کميته بين المللی صليب سرخ روز پنجشنبه با انتشار گزارش تازه ای از آوارگان و رانده شدگان تحت تاثير جنگ های داخلی در سراسر جهان توضيح می دهد که احداث اردوگاه برای ارائه خدمات و کمک به اين جمعيت ميليونی مناسبت ترين راه نيست و ممکن است توجه امدادرسان را از موضوع اصلی که بازگشت آنها است، منحرف کند.
در بخشی از اين گزارش به سرنوشت يک زن از اهالی دارفور سودان اشاره شده است. اين زن به نام مريم چهار سال پيش همراه با چهار فرزند خود به دنبال حمله شبه نظاميان مسلح به روستای آنها همراه با ۳۰۰ خانوار ديگر از آن محل گريخت و در مسير گريز تا رسيدن به مکانی امن کودک نوزاد خود را از دست داد.
او اکنون پس از چهار سال آوارگی به سرزمين و محل سکونت قبيله خود بازگشته است.
کميته بين المللی صليب سرخ با مثال آوردن داستان تلخ زندگی مريم سعی کرده است شرايط دشوار زندگی بيش از ۲۶ ميليون نفر را ترسيم کند که تحت تاثير جنگ و بحران های داخلی در کشورهای مختلف از محل زندگی خود رانده و آواره شده و مجبور شده اند سال ها در نقطه ای ديگر زندگی کنند.
کميته بين المللی صليب سرخ در اين گزارش می گويد احداث اردوگاه های بزرگ برای اسکان و تغذيه اين آوارگان بايد آخرين گزينه تلقی شود.
جاکوب کلنبرگر رييس کميته بين المللی صليب سرخ گفت :« تمرکز صرف روی احداث اردوگاه های بزرگ به اين معناست که وضعيت اکثر جمعيت آواره که معمولا در شهر و روستاهای مجاور و در منازل وابستگان خود ساکن می شوند به فراموشی سپرده شود.»
به عنوان نمونه هنگامی که ساکنان روستای مريم در دارفور از حمله شبه نظاميان گريختند بخش اعظم آنها در يکی از شهرهای منطقه پناه گرفتند. جمعيت اين شهر ۲۰ هزار نفری يکباره به ۱۵۰ هزار نفر رسيد.
به کمک نهادهای امداد تمام مايحتاج و خدمات مورد نياز اين جمعيت تامين می شد. ديگر کسی گرسنه نمی ماند، آب آشاميدنی در دسترس بود و تمام کودکان از امکان تحصيل و بهداشت رايگان برخوردار شدند.
کميته بين المللی صليب سرخ می گويد چنين وضعيتی باعث می شود که اکثريت اين آوارگان حتی اگر وضعيت در زادگاه آنها بهبود يابد رغبتی به بازگشت نداشته باشند. به گفته اين نهاد با اختصاص بخش اعظم منابع و امکانات به اين نوع اردوگاه های بزرگ عملا کسانی که در محل سکونت خود باقی مانده و يا در منزل اقوام و خويشان خود پناه گرفته اند فراموش می شوند.
در ادامه گزارش کميته بين المللی صليب سرخ به نمونه های متعددی از اسکان و پناه آوردن آوارگان نزد اقوام و يا اهالی روستاهای همجوار اشاره می شود.
به عنوان مثال در جنوب فيليپين آوارگانی که تحت تاثير زد و خوردهای مسلحانه از روستاهای خود گريخته اند سال هاست با اقوام خود زندگی می کنند که وضعيت مالی نابسامانی دارند. در برخی موارد می توان ديد که در يک خانه کوچک و محقر به ۲۰ نفر از اين آوارگان سرپناه داده شده است.
مثال ديگر ايالت مرزی شمال غرب پاکستان است که تحت تاثير نبردهای اخير بين نيروهای دولتی و طالبان صدها هزار نفر آواره شده اند و اکثر آنها اکنون نزد اقوام و خويشان خود زندگی می کنند.
رييس کميته بين المللی صليب سرخ می گويد اسکان اقوام در منزل خود يک سنت محلی است فارغ از اينکه خانواده ميزبان تا چه حد استطاعت و توان مالی اين کار را داشته باشد. ولی مشخص است که در دراز مدت يک چنين موقعيتی هم برای خانوارهای آواره و هم برای خانواده ميزبان غيرقابل تحمل خواهد شد. بنابراين اقدامات و برنامه های کمک رسانی به جای تمرکز يکجانبه بر اردوگاههای بزرگ بايد متوجه نيازهای اين گروه از رانده شدگان نيز باشد.
در پايان اين گزارش به داستان مريم آواره دارفوری باز می گردد که اکنون به روستای خود بازگشته و همراه فرزندان خود در يک چادر زندگی می کند.
او می گويد:« به اميد خدا يک روزی برای بچه ها مدرسه خواهند ساخت و آب آشاميدنی هم فراهم خواهد شد. فقط خدا می داند که اين جنگ واقعا تمام شده است يا نه. اميدواريم که اينطور باشد چون آرزوی ما اين است که ديگر جنگی نباشد.»
در بخشی از اين گزارش به سرنوشت يک زن از اهالی دارفور سودان اشاره شده است. اين زن به نام مريم چهار سال پيش همراه با چهار فرزند خود به دنبال حمله شبه نظاميان مسلح به روستای آنها همراه با ۳۰۰ خانوار ديگر از آن محل گريخت و در مسير گريز تا رسيدن به مکانی امن کودک نوزاد خود را از دست داد.
او اکنون پس از چهار سال آوارگی به سرزمين و محل سکونت قبيله خود بازگشته است.
کميته بين المللی صليب سرخ با مثال آوردن داستان تلخ زندگی مريم سعی کرده است شرايط دشوار زندگی بيش از ۲۶ ميليون نفر را ترسيم کند که تحت تاثير جنگ و بحران های داخلی در کشورهای مختلف از محل زندگی خود رانده و آواره شده و مجبور شده اند سال ها در نقطه ای ديگر زندگی کنند.
کميته بين المللی صليب سرخ در اين گزارش می گويد احداث اردوگاه های بزرگ برای اسکان و تغذيه اين آوارگان بايد آخرين گزينه تلقی شود.
جاکوب کلنبرگر رييس کميته بين المللی صليب سرخ گفت :« تمرکز صرف روی احداث اردوگاه های بزرگ به اين معناست که وضعيت اکثر جمعيت آواره که معمولا در شهر و روستاهای مجاور و در منازل وابستگان خود ساکن می شوند به فراموشی سپرده شود.»
به عنوان نمونه هنگامی که ساکنان روستای مريم در دارفور از حمله شبه نظاميان گريختند بخش اعظم آنها در يکی از شهرهای منطقه پناه گرفتند. جمعيت اين شهر ۲۰ هزار نفری يکباره به ۱۵۰ هزار نفر رسيد.
به کمک نهادهای امداد تمام مايحتاج و خدمات مورد نياز اين جمعيت تامين می شد. ديگر کسی گرسنه نمی ماند، آب آشاميدنی در دسترس بود و تمام کودکان از امکان تحصيل و بهداشت رايگان برخوردار شدند.
کميته بين المللی صليب سرخ می گويد چنين وضعيتی باعث می شود که اکثريت اين آوارگان حتی اگر وضعيت در زادگاه آنها بهبود يابد رغبتی به بازگشت نداشته باشند. به گفته اين نهاد با اختصاص بخش اعظم منابع و امکانات به اين نوع اردوگاه های بزرگ عملا کسانی که در محل سکونت خود باقی مانده و يا در منزل اقوام و خويشان خود پناه گرفته اند فراموش می شوند.
در ادامه گزارش کميته بين المللی صليب سرخ به نمونه های متعددی از اسکان و پناه آوردن آوارگان نزد اقوام و يا اهالی روستاهای همجوار اشاره می شود.
به عنوان مثال در جنوب فيليپين آوارگانی که تحت تاثير زد و خوردهای مسلحانه از روستاهای خود گريخته اند سال هاست با اقوام خود زندگی می کنند که وضعيت مالی نابسامانی دارند. در برخی موارد می توان ديد که در يک خانه کوچک و محقر به ۲۰ نفر از اين آوارگان سرپناه داده شده است.
مثال ديگر ايالت مرزی شمال غرب پاکستان است که تحت تاثير نبردهای اخير بين نيروهای دولتی و طالبان صدها هزار نفر آواره شده اند و اکثر آنها اکنون نزد اقوام و خويشان خود زندگی می کنند.
رييس کميته بين المللی صليب سرخ می گويد اسکان اقوام در منزل خود يک سنت محلی است فارغ از اينکه خانواده ميزبان تا چه حد استطاعت و توان مالی اين کار را داشته باشد. ولی مشخص است که در دراز مدت يک چنين موقعيتی هم برای خانوارهای آواره و هم برای خانواده ميزبان غيرقابل تحمل خواهد شد. بنابراين اقدامات و برنامه های کمک رسانی به جای تمرکز يکجانبه بر اردوگاههای بزرگ بايد متوجه نيازهای اين گروه از رانده شدگان نيز باشد.
در پايان اين گزارش به داستان مريم آواره دارفوری باز می گردد که اکنون به روستای خود بازگشته و همراه فرزندان خود در يک چادر زندگی می کند.
او می گويد:« به اميد خدا يک روزی برای بچه ها مدرسه خواهند ساخت و آب آشاميدنی هم فراهم خواهد شد. فقط خدا می داند که اين جنگ واقعا تمام شده است يا نه. اميدواريم که اينطور باشد چون آرزوی ما اين است که ديگر جنگی نباشد.»