کنکور و قبول شدن در آن در ايران حکايتی است پر از داستان. هرچند حالا کمتر کسی در صف طويل روزنامه فروشی می ايستد تا ويژه نامه کنکور سراسری را بخرد و در ستون های بی پايان آن دنبال اسم خود بگردد. امروز ديگر بيشتر اطلاع رسانی ها اينترنتی شده است و آن ها که دسترسی به اينترنت دارند به آنهايی که ندارند خبر می دهند که سرنوشتشان چگونه رقم خورده است.
حکايت بيشتر بودن شمار دخترها نسبت به پسرها در دانشگاه ها و صدرنشين شدن آنها در ميان گروه های مختلف تحصيلی هم ديگر حکايتی تکراری محسوب می شود.
شيرزاد عبداللهی، کارشناس آموزش و پرورش در تهران ، و شهلا شفيق، جامعه شناس ساکن پاريس ايران، با راديو فردا در اين مورد گفت و گو کرده اند.
شيرزاد عبداللهی حضور بيشتر دخترها نسبت به پسرها را در دانشگا ه ها مثبت ارزيابی کرده و می گويد: «قطعاً اين يک نکته مثبت است. نشان می دهد که تبعيض آموزشی نسبت به دختران سال به سال کمتر می شود و دخترها توانسته اند در زمينه آموزشی به برابری نسبی دست پيدا کنند.»
وی می افزايد : «در سال های بعد از انقلاب شاهد يک پديده آموزشی جديدی هستيم و آن اينست که نرخ پوشش تحصيلی دختران در تمام مقاطع آموزشی بالاتر رفته. اين امر دلايل سياسی و اجتماعی دارد.»
شيرزاد عبداللهی می گوید: «مهمترين دليلش هم اين است که اقشار مذهبی تر جامعه نسبت به مدرنيسم آموزشی که جريان داشت در جامعه يک مقدار موضع گيری داشتند و دخترانشان را به مدارس مدرن نمی فرستادند و يا حداکثر دخترانی که وارد مدرسه می شدند با گرفتن تصديق ششم يا پنجم ابتدايی مدرسه ديگر نمی رفتند. به دليل اينکه خيلی ها محيط مدارس و وضعيت آموزش در مدارس ما را نمی پسنديدند و آن را مطابق اعتقادات خود نمی ديدند. بعد از انقلاب اين مانع برداشته شد و اقشار سنتی تر هم ترغيب شدند که بچه هايشان را به مدرسه بفرستند. الان در مقاطع آموزشی ابتدايی و راهنمايی و دبيرستان شاهد اين هستيم که سطح پوشش تحصيلی دختران و پسران به همديگر نزديک تر می شود.»
«همه چيز در همان سطح پيش از انقلاب باقی مانده»
شهلا شفيق، جامعه شناس مقیم پاریس، در پاسخ به اين پرسش که آيا اين آمار می تواند نشان دهنده تغييرات خاص اجتماعی باشد، می گويد: من فکر می کنم اين امر بيش از اين که نشاندهنده توسعه اقتصادی، اجتماعی و سياسی باشد، نشاندهنده مقاومت شديد جامعه در مقابل نظام جمهوری اسلامی است. يک دهه و شايد بيشتر است که همه متوجه شده اند که با اين شيوه آمارگيری نمی شود راجع به پيشرفت يا پسرفت يک جامعه قضاوت کرد.
وی می افزاید: «بعضی وقت ها اين آمارها فريب دهنده هم هست. در اين دوره سی ساله شنيده ايم که زن ها به دانشگاه رفته اند و آن را نشانه آن دانسته اند که جمهوری اسلامی برای زنها موقعيت مناسبی فراهم کرده است. ولی در کنار می بينيم که آمار اشتغال تقريباً از دوره قبل از انقلاب تا امروز بين ۱۱ تا ۱۳ درصد ثابت مانده است. در اين ميان زنانی هم در روستا ها کار می کنند و کار دستمزدشان به حساب نمی آيد. به اين ترتيب به نظر می رسد که همه چيز در همان سطح پيش از انقلاب باقی مانده است، درصورتی که زن ها بيشتر به دانشگاه ها رفته اند. اين نشان می دهد که صرف داشتن ديپلم برای اينکه زنان بتوانند جايشان را در جامعه پيدا کنند، کافی نيست.»
خانم شفيق می گويد: «وقتی انقلاب شد سی در صد دانشجویان خانم بودند و تمام اينها فراموش می شود و جوری مطرح می شود که تاريخ ايران با برقراری جمهوری اسلامی شروع شده و در اين دوره هرچه که بوده به حساب جمهوری اسلامی نوشته می شود. در صورتی که چنين نيست.»
حکايت بيشتر بودن شمار دخترها نسبت به پسرها در دانشگاه ها و صدرنشين شدن آنها در ميان گروه های مختلف تحصيلی هم ديگر حکايتی تکراری محسوب می شود.
شيرزاد عبداللهی، کارشناس آموزش و پرورش در تهران ، و شهلا شفيق، جامعه شناس ساکن پاريس ايران، با راديو فردا در اين مورد گفت و گو کرده اند.
شيرزاد عبداللهی حضور بيشتر دخترها نسبت به پسرها را در دانشگا ه ها مثبت ارزيابی کرده و می گويد: «قطعاً اين يک نکته مثبت است. نشان می دهد که تبعيض آموزشی نسبت به دختران سال به سال کمتر می شود و دخترها توانسته اند در زمينه آموزشی به برابری نسبی دست پيدا کنند.»
وی می افزايد : «در سال های بعد از انقلاب شاهد يک پديده آموزشی جديدی هستيم و آن اينست که نرخ پوشش تحصيلی دختران در تمام مقاطع آموزشی بالاتر رفته. اين امر دلايل سياسی و اجتماعی دارد.»
شيرزاد عبداللهی می گوید: «مهمترين دليلش هم اين است که اقشار مذهبی تر جامعه نسبت به مدرنيسم آموزشی که جريان داشت در جامعه يک مقدار موضع گيری داشتند و دخترانشان را به مدارس مدرن نمی فرستادند و يا حداکثر دخترانی که وارد مدرسه می شدند با گرفتن تصديق ششم يا پنجم ابتدايی مدرسه ديگر نمی رفتند. به دليل اينکه خيلی ها محيط مدارس و وضعيت آموزش در مدارس ما را نمی پسنديدند و آن را مطابق اعتقادات خود نمی ديدند. بعد از انقلاب اين مانع برداشته شد و اقشار سنتی تر هم ترغيب شدند که بچه هايشان را به مدرسه بفرستند. الان در مقاطع آموزشی ابتدايی و راهنمايی و دبيرستان شاهد اين هستيم که سطح پوشش تحصيلی دختران و پسران به همديگر نزديک تر می شود.»
«همه چيز در همان سطح پيش از انقلاب باقی مانده»
شهلا شفيق، جامعه شناس مقیم پاریس، در پاسخ به اين پرسش که آيا اين آمار می تواند نشان دهنده تغييرات خاص اجتماعی باشد، می گويد: من فکر می کنم اين امر بيش از اين که نشاندهنده توسعه اقتصادی، اجتماعی و سياسی باشد، نشاندهنده مقاومت شديد جامعه در مقابل نظام جمهوری اسلامی است. يک دهه و شايد بيشتر است که همه متوجه شده اند که با اين شيوه آمارگيری نمی شود راجع به پيشرفت يا پسرفت يک جامعه قضاوت کرد.
وی می افزاید: «بعضی وقت ها اين آمارها فريب دهنده هم هست. در اين دوره سی ساله شنيده ايم که زن ها به دانشگاه رفته اند و آن را نشانه آن دانسته اند که جمهوری اسلامی برای زنها موقعيت مناسبی فراهم کرده است. ولی در کنار می بينيم که آمار اشتغال تقريباً از دوره قبل از انقلاب تا امروز بين ۱۱ تا ۱۳ درصد ثابت مانده است. در اين ميان زنانی هم در روستا ها کار می کنند و کار دستمزدشان به حساب نمی آيد. به اين ترتيب به نظر می رسد که همه چيز در همان سطح پيش از انقلاب باقی مانده است، درصورتی که زن ها بيشتر به دانشگاه ها رفته اند. اين نشان می دهد که صرف داشتن ديپلم برای اينکه زنان بتوانند جايشان را در جامعه پيدا کنند، کافی نيست.»
خانم شفيق می گويد: «وقتی انقلاب شد سی در صد دانشجویان خانم بودند و تمام اينها فراموش می شود و جوری مطرح می شود که تاريخ ايران با برقراری جمهوری اسلامی شروع شده و در اين دوره هرچه که بوده به حساب جمهوری اسلامی نوشته می شود. در صورتی که چنين نيست.»