمسک شوند در نهايت توسط سازوکارهای اجتماعی کنترل می شوند.
فشار افکار عمومی به جای نقض آزادیها
هنگامی که تری جونز، يک کشيش در کليسايی در گِينزويل، فلوريدا تصميم به سوزاندن قران در سالگرد حملات ۱۱ سپتامبر گرفت مقامات کشورهايی با نظام استبدادی مثل ايران خواستار دخالت دولت امريکا در اين موضوع شدند در حالی که خود سالهاست کتب اهل اديان ديگر مثل بهايی را می سوزانند. اما مقامات سياسی و نظامی ايالات متحده صرفا به محکوم کردن اين عمل با توجه به آزادیهای مذهبی در اين کشور و ذکر نتايج آن بر سياست خارجی کشور و به خطر افتادن جان سربازان امريکايی در خاورميانه اکتفا کردند. همچنين اکثر رهبران مذهبی در ايالات متحده اين عمل را محکوم کردند.
در نتيجهی فشار افکار عمومی و رسانه ها کشيش مزبور در نهايت خود از اين کار انصراف داد، بدون آن که پليس يا دستگاه قضايی در اين کار دخالت کنند يا مقامات سياسی فدرال يا ايالتی با وی تماس گرفته و او را تحت فشار قرار دهند.
استفادهی تبليغاتی
اما پس از پايان گرفتن اين موضوع در ايالات متحده، بهره برداریهای سياسی حکومت در ايران آغاز شد: اعلام شد که پرچم سياه بر سر در مدارس نصب خواهد شد، مقامات دولتی نزديک به بازار چهارشنبه صبح را در بازار تهران و قم تعطيل اعلام کردند، مراجع دولتی شيعه پيام دادند، نيروهای شبه نظامی در مقابل سفارت سوئيس گردهمايی برگزار کردند، دستگاههای تبليغاتی دولتی در برخی شهرها تظاهرات برگزار کردند، رئيس مجلس دولت امريکا را تهديد کرد، برای روز جمعه تظاهرات سراسری اعلام شد، و در نهايت ولی فقيه از اين موضوع برای امريکا ستيزی و شيطانی معرفی کردن غرب بهره گرفت. قدرت پايين هاضمهی جوامع استبدادی، مانع از درک اين موضوع در ميان حاکمان ايران شده است که دولت امريکا نمی تواند افراد را برای باورها يا اقدامات انجام ناشده يا پاره کردن يا حتی سوزاندن يک کتاب مورد تعقيب و محاکمه و مجازات قرار دهد.
بالاترين مقامات حکومت دينی از درک قوانين کشوری ديگر عاجزند که می خواهند "عوامل اصلی اين جنايت بزرگ و بازيگران ميدانی آن را که دل يک و نيم ميليارد مسلمان را به درد آورده اند، به گونه ای شايسته به مجازات برسانند." (پيام خامنه ای در مورد اهانت به قران، ۲۲ شهريور ۱۳۸۹) همين قدرت پايين درک اقتدارگرايان دينی باعث شده است که آنها در عين درک تمايز ميان چند کشيش و جامعهی مسيحيان نتوانند ميان ۳۱۰ ميليون امريکايی و اين چند کشيش تمايز ايجاد کنند.