حکومت در قرقيزستان ظرف ۴۸ ساعت تحولات خشونت بار خيابانی تغيير کرد. مردم و بخشی از نخبگان ، عليه حکومت قربان بيک باقی يف شوريدند و پس از درگيرهای کوتاه مدت دو روزه ، دولت سرنگون شد . نام اين نوع از تغيير حکومت ها را چه می توان نهاد . انقلاب ، کودتا ، قيام يا شورش ؟
مهرداد درويش پور جامعه شناس و استاد دانشگاه در سوئد با راديو فردا، درباره ماهيت اين نوع تغييرات سياسی و حکومتی گفت و گو کرده است.
درويش پور: يکی از پديده های نادری که بعد از انقلاب ها ممکن است به وجود آيد، پديده ای است که از آن به عنوان «انقلاب در انقلاب» نام برده می شود.
يعنی حکومتی که تازه به قدرت می رسد در دوره معينی برای پاسخگويی به ادعاها و مطالبات خود فرصت دارد، اگر نتواند در اين مدت پاسخگو باشد جامعه فراتر از حکومت و رهبران سابق مردم عمل خواهد کرد. قربان بيک باقی يف نتوانست حکومت و به خصوص اصلاحات اقتصادی را پيش ببرد بنابراين مردم از او رويگردان شدند. به نظر من سقوط حکومت باقيف را بايد يک تلاش هماهنگ دانست و ما شاهد بوديم که اين قيام به سرعت به فرار رئيس کشور منجر شد.
البته سريع ترين قيام ها زمانی به پيروزی می رسد که هم مردم و نيروهای نظامی و هم احزاب اپوزيسيون بر سر برکناری يک دولت توافق دارند.
حکومت های غير دموکراتيک فقط زمانی سقوط می کنند که قدرت سرکوب را از دست می دهند و نه الزاماً محبوبيت و مردمی بودنشان را. آيا قدرت سرکوب حکومت آقای باقيف يک شبه دچار ريزش شد؟
علت سريع السير بودن اين قيام و پيروزی آن پيوند سه گروه اجتماعی بود، نه فقط اپوزيسيون و مردم.
اگر حکومت های ديکتاتوری از پشتيبانی و وفاداری قدرت نظامی برخوردار باشند توان سرکوب بسياری از جنبش ها را دست کم در کوتاه مدت خواهند داشت. اما علت سقوط باقی يف اين بود که نيروهای نظامی از او پشتيبانی فعال نکردند و به قيام پيوستند. برخورد انفعالی ارتش، اعلام بی طرفی آن و يا پيوستن آشکار به يک جنبش معمولاً فاصله چندانی با هم ندارد و مهمترين نقطه عطف برای سقوط يک دولت است.
يعنی قربان بيک باقی يف هم مردم معترض و هم نخبگان معترض را در برابر خود داشت و از طرفی نيروی سرکوب هم دراين مقطع اراده سرکوب نداشت؟
بله همين طور است. نيروی نظامی از او پشتيبانی نکرد و حتی عده ای از کودتا نام بردند چون بخشی از نيروهای نظامی به طور مشخص با او مخالفت داشتند و يا به اپوزيسيون متمايل بودند و اين مسئله نقش کليدی در سقوط دولت باقيف داشت.
هنگامی که حکومت ها با اعتراض نخبگان و مردم روبرو می شوند، مدلی که برخورد طبيعی تلقی شود چيست تا انتقال قدرت غير دموکراتيک نباشد؟
زمانی که کشورها از مدنيت و دموکراسی گسترده تری برخودار می شوند، تحولات و اعتراضات در آن بيشتر به صورت مسالمت آميز و دموکراتيک شکل می گيرد. اما هر چه کشورها زمينه دموکراسی و رشد يافتگی کمتری داشته باشند، دولت ها شانس بيشتری دارند که با قدرت سرکوب بلامنازع بتوانند حاکميت خود را تحميل کنند.
در اين حکومت ها زور حرف آخر را می زند و حکومت ها به راحتی تسليم اراده مردم نمی شوند، بنابراين اعتراضات می تواند به سرعت خشونت آميز و تبديل به قيام شود. در تحولات خشونت آميز شانس برقراری دموکراسی کمتر و با دشواری بيشتری همراه است تا تحولاتی که خصلت مسالمت آميز دارد.
مهرداد درويش پور جامعه شناس و استاد دانشگاه در سوئد با راديو فردا، درباره ماهيت اين نوع تغييرات سياسی و حکومتی گفت و گو کرده است.
درويش پور: يکی از پديده های نادری که بعد از انقلاب ها ممکن است به وجود آيد، پديده ای است که از آن به عنوان «انقلاب در انقلاب» نام برده می شود.
يعنی حکومتی که تازه به قدرت می رسد در دوره معينی برای پاسخگويی به ادعاها و مطالبات خود فرصت دارد، اگر نتواند در اين مدت پاسخگو باشد جامعه فراتر از حکومت و رهبران سابق مردم عمل خواهد کرد. قربان بيک باقی يف نتوانست حکومت و به خصوص اصلاحات اقتصادی را پيش ببرد بنابراين مردم از او رويگردان شدند. به نظر من سقوط حکومت باقيف را بايد يک تلاش هماهنگ دانست و ما شاهد بوديم که اين قيام به سرعت به فرار رئيس کشور منجر شد.
البته سريع ترين قيام ها زمانی به پيروزی می رسد که هم مردم و نيروهای نظامی و هم احزاب اپوزيسيون بر سر برکناری يک دولت توافق دارند.
حکومت های غير دموکراتيک فقط زمانی سقوط می کنند که قدرت سرکوب را از دست می دهند و نه الزاماً محبوبيت و مردمی بودنشان را. آيا قدرت سرکوب حکومت آقای باقيف يک شبه دچار ريزش شد؟
علت سريع السير بودن اين قيام و پيروزی آن پيوند سه گروه اجتماعی بود، نه فقط اپوزيسيون و مردم.
اگر حکومت های ديکتاتوری از پشتيبانی و وفاداری قدرت نظامی برخوردار باشند توان سرکوب بسياری از جنبش ها را دست کم در کوتاه مدت خواهند داشت. اما علت سقوط باقی يف اين بود که نيروهای نظامی از او پشتيبانی فعال نکردند و به قيام پيوستند. برخورد انفعالی ارتش، اعلام بی طرفی آن و يا پيوستن آشکار به يک جنبش معمولاً فاصله چندانی با هم ندارد و مهمترين نقطه عطف برای سقوط يک دولت است.
يعنی قربان بيک باقی يف هم مردم معترض و هم نخبگان معترض را در برابر خود داشت و از طرفی نيروی سرکوب هم دراين مقطع اراده سرکوب نداشت؟
بله همين طور است. نيروی نظامی از او پشتيبانی نکرد و حتی عده ای از کودتا نام بردند چون بخشی از نيروهای نظامی به طور مشخص با او مخالفت داشتند و يا به اپوزيسيون متمايل بودند و اين مسئله نقش کليدی در سقوط دولت باقيف داشت.
هنگامی که حکومت ها با اعتراض نخبگان و مردم روبرو می شوند، مدلی که برخورد طبيعی تلقی شود چيست تا انتقال قدرت غير دموکراتيک نباشد؟
زمانی که کشورها از مدنيت و دموکراسی گسترده تری برخودار می شوند، تحولات و اعتراضات در آن بيشتر به صورت مسالمت آميز و دموکراتيک شکل می گيرد. اما هر چه کشورها زمينه دموکراسی و رشد يافتگی کمتری داشته باشند، دولت ها شانس بيشتری دارند که با قدرت سرکوب بلامنازع بتوانند حاکميت خود را تحميل کنند.
در اين حکومت ها زور حرف آخر را می زند و حکومت ها به راحتی تسليم اراده مردم نمی شوند، بنابراين اعتراضات می تواند به سرعت خشونت آميز و تبديل به قيام شود. در تحولات خشونت آميز شانس برقراری دموکراسی کمتر و با دشواری بيشتری همراه است تا تحولاتی که خصلت مسالمت آميز دارد.