يادداشت حسين علايی (با عناوينی مثل فرماندهی يگان دريايی سپاه، فرماندهی مناطق بزرگ سپاه، رياست ستاد مشترک سپاه، فرماندهی نيروی تازه تأسيس دريايی سپاه و قائم مقامی وزير دفاع و پشتيبانی نيروهای مسلح در پيشينهی کاریاش، و فعلا عضو هيئت علمی دانشگاه امام حسين سپاه) در روزنامهی اطلاعات (مورخ ۱۹ دی ۱۳۹۰) اگر پديدهی قابل توجهی در تحليل تحولات و شکافهای درون سپاه در سطح فرماندهی آن در شرايط امروز نباشد، پديدهی قابل توجهی در فضای عمومی و سياسی ايران است، از سه جهت:
۱) قرار گرفتن در ميان سيلی از نامههای مشفقانه و ناصحانه که به رهبر کشور نوشته می شوند،
۲) بيان غير مستقيم و تلويحی مسئوليتهای رهبر کشور در سرکوبها (تا حد تيراندازی به تظاهر کنندگان، حصر خانگی نامزدهای انتخابات، و محکوم کردن صدها فعال سياسی و روزنامه نگار به سالها زندان) از سوی يکی از فرماندهان پيشين سپاه که در ميان نسل سپاهيان درگير در جنگ هشت ساله دارای ارج و قرب است، و
۳) انتشار آن در روزنامهی اطلاعات که تحت نظر نمايندهی ولی فقيه در موسسهی اطلاعات اداره می شود.
خامنهای در تيررس
در دوران ياس و نوميدی از اصلاح حکومت، افسردگی های ناشی از سرکوبها و انسداد سياسی، و انتظار يک انتخابات سرد و فرمايشی در اسفند ۱۳۹۰، بخشی از منتقدان حکومت (عمدتا نيروهای مذهبی) راه نصيحت و انذار حاکمان و بالاخص شخص رهبر را که قدرت مطلقه در او تمرکز يافته در پيش گرفتهاند.
اين رهيافت که نقدهايی نيز از جهت مورد هدف قرار دادن شخص به جای فرايندها و سياستها، بی تاثير بودن صدها نامهای که قبل به خامنهای نوشته شده، و مغفول گذاردن رو به افول بودن اقتدار شخص خامنهای در جامعهی ايران مورد انتقاد بخشی از مخالفان واقع شده، در حلقات بستهی حکومتی و کسانی که سالها در درون گفتمان شخص محور رژيم تنفس کردهاند هنوز موثر است. شاهد اين تاثير نيز هزينههايی است که نويسندگان اين گونه نامهها يا گويندگان اين گونه هشدارها (مرحوم منتظری، سعيدی سيرجانی، جمعی از نمايندگان مجلس ششم، اکبر هاشمی رفسنجانی، احمد قابل، هاشم آغاجری، قاسم شعله سعدی، عبدالله مومنی، احمد زيد آبادی و دهها نفر ديگر) در داخل کشور در دو دههی گذشته پرداختهاند.
نامههای پی در پی محمد نوری زاد که بعدا با نامههای ديگر روشنفکران و فعالان سياسی مذهبی داخل و خارج کشور بالاخص نامهی ابوالفضل قديانی، عضو مجاهدين انقلاب اسلامی، و احمد رضا احمد پور، عضو حزب مشارکت، همراه شد خامنهای را که تا سال ۱۳۸۸ بر فراز دو جناح ايستاده و بيشتر حساب کشی می کرد تا حساب پس دهی، مجددا در تيررس مسئوليت خواهی و تقاضای پاسخگويی قرار داده است. يادداشت حسين علايی که با يادآوری اقدامات خطای حکومت پهلوی در مواجهه با مخالفان، علی خامنهای را به عنوان مخاطب برای هر ايرانی تداعی می کند از جنس همين نصايح مشفقانه است.
سپاه نوستالژيک و سپاه استبداد
سپاه پاسداران از اوايل دههی شصت تا نيمهی اول دههی هفتاد خورشيدی دو چهرهی بسيار متفاوت داشت: مرکزی برای جذب نيروهايی که می خواستند از کشور در برابر هجوم دشمن خارجی دفاع کنند، و محملی برای تحکيم قدرت روحانيت و سرکوب هر گونه دگر انديشی و دگر باشی.
چهرهی اول، دانشجويان و روحانيون جوانی را که نمی خواستند در منافع قدرت سياسی سهيم شوند يا از تنازعات قدرت و مسابقه بر سر کسب قدرت و ثروت خسته بودند جذب می کرد و هزاران تن از اين افراد در جبهه ها جان خويش را از کف دادند. چهرهی دوم به کار پاسداران شخصی روحانيون، اراذل و اوباش محلات، نيروهای ستادی-امنيتی که اکنون ميان سپاه، وزارت اطلاعات، و نيروی انتظامی در رفت آمد بودند، و آن دسته از فرماندهانی که از جنگ برخوردار شده بودند يا می خواستند برخوردار شوند (دست اندرکاران واردات اسلحه و قاچاق به داخل کشور) می آمد. خامنهای به تدريج چهرهی اول را حذف کرد و به جاه طلب ترين نيروهای دستهی دوم فرصت بر آمدن به قدرت در کنار تبعيت تام و تمام از خودش را داد.
سپاهيان دستهی اول در چهار دوره از سپاه تصفيه شدند: برکناری منتظری از قائم مقامی رهبری که تصفيهها و کناره گيریهای گستردهای را در سپاه به دنبال داشت (نماد روشن اين گروه داود کريمی فرمانده سابق قرارگاه محمد رسولالله است که نقشی موثر در شکستن حصر آبادان داشت و نام وی از تاريخ جنگ در جمهوری اسلامی حذف شده است)، انتخاب خامنهای به رهبری، روی کار آمدن دولت خاتمی (که با رای هفتاد درصدی خاتمی در شهرکهای سپاه برای خامنهای هشدار دهنده بود)، و انتخابات سال ۱۳۸۸ که بخشی از خانوادههای سپاهيان و فرزندان آنها را رو در روی خامنهای قرار داد.
تنها از سپاهيان دستهی اول که همه از سپاه تصفيه شده يا بازنشسته شده يا از سطوح فرماندهی کنار گذاشته شدهاند می توان انتظار داشت که به علی خامنهای هشدار دهند، ديکتاتوری او را با ديکتاتوری محمد رضا پهلوی مقايسه کنند، جنايات وی را عليه مردم به رخ او بکشانند، و عن قريب بودن سقوط وی را همانند شرايط سال ۱۳۵۷ برای محمدرضا پهلوی نويد دهند. تنها اين دسته هستند که در پايان نوشتههايشان می توانند به طور تلويحی با ذکر "فاعتبرو يا اولی الابصار" بر بی بصيرتی رهبر کشور تاکيد کنند، در حالی که وی حتی غير طرفداران پر سر و صدای خود، حتی از ميان وفاداران به جمهوری اسلامی و قانون اساسی، را بی بصيرت خطاب می کند.
چهرههای جمالی و جلالی "آقا"
رفتار محمود دعايی در روزنامهی اطلاعات در سه دههی گذشته نشان می دهد که وی اهل مخاطره نبوده و در هيچ دورهای رفتاری که خاطر خمينی و خامنهای را برنجاند يا رو در روی آنها بايستد انجام نداده است. دعايی قرار بوده چهرهی ادب دوست و هنر پرور خامنهای را در کنار چهرهی کريه و خشن اطلاعاتی- امنيتی وی در کيهان به نمايش بگذارد و علی رغم همهی تفاوتها به همين منظور تحمل شده است (صورت جمالی ولی فقيه در برابر صورت جلالی جبار در عرف مکتبیها که البته بر تصور مقام الهی برای وی دلالت می کرده است).
دعايی که از نزديکان خمينی در نجف بوده و از خود نقشی فرا جناحی و حامی سياستهای رهبری به يادگار گذاشته و حتی پس از بازداشت حسن فتحی، روزنامه نگار با سابقه حاضر نشد همکار بودن وی در موسسهی اطلاعات را پذيرا شود اين يادداشت را به سه دليل محتمل منتشر کرده است:
۱) مشورت وی با فردی از درون بيت قبل از انتشار يادداشت و لذا حرکت در چارچوبی موجه و قابل اطمينان (که احتمال آن در آستانهی انتخابات برای ارسال علامت نقد پذيری "آقا" وجود دارد، اما با توجه به شخصيت خامنهای بسيار اندک است)،
۲) تلاش برای بازنشستگی آبرومندانه از سوی دعايی (از مدتها پيش دندان بيت و نزديکان به احمدی نژاد برای در اختيار گرفتن موسسهی اطلاعات تيز شده بوده است)، و
۳) تلاش خودسرانهی محمود دعايی برای تلائم ميان نيروهای درون حکومتی سابق و لاحق در شرايط پر مخاطرهی امنيتی برای کشور که برای وی پر هزينه خواهد بود.
تنها سايت خبری در داخل کشور که يادداشت علايی را پس از انتشار در روزنامهی اطلاعات در دنيای مجازی منتشر کرد سايت خبر آنلاين نزديک به علی لاريجانی بود که پس از ساعاتی آن را برداشت. سايتهای سياسی- خبری ديگر و دارای مخاطب قابل توجه در داخل کشور مثل الف و تابناک که گهگاه صدای انتقادی از آنها شنيده می شود نيز اين يادداشت را ناديده گرفتند. آنها به خوبی از واکنش خامنهای به اين نوع نوشتهها و هزينههايی که بايد برای انتشار آنها پرداخت کنند آگاه هستند.
---------------------------------------------------
* نظرات مطرح شده در این یادداشت الزاماً دیدگاه رادیو فردا نیست.