شرايط سياسی اخير جهان عرب و انقلابهايی که منجر به تغيير دولتهای اين کشورها شد عزم رهبران ايران را برای دستيابی به قابليت اتمی افزايش داده و موجب کاهش توجه آنها به مذاکرات با ۱+۵ شده تا جايی که آنها حتی تهديد به خروج از پيمان هستهای بينالمللی کردهاند.
درس مهم ديگری که رهبران ايران از حوادث در جهان عرب آموختهاند، و اين نکته کمتر مورد توجه رسانهها قرار گرفته، توجه به اهميت دستيابی به توانايی هستهای برای بقای رژيم است.
به نظر رهبران ايران کشوری که قابليتهای بازدارندگی هستهای نداشته باشد در برابر مداخله خارجی و شورشهای داخلی بسيار بيشتر صدمه پذير است. هنگامی که قذافی با حملات گسترده هوايی ناتو به رهبری امريکا و درگيریهای شورشيان در داخل کشور سرنگون شد، ايالات متحده و متحدان غربیاش سرنوشت سرهنگ را به عنوان درسی برای رهبری ايران فرض کردند.
آنها معتقد بودند که سرنگونی قذافی به روحانيون در ساختار قدرت ايران يادآوری خواهد کرد که دولتی که در داخل به سرکوب آزادی دست میزند و ساختار قدرت آن انعطافناپذير است بايد در انتظار سرنوشتی مانند قذافی باشند.
با اين حال، مقامات ايرانی برداشت ديگری از اين حوادث دارند. پس از سقوط قذافی از قدرت، رهبر ايران به اين نکته پرداخت که، «[قذافی] تمام امکانت هستهای خود را جمع کرد و در يک کشتی به غرب تحويل داد.» «حالا نگاه کنيد او کجاست و ما کجا هستيم.»
به عبارت ديگر، جاهطلبیهای هستهای ايران که با احساس ناامنی سياسی تقويت شده است، آيتالله علی خامنهای، رهبر ايران را متقاعد کرده که با تسليم کامل توانايی هستهای به همان ترتيبی که قذافی يک دهه پيش انجام داد، نتيجهای به جز سرنوشت معمر قذافی برايش به بار نخواهد آورد.
به نظر آنها مهمترين اشتباه قذافی رها کردن برنامه هستهای بوده است. تماشای فروريختن ۴۲ سال حکومت قذافی برای نظام حاکم در ايران درس تاريخی بود.
از سوی ديگر، تحولات اخير در کره شمالی تحت رهبری کيم جونگ اون نمونه ديگری هست که رهبران ايران به طور ضمنی يا به صراحت به آن به عنوان پيروزی در روابط سياسی به آن اشاره میکند. مقامات ايرانی اشاره میکنند که اگر دستيابی يک کشور به بمب هستهای تهديد ژئوپلتيک و استراتژيک برای غرب است، غربیها بايد بر روی کره شمالی تمرکز کنند. در حالی که فشار سياسی، اقتصادی و استراتژيک غرب بيشتر متوجه ايران که هنوز به فناوری کامل هستهای دست نيافته است.
به اين ترتيب ايران نتيجهگيری میکند که کره شمالی با دارا بودن توانايی هستهای بدون اينکه نگران مداخله نظامی غرب باشد قادر به سرپيچی از خواستههای جامعه بينالمللی بوده حتی به انجام آزمايشهای هستهای متعدد دست زده است.
از ديدگاه ايران، اگر بنا باشد که تهران به دليل سرکوب داخلی، نقض حقوق بشر، استبداد سياسی، و غنی سازی هستهای مورد تحريم قرار بگيرد، نظام با دارا بودن بمب اتمی شرايط بهتری خواهد داشت. اين انديشه در اين گفته بيان میشود که «بهتر است کره شمالی باشيم تا عراق.»
درس بسيار مهم ديگر که رهبران ايران آموخته اند و به آنها جسارت آن را داده که با اطمينان توجه چندانی به مذاکرات هسته ای نکنند ناتوانی ايالات متحده و متحدان غربی آن از مداخله در کشورهايی است که به روسيه و چين نزديک هستند، حتی اگر اين کشورها از نظر نظامی و اقتصادی ضعيف باشند. مثال مناسب اين سوريه است.
رهبران ايران تهديد کردهاند که با توجه به خواستهها، فشار و تحريمهای غرب از پيمان ۱۹۷۰ منع گسترش سلاحهای هستهای خارج میشوند. علاءالدين بروجردی، رئيس کميته سياست خارجی و امنيتی مجلس ايران هفته گذشته در مصاحبه با العالم گفت: «اين قابل قبول نيست که ايران به مفاد ان پی تی متعهد است اما ايالات متحده و غربیها ماده ۶ ان پی تی را ناديده بگيرند - کاهش سلاحهای هستهای - و ماده ۴ - حق غنیسازی... - بنابراين، هيچ دليلی برای اينکه ايران تحت چنين شرايطی عضو ان پی تی باقی میماند وجود ندارد.»
ناتوانی جامعه بينالمللی در مورد مناقشه سوريه تصوير روشنی به جمهوری اسلامی ارائه کرده است؛ تا زمانی که يک دولت دارای حمايت چين و روسيه است، ايالات متحده آمريکا، متحدان غربی او، و کشورهای ديگر در منطقه (مانند کشورهای عربی)، قادر به انجام مداخله نظامی نخواهند بود.
جمهوری اسلامی ايران از جهت اقتصادی، سياسی و استراتژيک شريک به مراتب مهمتری برای چين و روسيه است تا سوريه است.
در حال حاضر، چين حدود ۱۵ درصد از نفت خود را از ايران وارد میکند. پس از شرکتهای ژاپنی، شرکتهای نفتی چينیها بزرگترين خريداران نفت خام ايران است و سرمايهگذاری شرکتهای چينی در صنعت نفت ايران افزايش يافته است.
شرکت ملی نفت چين قراردادهايی برای توسعه ميادين نفت و گاز طبيعی ايران امضا کرده که ارزش برخی از آنها بيش از چند ميلياردها دلار است. سرمايهگذاریهای چين در اين صنايع اثر ضرر حاصل از تحريمهای شرکتهای غربی را کاهش داده است. در همين حال، عمده مقصد صادرات سازمانهای مهم روس، مانند اتمستروی، توليدکننده تجهيزات انرژی هستهای، است.
رهبران ايران اطمينان دارند که در صورت دخالت نظامی خارجی جمهوری چين و روسيه کنارشان خواهند بود. پشتيبانیِ اين دو قدرت جهانی، به ويژه از طريق اقتصادی، نظامی، ژئوپوليتيک و حق وتو، جامعه بينالمللی را از دخالت نظامی در ايران باز خواهد داشت.
علاوه بر اين، ايران بر اساس قدرت نظامی، جمعيت و پيشرفت فنآوری برتر از سوريه است. در نتيجه، رهبران ايران با آموختن درسهايی حياتی که از انقلابهای عربی، سقوط قذافی، و حمايت چين و روسيه از اسد بدون هراس به مذاکرات پنج +يک به رهبری غرب بیاعتنا هستند و همچنان تهديد به خروج از پيمان ان پی تی میکنند.
------------------------------------------------------------------------------------------------
درس مهم ديگری که رهبران ايران از حوادث در جهان عرب آموختهاند، و اين نکته کمتر مورد توجه رسانهها قرار گرفته، توجه به اهميت دستيابی به توانايی هستهای برای بقای رژيم است.
به نظر رهبران ايران کشوری که قابليتهای بازدارندگی هستهای نداشته باشد در برابر مداخله خارجی و شورشهای داخلی بسيار بيشتر صدمه پذير است. هنگامی که قذافی با حملات گسترده هوايی ناتو به رهبری امريکا و درگيریهای شورشيان در داخل کشور سرنگون شد، ايالات متحده و متحدان غربیاش سرنوشت سرهنگ را به عنوان درسی برای رهبری ايران فرض کردند.
آنها معتقد بودند که سرنگونی قذافی به روحانيون در ساختار قدرت ايران يادآوری خواهد کرد که دولتی که در داخل به سرکوب آزادی دست میزند و ساختار قدرت آن انعطافناپذير است بايد در انتظار سرنوشتی مانند قذافی باشند.
با اين حال، مقامات ايرانی برداشت ديگری از اين حوادث دارند. پس از سقوط قذافی از قدرت، رهبر ايران به اين نکته پرداخت که، «[قذافی] تمام امکانت هستهای خود را جمع کرد و در يک کشتی به غرب تحويل داد.» «حالا نگاه کنيد او کجاست و ما کجا هستيم.»
به عبارت ديگر، جاهطلبیهای هستهای ايران که با احساس ناامنی سياسی تقويت شده است، آيتالله علی خامنهای، رهبر ايران را متقاعد کرده که با تسليم کامل توانايی هستهای به همان ترتيبی که قذافی يک دهه پيش انجام داد، نتيجهای به جز سرنوشت معمر قذافی برايش به بار نخواهد آورد.
به نظر آنها مهمترين اشتباه قذافی رها کردن برنامه هستهای بوده است. تماشای فروريختن ۴۲ سال حکومت قذافی برای نظام حاکم در ايران درس تاريخی بود.
از سوی ديگر، تحولات اخير در کره شمالی تحت رهبری کيم جونگ اون نمونه ديگری هست که رهبران ايران به طور ضمنی يا به صراحت به آن به عنوان پيروزی در روابط سياسی به آن اشاره میکند. مقامات ايرانی اشاره میکنند که اگر دستيابی يک کشور به بمب هستهای تهديد ژئوپلتيک و استراتژيک برای غرب است، غربیها بايد بر روی کره شمالی تمرکز کنند. در حالی که فشار سياسی، اقتصادی و استراتژيک غرب بيشتر متوجه ايران که هنوز به فناوری کامل هستهای دست نيافته است.
ناتوانی جامعه بينالمللی در مورد مناقشه سوريه تصوير روشنی به جمهوری اسلامی ارائه کرده است؛ تا زمانی که يک دولت دارای حمايت چين و روسيه است، ايالات متحده آمريکا، متحدان غربی او، و کشورهای ديگر در منطقه (مانند کشورهای عربی)، قادر به انجام مداخله نظامی نخواهند بود.
به اين ترتيب ايران نتيجهگيری میکند که کره شمالی با دارا بودن توانايی هستهای بدون اينکه نگران مداخله نظامی غرب باشد قادر به سرپيچی از خواستههای جامعه بينالمللی بوده حتی به انجام آزمايشهای هستهای متعدد دست زده است.
از ديدگاه ايران، اگر بنا باشد که تهران به دليل سرکوب داخلی، نقض حقوق بشر، استبداد سياسی، و غنی سازی هستهای مورد تحريم قرار بگيرد، نظام با دارا بودن بمب اتمی شرايط بهتری خواهد داشت. اين انديشه در اين گفته بيان میشود که «بهتر است کره شمالی باشيم تا عراق.»
درس بسيار مهم ديگر که رهبران ايران آموخته اند و به آنها جسارت آن را داده که با اطمينان توجه چندانی به مذاکرات هسته ای نکنند ناتوانی ايالات متحده و متحدان غربی آن از مداخله در کشورهايی است که به روسيه و چين نزديک هستند، حتی اگر اين کشورها از نظر نظامی و اقتصادی ضعيف باشند. مثال مناسب اين سوريه است.
رهبران ايران تهديد کردهاند که با توجه به خواستهها، فشار و تحريمهای غرب از پيمان ۱۹۷۰ منع گسترش سلاحهای هستهای خارج میشوند. علاءالدين بروجردی، رئيس کميته سياست خارجی و امنيتی مجلس ايران هفته گذشته در مصاحبه با العالم گفت: «اين قابل قبول نيست که ايران به مفاد ان پی تی متعهد است اما ايالات متحده و غربیها ماده ۶ ان پی تی را ناديده بگيرند - کاهش سلاحهای هستهای - و ماده ۴ - حق غنیسازی... - بنابراين، هيچ دليلی برای اينکه ايران تحت چنين شرايطی عضو ان پی تی باقی میماند وجود ندارد.»
ناتوانی جامعه بينالمللی در مورد مناقشه سوريه تصوير روشنی به جمهوری اسلامی ارائه کرده است؛ تا زمانی که يک دولت دارای حمايت چين و روسيه است، ايالات متحده آمريکا، متحدان غربی او، و کشورهای ديگر در منطقه (مانند کشورهای عربی)، قادر به انجام مداخله نظامی نخواهند بود.
جمهوری اسلامی ايران از جهت اقتصادی، سياسی و استراتژيک شريک به مراتب مهمتری برای چين و روسيه است تا سوريه است.
در حال حاضر، چين حدود ۱۵ درصد از نفت خود را از ايران وارد میکند. پس از شرکتهای ژاپنی، شرکتهای نفتی چينیها بزرگترين خريداران نفت خام ايران است و سرمايهگذاری شرکتهای چينی در صنعت نفت ايران افزايش يافته است.
شرکت ملی نفت چين قراردادهايی برای توسعه ميادين نفت و گاز طبيعی ايران امضا کرده که ارزش برخی از آنها بيش از چند ميلياردها دلار است. سرمايهگذاریهای چين در اين صنايع اثر ضرر حاصل از تحريمهای شرکتهای غربی را کاهش داده است. در همين حال، عمده مقصد صادرات سازمانهای مهم روس، مانند اتمستروی، توليدکننده تجهيزات انرژی هستهای، است.
رهبران ايران اطمينان دارند که در صورت دخالت نظامی خارجی جمهوری چين و روسيه کنارشان خواهند بود. پشتيبانیِ اين دو قدرت جهانی، به ويژه از طريق اقتصادی، نظامی، ژئوپوليتيک و حق وتو، جامعه بينالمللی را از دخالت نظامی در ايران باز خواهد داشت.
رهبران ايران اطمينان دارند که در صورت دخالت نظامی خارجی جمهوری چين و روسيه کنارشان خواهند بود. پشتيبانیِ اين دو قدرت جهانی، به ويژه از طريق اقتصادی، نظامی، ژئوپوليتيک و حق وتو، جامعه بينالمللی را از دخالت نظامی در ايران باز خواهد داشت.
علاوه بر اين، ايران بر اساس قدرت نظامی، جمعيت و پيشرفت فنآوری برتر از سوريه است. در نتيجه، رهبران ايران با آموختن درسهايی حياتی که از انقلابهای عربی، سقوط قذافی، و حمايت چين و روسيه از اسد بدون هراس به مذاکرات پنج +يک به رهبری غرب بیاعتنا هستند و همچنان تهديد به خروج از پيمان ان پی تی میکنند.
------------------------------------------------------------------------------------------------
*دکتر مجید رفیعزاده پیشتر به عنوان پژوهشگر مرکز بینالمللی وودرو ویلسون و شورای ملی روابط امریکا و کشورهای عربی فعال بود. نوشتههای وی در نشریههایی همانند هرالد تریبیون، لسآنجلس تایمز، سی ان ان، فورن پالیسی، نیشن، نیوز ویک، هافینگتون پست منتشر میشود.