شیرین نشاط هنرمندی است که از دهه ۹۰ میلادی به دلیل عکس ها و ویدیوآرت هایش در دنیای هنر شناخته شده بوده است. آثارش هم در بسیاری از بینال ها و نمایشگاه های سراسر دنیا به نمایش درآمده و همیشه تحسین شده و جوایز مختلفی هم دریافت کرده است .
او در سه دهه گذشته ساکن شهر نیویورک بوده و امسال هم با نخستین تجربه فیلم سینمایی بلندش به جشنواره ونیز آمده است . فیلم زنان بدون مردان او در بخش مسابقه این فستیوال قرار دارد و گفته می شود که شانس دریافت یکی از جوایز این بخش را هم دارد. او چند روز در ونیز حاضر بود. در حمایت از جنبش سبز با لباس سبز بر فرش قرمز قدم زد و همه جا ، در مصاحبه ها و گفت و گوهایش پیرامون جنبش سبز ایران و اعتراضات مردم به انتخابات اخیر سخن گفت و اعلام همبستگی کرد.
شیرین نشاط ، فیلمش را – اگر چه به حوادث کودتا علیه دکتر محمد مصدق در سال ۱۳۳۲ می پردازد- مرتبط با وقایع اخیر ایران می داند و لذا آن را به فعالین جنبش سبز در ایران تقدیم کرده است . او پیش از اینکه ونیز را برای شرکت در فستیوال تورنتوی کانادا – برای نمایش همین فیلم – ترک کند با همکارم آقای احمد رافت که در ونیز به سر می برد برای جنگ فرهنگی ، گفت و گویی انجام داده است که از شما دعوت می کنم بشنوید.
شما و کسانی که در فیلم شما همکاری داشتند در هنگام عبور از فرش قرمز شصت و ششمین جشنواره ونیز ، همگی با یک شال سبز حضور داشتید . لباس خود شما هم سبز رنگ بود. فیلمتان را هم به اتفاقات اخیر ایران تقدیم کردید. چرا؟
شیرین نشاط : من فکر می کنم داستان اصلی فیلم زنان بدون مردان ، مسئله کوشش ایرانیان بخصوص زنان در سال های زمان ۱۳۳۲ خورشیدی برای دستیابی به دموکراسی و آزادی بود. این برای من خیلی جالب بود که در طول اتفاقات اخیر در تابستان امسال ، ایرانیان باز هم در پی دستیابی به آزادی و دموکراسی بودند.
همه ما که در ساخت این پروژه مداخله داشتیم و در طول این سه ماه آخر به شدت درگیر و گرفتار به سرانجام رساندن فیلم بودیم تصور کردیم تقدیم این کار به هموطنانی که جانشان را برای دستیابی به آزادی به مخاطره انداخته اند باعث می شود که فکر کنند ما از آنان پشتیبانی می کنیم . همه ما تصمیم گرفتیم که رنگ سمبلیک سبز را بعنوان پوشش انتخاب کنیم و یا به همراه داشته باشیم .
نقش مردم ایران در فعالیت های اخیر برای دسترسی به دموکراسی ، بویژه نقش زنان در این راستا چه تاثیری در تهیه این فیلم داشت؟
می دانید که پروژه ساخت این فیلم یک پروژه شش ساله بود. من هرگز طی این پروسه نمی توانستم حدس بزنم که در ایران چنین اتفاقاتی به وقوع خواهد پیوست . اما چیزی که می دانستم این بود که کودتای سال ۱۳۳۲ یک اتفاق بسیار مهم برای تاریخ ایران بود و جوانان ما که اکثرشان بعد از انقلاب به دنیا آمده اند در مورد حوادثی که در این سالها اتفاق افتاد چیزی نمی دانند و نمی دانند که در آن زمان چه جنبشی به وقوع پیوسته است . حوادث و اتفاقات این فیلم به ما ایرانیان اجازه میدهد و کمک می کند که به این دوره نگاه کنیم . تصور می کنم دوره تاریخی که حوادث فیلم در آن می گذرد، دوره ای بوده که چندان به آن توجه نشده است . لازم است ما به تاریخ برگردیم و دوره کودتای علیه دکتر مصدق را ببینم و شباهتهای آن را با اتفاقات اخیر در کشورمان به دقت مرور کنیم .
تمام کارهای شما – چه به عنوان عکاس و چه به عنوان هنرمندی که به ساخت ویدیو آرت پرداخته است – عموما با محوریت زنان ساخته شده است .در این فیلم هم دو زن را می بینیم که یکی از آنها خانه ای را اداره می کند که محل اسارت زنان است و دیگری صاحب باغی است که به نوعی محل آزادی زنان است.
دراین فیلم هر کارکتری دنبال راه حلی می گشت و با پایان داستان هم خودش را به سرانجام می رساند. فرخ لقا زنی است متمول ، اما ناراضی از زندگی زناشویی اش . او به سنی رسیده که هنوز هم احتیاج به کمی رشد دارد. می خواهد که به او علاقه داشته باشند. هنرمند باشد. بنابر این ، این باغ را خریده است – همان طور که تصور می کنم که انگیزه خانم پارسی پور هم همین بوده است – این باغ، حالتی مثل سالنهای فرانسوی را که هنرمندان در آن گرد هم می آیند تداعی می کند. برای همین است که برای او شهرت و احساس تحسین شدگی مهم تر از مالکیت باغ است.
برای من جالب بود که زنان ایرانی در آن زمان چه پدیده هایی بوده اند . و به چه نحوی زندگی می کرده اند . کارکترهایی همچون فائزه هم به این باغ کشش پیدا می کنند. ولی تنها کسی که واقعا نسبت به باغ احساس مالکیت می کند فخری است و اتفاقا تنها کسی که رمز این باغ را نمی داند هم فخری است . برای اینکه آن موقع تصمیم می گیرد که در باغ را باز کند. متوجه این نکته نیست که ویژگی باغ در مخفی بودن آن است و راز و رمزش وقتی درهای آن باز شود از بین خواهد رفت.
فیلم شما تا حدی یک فیلم سوررئالیسم است . ما در سینمای ایران با سوررئالیسم زیاد آشنا نیستیم . سینمای ما بویژه سینمای معاصر ما عمدتا نئوریالیستی است.
تعجب می کنم که وقتی ما ایرانیها تا این حد به شعر علاقه داریم چرا به سمت مجیک رلیزن نمی رویم ؟ یکی از دلایل علاقه من به داستان خام پارسی پور همین مجیک رلیزن بودن آن بود. حوادث این فیلم یک پا در مسائل تاریخی و سیاسی و اجتماعی دارد . یک پای آن هم در داستانهای فلسفی و افسانه ای است .
من فکر می کنم این امر خودش یک رابطه شاعرانه ایجاد می کند. انگیزه من این بود که بتوانم فیلمی بسازم که تلاش این چهار زن را برای دستیابی به آزادی همزمان با تلاش مملکتم برای دستیابی به دموکراسی نشان دهم . این کار ، کار فوق العاده سختی بود. اینکه یک کتاب مجیک رلیزن را برداری و بخواهی از آن فیلم بسازی . ما به این نتیجه رسیدیم که این کتاب واقعا مشکل ترین کتابی بود که می توانستیم انتخاب کنیم . اما از یک سو می شود گفت که داستان فیلم یک داستان کاملا ایرانی است .
استفاده از متافورم در فیلم تا حد زیادی آن را شاعرانه کرده است . از آن جایی که من یک هنرمند تصویری هستم این امر به من اجازه داد تا جایی که می توانم به جای زبان واژه با زبان تصویر جلو بروم .من بعنوان یک هنرمند فکر می کنم برایم خیلی مشکل بود اگر کارم را با داستانی شروع می کردم که پافشاری بیشتری روی کلمه داشت .
او در سه دهه گذشته ساکن شهر نیویورک بوده و امسال هم با نخستین تجربه فیلم سینمایی بلندش به جشنواره ونیز آمده است . فیلم زنان بدون مردان او در بخش مسابقه این فستیوال قرار دارد و گفته می شود که شانس دریافت یکی از جوایز این بخش را هم دارد. او چند روز در ونیز حاضر بود. در حمایت از جنبش سبز با لباس سبز بر فرش قرمز قدم زد و همه جا ، در مصاحبه ها و گفت و گوهایش پیرامون جنبش سبز ایران و اعتراضات مردم به انتخابات اخیر سخن گفت و اعلام همبستگی کرد.
شیرین نشاط ، فیلمش را – اگر چه به حوادث کودتا علیه دکتر محمد مصدق در سال ۱۳۳۲ می پردازد- مرتبط با وقایع اخیر ایران می داند و لذا آن را به فعالین جنبش سبز در ایران تقدیم کرده است . او پیش از اینکه ونیز را برای شرکت در فستیوال تورنتوی کانادا – برای نمایش همین فیلم – ترک کند با همکارم آقای احمد رافت که در ونیز به سر می برد برای جنگ فرهنگی ، گفت و گویی انجام داده است که از شما دعوت می کنم بشنوید.
شما و کسانی که در فیلم شما همکاری داشتند در هنگام عبور از فرش قرمز شصت و ششمین جشنواره ونیز ، همگی با یک شال سبز حضور داشتید . لباس خود شما هم سبز رنگ بود. فیلمتان را هم به اتفاقات اخیر ایران تقدیم کردید. چرا؟
شیرین نشاط : من فکر می کنم داستان اصلی فیلم زنان بدون مردان ، مسئله کوشش ایرانیان بخصوص زنان در سال های زمان ۱۳۳۲ خورشیدی برای دستیابی به دموکراسی و آزادی بود. این برای من خیلی جالب بود که در طول اتفاقات اخیر در تابستان امسال ، ایرانیان باز هم در پی دستیابی به آزادی و دموکراسی بودند.
همه ما که در ساخت این پروژه مداخله داشتیم و در طول این سه ماه آخر به شدت درگیر و گرفتار به سرانجام رساندن فیلم بودیم تصور کردیم تقدیم این کار به هموطنانی که جانشان را برای دستیابی به آزادی به مخاطره انداخته اند باعث می شود که فکر کنند ما از آنان پشتیبانی می کنیم . همه ما تصمیم گرفتیم که رنگ سمبلیک سبز را بعنوان پوشش انتخاب کنیم و یا به همراه داشته باشیم .
نقش مردم ایران در فعالیت های اخیر برای دسترسی به دموکراسی ، بویژه نقش زنان در این راستا چه تاثیری در تهیه این فیلم داشت؟
می دانید که پروژه ساخت این فیلم یک پروژه شش ساله بود. من هرگز طی این پروسه نمی توانستم حدس بزنم که در ایران چنین اتفاقاتی به وقوع خواهد پیوست . اما چیزی که می دانستم این بود که کودتای سال ۱۳۳۲ یک اتفاق بسیار مهم برای تاریخ ایران بود و جوانان ما که اکثرشان بعد از انقلاب به دنیا آمده اند در مورد حوادثی که در این سالها اتفاق افتاد چیزی نمی دانند و نمی دانند که در آن زمان چه جنبشی به وقوع پیوسته است . حوادث و اتفاقات این فیلم به ما ایرانیان اجازه میدهد و کمک می کند که به این دوره نگاه کنیم . تصور می کنم دوره تاریخی که حوادث فیلم در آن می گذرد، دوره ای بوده که چندان به آن توجه نشده است . لازم است ما به تاریخ برگردیم و دوره کودتای علیه دکتر مصدق را ببینم و شباهتهای آن را با اتفاقات اخیر در کشورمان به دقت مرور کنیم .
تمام کارهای شما – چه به عنوان عکاس و چه به عنوان هنرمندی که به ساخت ویدیو آرت پرداخته است – عموما با محوریت زنان ساخته شده است .در این فیلم هم دو زن را می بینیم که یکی از آنها خانه ای را اداره می کند که محل اسارت زنان است و دیگری صاحب باغی است که به نوعی محل آزادی زنان است.
دراین فیلم هر کارکتری دنبال راه حلی می گشت و با پایان داستان هم خودش را به سرانجام می رساند. فرخ لقا زنی است متمول ، اما ناراضی از زندگی زناشویی اش . او به سنی رسیده که هنوز هم احتیاج به کمی رشد دارد. می خواهد که به او علاقه داشته باشند. هنرمند باشد. بنابر این ، این باغ را خریده است – همان طور که تصور می کنم که انگیزه خانم پارسی پور هم همین بوده است – این باغ، حالتی مثل سالنهای فرانسوی را که هنرمندان در آن گرد هم می آیند تداعی می کند. برای همین است که برای او شهرت و احساس تحسین شدگی مهم تر از مالکیت باغ است.
برای من جالب بود که زنان ایرانی در آن زمان چه پدیده هایی بوده اند . و به چه نحوی زندگی می کرده اند . کارکترهایی همچون فائزه هم به این باغ کشش پیدا می کنند. ولی تنها کسی که واقعا نسبت به باغ احساس مالکیت می کند فخری است و اتفاقا تنها کسی که رمز این باغ را نمی داند هم فخری است . برای اینکه آن موقع تصمیم می گیرد که در باغ را باز کند. متوجه این نکته نیست که ویژگی باغ در مخفی بودن آن است و راز و رمزش وقتی درهای آن باز شود از بین خواهد رفت.
فیلم شما تا حدی یک فیلم سوررئالیسم است . ما در سینمای ایران با سوررئالیسم زیاد آشنا نیستیم . سینمای ما بویژه سینمای معاصر ما عمدتا نئوریالیستی است.
تعجب می کنم که وقتی ما ایرانیها تا این حد به شعر علاقه داریم چرا به سمت مجیک رلیزن نمی رویم ؟ یکی از دلایل علاقه من به داستان خام پارسی پور همین مجیک رلیزن بودن آن بود. حوادث این فیلم یک پا در مسائل تاریخی و سیاسی و اجتماعی دارد . یک پای آن هم در داستانهای فلسفی و افسانه ای است .
من فکر می کنم این امر خودش یک رابطه شاعرانه ایجاد می کند. انگیزه من این بود که بتوانم فیلمی بسازم که تلاش این چهار زن را برای دستیابی به آزادی همزمان با تلاش مملکتم برای دستیابی به دموکراسی نشان دهم . این کار ، کار فوق العاده سختی بود. اینکه یک کتاب مجیک رلیزن را برداری و بخواهی از آن فیلم بسازی . ما به این نتیجه رسیدیم که این کتاب واقعا مشکل ترین کتابی بود که می توانستیم انتخاب کنیم . اما از یک سو می شود گفت که داستان فیلم یک داستان کاملا ایرانی است .
استفاده از متافورم در فیلم تا حد زیادی آن را شاعرانه کرده است . از آن جایی که من یک هنرمند تصویری هستم این امر به من اجازه داد تا جایی که می توانم به جای زبان واژه با زبان تصویر جلو بروم .من بعنوان یک هنرمند فکر می کنم برایم خیلی مشکل بود اگر کارم را با داستانی شروع می کردم که پافشاری بیشتری روی کلمه داشت .