اولین بار که به ماجرای پرونده سیلوا هارتونیان ، ایرانی ارمنی تبار اشاره شد- بی آن که نامی از وی برده شود- روز سیام دی ماه ۱۳۸۷ بود. آن روز خبرگزاریهای ایران از قول مدیر کل ضد جاسوسی وزارت اطلاعات ، از دستگیری چهار ایرانی خبر داد که دستگیری دو تن از آنان – دو برادر پزشک – کامیار و آرش علایی ، قبلا در خبرها با عنوان « عوامل آمریکا برای براندازی نرم نظام جمهوری اسلامی » نقل شده بود.
یکی از مقامات عالیرتبه امنیتی ایران در آن روز گفت که چهار نفر از عوامل این شبکه که دستگیر شدهاند از سرشبکه ها و عوامل اصلی بودهاند که آگاهانه و عامدانه با عناصر اطلاعاتی امریکا در منطقه همکاری داشته و خواسته های آنان را مو به مو اجرا میکردهاند.
قوه قضاییه، حکم شش سال زندان برای آرش و سه سال زندان برای کامیار علایی را تایید کرد ، اما سخنی از دو عضو دیگر پرونده به میان نیامد تا این که دو روز بعد که بیانیه کمپین مدافعان حقوق بشر در ایران نام سومین متهم پرونده را اعلام کرد: «سیلوا هارتونیان ».
سیلوای ۳۳ ساله ، عصر روز پنجم مرداد ماه ۱۳۸۷ در خانه خود دستگیر میشود، درست همزمان با دستگیری دکتر آرش علایی.
مامورین پس از تفتیش منزل سیلوا، وی را برای بازجویی به هتل استقلال می برند. هادی قائمی ، سخنگوی کمپین مدافعین حقوق بشر در ایران در گفت و گو با رادیو فردا از این دستگیری میگوید.
هادی قائمی: در هتل از ایشان بازجویی میکنند. در مورد کارهایشان و پروژه ایی که انجام میدادند و فشار میآورند که اقرار کنند که این پروژه یک کوشش برای فعالیتهای سیاسی از سوی دولت آمریکا در ایران بوده است. خانم سیلوا شدیدا با چنین اقراری مخالفت میکنند. چرا که حقیقت نداشته است. ولی این دو بازجو همچنان به ایشان فشار میآورند و از آنجایی که خانم هارتونیان از محیطهای بسته، وحشت داشته است دچار شوک میشود. ولی بدون توجه به این امر او را به زندان اوین منتقل می کنند و در سلول انفرادی شماره ۲۵ در بند ۲۰۹ زندان اوین که سلول بسیار کوچکی است زندانی میشود تا بتوانند فشارها را ادامه بدهند.
آیا ایشان اقرار کردند؟
هادی قائمی: ۱۰ روز اول او را در سلول انفرادی نگه میدارند و بعد از اینکه بیماری «هراس از محیط های بسته » در ایشان شدت میگیرد و فشارها بیشتر میشود یک فیلم ویدیویی از ایشان میگیرند و از وی میخواهند که متنی را که از قبل نوشته شده بود بخواند و ادعا کند که سازمان «سیا» و پنتاگون (وزارت دفاع آمریکا)، افرادی را از طریق این پروژه برای شورش و شکاف میان مردم و دولت ایران استخدام کرده است و این اعترافات در شرایط بیماری از ایشان گرفته میشود.
به گفته برخی از نهادهای حقوق بشری ، سیلوا در زندان اوین تحت فشار اعتراف کرده است که برای سازماندهی تظاهرات ضد دولتی و ایجاد اختلاف قومی و دینی در جمهوری اسلامی تلاش میکرده است. مدیر کل ضد جاسوسی وزارت اطلاعات، در نشست خبری روز سیام دی ماه خود ، ایجاد بحرانهای اجتماعی ، راه اندازی تظاهرات خیابانی و دخالت در مسائل قومیتها را از جمله مواردی دانسته که این گروه به دنبال آن بودهاند.
روز بیستم فروردین ماه ۱۳۸۸، خبر محکومیت سلیوا هارتونیان منتشر شد. دادگاه تجدید نظر حکم قاضی صلواتی، رییس دادگاه انقلاب تهران را عینا تایید کرد. این ایرانی ارمنیتبار محکوم شد که سه سال از عمرش را در زندان سر کند.
...
سیلوا کارمند موسسه خیریه «آیرکس» یا «موسسه تحقیقات و مبادلات بین المللی» بود که در زمینه «برنامه مراقبتهای بهداشتی مادران و نوزادان در ایران» فعالیت میکرد. از آن جایی که هیچ نشانی نه از خانواده سیلوا در تهران و نه از وکیل وی بدست نیامد، برای آگاه شدن درباره پروژه او به سراغ کارفرمایش در واشینگتن رفتیم و از آقای رابرت پیرسون؛ رییس موسسه آیرکس درباه ماهیت این موسسه، فعالیتهایش و از نحوه استخدام سیلوا میپرسیم.
رابرت پیرسون می گوید: «موسسه آیرکس از سال ۱۹۶۸ ایجاد شد و در زمینه توسعه آموزش جامعه مدنی و رسانه ها کار می کند. در حال حاضر در بیش از ۱۰۰ کشور دنیا ، در حال اجرای ۶۰ طرح گوناگون است و با بسیاری از کشورهای مسلمان در خاورمیانه هم همکاری میکند.
برنامههایی که ما در ایران داشتیم بر اساس مبادله مراقبت های بهداشتی از مادران به نوزادان بود . پیش از آن در سال ۲۰۰۶ طرح دیگری اجرا شد که توسط موسسه اسفن استخراج شد و عده ای از پزشکان و کارمندان برجسته ایرانی را که برای شرکت در کنفرانسی به واشینگتن آمدند در بر میگرفت. در پاییز سال ۲۰۰۷ بود که ما یک کمک مالی به اجرای دوباره این برنامه تخصیص دادیم تا این برنامه را از دفترمان در ایروان هدایت کنیم . چون در ایران دفتر نداشتیم . برای اجرای این برنامه ، آگهیهایی برای پیشنهاد شغل در ایران دادیم که حدود ۱۲ تقاضا به دستمان رسید که از میان آنها ما سیلوا را که بهترین شرایط را داشت مناسب این شغل دانستیم.»
گفتههای کلارا مرادخانی ، دختر عمه سیلوا، که در کالیفرنیا زندگی میکند درمورد شیوه استخدام سیلوا ، با حرف های رییس موسسه آریکس همخوانی دارد.
کلارا مرادخانی میگوید: «خواهرم از روی اینترنت برای سیلوا کار پیدا کرد. با همدیگر رزومه (سوابق کاری) را پر کردند. من و برادر و خواهرم به او کمک کردیم که در مصاحبه چه بگوید . او دختر بسیار سادهای است. همیشه در ایران کار میکردند. مدتی هم برای کلیسای ارامنه فعالیت می کردند. ادبیات ارامنه خوانده بودند. خودش همیشه مایل بود به مردم کمک کند. موضوع پروژه اش در مورد این موضوع بود که وقتی نوزادن به دنیا میآیند نیازمند چه جور مراقبتهایی برای سلامت هستند. سیلوا از این که این کار را پیدا کرده بود خیلی خوشحال بود.»
پرسش اینجاست که میان سیلوا هاراتونیان ، دکتر آرش و کامیار علایی و محمد احسانی، مستندساز جوان آذری یا چهارمین متهم این پرونده – که کمتر کسی نامش را شنیده است – چه اشتراک یا ارتباطی وجود دارد که پرونده هر چهار نفرشان یکی است؟
آقای پیرسون هیچ ارتباط منطقی برای یک جا جمع شدن پرونده این چهار نفر نمیبیند و میگوید: «فکر نمیکنیم که این پرونده با آنها ارتباط مستقیمی داشته باشد. اینکه کارمند ما با برادران علایی ارتباط گرفته تا نظرشان را درباره کارشناسان بهداشت در ایران که چه کسانی هستند بپرسید تا در این برنامه مشارکت داشته باشند (عادی است)، اما هیچ کدام از این دو برادر کارمند ما نبودند. از ما حقوق نمیگرفتند. فکر میکنیم با یکی از آن ها مشورت کردیم که برای اجرای این پروژه چند نفر را به ما معرفی کنند. تا آنجایی که به ما مربوط می شود پرونده این افراد مستقل از همدیگر است. و صادقانه بگویم ما هیچ مدرکی نداریم که نشان بدهد که کارمند ما مثلا با آقای احسانی که متهم چهارم این پرونده است ارتباطی داشته است. ما منطق اینکه این چهار مورد در یک پرونده جمع شده است را نمی فهمیم و به عقیده ما دلیلی برای این کار وجود ندارد.»
کلارا مرادخانی در پاسخ به همین پرسش میگوید: «آقای احسانی را هیچ کس نمیشناسد. اما تنها رابطهایی که بین خانم سیلوا هاراتونیان و آقای دکتر علایی وجود داشته این بود که آقای علایی کمک کردند تا برنامه آریکس را برای دکترهایی که میخواستند همکاری کنند تشریح کنند و او را با دکترها آشنا کنند.»
کلارا مرادخانی میگوید: «او خود با آیرکس همکاری نمیکرد. فقط یک ماه به این موسسه مشاوره داده بود. آن هم فقط یکی از برادران علایی.»
هادی قائمی تنها نقطه مشترک سیلوا با سه متهم دیگر را، ارتباط آنها با جوامع بینالمللی می داند.
کلارا مرادخانی ، علت سکوت چندماهه در مورد وضعیت سیلوا را ترس خانواده وی از وخیم ترشدن اوضاع توصیف میکند: «اوایل دو نفر از دوستانشان وکیلشان بودند. سه چهار ماه منتظر شدیم دیدم اوضاع دارد بدتر می شود. خواهش کردیم که یک وکیل دیگر پرونده شان را دنبال کند. اما این وکیل مایل نیستند که نامشان را اعلام کنیم.»
چرا درباره سیلوا، نه خانواده و نه دوستانش صحبتی نکردند و تا چند ماه این مسئله پنهان بود؟
کلارا مرادخانی در پاسخ به این پرسش میگوید: « ما را خیلی ترساندند گفتند که اگر صحبت کنید اوضاع بدتر می شود. گفتند که ما داریم گفتوگو میکنیم . همه می دانند سیلوا کاری نکرده و هیچ گناهی ندارد . بیخودی سرو صدا راه نیندازید. که معضل بزرگتر میشود. بعدش که محکومیت او را اعلام کردند فهمیدیم که هر چقدر که ساکت بمانیم (افکار عمومی ) فکر میکنند که گناهکار است.»
این سکوت در مورد برادران علایی هم وجود داشت . مادر این دو برادر پزشک تنها در روز دوم بهمن ماه و زمانی سکوت خود را شکست که گفت « وقتی روز سی ام دی ماه به ملاقات فرزندانش رفته است متوجه شده که آنها از محکومیتشان خبر ندارند» . مادر احسانی ، عضو انجمن مستندسازان ایران ، که در تبریز سکونت دارد میگوید« حاضر نیست در مورد فرزندش خبری منتشر شود.»
او می افزاید «قرار است ما چیزی نگوییم. با مسئولین کشور هماهنگ میکنیم . به خارج احتیاجی نداریم . وکیل نداریم ، پول نداریم وکیل بگیریم . برایش وکیل تسخیری در نظر گرفتهاند.»
این در حالی است که وکیل سیلوا هارتونیان حتی نام خود را فاش نمیکند.
پس از انتشار خبر محکومیت سیلوا در دادگاه تجدید نظر ، تلاشهایی رای لغو این حکم و احیانا آزادی وی انجام شد. شاید بیشترین تلاش را کارفرمایش از موسسه آریکس انجام داد.
رابرت پیرسون ، رییس موسسه آیرکس در گفت و گو با رادیو فردا درباره اینگونه کوششهای این نهاد میگوید: «ابتدا توصیه می کنم به وب سایتی که ما برای سیلوا تهیه کردهایم مراجعه کنید که زندگی و فعالیتهای وی و آنچه که خویشاوندانش برای او انجام داده اند را نشان میدهد. در این مدت در مطبوعات گزارشهایی منتشر کردیم. روز ششم آوریل بود که سخنگوی وزارت امور خارجه امریکا نیز خواستار آزادی سیلوا شد. ما هم تماسهایی با مجموعههایی در ایران برقرار کردهایم که فکر میکنیم مفید باشد.»
آقای پیرسون میافزاید: «ما یقین داریم که سیلوا هارتونیان بی گناه و مبرا از هر گونه خطایی است . شاید سوء تفاهمایی پیش آمده باشد. فعالیتهایی که ما در ایران انجام میدهیم دقیقا مشابه فعالیتهایی است که قبلا انجام میدادیم و با تصویب مقامات ایرانی بوده . بنابر این آنچه در مورد او و دیگران روی میدهد چرخشی ناگهانی، غیر منتظره و پیشبینی نشده در جریان امور است . و از آنجایی که او شهروندی ایران دوست و وفادار به ایران است و هرگز در کشورش هیچ خطایی مرتکب نشده و کارمند کلیسای ارامنه بوده ، گمان میکنم بخاطر انسانیت باید آزاد شود.»
رابرت وود ، سخنگوی وزارت امور خارجه امریکا نیز با بی اساس دانستن اتهامات وارده به سیلوا ، از قوه قضاییه ایران خواست تا هر چه زودتر سیلوا را آزاد کنند.
رابرت وود در این مورد گفته است: «یک کارمند آیرکس -سیلوا هارتونیان- در ۲۶ ژوئن ۲۰۰۸ دستگیر شد و به اتهام فعالیتهای نامشخصی که به عنوان «انقلاب مخملی » در ایران توصیف میشود، بازداشت شده است . ما این اتهام را بی اساس میدانیم . ما میدانیم که او به سه سال زندان محکوم شده و تقاضای تجدید نظر کرده و وضعیت سلامت وی بسیار بد و نگران کننده بوده ، نتیجه مستقیم زندانی بودن اوست . ما از رهبران ایران خواستهایم خانم هارتونیان را آزاد کنند چرا که همان طور که گفتم این اتهامات بیاساس است.»
کلارا، نه تنها وضعیت سیلوا را نگران کننده میداند بلکه در مورد وضعیت سلامت مادر وی هم اظهار نگرانی میکند.
او می گوید: «مادر سیلوا ۷۵ ساله و مبتلا به بیماری قلبی است. او هفتهای یکبار به ملاقات دخترش می رود. او را دوبار به بیمارستان برده اند. یکی از آشنایان می گوید که ما داریم مادرش را هم از دست می دهیم . هر وقت که از او می پرسیم سیلوا چه طور است او فقط میگوید که خیلی خیلی لاغر شده و آنقدر استرس دارد که به مادرش گفته است که دیگر نمیخواهد او را ببیند.»
چرا وکیل او در مورد وضعیتش چیزی نمیگوید؟ آیا به دیدار سیلوا میرود؟
کلارا مرداخانی : گویا زیاد نمیرود او را ببیند. فقط یکی دو بار به ملاقاتش رفته است . گویا به وکیلش هم گفته است که دیگر نمی خواهم زنده بمانم . می خواهم خودم را بکشم.
کلارا، سیلوا را شاعری انسان دوست با روحیه ای هنرمندانه و دور از غوغا و هیاهوی سیاست میداند که از این که شغل مورد علاقهاش را یافته خوشبخت بود. زیرا میتوانست به مردم کمک کند و از آلامشان بکاهد.
به گفته کلارا مرادخانی «سیلوا اصلا وارد این کارها نمیشود. او یک هنرمند شاعر است . ما میخواهیم مردم بدانند که او کیست.»
مقام عالیرتبه امنیتی ، روز سیام دیماه در نشست خبری خود اعلام کرد که مستندات این پرونده بر اساس اعترافات متهمان است که بزودی از صدا و سیما پخش خواهد شد.
اما هادی قائمی میگوید تنها سند دادستان علیه این متهمان یک فیلم ویدیویی اعترافات جعلی است که تحت فشار ضبط شده است.
آقای قائمی میافزاید: «آیت الله شاهرودی می تواند بر اساس اعمال ماده ۱۸ ، دستور بازبینی پرونده و تشکیل یک دادگاه عادلانه را بدهد. همچنین این افراد می توانند شامل بخشودگی و عفو شوند. »
یکی از مقامات عالیرتبه امنیتی ایران در آن روز گفت که چهار نفر از عوامل این شبکه که دستگیر شدهاند از سرشبکه ها و عوامل اصلی بودهاند که آگاهانه و عامدانه با عناصر اطلاعاتی امریکا در منطقه همکاری داشته و خواسته های آنان را مو به مو اجرا میکردهاند.
قوه قضاییه، حکم شش سال زندان برای آرش و سه سال زندان برای کامیار علایی را تایید کرد ، اما سخنی از دو عضو دیگر پرونده به میان نیامد تا این که دو روز بعد که بیانیه کمپین مدافعان حقوق بشر در ایران نام سومین متهم پرونده را اعلام کرد: «سیلوا هارتونیان ».
سیلوای ۳۳ ساله ، عصر روز پنجم مرداد ماه ۱۳۸۷ در خانه خود دستگیر میشود، درست همزمان با دستگیری دکتر آرش علایی.
مامورین پس از تفتیش منزل سیلوا، وی را برای بازجویی به هتل استقلال می برند. هادی قائمی ، سخنگوی کمپین مدافعین حقوق بشر در ایران در گفت و گو با رادیو فردا از این دستگیری میگوید.
هادی قائمی: در هتل از ایشان بازجویی میکنند. در مورد کارهایشان و پروژه ایی که انجام میدادند و فشار میآورند که اقرار کنند که این پروژه یک کوشش برای فعالیتهای سیاسی از سوی دولت آمریکا در ایران بوده است. خانم سیلوا شدیدا با چنین اقراری مخالفت میکنند. چرا که حقیقت نداشته است. ولی این دو بازجو همچنان به ایشان فشار میآورند و از آنجایی که خانم هارتونیان از محیطهای بسته، وحشت داشته است دچار شوک میشود. ولی بدون توجه به این امر او را به زندان اوین منتقل می کنند و در سلول انفرادی شماره ۲۵ در بند ۲۰۹ زندان اوین که سلول بسیار کوچکی است زندانی میشود تا بتوانند فشارها را ادامه بدهند.
آیا ایشان اقرار کردند؟
هادی قائمی: ۱۰ روز اول او را در سلول انفرادی نگه میدارند و بعد از اینکه بیماری «هراس از محیط های بسته » در ایشان شدت میگیرد و فشارها بیشتر میشود یک فیلم ویدیویی از ایشان میگیرند و از وی میخواهند که متنی را که از قبل نوشته شده بود بخواند و ادعا کند که سازمان «سیا» و پنتاگون (وزارت دفاع آمریکا)، افرادی را از طریق این پروژه برای شورش و شکاف میان مردم و دولت ایران استخدام کرده است و این اعترافات در شرایط بیماری از ایشان گرفته میشود.
به گفته برخی از نهادهای حقوق بشری ، سیلوا در زندان اوین تحت فشار اعتراف کرده است که برای سازماندهی تظاهرات ضد دولتی و ایجاد اختلاف قومی و دینی در جمهوری اسلامی تلاش میکرده است. مدیر کل ضد جاسوسی وزارت اطلاعات، در نشست خبری روز سیام دی ماه خود ، ایجاد بحرانهای اجتماعی ، راه اندازی تظاهرات خیابانی و دخالت در مسائل قومیتها را از جمله مواردی دانسته که این گروه به دنبال آن بودهاند.
روز بیستم فروردین ماه ۱۳۸۸، خبر محکومیت سلیوا هارتونیان منتشر شد. دادگاه تجدید نظر حکم قاضی صلواتی، رییس دادگاه انقلاب تهران را عینا تایید کرد. این ایرانی ارمنیتبار محکوم شد که سه سال از عمرش را در زندان سر کند.
...
سیلوا کارمند موسسه خیریه «آیرکس» یا «موسسه تحقیقات و مبادلات بین المللی» بود که در زمینه «برنامه مراقبتهای بهداشتی مادران و نوزادان در ایران» فعالیت میکرد. از آن جایی که هیچ نشانی نه از خانواده سیلوا در تهران و نه از وکیل وی بدست نیامد، برای آگاه شدن درباره پروژه او به سراغ کارفرمایش در واشینگتن رفتیم و از آقای رابرت پیرسون؛ رییس موسسه آیرکس درباه ماهیت این موسسه، فعالیتهایش و از نحوه استخدام سیلوا میپرسیم.
رابرت پیرسون می گوید: «موسسه آیرکس از سال ۱۹۶۸ ایجاد شد و در زمینه توسعه آموزش جامعه مدنی و رسانه ها کار می کند. در حال حاضر در بیش از ۱۰۰ کشور دنیا ، در حال اجرای ۶۰ طرح گوناگون است و با بسیاری از کشورهای مسلمان در خاورمیانه هم همکاری میکند.
برنامههایی که ما در ایران داشتیم بر اساس مبادله مراقبت های بهداشتی از مادران به نوزادان بود . پیش از آن در سال ۲۰۰۶ طرح دیگری اجرا شد که توسط موسسه اسفن استخراج شد و عده ای از پزشکان و کارمندان برجسته ایرانی را که برای شرکت در کنفرانسی به واشینگتن آمدند در بر میگرفت. در پاییز سال ۲۰۰۷ بود که ما یک کمک مالی به اجرای دوباره این برنامه تخصیص دادیم تا این برنامه را از دفترمان در ایروان هدایت کنیم . چون در ایران دفتر نداشتیم . برای اجرای این برنامه ، آگهیهایی برای پیشنهاد شغل در ایران دادیم که حدود ۱۲ تقاضا به دستمان رسید که از میان آنها ما سیلوا را که بهترین شرایط را داشت مناسب این شغل دانستیم.»
گفتههای کلارا مرادخانی ، دختر عمه سیلوا، که در کالیفرنیا زندگی میکند درمورد شیوه استخدام سیلوا ، با حرف های رییس موسسه آریکس همخوانی دارد.
کلارا مرادخانی میگوید: «خواهرم از روی اینترنت برای سیلوا کار پیدا کرد. با همدیگر رزومه (سوابق کاری) را پر کردند. من و برادر و خواهرم به او کمک کردیم که در مصاحبه چه بگوید . او دختر بسیار سادهای است. همیشه در ایران کار میکردند. مدتی هم برای کلیسای ارامنه فعالیت می کردند. ادبیات ارامنه خوانده بودند. خودش همیشه مایل بود به مردم کمک کند. موضوع پروژه اش در مورد این موضوع بود که وقتی نوزادن به دنیا میآیند نیازمند چه جور مراقبتهایی برای سلامت هستند. سیلوا از این که این کار را پیدا کرده بود خیلی خوشحال بود.»
پرسش اینجاست که میان سیلوا هاراتونیان ، دکتر آرش و کامیار علایی و محمد احسانی، مستندساز جوان آذری یا چهارمین متهم این پرونده – که کمتر کسی نامش را شنیده است – چه اشتراک یا ارتباطی وجود دارد که پرونده هر چهار نفرشان یکی است؟
آقای پیرسون هیچ ارتباط منطقی برای یک جا جمع شدن پرونده این چهار نفر نمیبیند و میگوید: «فکر نمیکنیم که این پرونده با آنها ارتباط مستقیمی داشته باشد. اینکه کارمند ما با برادران علایی ارتباط گرفته تا نظرشان را درباره کارشناسان بهداشت در ایران که چه کسانی هستند بپرسید تا در این برنامه مشارکت داشته باشند (عادی است)، اما هیچ کدام از این دو برادر کارمند ما نبودند. از ما حقوق نمیگرفتند. فکر میکنیم با یکی از آن ها مشورت کردیم که برای اجرای این پروژه چند نفر را به ما معرفی کنند. تا آنجایی که به ما مربوط می شود پرونده این افراد مستقل از همدیگر است. و صادقانه بگویم ما هیچ مدرکی نداریم که نشان بدهد که کارمند ما مثلا با آقای احسانی که متهم چهارم این پرونده است ارتباطی داشته است. ما منطق اینکه این چهار مورد در یک پرونده جمع شده است را نمی فهمیم و به عقیده ما دلیلی برای این کار وجود ندارد.»
کلارا مرادخانی در پاسخ به همین پرسش میگوید: «آقای احسانی را هیچ کس نمیشناسد. اما تنها رابطهایی که بین خانم سیلوا هاراتونیان و آقای دکتر علایی وجود داشته این بود که آقای علایی کمک کردند تا برنامه آریکس را برای دکترهایی که میخواستند همکاری کنند تشریح کنند و او را با دکترها آشنا کنند.»
کلارا مرادخانی میگوید: «او خود با آیرکس همکاری نمیکرد. فقط یک ماه به این موسسه مشاوره داده بود. آن هم فقط یکی از برادران علایی.»
هادی قائمی تنها نقطه مشترک سیلوا با سه متهم دیگر را، ارتباط آنها با جوامع بینالمللی می داند.
کلارا مرادخانی ، علت سکوت چندماهه در مورد وضعیت سیلوا را ترس خانواده وی از وخیم ترشدن اوضاع توصیف میکند: «اوایل دو نفر از دوستانشان وکیلشان بودند. سه چهار ماه منتظر شدیم دیدم اوضاع دارد بدتر می شود. خواهش کردیم که یک وکیل دیگر پرونده شان را دنبال کند. اما این وکیل مایل نیستند که نامشان را اعلام کنیم.»
چرا درباره سیلوا، نه خانواده و نه دوستانش صحبتی نکردند و تا چند ماه این مسئله پنهان بود؟
کلارا مرادخانی در پاسخ به این پرسش میگوید: « ما را خیلی ترساندند گفتند که اگر صحبت کنید اوضاع بدتر می شود. گفتند که ما داریم گفتوگو میکنیم . همه می دانند سیلوا کاری نکرده و هیچ گناهی ندارد . بیخودی سرو صدا راه نیندازید. که معضل بزرگتر میشود. بعدش که محکومیت او را اعلام کردند فهمیدیم که هر چقدر که ساکت بمانیم (افکار عمومی ) فکر میکنند که گناهکار است.»
این سکوت در مورد برادران علایی هم وجود داشت . مادر این دو برادر پزشک تنها در روز دوم بهمن ماه و زمانی سکوت خود را شکست که گفت « وقتی روز سی ام دی ماه به ملاقات فرزندانش رفته است متوجه شده که آنها از محکومیتشان خبر ندارند» . مادر احسانی ، عضو انجمن مستندسازان ایران ، که در تبریز سکونت دارد میگوید« حاضر نیست در مورد فرزندش خبری منتشر شود.»
او می افزاید «قرار است ما چیزی نگوییم. با مسئولین کشور هماهنگ میکنیم . به خارج احتیاجی نداریم . وکیل نداریم ، پول نداریم وکیل بگیریم . برایش وکیل تسخیری در نظر گرفتهاند.»
این در حالی است که وکیل سیلوا هارتونیان حتی نام خود را فاش نمیکند.
پس از انتشار خبر محکومیت سیلوا در دادگاه تجدید نظر ، تلاشهایی رای لغو این حکم و احیانا آزادی وی انجام شد. شاید بیشترین تلاش را کارفرمایش از موسسه آریکس انجام داد.
رابرت پیرسون ، رییس موسسه آیرکس در گفت و گو با رادیو فردا درباره اینگونه کوششهای این نهاد میگوید: «ابتدا توصیه می کنم به وب سایتی که ما برای سیلوا تهیه کردهایم مراجعه کنید که زندگی و فعالیتهای وی و آنچه که خویشاوندانش برای او انجام داده اند را نشان میدهد. در این مدت در مطبوعات گزارشهایی منتشر کردیم. روز ششم آوریل بود که سخنگوی وزارت امور خارجه امریکا نیز خواستار آزادی سیلوا شد. ما هم تماسهایی با مجموعههایی در ایران برقرار کردهایم که فکر میکنیم مفید باشد.»
آقای پیرسون میافزاید: «ما یقین داریم که سیلوا هارتونیان بی گناه و مبرا از هر گونه خطایی است . شاید سوء تفاهمایی پیش آمده باشد. فعالیتهایی که ما در ایران انجام میدهیم دقیقا مشابه فعالیتهایی است که قبلا انجام میدادیم و با تصویب مقامات ایرانی بوده . بنابر این آنچه در مورد او و دیگران روی میدهد چرخشی ناگهانی، غیر منتظره و پیشبینی نشده در جریان امور است . و از آنجایی که او شهروندی ایران دوست و وفادار به ایران است و هرگز در کشورش هیچ خطایی مرتکب نشده و کارمند کلیسای ارامنه بوده ، گمان میکنم بخاطر انسانیت باید آزاد شود.»
رابرت وود ، سخنگوی وزارت امور خارجه امریکا نیز با بی اساس دانستن اتهامات وارده به سیلوا ، از قوه قضاییه ایران خواست تا هر چه زودتر سیلوا را آزاد کنند.
رابرت وود در این مورد گفته است: «یک کارمند آیرکس -سیلوا هارتونیان- در ۲۶ ژوئن ۲۰۰۸ دستگیر شد و به اتهام فعالیتهای نامشخصی که به عنوان «انقلاب مخملی » در ایران توصیف میشود، بازداشت شده است . ما این اتهام را بی اساس میدانیم . ما میدانیم که او به سه سال زندان محکوم شده و تقاضای تجدید نظر کرده و وضعیت سلامت وی بسیار بد و نگران کننده بوده ، نتیجه مستقیم زندانی بودن اوست . ما از رهبران ایران خواستهایم خانم هارتونیان را آزاد کنند چرا که همان طور که گفتم این اتهامات بیاساس است.»
کلارا، نه تنها وضعیت سیلوا را نگران کننده میداند بلکه در مورد وضعیت سلامت مادر وی هم اظهار نگرانی میکند.
او می گوید: «مادر سیلوا ۷۵ ساله و مبتلا به بیماری قلبی است. او هفتهای یکبار به ملاقات دخترش می رود. او را دوبار به بیمارستان برده اند. یکی از آشنایان می گوید که ما داریم مادرش را هم از دست می دهیم . هر وقت که از او می پرسیم سیلوا چه طور است او فقط میگوید که خیلی خیلی لاغر شده و آنقدر استرس دارد که به مادرش گفته است که دیگر نمیخواهد او را ببیند.»
چرا وکیل او در مورد وضعیتش چیزی نمیگوید؟ آیا به دیدار سیلوا میرود؟
کلارا مرداخانی : گویا زیاد نمیرود او را ببیند. فقط یکی دو بار به ملاقاتش رفته است . گویا به وکیلش هم گفته است که دیگر نمی خواهم زنده بمانم . می خواهم خودم را بکشم.
کلارا، سیلوا را شاعری انسان دوست با روحیه ای هنرمندانه و دور از غوغا و هیاهوی سیاست میداند که از این که شغل مورد علاقهاش را یافته خوشبخت بود. زیرا میتوانست به مردم کمک کند و از آلامشان بکاهد.
به گفته کلارا مرادخانی «سیلوا اصلا وارد این کارها نمیشود. او یک هنرمند شاعر است . ما میخواهیم مردم بدانند که او کیست.»
مقام عالیرتبه امنیتی ، روز سیام دیماه در نشست خبری خود اعلام کرد که مستندات این پرونده بر اساس اعترافات متهمان است که بزودی از صدا و سیما پخش خواهد شد.
اما هادی قائمی میگوید تنها سند دادستان علیه این متهمان یک فیلم ویدیویی اعترافات جعلی است که تحت فشار ضبط شده است.
آقای قائمی میافزاید: «آیت الله شاهرودی می تواند بر اساس اعمال ماده ۱۸ ، دستور بازبینی پرونده و تشکیل یک دادگاه عادلانه را بدهد. همچنین این افراد می توانند شامل بخشودگی و عفو شوند. »