بيش از سه دهه پس از تاسيس جمهوری اسلامی، مبارزه با مظاهر غير اسلامی (از منظر اسلامگرايان) در فضاهای عمومی به جمع آوری و نابودی مجسمهها بسط يافته است.
نخست مجسمهها در تهران يک به يک ناپديد شدند. پس از گذشت يک سال و وجود فيلمهای ضبط شده از سارقان در دست پليس کسی در اين ارتباط بازداشت نشده و مقامات نيروی انتظامی و شهرداری موضوع را به ديگری احاله می دهند. (از ماجرای دزدی مجسمههای شهر چه خبر؟ (انتخاب، ۱۵ خرداد ۱۳۹۰) اين سکوت و عدم پيگيری باندهای ذی نفوذ نزديک به حکومت را در دزدی مجسمهها در مقام اتهام قرار می دهد.
نخست مجسمهها در تهران يک به يک ناپديد شدند. پس از گذشت يک سال و وجود فيلمهای ضبط شده از سارقان در دست پليس کسی در اين ارتباط بازداشت نشده و مقامات نيروی انتظامی و شهرداری موضوع را به ديگری احاله می دهند. (از ماجرای دزدی مجسمههای شهر چه خبر؟ (انتخاب، ۱۵ خرداد ۱۳۹۰) اين سکوت و عدم پيگيری باندهای ذی نفوذ نزديک به حکومت را در دزدی مجسمهها در مقام اتهام قرار می دهد.
پس از آن، مجسمههای اسب و سواران آنها (سربازان هخامنشی، اشکانی، و ساسانی که ۵۴ سال پيش به سفارش ايران در ايتاليا ساخته شدند) از ميدانی در ساری جمع آوری شده و به زباله دانی فرستاده شدند (فيلم آن در توتيوب و عکسهای آن در سايتهای اينترنتی موجود است)، تنها با اين توجيه که اسم ميدان "امام" است و امام را با سربازان پيش از اسلام چه کار.
جدال بر سر جمع آوری مجسمهی آريوبرزن در ياسوج نيز ميان شورای شهر از يک سو و سپاه و دادستانی از سوی ديگر ادامه دارد: " سپاه و نيروهای ارزشی گفتهاند که به جای تنديس آريو برزن که نماد عصر اشکانيان است بايد از نمادهای اسلامی و ارزشی استفاده شود." (دادستان شهرستان ياسوج،ايسنا، ۱۱ تير ۱۳۹۰).
"پاسداشت قهرمانان ملی منافاتی با ارزش های اسلامی ندارد و آريوبرزن يک سردار ايرانی ضد ظلم، ضد تجاوز و ضد اشغالگری بوده است و پاسداشت آن هيچ اشکالی ندارد. بلکه قدردانی از چهره های مثبت و افتخار آفرين وظيفه هر انسان شرافتمندی است."
اين جملاتی است که آیت الله ملک حسینی نماينده ولی فقيه و نماينده کهگيلويه و بويراحمد در مجلس خبرگان، در مخالفت با پائين کشيدن مجسمه آريوبرزن در شهر ياسوج بر زبان جاری کرد. (سایت مشرق)
"پاسداشت قهرمانان ملی منافاتی با ارزش های اسلامی ندارد و آريوبرزن يک سردار ايرانی ضد ظلم، ضد تجاوز و ضد اشغالگری بوده است و پاسداشت آن هيچ اشکالی ندارد. بلکه قدردانی از چهره های مثبت و افتخار آفرين وظيفه هر انسان شرافتمندی است."
اين جملاتی است که آیت الله ملک حسینی نماينده ولی فقيه و نماينده کهگيلويه و بويراحمد در مجلس خبرگان، در مخالفت با پائين کشيدن مجسمه آريوبرزن در شهر ياسوج بر زبان جاری کرد. (سایت مشرق)
چرا مجسمهها؟
مجسمه بر خلاف کلمات و صدا و تصوير، سه بعدی و انضمامی است، شيئيت دارد، قابل لمس است، محيط و فضای بيرونی را اشغال می کند، بچهها از والدينشان از آنها می پرسند، والدين سعی می کنند در مورد آنها بدانند تا به کودکانشان پاسخ دهند، افراد می توانند در کنار آنها عکس بگيرند و به تدريج به بخشی از خاطرهی قومی و جمعی تبديل می شوند. مجسمهها فضای شهر را تعريف می کنند و به آن جان می بخشند. مجسمهها نه تنها تاريخ را بيان می کنند بلکه خود تاريخ و هويت دارند و ويژگی هويت بخش پيدا می کنند. بر خلاف کلمات و صدا و تصوير که مواجههی ما با آنها گذرا است مجسمهها در خيابان و پارک و ميدان می مانند و هر روز با آدمها ارتباط برقرار می کنند. اما اسلامگرايان همهی حواس رعايا را برای خود می خواهند بالاخص وقتی حواس قرار است در کار خود درگير اموری شوند که در خاطرهها ماندگار تر است.
چرا جنگ با مجسمهها؟
هر چه در فضای عمومی جای قدرت نرم افزاری و سخت افزاری اسلامگرايان را بگيرد يا رقيب فرهنگی آنها تصور شود دشمن است. فرقی نمی کند آن مجسمه، مجسمهی شريعتی در پارک شريعتی، "آريو برزن" در ميدانی در شهر ياسوج يا مجسمهی "ستارخان" در خيابان ستارخان يا "مادر و فرزند" در شهرک غرب باشد يا مجسمهی "شهريار" در مقابل تئاتر شهر، مجسمه "گوساله" در صحن دانشکده دامپزشکی دانشگاه تهران، "باقرخان" در خيابان شهرآرا، "صنيع خاتم" در پارک ملت، "استاد معين"، و "ترند هفت بچه می زايد" در نقاط ديگری از شهر تهران. اسلامگرايان فقط می خواهند خود آنها و عکس و سخنان رهبرانشان در فضای عمومی ديده شود. از همين جهت نقاشی چهره که بنا به برخی فتاوا حرام است حلال می شود.
چگونگی جنگ با مجسمهها
اسلامگرايان با سانسور، فيلترينگ و پارازيت به جنگ با کلمات و صدا و تصوير "ديگران" رفتهاند، با نيروی انتظامی به جنگ بشقابهای دريافت از ماهواره، حيوانات خانگی، دختران و پسران زيبا و دلربا، و دوچرخه سواری بانوان برخاستهاند؛ اما مجسمهها بايد جمع آوری و نابود شوند. در ابتدا بدون پذيرش مسئوليت و به نحو پنهانی به جمع آوری مجسمهها پرداختند (در درون حکومت اختلافی نبود و اخبار مربوط به مرتکبان درز پيدا نمی کرد) اما پس از دو سال امامان جمعه، فرماندهان سپاه و مقامات دادستانی رسما به اين کارزار وارد شدهاند.
اين جمع آوری نيز همانند تبديل فضای بيرونی دانشگاهها به قبرستان بخشی از برنامهی اسلامی کردن فضاهای عمومی است که مظاهر فرهنگ و تاريخ ايران و نيز مظاهر تمدن غربی بايد از آن حذف شود. پس از آن نوبت به تاريخ ايران پس از ورود اسلام تا قبل از دورهی خامنهای می رسد. اين امر در حوزهی کتب درسی و آثار منتشره توسط موسسات دولتی آغاز شده است.
اسلامگرايان عليه مجسمهها
حتی اگر در مورد جمع آوری مجسمههای ساری و ياسوج (که به علت اختلافات داخلی اقتدارگرايان رسانهای شدند) مقامات قوای قهريه مسئوليت نمی پذيرفتند به نحو تحليلی می شد به اين نتيجه رسيد که جمع آوری مجسمهها کار اسلامگرايان قدرتمند يا متنفذ در حوزهی قدرت است. برای اين موضوع هشت دليل تحليلی می توان آورد:
۱) عدم امکان فروش آسان اين مجسمهها در داخل کشور (اگر قيمتی بودند)
۲) بی سابقه بودن اين نوع دزدی در کشور
۳) ملی بودن (غير اسلامگرا بودن) شخصيتها يا داستانهايی که مجسمهها معرف آنها هستند
۴) حرمت مجسمه سازی (تنديس) از نگاه اسلامگرايان
۵) شرمنده بودن بخشی از اسلامگرايان از تخريب در برابر مردمی که با اين مجسمهها ارتباط عاطفی دارند (در مقايسه با طالبان در نابود کردن مجسمه بودا در باميان) يا عدم آمادگی برای پرداخت هزينه و پذيرش مسئوليت جمع آوری، و به همين دليل رو کردن به روش ظاهرا آبرومندانه تر (اما پنهانکارانه) برای جمع آوری مجسمهها (افزوده شدن برگی بر پروندهی قطور امپراطوری دروغ، تقلب، ريا کاری، و بی فرهنگی)
۶) پيشگيری از نصب مجسمههای بيشتر توسط برخی از سازمانهای عمومی مثل شهرداریها
۷) عدم ارزش قابل توجه برنز مجسمهها/ و نيز خود مجسمهها و در نتيجه فقدان انگيزهی مالی برای بخش خصوصیِ سرقت و چپاول
۸) دشواری دزديده شدن آين آثار بسيار سنگين و عمدتا نصب و سيمان شده يا جوش داده شده از يک فضای عمومی در برابر چشم همگان.
حکومتی که خبرنگاران و فعالان سياسی و مخالفان را در هر جای کشور در عرض چند ساعت بازداشت می کند از پيدا کردن چند مجسمه دزد ناتوان بوده است.
جنگ با تاريخ
اسلامگرايان سه دهه است که در ايران از قوت گرفتن انواعی ديگر از هويات تاريخی در ميان ايرانيان واهمه داشتهاند. آنها با برداشتن مجسمهها فکر می کنند دستاويز عينی برای شکل گيری يا تقويت هويات بديل را از ميان بر می دارند يا برداشتهاند. مجسمهها با تعين تاريخ در زمان ما وجه پر رنگی از "ديگری" حاضر به شمار می روند. خامنهای و همراهان نزديکش هميشه به اين نکات وقوف داشتهاند اما در دوران رفسنجانی و خاتمی نه هماهنگی لازم را در ميان نهادهای قوای قهريه می ديدند تا به جمع آوری مجسمهها با کمترين هزينه برای حکومت بپردازند و نه از هويتهای بديل تا اين حد هراس داشتند که به جنگ با مجسمهها برخيزند. اين حد از هراس در دوران اعتراضات پس از انتخابات ۱۳۸۸ ايجاد شد.
اشغال فرهنگی
از نگاه گروههای مختلف اسلامگرا تاريخ ايران از سال ۱۳۵۷ (برای طرفداران خمينی)، ۱۳۶۸ (برای طرفداران خامنهای)، و ۱۳۸۴ (برای طرفداران احمدی نژاد) آغاز می شود يعنی زمانی که آنها قدرت را در کشور از آن خود ساختند. از همين روی بايد آثار مربوط به تاريخ پيش از آن نابود شوند تا مردم مبدا مقايسه نداشته باشند و چيزی از هويت گذشتهی خود به ياد نياورند. جمع آوری مجسمهها بالاخص مجسمههای سربازان ايرانی پيش از اسلام تنها جمع آوری چند مجسمه نيست بلکه پاکسازی يا نابودسازی تاريخ يک کشور است. در کنار اين جمع آوری با حذف تاريخ پادشاهان از کتب درسی، تخريب قبرهای مفاخر فرهنگی کشور و تمرکز فيلمسازی تاريخی کشور بر تاريخ کوفه و بغداد و مکه مواجه هستيم که همه حکايت از اشغال فرهنگی کشور توسط يک گروه بی ريشه در تاريخ فرهنگ ايران دارند.
خود کوچک پنداری
چه حکومتی به جنگ با سربازان و اسبهای برنزی و شاعران مرده و شخصيتهای انقلابی و روشنفکران مدفون در خاک می رود؟ حکومتی که علی رغم مقابلهی تبليغاتی با دشمن مفروض خود، تحقير و خود کوچک پنداری و زندگی در توهم و خيال را درونی ساخته است. دن کيشوتهای اسلامگرا به جای رفتن با شمشير به جنگ آسيابهای بادی با دستگاه جوش و جرثقال به جنگ مجسمههای برنزی که قدرت دفاع از خود را ندارند رفتهاند تا عظمت خيالی گذشته و عظمت توهمی امروز خود را به رخ جهانيان بکشانند. جالب اين جاست که اين نمايش عظمت خيالی و توهمی در شب تار و دور از چشمهای مردم توسط مورد اعتماد ترين نيروهای ولايت فقيه (رهبر مسلمانان جهان) انجام می شود.