«خيابان» را میتوان روزنامه اينترنتی زيرزمينی ناميد که مدت کوتاهی پس از اعلام نتايج انتخابات رياست جمهوری دوره دهم و آغاز گسترده اعتراضات به اين نتايج به وجود آمد. «خيابان» نه بلاگ دارد و نه سايت و به آدرس ایميل افراد ارسال میشود و تاکنون ۵۲ شماره از آن منتشر شده است.
«خيابان» را میتوان شبنامه عصر ديجيتال ناميد. راديوفردا با مسئولان خيابان گفتوگويی از طريق ایميل انجام داده است.
در چه زمان و چرا «خيابان» منتشر شد. با وجود حضور سايتهای مختلف خبری ارزش اضافی خيابان چيست؟
اولين شماره خيابان روز ۲۹ خرداد، يعنی يک هفته پس از انتخابات رياست جمهوری ايران، منتشر شد. در اين فاصله زمانی يک هفتهای، يعنی از فردای روز انتخابات، تا ۲۹ خرداد، خيابانهای ايران شاهد حضور گسترده مردم ناراضی بودند که برای اولين بار پس از انقلاب سال ۵۷ با اين دامنه وسيع برای مخالفت و مبارزه عليه ديکتاتوری حاکم به خيابانها آمده بودند.
بازتاب و تحليل اين حضور از جانب رسانههای بزرگ و رسمی، چه داخلی و چه خارجی، بسيار سطحی و يکجانبه بود. اغلب اخبار و گزارشها و تحليلها معطوف به نارضايتی مردم از نتيجه انتخابات و سعی آنها در بازپسگيری آراءشان بود. در اغلب گزارشها و اخبار رسانههای اپوزیسيون، مردم حاضر در خيابانها، معترضين به نتيجه انتخابات، ناميده میشدند.
ولی هر نگاه تيزبين و بیغرضی میداند که جنبشهای اجتماعی و از جمله آنها جنبش اخير ايران از علت واحدی سرچشمه نمیگيرد، بلکه عوامل بسيار متعددی، در طول ساليان، زمينهساز شکلگيری يک جنبش است.
جنبش کنونی ايران از ۲۲ خرداد شکل نگرفت، بلکه اجزای آن به صورت بالقوه در جامعه حضور داشت که مترصد بهانهای برای به هم پيوستن و حرکت بود. انتخابات اخير ايران تنها بهانهای برای تبديل اين جنبش جامد به جنبش جاری گشت. ولی اغلب رسانههای موجود در انعکاس و تحليل خود از رويدادها، اين اصل را ناديده میگذاشتند و اين جنبش ريشهدار و پيچيده را به اعتراضات خيابانی به نتيجه انتخابات و بازپسگيری آرا تقليل میدادند.
در چنين شرايطی بود که ما که عضوی از اين جنبش اعتراضی موجود بوديم که هيچ توهمی به انتخابات و بازپسگيری آرا نداشتيم، انعکاس صدای خود را در هيچ رسانهای نيافتيم و به همين خاطر بر آن شديم تا حنجرهای بيافرينيم که صدای ما و ماها را فرياد میزد. آن زمان بود که خيابان انتشار يافت.
چرا وب سايت يا بلاگ نداريد؟
خيابان در شرايطی اتشار يافت که جو اختناق شديدی بر جامعه حاکم شده بود. خبرنگاران خارجی از ايران اخراج شده بودند. کانالهای ماهوارهای خارج از دسترس بودند.
حتی امکان تماس تلفنی و اساماس وجود نداشت و بسياری از سايتها و وبلاگهای اينترنتی فيلتر بودند. در اين شرايط پرواضح بود که سرنوشت سايت يا بلاگی به نام خيابان چه میتوانست باشد. ما در آن شرايط نمیتوانستيم با مخاطبان داخلی خود که بهانه اصلی انتشار خيابان هستند با سايت يا بلاگ در تماس باشيم. يکی از بهترين روشها برای گذر از سد فيلترينگ انتشار روزنامه در فرمت پیدیاف و فرستادن آن به آدرس ايميلها بود. به علاوه، اين شکل انتشار و توزيع، امکان شناسايی دستاندرکاران روزنامه را کاهش و ضريب امنيتی را برای ما و مخاطبانمان تا حدودی افزايش میداد.
در بسياری از مواقع بيانيههای اصلاحطلبان و يا اخبار مربوط به آنها را منتشر نمیکنيد. آيا اين نوعی سانسور نيست؟
يکی از دلايل اصلی انتشار خيابان سانسور شديد نه تنها از جانب حکومت ايران، بلکه از جانب اصلاحطلبان و رسانههای داخلی و خارجی طرفدار آنان بود. همان طور که در پاسخ سوال يک نيز اشاره شد، ما گروه نه چندان اندکی بوديم در خيابانها که با اصل نظام ديکتاتوری، و نه يکی از مسلمترين و پيشپاافتادهترين نمودهای آن که همانا برگذاری انتخابات غيردموکراتيک باشد در مبارزه بوديم.
اعتراض ما به اصل نظام و قوانين برخواسته از آن بود که کانديداهايی را از فيلتر شورای نگهبانش رد میکند که بارها تعهد و پايبندی خود را به اين قوانين ناعادلانه و غيردموکراتيک اعلام کرده باشند. رهبر جنبش برای ما فردی نبود که با تن دادن به نظارت ديکتاتوری شورای نگهبان بشارت از هدايت جامعه به سمت دموکراسی را داشت و همواره نيز بر شعار پايبندی به اصل نظام و قانون اساسی که دو بستر شکلگيری و رشد ديکتاتوری بودهاند پا فشرده و میفشارد.
از همان روزهای آغازين انتشار خيابان، موج عظيم تماسها با روزنامه از سراسر دنيا و مخصوصا داخل ايران حتی برای خود ما بسيار غافلگيرکننده بود و جای هيچ شکی را باقی نمیگذاشت که ما صدای بخش وسيعی از حاضران در تجمعات خيابانی، از طيفهای سنی مختلف از قشرهای گوناگون در شهرهای مختلف را نمايندگی میکنيم.
حالا خود قضاوت کنيد که چقدر صدا و خواستههای ما در رسانههای وابسته به جريان اصلاحطلبان انتشار پيدا کرده و میکند؟ که اگر پيدا میکرد ديگر ضرورتی به انتشار رسانه آلترناتيوی چون خيابان نمیبود. نه تنها اثری از اين طيف آشکار حاضر در خيابانها در اين رسانهها نيست، بلکه اصرار عجيبی هست در اين رسانهها برای حذف و ناديده انگاشتن اين بخش مبرهن از جنبش. از سوی ديگر خيابان زيرمجموعهای از رسانههای اصلاحطلب نيست که امکانات بسيار اندک خود را نيز صرف انتشار بيانيههای اصلاحطلبان نمايد. عدم انتشار بيانيههايی که نه تنها صدايی از ما در آن منعکس نيست، بلکه سعی در خاموشی صدای ما به عنوان بخشی از جنبش را دارد، و تحليلش از جنبش عظيم آزادیخواهانه مردم بر ضد نظام ديکتاتوری که میکشد و میگيرد و میزند و تجاوز میکند، يک دعوای خانوادگی است، سانسور نيست. سعی ما در خيابان انعکاس صدای ژرفای جامعه است که همواره در هياهوی قدرتها و رسانههای وابستهشان گم میشود.
تاثير رسانههای شهروندی را بر اعتراضات چگونه ارزيابی میکنيد؟
خوشبختانه امروزه مفهوم ابررسانهها با چالشهای جدی مواجه شده است. اين ادعا به مفهوم بیرنگ شدن اين رسانهها نيست، چرا که اين رسانهها هنوز هم با توجه به امکانات مالی قابل توجه خود و حمايت قدرتهای بزرگ، طيف گستردهای از مخاطبان، مخصوصآ آنها که دسترسی به اينترنت ندارند را پوشش میدهند.
ولی مسير تحول به سمتی است که بخشی از رسانهها در حال خارج شدن از مونوپل قدرتهای بزرگ است. امروزه حداقل برای قشری که دسترسی به امکانات اينترنتی دارد، رسانههای رسمی تنها منبع خبرگيری و اطلاعرسانی نيستند. مرز نقشهای سنتی خبرسازان و خبرنگاران کمرنگ شده و در بسياری مواقع خصوصا در تحولات جاری ايران اين دو نقش به صورت بارزی در هم ادغام شده و مفهوم جديدی تحت عنوان خبرساز - خبرنگار را به وجود آورده است. بديهی است که اخبار و گزارشهای اين خبرنگاران که خود نيز در مبارزه سهيم هستند، به دليل بیواسطه بودنشان قابليت اتکای بيشتری دارد تا اخباری که از مجاری رسانههای بزرگ در دسترس قرار میگيرند. نقش اين رسانههای آلترناتيو در تحولات اخير ايران و جنبش موجود غيرقابلانکار است.
بسياری از اخباری که رسانههای رسمی از انتشار آنها سر باز میزدند، در اين رسانههای شهروندی بود که پخش میشد و انتشار میيافت. اين رسانهها به سبب خاصيت راديکالشان در مقابل رسانههای محافظهکار رسمی نقش بهسزايی در اطلاعرسانی و بسيج عمومی مردمی برای اعتراضات خيابانی ايفا کرده و میکنند، پديدهای که گسترش آن مخاطبان منفعل رسانههای بزرگ ديروز را به خبرنگار مبارز رسانههای آلترناتيو امروز بدل کرده است.
در خيابان از خوانندگان خواستهايد برای کمک به انتشار روزنامهتان به یک حساب بانکی در سوئد پول بريزند. چرا سوئد؟
برخی از مخاطبان «خيابان» را افراد و گروههای غيرفارسیزبان از کشورهای مختلف تشکيل میدهند. اين گروه از مخاطبان با کمک ايرانيان ساکن در اين کشورها اخبار ايران را از طريق خيابان دنبال میکنند و در مدت انتشار نشريه در تماس مستمر با ما بودهاند و حتی برخی از مطالب را به زبان خودشان ترجمه و در رسانههايشان به چاپ رساندهاند. از جمله چند نفر نيز در سوئد از همان روزهای آغاز انتشار خيابان با ارسال ايميلهای حمايتی با ما در تماس بودند. ايده اختصاص شماره حسابی در سوئد برای جمعآوری کمک مالی به خيابان نيز از طرف آنان مطرح شد و ما نيز در درجه اول با توجه به نياز مالی گروههای چاپ و توزيع خيابان به کمک مالی، و غيرممکن بودن باز کردن هر گونه حساب بانکی برای کمک به اين نشریه در داخل ایران، پیشنهاد دوستان حامی را در سوئد پذیرفتیم.
«خيابان» را میتوان شبنامه عصر ديجيتال ناميد. راديوفردا با مسئولان خيابان گفتوگويی از طريق ایميل انجام داده است.
در چه زمان و چرا «خيابان» منتشر شد. با وجود حضور سايتهای مختلف خبری ارزش اضافی خيابان چيست؟
اولين شماره خيابان روز ۲۹ خرداد، يعنی يک هفته پس از انتخابات رياست جمهوری ايران، منتشر شد. در اين فاصله زمانی يک هفتهای، يعنی از فردای روز انتخابات، تا ۲۹ خرداد، خيابانهای ايران شاهد حضور گسترده مردم ناراضی بودند که برای اولين بار پس از انقلاب سال ۵۷ با اين دامنه وسيع برای مخالفت و مبارزه عليه ديکتاتوری حاکم به خيابانها آمده بودند.
بازتاب و تحليل اين حضور از جانب رسانههای بزرگ و رسمی، چه داخلی و چه خارجی، بسيار سطحی و يکجانبه بود. اغلب اخبار و گزارشها و تحليلها معطوف به نارضايتی مردم از نتيجه انتخابات و سعی آنها در بازپسگيری آراءشان بود. در اغلب گزارشها و اخبار رسانههای اپوزیسيون، مردم حاضر در خيابانها، معترضين به نتيجه انتخابات، ناميده میشدند.
ولی هر نگاه تيزبين و بیغرضی میداند که جنبشهای اجتماعی و از جمله آنها جنبش اخير ايران از علت واحدی سرچشمه نمیگيرد، بلکه عوامل بسيار متعددی، در طول ساليان، زمينهساز شکلگيری يک جنبش است.
«هر نگاه تيزبين و بیغرضی میداند که جنبشهای اجتماعی و از جمله آنها جنبش اخير ايران از علت واحدی سرچشمه نمیگيرد، بلکه عوامل بسيار متعددی در طول ساليان زمينهساز شکلگيری يک جنبش است.»
خیابان
در چنين شرايطی بود که ما که عضوی از اين جنبش اعتراضی موجود بوديم که هيچ توهمی به انتخابات و بازپسگيری آرا نداشتيم، انعکاس صدای خود را در هيچ رسانهای نيافتيم و به همين خاطر بر آن شديم تا حنجرهای بيافرينيم که صدای ما و ماها را فرياد میزد. آن زمان بود که خيابان انتشار يافت.
چرا وب سايت يا بلاگ نداريد؟
خيابان در شرايطی اتشار يافت که جو اختناق شديدی بر جامعه حاکم شده بود. خبرنگاران خارجی از ايران اخراج شده بودند. کانالهای ماهوارهای خارج از دسترس بودند.
حتی امکان تماس تلفنی و اساماس وجود نداشت و بسياری از سايتها و وبلاگهای اينترنتی فيلتر بودند. در اين شرايط پرواضح بود که سرنوشت سايت يا بلاگی به نام خيابان چه میتوانست باشد. ما در آن شرايط نمیتوانستيم با مخاطبان داخلی خود که بهانه اصلی انتشار خيابان هستند با سايت يا بلاگ در تماس باشيم. يکی از بهترين روشها برای گذر از سد فيلترينگ انتشار روزنامه در فرمت پیدیاف و فرستادن آن به آدرس ايميلها بود. به علاوه، اين شکل انتشار و توزيع، امکان شناسايی دستاندرکاران روزنامه را کاهش و ضريب امنيتی را برای ما و مخاطبانمان تا حدودی افزايش میداد.
در بسياری از مواقع بيانيههای اصلاحطلبان و يا اخبار مربوط به آنها را منتشر نمیکنيد. آيا اين نوعی سانسور نيست؟
يکی از دلايل اصلی انتشار خيابان سانسور شديد نه تنها از جانب حکومت ايران، بلکه از جانب اصلاحطلبان و رسانههای داخلی و خارجی طرفدار آنان بود. همان طور که در پاسخ سوال يک نيز اشاره شد، ما گروه نه چندان اندکی بوديم در خيابانها که با اصل نظام ديکتاتوری، و نه يکی از مسلمترين و پيشپاافتادهترين نمودهای آن که همانا برگذاری انتخابات غيردموکراتيک باشد در مبارزه بوديم.
اعتراض ما به اصل نظام و قوانين برخواسته از آن بود که کانديداهايی را از فيلتر شورای نگهبانش رد میکند که بارها تعهد و پايبندی خود را به اين قوانين ناعادلانه و غيردموکراتيک اعلام کرده باشند. رهبر جنبش برای ما فردی نبود که با تن دادن به نظارت ديکتاتوری شورای نگهبان بشارت از هدايت جامعه به سمت دموکراسی را داشت و همواره نيز بر شعار پايبندی به اصل نظام و قانون اساسی که دو بستر شکلگيری و رشد ديکتاتوری بودهاند پا فشرده و میفشارد.
از همان روزهای آغازين انتشار خيابان، موج عظيم تماسها با روزنامه از سراسر دنيا و مخصوصا داخل ايران حتی برای خود ما بسيار غافلگيرکننده بود و جای هيچ شکی را باقی نمیگذاشت که ما صدای بخش وسيعی از حاضران در تجمعات خيابانی، از طيفهای سنی مختلف از قشرهای گوناگون در شهرهای مختلف را نمايندگی میکنيم.
«خيابان زيرمجموعهای از رسانههای اصلاحطلب نيست که امکانات بسيار اندک خود را نيز صرف انتشار بيانيههای اصلاحطلبان نمايد.» خیابان
تاثير رسانههای شهروندی را بر اعتراضات چگونه ارزيابی میکنيد؟
خوشبختانه امروزه مفهوم ابررسانهها با چالشهای جدی مواجه شده است. اين ادعا به مفهوم بیرنگ شدن اين رسانهها نيست، چرا که اين رسانهها هنوز هم با توجه به امکانات مالی قابل توجه خود و حمايت قدرتهای بزرگ، طيف گستردهای از مخاطبان، مخصوصآ آنها که دسترسی به اينترنت ندارند را پوشش میدهند.
ولی مسير تحول به سمتی است که بخشی از رسانهها در حال خارج شدن از مونوپل قدرتهای بزرگ است. امروزه حداقل برای قشری که دسترسی به امکانات اينترنتی دارد، رسانههای رسمی تنها منبع خبرگيری و اطلاعرسانی نيستند. مرز نقشهای سنتی خبرسازان و خبرنگاران کمرنگ شده و در بسياری مواقع خصوصا در تحولات جاری ايران اين دو نقش به صورت بارزی در هم ادغام شده و مفهوم جديدی تحت عنوان خبرساز - خبرنگار را به وجود آورده است. بديهی است که اخبار و گزارشهای اين خبرنگاران که خود نيز در مبارزه سهيم هستند، به دليل بیواسطه بودنشان قابليت اتکای بيشتری دارد تا اخباری که از مجاری رسانههای بزرگ در دسترس قرار میگيرند. نقش اين رسانههای آلترناتيو در تحولات اخير ايران و جنبش موجود غيرقابلانکار است.
بسياری از اخباری که رسانههای رسمی از انتشار آنها سر باز میزدند، در اين رسانههای شهروندی بود که پخش میشد و انتشار میيافت. اين رسانهها به سبب خاصيت راديکالشان در مقابل رسانههای محافظهکار رسمی نقش بهسزايی در اطلاعرسانی و بسيج عمومی مردمی برای اعتراضات خيابانی ايفا کرده و میکنند، پديدهای که گسترش آن مخاطبان منفعل رسانههای بزرگ ديروز را به خبرنگار مبارز رسانههای آلترناتيو امروز بدل کرده است.
در خيابان از خوانندگان خواستهايد برای کمک به انتشار روزنامهتان به یک حساب بانکی در سوئد پول بريزند. چرا سوئد؟
برخی از مخاطبان «خيابان» را افراد و گروههای غيرفارسیزبان از کشورهای مختلف تشکيل میدهند. اين گروه از مخاطبان با کمک ايرانيان ساکن در اين کشورها اخبار ايران را از طريق خيابان دنبال میکنند و در مدت انتشار نشريه در تماس مستمر با ما بودهاند و حتی برخی از مطالب را به زبان خودشان ترجمه و در رسانههايشان به چاپ رساندهاند. از جمله چند نفر نيز در سوئد از همان روزهای آغاز انتشار خيابان با ارسال ايميلهای حمايتی با ما در تماس بودند. ايده اختصاص شماره حسابی در سوئد برای جمعآوری کمک مالی به خيابان نيز از طرف آنان مطرح شد و ما نيز در درجه اول با توجه به نياز مالی گروههای چاپ و توزيع خيابان به کمک مالی، و غيرممکن بودن باز کردن هر گونه حساب بانکی برای کمک به اين نشریه در داخل ایران، پیشنهاد دوستان حامی را در سوئد پذیرفتیم.