تری کويل پژوهشگر در موسسه مطالعات بين المللی و استراتژيک در فرانسه و مئير جاودانفر، تحليلگر سياسی مقيم اسرائيل با سايت راديو فردا در مورد سياست خارجی دولت آمريکا در قبال ايران، يک سال پس از انتخاب باراک اوباما به عنوان رييس جمهور سخن گفته اند.
تری کويل می گويد: «سياست اوباما در مورد حل بحران هسته ای ايران، طرح کارآمدی است و تحليل دولت جديد ايالات متحده از مسائل ايران تحليلی صحيح و مبنی بر واقعيات است. سياست منزوی کردن ايران از طريق تحريم های اقتصادی، سياستی است که به بن بست خواهد رسيد و شکست می خورد.»
اين تحليلگر فرانسوی می گويد که « اقتصاد ايران، به عنوان يک اقتصاد نفتی، با اين تحريم ها دچار تنش چندانی نخواهد شد. به علاوه، در اثر اعمال تحريم های اقتصادی، اين ايرانيان هستند که تحت فشار قرار خواهند گرفت و برای تهيه ی مايحتاج اوليه نيز دچار دردسر خواهند شد. همچنين، سياست عدم مذاکره با ايران نيز سياست بی اثری است و به نوعی کمکی خواهد بود به افراطيون ايرانی که سعی دارند ايران را از هر لحاظ منزوی کرده و به تعبير خودشان از تاثير غرب در امان نگاه دارند.»
تری کويل می افزايد: « بی اثر بودن اين سياست در زمان رياست جمهوری آقای جرج بوش به همه ثابت شد. خشمی که از جانب دولت بوش متوجه ايران بود، موجب تضعيف خاتمی و روی کار آمدن احمدی نژاد به عنوان يک قهرمان وطن پرست شد.»
وی می گوید «عده ای خرده می گيرند که بهتر بود پيش از انديشيدن به مسائل هسته ايران و در پيش گرفتن مذاکرات هسته ای، بهتر می بود که ابتدا مسائل ديگری به ميان کشيده شود تا اعتماد طرفين به يکديگر جلب شود. اين جلب اعتماد به شروع مذاکرات هسته ای نيز می توانست کمک بسياری کند. عده ای ديگر نيز انتقاد می کنند که پس از آن که ايران در ماه اکتبر قطعنامه پيشنهادی ژنو را رد کرد، دولت ايالات متحده می بايست تحريم های سنگيرنتری را بر ايران تحميل می کرد. روشن است که دليل ندادن پاسخی شفاف به اين قطعنامه از طرف ايران، آشفتگی های داخلی ايران بود و لذا تحريم ها هيچ مسئله ای را حل نمی کرد.»
این پژوهشگر فرانسوی در پایان می گوید که «به باور من در مورد مسئله هسته ای، راه حل ديگری به جز مذاکره وجود ندارد. حکومت ايران در حال حاضر از مشکلات شديد درونی رنج می برد و لذا نياز دارد تا بر سر اين مسئله به توافق برسد و همچنين با توجه به همين مشکلات درونی ايران، در پيش گرفتن موضعی محکمتر در مورد مسائل هسته ای ايران ممکن است برای ايالات متحده خطر آفرين باشد. حمايت بيش از اندازه ايالات متحده از جنبش اعتراضی ايران، تنها به ضعف اين جنبش خواهد انجاميد چرا که کمکی می شود به اصول گرايان که سعی دارند اين جنبش را به عوامل بيگانه نسبت دهند. به باور من، توافق با حکومت ايران بر سر مسائل هسته ای کمکی به موازنه ی قدرت در ايران نخواهد کرد چرا که اکنون مسئله ی هسته ای به مقام دوم نزول کرده است و آنچه که حائز اهميت است کشمکش های سياسی حاضر در ايران است.»
«تغییر سیاست صندلی خالی بوش»
مئير جاودانفر، تحليلگر سياسی مقيم اسرائيل می گويد يک سال بعد از انتخاب باراک اوباما به عنوان رييس جمهور آمريکا، می توان دستاوردهای وی را در قبال دولت ايران مثبت دانست.
آقای جاودانفر می افزايد : «يکی از دستاوردهای وی اين بود که توانست سياست «صندلی خالی» جورج بوش را عوض کند، و به جای آن از طريقه مذاکره بتواند موضع کشور خود را در بحران هسته ای ايران ارتقا ببخشد. جامعه بين المللی ديگر آمريکا را به عنوان عامل بازدارنده برای حل بحران هسته ای ايران نميبيند. کاملا بر عکس. اين روزها خيلی ها دولت باراک اوباما را به عنوان يک عامل مشوق برای استفاده از راه های صلح آميز برای حل مسأله مينگرند.
وی می افزايد: « اوباما با دنبال کردن مذاکره توانست که به دنيا نشان بدهد که اين آيت الله علی خامنه ای هست که حاضر به نشان دادن به نرمش در مسأله هسته ای نيست.»
اين تحليلگر مقيم اسرائيل می گويد: «چون دولت آمريکا حاضر بود که بر اساس توافق نامه وين هم سوخت برای راکتور پژوهشی تهران تامين کند و هم اينکه در مورد موضوع غنی سازی حتی صحبت هم نکند ولی دولت ايران حاضر نشد که اورانيوم غنی شده خود را به روسيه و یا به فرانسه برای تبديل سوخت بفرستد. رد کردن اين پيشنهاد باعث به وجود آوردن انسجام بين المللی قوی شد و حتی روس ها حاضر شدند که در تحريم تهران شرکت کنند.»
آقای جوادانفر می گوید که «شايد مهمتر از آن، با تبريک نوروزی خود به مردم ايران، آقای اوباما به مردم ايران نشان داد که دولت امريکا دشمنی با مردم ايران ندارد. اين ضربه بزرگی برای آقای احمدی نژاد و آيت الله خامنه ای بود چون با اين اقدامات توجيهه سياست ها و شعار های ضد آمريکايی آنها سخت تر شد. اين مسئله باعث شد که به سختی بتوانند آمریکا را مسئول مشکلات ایران معرفی کنند. چنین امری موجب شد که سر کوب جنبش سبز برای دولت سخت تر بشود و توجيه و انگيزه پيوستن به اين جنبش افزايش يافته است.»
تری کويل می گويد: «سياست اوباما در مورد حل بحران هسته ای ايران، طرح کارآمدی است و تحليل دولت جديد ايالات متحده از مسائل ايران تحليلی صحيح و مبنی بر واقعيات است. سياست منزوی کردن ايران از طريق تحريم های اقتصادی، سياستی است که به بن بست خواهد رسيد و شکست می خورد.»
اين تحليلگر فرانسوی می گويد که « اقتصاد ايران، به عنوان يک اقتصاد نفتی، با اين تحريم ها دچار تنش چندانی نخواهد شد. به علاوه، در اثر اعمال تحريم های اقتصادی، اين ايرانيان هستند که تحت فشار قرار خواهند گرفت و برای تهيه ی مايحتاج اوليه نيز دچار دردسر خواهند شد. همچنين، سياست عدم مذاکره با ايران نيز سياست بی اثری است و به نوعی کمکی خواهد بود به افراطيون ايرانی که سعی دارند ايران را از هر لحاظ منزوی کرده و به تعبير خودشان از تاثير غرب در امان نگاه دارند.»
تری کويل می افزايد: « بی اثر بودن اين سياست در زمان رياست جمهوری آقای جرج بوش به همه ثابت شد. خشمی که از جانب دولت بوش متوجه ايران بود، موجب تضعيف خاتمی و روی کار آمدن احمدی نژاد به عنوان يک قهرمان وطن پرست شد.»
وی می گوید «عده ای خرده می گيرند که بهتر بود پيش از انديشيدن به مسائل هسته ايران و در پيش گرفتن مذاکرات هسته ای، بهتر می بود که ابتدا مسائل ديگری به ميان کشيده شود تا اعتماد طرفين به يکديگر جلب شود. اين جلب اعتماد به شروع مذاکرات هسته ای نيز می توانست کمک بسياری کند. عده ای ديگر نيز انتقاد می کنند که پس از آن که ايران در ماه اکتبر قطعنامه پيشنهادی ژنو را رد کرد، دولت ايالات متحده می بايست تحريم های سنگيرنتری را بر ايران تحميل می کرد. روشن است که دليل ندادن پاسخی شفاف به اين قطعنامه از طرف ايران، آشفتگی های داخلی ايران بود و لذا تحريم ها هيچ مسئله ای را حل نمی کرد.»
این پژوهشگر فرانسوی در پایان می گوید که «به باور من در مورد مسئله هسته ای، راه حل ديگری به جز مذاکره وجود ندارد. حکومت ايران در حال حاضر از مشکلات شديد درونی رنج می برد و لذا نياز دارد تا بر سر اين مسئله به توافق برسد و همچنين با توجه به همين مشکلات درونی ايران، در پيش گرفتن موضعی محکمتر در مورد مسائل هسته ای ايران ممکن است برای ايالات متحده خطر آفرين باشد. حمايت بيش از اندازه ايالات متحده از جنبش اعتراضی ايران، تنها به ضعف اين جنبش خواهد انجاميد چرا که کمکی می شود به اصول گرايان که سعی دارند اين جنبش را به عوامل بيگانه نسبت دهند. به باور من، توافق با حکومت ايران بر سر مسائل هسته ای کمکی به موازنه ی قدرت در ايران نخواهد کرد چرا که اکنون مسئله ی هسته ای به مقام دوم نزول کرده است و آنچه که حائز اهميت است کشمکش های سياسی حاضر در ايران است.»
«تغییر سیاست صندلی خالی بوش»
مئير جاودانفر، تحليلگر سياسی مقيم اسرائيل می گويد يک سال بعد از انتخاب باراک اوباما به عنوان رييس جمهور آمريکا، می توان دستاوردهای وی را در قبال دولت ايران مثبت دانست.
آقای جاودانفر می افزايد : «يکی از دستاوردهای وی اين بود که توانست سياست «صندلی خالی» جورج بوش را عوض کند، و به جای آن از طريقه مذاکره بتواند موضع کشور خود را در بحران هسته ای ايران ارتقا ببخشد. جامعه بين المللی ديگر آمريکا را به عنوان عامل بازدارنده برای حل بحران هسته ای ايران نميبيند. کاملا بر عکس. اين روزها خيلی ها دولت باراک اوباما را به عنوان يک عامل مشوق برای استفاده از راه های صلح آميز برای حل مسأله مينگرند.
وی می افزايد: « اوباما با دنبال کردن مذاکره توانست که به دنيا نشان بدهد که اين آيت الله علی خامنه ای هست که حاضر به نشان دادن به نرمش در مسأله هسته ای نيست.»
اين تحليلگر مقيم اسرائيل می گويد: «چون دولت آمريکا حاضر بود که بر اساس توافق نامه وين هم سوخت برای راکتور پژوهشی تهران تامين کند و هم اينکه در مورد موضوع غنی سازی حتی صحبت هم نکند ولی دولت ايران حاضر نشد که اورانيوم غنی شده خود را به روسيه و یا به فرانسه برای تبديل سوخت بفرستد. رد کردن اين پيشنهاد باعث به وجود آوردن انسجام بين المللی قوی شد و حتی روس ها حاضر شدند که در تحريم تهران شرکت کنند.»
آقای جوادانفر می گوید که «شايد مهمتر از آن، با تبريک نوروزی خود به مردم ايران، آقای اوباما به مردم ايران نشان داد که دولت امريکا دشمنی با مردم ايران ندارد. اين ضربه بزرگی برای آقای احمدی نژاد و آيت الله خامنه ای بود چون با اين اقدامات توجيهه سياست ها و شعار های ضد آمريکايی آنها سخت تر شد. اين مسئله باعث شد که به سختی بتوانند آمریکا را مسئول مشکلات ایران معرفی کنند. چنین امری موجب شد که سر کوب جنبش سبز برای دولت سخت تر بشود و توجيه و انگيزه پيوستن به اين جنبش افزايش يافته است.»