لینک‌های قابلیت دسترسی

خبر فوری
یکشنبه ۲ دی ۱۴۰۳ تهران ۱۹:۰۹

۱۰۰ روز ترديد در اميد


بازخوانی تجربه ۱۰۰ روز اول دوران رياست جمهوری حسن روحانی پيش از هر چيز روشن کننده يک نکته اساسی مربوط به فضای سياسی امروز ايران است.

اگر اصول گرايان پس از انتخابات سال ۱۳۷۶ برای خارج شدن از گيجی ضربه ناشی از شکست سياسی به زمانی کم و بيش طولانی برای سازماندهی خود نياز داشتند، اين بار از همان فردای انتخابات دست به کار مقاومت در برابر تغييرات و کارشکنی آشکار در اجرای برنامه های حسن روحانی شدند.

اين رهيافت اصول گرايان را علم الهدی امام جمعه مشهد در ديدار با کادر مجموعه سازمان بسيج دانشجويی خراسان رضوی با وضوع کم سابقه ای بيان کرده است: مقاومت و کارشکنی در برابر تغييراتی که دولت روحانی قصد دارد در سطح مديريتی کشور ايجاد کند (مهر، ۲۹ مهر ماه ۱۳۹۲). در کلاف سردرگم سياست در ايران، تمرکز بخش مهمی از قدرت در نهادهای غير انتخابی سبب می شود اصول گرايان و گرايش های محافظه کار بتوانند براحتی چوب لای چرخ دستگاه اجرايی بگذارند. بويژه آن که به نظر می رسد در پس هياهوی "ايدئولوژيک" مخالفان روحانی منافع بزرگ اقتصادی انگيزه بسياری از مقاومت هاست.
واکنش اصول گرايان در پرونده های گوناگونی که در برابر دولت جديد قرار دارند به يک گونه نيست. اگر در زمينه اقتصادی يا محيط زيست با توجه به خراب بودن بيش از حد اوضاع سر و صدای کمتری به گوش می رسد در برخی عرصه ها مانند سياست خارجی، مذاکرات هسته ای و يا حوزه های مربوط به جوانان، آموزش و فرهنگ نبرد ميان جناح ها آشکار و بی تعارف است.
جوانان عرصه کشمکش جناح ها
کابوس اصول گرايان در حوزه جوانان پنبه شدن آنچه سياست های دوره احمدی نژاد بافته بود است. دورانی که اصول گرايان به نام اسلامی کردن و مبارزه با تفکر اصلاح طلبانه و يا سکولار آنچه را که خواستند بر سر دانشگاه، آموزش و فرهنگ آوردند.

امروز اين حوزه ها ديگر مانند گذشته حيات خلوط آقايان نيست و بسياری از آنها در پس برنامه روحانی خطر بازگشت به دوران اول اصلاحات، باز شدن نسبی جامعه، رونق فعاليت های فرهنگی غير دولتی، فعال شدن جوانان و تشکل های مدنی را می بينند. برای اصول گرايان واگذاری ميدان آموزش، فرهنگ و دانشگاه به معنی از دست دادن نسل جوان و مسدود شدن دورنمای چرخش جامعه بسوی گفتمان اصوگرايانه سنتی و يا افراطی است. مقاومت سازمان يافته در قلمرو مربوط به فرهنگ و جوانان را بايد در رابطه با اهميت راهبردی ايدئولوژيک وسياسی آن برای اصول گرايان درک کرد.
برای بخش مهمی از افکار عمومی، جوانان و نخبگان فرهنگی و علمی ايران نيز سياست های مربوط به آموزش، فرهنگ و جوانان معياری مهم برای محک زدن عيار واقعی سياست های آقای روحانی و توانايی او در دگرگون کردن شرايط موجود است. در حقيقت آنچه در دانشگاه و در حوزه فرهنگ و آموزش می گذرد تا حدود زيادی بازتاب سبک و سياق اداره کشور و شاخص فضای عمومی جامعه است. اگر دولت روحانی در اين زمينه ها کاری از پيش نبرد نمی توان از گشايش فضای جامعه ايران هم سخنی به ميان آورد. بحران کنونی جامعه ايران فقط اقتصادی و يا مربوط به سياست خارجی ايران نيست. بحران جامعه ايران بيش از هر چيز به رابطه جامعه و نهادهای قدرت مربوط است و حل مشکلات اقتصادی بدون پرداختن به بحران اجتماعی و اعتماد عمومی کار آسانی نخواهد بود.
روحانی و مطالبات جوانان
روحانی پيروزی خود را پيش از هر چيز مديون جوانان است. جوانان درست مانند گذشته نقش مهمی در رقم زدن نتيجه انتخابات به سود نامزد "تغيير" ايفا کردند. آنها بودند که سکوت فضای سرد و بی روح انتخابات را با هياهو و فريادهای خود شکستند، برای حمايت از روحانی در برابر رقبای اصول گرا به ميدان آمدند، به متينگ های انتخاباتی او رونق بخشيدند و زمينه را برای شکست اصول گرايان فراهم ساختند. بسياری از جوانان با وجود ترديدها و سرخوردگی های ژرف گذشته ترجيح دادند به اين روزنه کوچک برای تغييرات اميد بندند و به پای صندوق رای روند.
۱۰۰ روز اول زمامداری آقای روحانی نشان داد که دگرگون کردن فضای آموزشی و فرهنگی ايران کار چندان آسانی نيست. از چينش دولت جديد تا جنجال هايی که بر سر اولين تصميمات دولت روحانی بر پا شد نشان می دهند که فشارهای آشکار و ناپيدای اصول گرايان و بخش های در سايه نهاد قدرت می خواهند شکست انتخابات را با کارشکنی جبران کنند. وزير ارشاد تحميلی همراهی چندانی با وعده های رئيس جمهور ندارد. رد شدن اولين سه وزيری که بنوعی با مسائل جوانان سر و کار داشتند در آزمون مجلس اصول گرا دوش آب سردی بود برای کسانی که به دورنمای دگرگونی های مهم در حوزه آموزش می انديشيدند.

اين حادثه و برخوردهای بعدی در جريان رای اعتماد به وزاری اين وزارتخانه ها بروشنی نشان داد که اصول گرايان بر آن نيستند در حوزه مسائل فرهنگی و جوانان در برابر جناح پيروز در انتخابات خود دست به عقب نشينی زنند.
روحانی و عارف در جريان مبارزات انتخاباتی مسائلی را به ميان کشيدند و قول هايی دادند که به فضای عمومی جامعه و نوع نگاه به جامعه مدنی، قلمروی فرهنگ و رسانه ها مربوط می شد. دخالت در امور خصوصی شهروندان، نظارت امنيتی و آمرانه بر فعاليت های فرهنگی و در محيط های آموزشی بارها مورد انتقاد آنها قرار گرفت. فضای دانشگاه ها و شرايط کار استادان و يا برخورد با دانشجويان موضوع داغ بحث های انتخاباتی شدند. اين نقدها هر چند فقط بخشی از واقعيت های زندگی آموزشی و اجتماعی را در بر می گرفت ولی گامی به جلو در مقايسه با تجربه دشوار سال های احمدی نژاد به شمار ميرفت.
۱۰۰ روز نخست دولت روحانی اما به جز چند جابجايی پرسروصدا از جمله در دانشگاه علامه، صنعتی اصفهان و يا دانشگاه آزاد و يا وعده رسيدگی به وضعيت استادان اخراجی و يا بازنشستگی های اجباری و نيز دانشجويان ستاره دار هنوز نمی توان از نشانه های معنادار تغيير کيفی در وضعيت دانشگاه ها سخن به ميان آورد. بخشی از سياست های مخرب گذشته مانند تفکيک سازی جنيستی متوقف شده اند ولی هنوز از ستمگيری جديد در حوزه آموزش عالی خبری نيست.

در سياست های جديد وزير جديد آموزش و پرورش هم گسست جدی نسبت به گذشته ديده نمی شود. بر اساس داده های تشکل های معلمان هزاران نفر در مدارس ايران در سال های گذشته بدلايل سياسی و ايدئولوژيک و يا امنيتی از کار تدريس کنار گذاشته شده اند. کامران فانی به جای پرداختن به انبوه مشکلات مربوط به نگاه بيمارگونه به محيط های آموزشی، نظارت امنيتی، پرونده معلمان اخراجی و يا به ميان کشيدن سياست های راهبردی جديد، هنوز مانند وزرای احمدی نژاد از طرح "محرم سازی" مدارس دخترانه سخن می گويد.
مشکل بزرگ بيکاری جوانان بويژه در ميان دانش آموختگان آموزش عالی يکی ديگر از مسائلی بود که در بحث های حسن روحانی جای برجسته ای را بخود اختصاص می داد.

افزايش کمی بی و در پيکر آموزش عالی از دهه هشتاد به اين سو، رکود اقتصادی و عدم گسترش بازار کار بويژه در بخش مدرن اقتصاد سبب شده حدود نيمی از دانش آموختگان نتوانند شغلی پيدا کنند. پائين بودن کيفيت آموزش عالی، عدم رابطه سازمند آن با بازار کار و يا عدم تناسب رشته های دانشگاهی با نيازهای بازار کار نيز اين شکاف ميان اقتصاد و آموزش عالی را عميق تر کرده است. در ميان تصميمات مهم ۱۰۰ روز اول خبری از راهکارهای جدی برای مقابله با اين پديده نيست و به نظر می رسد دولت بيشتر به بهبود عمومی وضعيت اقتصادی به عنوان راه حل اميد بسته است.
اگر اين رويدادها را در کنار ساير خبرهای سياسی مربوط به آزادی های مدنی و فضای عمومی و رسانه ای بگذاريم شايد بتوان گفت که با وجود برخی تغييرات مثبت و اقدامات کوچک اوليه هنوز از چرخشی در اوضاع نمی توان سخن به ميان آورد و مقاومت اصول گرايان نوعی بن بست جدی در اين عرصه ها به وجود آورده است.

اصول گرايان با سر و صدا و تهديد هر گام کوچک مثبتی که در راه بهبود شرايط برداشته می شود را به موضوع سياسی مهم و بحرانی تبديل کنند. همزمان نيروهای امنيتی، دستگاه قضايی و "رسانه ملی" هم طی هفته های گذشته تلاش کرده اند به جامعه مدنی، شهروندان و کنشگران اجتماعی بفهماند که چيز زيادی در ايران عوض نشده و در بر همان پاشنه قبلی می چرخد. ادامه توقيف روزنامه ها و برخورد با کنشگران مدنی، هنرمندان و اهل فرهنگ و خط و نشان کشيدن های در دانشگاه ها و ديگر محيط های آموزشی و يا ادامه سياست خبر رسانی يک سويه از سوی راديو و تلويزيون انحصاری همه و همه چيزی نيستند جز پيام های روشن اقتدارگرايان به جامعه و دولت آقای روحانی.
کليد تدبير در قفل اصول گرايان
در کشوری که نظم سياسی متعارفی ندارد و نيروهای سياسی حاضر در فضای رسمی هم چندان به قواعد بازی دمکراتيک و ساز و کار يک ساختار قانونمند باور ندارند پيروزی در انتخابات شايد همان معنايی را ندارد که در ساير مناطق جهان می توان مشاهده کرد. از هنجارهای دمکراتيک که بگذريم عامل ديگری که می تواند نيروهای سياسی را بسوی رفتاری معقول سوق دهد احساس مسئوليت و درک منافع ملی و مصلحت همگانی است.

چه کسی نمی داند وضعيت تورم، توليد، بيکاری و بويژه بيکاری جوانان، درياچه ها و رودخانه ها، اعتياد و آسيب های اجتماعی ديگر چگونه است؟ چه کسی نمی داند محدويت های فرهنگی، برخوردهای امنيتی و آمرانه در حوزه های مدنی و آموزشی تا چه اندازه موجب سرخوردگی و خشم نسل جوان می شود؟ چه کسی از چند و چون رابطه پر تنش نسل جوان با سياست های حکومتی و نهادهای رسمی بی خبر است؟
اما در آشفته بازار سياست ايران و کلاف سردرگم روابط ميان مراکز قدرت، نيروهايی که محسور ايدئولوژی اند کمتر توانايی دارند با فاصله گيری سنجشگرانه از تجربه و رويدادهای به بينش و درک دورانديشانه پيرامون جامعه دست يابند. اين حرف ها و انتظارت بيشتر به فضای سياسی يک کشور متعارف، مدرن و دمکراتيک مربوط است. کشوری که در آن سازوکاری سياسی و روابط نهادهای قانونی شفاف اند و مفاهيمی مانند وجدان عمومی، منافع ملی و همگانی، مصلحت عمومی بخشی از فرهنگ و هنجارهای سياسی به شمار می رود. در ايران ما با يک نظم سياسی متعارف و يک فرهنگ سياسی مدرن سروکار نداريم.
۱۰۰ روز نخست حکومت آقای روحانی ترديدهای مهمی در زمينه عملی بودن وعده های رئيس جمهور جديد و باز شدن فضای فرهنگی و آموزشی ايران بوجود آورده است. آيا موفقيت در پرونده اتمی می تواند به افزايش توان روحانی در اجرای برنامه های اجتماعی و فرهنگی کمک کند؟ آيا موفقيت در سياست خارجی واکنش سخت اصول گرايان را در داخل در پی نخواهد آورد؟ برای پاسخ های منصفانه و عينی شايد کمی بايد بيشتر منتظر ماند. اما تجربه ۱۰۰ روز اول نشان می دهد کليد آقای روحانی براحتی قفلی که اصول گرايان و نهادهای غيرانتخابی قدرت در ايران بر جامعه زده اند را باز نمی کند و کسی نمی داند ايا اين بن بست سرانجام راه خروجی هم دارد؟
XS
SM
MD
LG