با تشديد موج جديد حمايت از حسن روحانی، در پی حمايت آقايان خاتمی و هاشمی رفسنجانی، به نظر میرسد بتوان با قاطعيت از راه يافتن نامزد لايههای اجتماعی تغييرخواه به دور دوم انتخابات سخن گفت. مگر آنکه تقلبی معنادار مانع از اين رويداد شود؛ وضعی که برای شيخ مهدی کروبی در انتخابات رياست جمهوری ۱۳۸۴ رخ داد.
اگر روحانی روانهی دور دوم شود، بعيد به نظر میرسد که ديگر نامزد رقيب (هرکه باشد، قاليباف يا جليلی) جز با تقلب معنادار بتواند پيروز انتخابات نام گيرد. تغييرخواهی چنان فراگير شده، و طيفهای مختلف سياسی حامی روحانی چنان متنوع و گوناگون شدهاند که نه تنها اصولگرايان توان اجماع نخواهند داشت، بلکه بسيار بعيد است که بتوانند با حداکثر وحدت نيز بر اين موج اجتماعی شکل گرفته و در حال تزايد، فائق آيند.
البته پيروزی روحانی در انتخابات پيشرو، اتفاق کوچکی نيست؛ بهويژه از اين زاويه که قائل به وقوع کودتايی انتخاباتی و تقلبی معنادار در ۲۲ خرداد ۱۳۸۸ باشيم. به بيان ديگر، تماميتخواهان حاکم هيچ نشانهای از امتيازدهی به مردمان تحولطلب و لايههای اجتماعی تغييرجو، بروز نمیدهند. ممانعت از نامزدی خاتمی و ردصلاحيت هاشمی رفسنجانی، شواهد کوچکی نيستند. پس راهيابی روحانی به مرحلهی دوم، و بعدتر، پيروزی وی، رخدادهای مهمی محسوب میشوند.
اگر به هر دليل و علت، و مهمترين آن همين موج اجتماعی فزاينده و برخاسته در حمايت از وی بهعنوان نامزد نمايندهی تغيير، نام روحانی بهعنوان فرد پيروز انتخابات اعلام شود، آيا ايران پا به دورانی جديد خواهد گذاشت؟ پاسخ نگارنده به اين پرسش، مثبت است. برخی دلايل اين مدعا به شرح زير است.
نخست آنکه اعلام نام روحانی بهعنوان رييس جمهور منتخب، مبتنی است بر سلسلهای از رويدادها و تحولات که مهمتريناش، برگزاری سالم انتخابات است. پيروزی روحانی بهمعنای تغيير رويکرد جريان اقتدارگرای حاکم در مواجهه با جامعه است. مرکز ثقل قدرت در جمهوری اسلامی نيک میداند که نشستن روحانی بر صدر قوه مجريه، بهمعنای ورود دوبارهی بخشی از اصلاحطلبان به ساختار سياسی قدرت خواهد بود. روحانی البته به اصلاحطلبی شهره نبوده و نيست؛ اما اينک بخش مهمی از حاميان وی، اصلاحطلبان و همراهان خاتمی و نيز کارگزاران کنار هاشمی هستند. واگذار کردن امتياز مديريت قوه مجريه به روحانی و همفکران، بدون يک نوع گشودگی و تغيير در راهبرد مديريتی و سياسی جريان امنيتی ـ نظامی ـ رانتی مسلط و بيت رهبری، ممکن نخواهد شد.
افزون بر اين، ملاحظهی مهم پيش گفته (يعنی در پيش گرفتن راه و روشی جديدی از سياستورزی در حاکميت) به هر دليل و علت رخ دهد (ازجمله بهعلت موج اجتماعی شکل گرفته در حمايت از روحانی، و نيز همزمان پيشه کردن تدبير و عقلانيت در حاکمان، آن هم در اين روزهای بحرانی ايران)، به معنای آغاز دوران جديدی در جمهوری اسلامی است. دورانی که واجد افزايش «گفتوگو» و بسط «مصالحه» و تعميق «مراوده» ميان حکومت و جامعه خواهد بود. همچنين شروع دورانی که با رفع بنبست موجود ميان جامعه مدنی و دولت، و نيز کاستن از شکاف ميان ملت و دولت توصيف میشود.
وقتی آيتالله خامنهای و جريان امنيتی ـ نظامی ـ رانتی میپذيرند که طيفی از اصلاحطلبان (ميانه) به ساختار سياسی قدرت بازگردد و در قوه مجريه به هدايت روحانی ايفای نقش کند، يعنی پذيرفتهاند که به «بنبست» موجود در ايران پايان دهند و روندهای مسلط را تصحيح و اصلاح کنند.
روحانی بیگمان نامزد ايدهآل تغييرخواهان ايران نيست، چنانکه نامزد ايدهآل رهبر جمهوری اسلامی و همراهانش نيست؛ اما وقتی موج اجتماعی پشت وی، با تدبير و واقعبينی در مرکز ثقل قدرت گره بخورد، يعنی طرفين پذيرفتهاند که «مصالحه» کنند و بر مشکلاتی که دامن ايران و نظام سياسی را گرفته، در کنار يکديگر فائق آيند.
اين وضع وقتی برای رأس نظام سياسی ملموستر و معنادارتر میشود که بهياد آورد دو نامزد معترض انتخابات ۸۸ در حبس خانگیاند، نامزد حداکثری اصلاحطلبان (خاتمی) امکان نامزدی نيافته، نامزد جايگزين که متوسط مطالبات تغييرخواهان را نمايندگی میکرد (هاشمی) ردصلاحيت شده، و حالا يکی از اعضای جامعه روحانيت مبارز و نمايندهی رهبر جمهوری اسلامی در شورای عالی امنيت ملی ايران، مورد اقبال لايههای اجتماعی معترض به وضع موجود قرار گرفته است.
مستقل از اينها، حسن روحانی مستظهر است به پشتيبانی بخش مهمی از راست ميانه و محافظهکاران سنتی و واقعبين؛ اين حمايت میتواند موجد فشاری بر مرکز ثقل قدرت شود که پيروزی روحانی را آسانتر بپذيرد و با تغيير دلخواه اکثريت جامعه، سهلتر و با هراس و شک کمتر، همراه شود. بخش معقول و مصلحتنگر در ساختار سياسی قدرت با توجه به همراهی بخشهايی از راست با روحانی، با اطمينان بيشتری بهسوی مصالحه با جامعه مدنی سوق میيابد. مصالحه و مذاکرهای که روحانی آنرا همزمان بهعنوان نمايندهی ارادهی تغييرخواهان، و نيز يکی از همراهان مورد اعتماد رهبر جمهوری اسلامی، نمايندگی میکند و پيش میبرد.
آيتالله خامنهای به کمک روحانی مجرب و برآمده از رأی قابل توجه شهروندان، میتواند مذاکرات هستهای با غرب را نيز با درجه اطمينان بالاتری پيش برد، و تهديدهای در حال تشديد و تحريمهای فزاينده را منتفی و کمرنگ سازد. بهخصوص که ـ همانگونه که آمد ـ روحانی را گرايشهای سياسی متنوعی نامزد مطلوب خود دانستهاند.
صرفنظر از اينها، بديهی است که جان گرفتن جامعهی زير سرکوب و ارعاب و خشونت و متاثر از بدبينی حاکمان، پس از پيروزی در انتخابات و روی کار آمدن رييس جمهوری که اکثريت شهروندان و معدل خواستههای آنان را نمايندگی میکند، تا چه اندازه اهميت دارد و در اميدبخشی و شادسازی مردمان غمزده و رنجديده و خسته از فشارهای گوناگون (بهخصوص سختی معيشت) موثر واقع شود. پتانسيل و فضايی جديد که میتواند روندی تکاملی به صنعت راکد و تکانی مهم به رشد متوقف شده، وارد کند.
رييس جمهور شدن روحانی مجالی برای به پيش بردن گذار دموکراتيک و امکانی برای تعميق دموکراتيزاسيون در متن جمهوری اسلامی است. فرصتی که بيش از شهروندان منتقد و تغييرطلب، بايد صاحبان قدرت به استقبال آن روند. گو اينکه متاسفانه هيچ شاهدی دال بر اين پيشواز در دست نيست؛ و چه بسا تمام اين مکتوب با تداوم تماميتخواهی و بیاعتنايی اقتدارگرايان حاکم به خواست لايههای اجتماعی تحولخواه، به امری محال مبدل شود.
________________
دیدگاه های مطرح شده در این نوشته، الزاما بازتاب دیدگاه رادیو فردا نیست.
اگر روحانی روانهی دور دوم شود، بعيد به نظر میرسد که ديگر نامزد رقيب (هرکه باشد، قاليباف يا جليلی) جز با تقلب معنادار بتواند پيروز انتخابات نام گيرد. تغييرخواهی چنان فراگير شده، و طيفهای مختلف سياسی حامی روحانی چنان متنوع و گوناگون شدهاند که نه تنها اصولگرايان توان اجماع نخواهند داشت، بلکه بسيار بعيد است که بتوانند با حداکثر وحدت نيز بر اين موج اجتماعی شکل گرفته و در حال تزايد، فائق آيند.
البته پيروزی روحانی در انتخابات پيشرو، اتفاق کوچکی نيست؛ بهويژه از اين زاويه که قائل به وقوع کودتايی انتخاباتی و تقلبی معنادار در ۲۲ خرداد ۱۳۸۸ باشيم. به بيان ديگر، تماميتخواهان حاکم هيچ نشانهای از امتيازدهی به مردمان تحولطلب و لايههای اجتماعی تغييرجو، بروز نمیدهند. ممانعت از نامزدی خاتمی و ردصلاحيت هاشمی رفسنجانی، شواهد کوچکی نيستند. پس راهيابی روحانی به مرحلهی دوم، و بعدتر، پيروزی وی، رخدادهای مهمی محسوب میشوند.
البته پيروزی روحانی در انتخابات پيشرو، اتفاق کوچکی نيست؛ بهويژه از اين زاويه که قائل به وقوع کودتايی انتخاباتی و تقلبی معنادار در ۲۲ خرداد ۱۳۸۸ باشيم. به بيان ديگر، تماميتخواهان حاکم هيچ نشانهای از امتيازدهی به مردمان تحولطلب و لايههای اجتماعی تغييرجو، بروز نمیدهند.مرتضی کاظمیان
اگر به هر دليل و علت، و مهمترين آن همين موج اجتماعی فزاينده و برخاسته در حمايت از وی بهعنوان نامزد نمايندهی تغيير، نام روحانی بهعنوان فرد پيروز انتخابات اعلام شود، آيا ايران پا به دورانی جديد خواهد گذاشت؟ پاسخ نگارنده به اين پرسش، مثبت است. برخی دلايل اين مدعا به شرح زير است.
نخست آنکه اعلام نام روحانی بهعنوان رييس جمهور منتخب، مبتنی است بر سلسلهای از رويدادها و تحولات که مهمتريناش، برگزاری سالم انتخابات است. پيروزی روحانی بهمعنای تغيير رويکرد جريان اقتدارگرای حاکم در مواجهه با جامعه است. مرکز ثقل قدرت در جمهوری اسلامی نيک میداند که نشستن روحانی بر صدر قوه مجريه، بهمعنای ورود دوبارهی بخشی از اصلاحطلبان به ساختار سياسی قدرت خواهد بود. روحانی البته به اصلاحطلبی شهره نبوده و نيست؛ اما اينک بخش مهمی از حاميان وی، اصلاحطلبان و همراهان خاتمی و نيز کارگزاران کنار هاشمی هستند. واگذار کردن امتياز مديريت قوه مجريه به روحانی و همفکران، بدون يک نوع گشودگی و تغيير در راهبرد مديريتی و سياسی جريان امنيتی ـ نظامی ـ رانتی مسلط و بيت رهبری، ممکن نخواهد شد.
افزون بر اين، ملاحظهی مهم پيش گفته (يعنی در پيش گرفتن راه و روشی جديدی از سياستورزی در حاکميت) به هر دليل و علت رخ دهد (ازجمله بهعلت موج اجتماعی شکل گرفته در حمايت از روحانی، و نيز همزمان پيشه کردن تدبير و عقلانيت در حاکمان، آن هم در اين روزهای بحرانی ايران)، به معنای آغاز دوران جديدی در جمهوری اسلامی است. دورانی که واجد افزايش «گفتوگو» و بسط «مصالحه» و تعميق «مراوده» ميان حکومت و جامعه خواهد بود. همچنين شروع دورانی که با رفع بنبست موجود ميان جامعه مدنی و دولت، و نيز کاستن از شکاف ميان ملت و دولت توصيف میشود.
وقتی آيتالله خامنهای و جريان امنيتی ـ نظامی ـ رانتی میپذيرند که طيفی از اصلاحطلبان (ميانه) به ساختار سياسی قدرت بازگردد و در قوه مجريه به هدايت روحانی ايفای نقش کند، يعنی پذيرفتهاند که به «بنبست» موجود در ايران پايان دهند و روندهای مسلط را تصحيح و اصلاح کنند.
روحانی بیگمان نامزد ايدهآل تغييرخواهان ايران نيست، چنانکه نامزد ايدهآل رهبر جمهوری اسلامی و همراهانش نيست؛ اما وقتی موج اجتماعی پشت وی، با تدبير و واقعبينی در مرکز ثقل قدرت گره بخورد، يعنی طرفين پذيرفتهاند که «مصالحه» کنند و بر مشکلاتی که دامن ايران و نظام سياسی را گرفته، در کنار يکديگر فائق آيند.
اين وضع وقتی برای رأس نظام سياسی ملموستر و معنادارتر میشود که بهياد آورد دو نامزد معترض انتخابات ۸۸ در حبس خانگیاند، نامزد حداکثری اصلاحطلبان (خاتمی) امکان نامزدی نيافته، نامزد جايگزين که متوسط مطالبات تغييرخواهان را نمايندگی میکرد (هاشمی) ردصلاحيت شده، و حالا يکی از اعضای جامعه روحانيت مبارز و نمايندهی رهبر جمهوری اسلامی در شورای عالی امنيت ملی ايران، مورد اقبال لايههای اجتماعی معترض به وضع موجود قرار گرفته است.
مستقل از اينها، حسن روحانی مستظهر است به پشتيبانی بخش مهمی از راست ميانه و محافظهکاران سنتی و واقعبين؛ اين حمايت میتواند موجد فشاری بر مرکز ثقل قدرت شود که پيروزی روحانی را آسانتر بپذيرد و با تغيير دلخواه اکثريت جامعه، سهلتر و با هراس و شک کمتر، همراه شود. بخش معقول و مصلحتنگر در ساختار سياسی قدرت با توجه به همراهی بخشهايی از راست با روحانی، با اطمينان بيشتری بهسوی مصالحه با جامعه مدنی سوق میيابد. مصالحه و مذاکرهای که روحانی آنرا همزمان بهعنوان نمايندهی ارادهی تغييرخواهان، و نيز يکی از همراهان مورد اعتماد رهبر جمهوری اسلامی، نمايندگی میکند و پيش میبرد.
آيتالله خامنهای به کمک روحانی مجرب و برآمده از رأی قابل توجه شهروندان، میتواند مذاکرات هستهای با غرب را نيز با درجه اطمينان بالاتری پيش برد، و تهديدهای در حال تشديد و تحريمهای فزاينده را منتفی و کمرنگ سازد. بهخصوص که ـ همانگونه که آمد ـ روحانی را گرايشهای سياسی متنوعی نامزد مطلوب خود دانستهاند.مرتضی کاظمیان
آيتالله خامنهای به کمک روحانی مجرب و برآمده از رأی قابل توجه شهروندان، میتواند مذاکرات هستهای با غرب را نيز با درجه اطمينان بالاتری پيش برد، و تهديدهای در حال تشديد و تحريمهای فزاينده را منتفی و کمرنگ سازد. بهخصوص که ـ همانگونه که آمد ـ روحانی را گرايشهای سياسی متنوعی نامزد مطلوب خود دانستهاند.
صرفنظر از اينها، بديهی است که جان گرفتن جامعهی زير سرکوب و ارعاب و خشونت و متاثر از بدبينی حاکمان، پس از پيروزی در انتخابات و روی کار آمدن رييس جمهوری که اکثريت شهروندان و معدل خواستههای آنان را نمايندگی میکند، تا چه اندازه اهميت دارد و در اميدبخشی و شادسازی مردمان غمزده و رنجديده و خسته از فشارهای گوناگون (بهخصوص سختی معيشت) موثر واقع شود. پتانسيل و فضايی جديد که میتواند روندی تکاملی به صنعت راکد و تکانی مهم به رشد متوقف شده، وارد کند.
رييس جمهور شدن روحانی مجالی برای به پيش بردن گذار دموکراتيک و امکانی برای تعميق دموکراتيزاسيون در متن جمهوری اسلامی است. فرصتی که بيش از شهروندان منتقد و تغييرطلب، بايد صاحبان قدرت به استقبال آن روند. گو اينکه متاسفانه هيچ شاهدی دال بر اين پيشواز در دست نيست؛ و چه بسا تمام اين مکتوب با تداوم تماميتخواهی و بیاعتنايی اقتدارگرايان حاکم به خواست لايههای اجتماعی تحولخواه، به امری محال مبدل شود.
________________
دیدگاه های مطرح شده در این نوشته، الزاما بازتاب دیدگاه رادیو فردا نیست.