اوج سخنان روحانی در مراسم تحليف اين جمله خطاب به دولت های غربی بود:"به صراحت میگويم. اگر پاسخ مناسب میخواهيد نه با زبان تحريم که با زبان تکريم با ملت ايران سخن بگوييد." او البته بهتر از همه می داند که در هشت سال گذشته اين خامنهای و احمدی نژاد بودهاند که با زبان تحقير و بدون نزاکت با دول غربی سخن گفتهاند و همينها به تشديد تحريمها ياری رسانده است. اما برای باز کردن راه خود جهت مذاکره خواستار تکريمی است که لابد خود نيز متعهد به آن در برابر ديگران می شود.
اين جملهی وی با کف زدن حضار روبرو شد عملی که تنها يک بار ديگر در حين سخنان وی انجام شد (و در انواع مراسم جمهوری اسلامی چندان معمول نيست)، زمانی که وی از سياست تنش زدايی دولت خويش سخن گفت. اگر مجلسی که اکثريت آن را فراکسيون پيروان ولايت تشکيل می دهد نسبت به سياست تنش زدايی دولت روحانی و چراغ سبز وی برای مذاکرهی جدی تر اين گونه واکنش نشان می دهد روشن است که اکثر اعضای کاست حکومتی با اين سياست موافق است. همين مجلس با ۱۶۰ رای در کارزار انتخاباتی به حمايت از علی اکبر ولايتی پرداخت که او نيز منتقد جدی روند مذاکرات با ۵+۱ و سياست تنش زای احمدی نژاد بود.
غير از سخن فوق، روحانی چه علائمی برای مذاکره و مصالحه با کشورهای غربی ارسال کرده است؟ واکنش دولت های غربی به اين واکنشها چه بوده است؟ در داخل چه برخوردی با اين چراغ سبزها شده ست؟
چراغ سبزهای روحانی
روحانی در ماههای گذشته سه نوع چراغ سبز به کشورهای غربی برای بهبود روابط نمودار ساخته است:
۱. اعلام سياست تنش زدايی. روحانی چه در مراسم تنفيذ و چه در مراسم تحليف به صراحت مواضع مربوط به سياستهای تنش زدايی دولت خاتمی را تکرار کرده است: "در جهان به هم پيوسته کنونی هيچ قدرتی نمیتواند امنيت خود را از طريق ايجاد وحشت و نا امن کردن ديگران به دست آورد؛ رفاه، امنيت و توسعه، کالاهای جهانی و غيرقابل انحصار هستند...دولت در عرصه تعاملات بينالمللی تلاش خواهد کرد تا با ايجاد اعتماد متقابل بهتر و بيشتر بين ايران و کشورهای منطقه و جهان امنيت ملی و پيرامونی خود را گسترش دهد... تنها راه تعامل با ايران، گفت وگو از جايگاه برابر، اعتمادسازی متقابل و احترام دوجانبه و کاستن از خصومتهاست." (۱۳ مرداد ۱۳۹۲) او در ديدارهای خصوصی نيز همين مواضع را اعلام کرده است: "در برابر دشمن درشت سخن گفتن، راه حل نيست." (در ديدار با اعضای مجلس، ۲۳ تير ۱۳۹۲)
۲. انتخاب محمد جواد ظريف به عنوان وزير خارجه. ظريف از ديپلماتهايی است که به واسطهی دو دهه فعاليت در روابط خارجی جمهوری اسلامی در سطوح بالا ارتباطات گستردهای با مقامات بين المللی داشته و او را همانند بسياری از مقامات دولت احمدی نژاد به صورت فردی فحاش يا مهاجم يا بدون اصول نمی شناسند.
ظريف می تواند واسطهی قابل اعتمادی برای گفتگو ميان جمهوری اسلامی و کشورهای غربی بالاخص ايالات متحده باشد.
۳. دعوت سولانا به مراسم تحليف. در برابر موانعی که بر سر راه روحانی جهت آب کردن يخهای ميان جمهوری اسلامی و اتحاديهی اروپا وجود دارد در نهايت از سولانا برای مراسم تحليف وی دعوت به عمل آمد. اين بدين معنی است که دولت روحانی پيش از ايالات متحده در پی ترميم روابط با کشورهای اروپايی و اتحاديهی اروپاست.
واکنشهای کشورهای غربی
واکنش کشورهای اروپايی و ايالات متحده به دولت روحانی در يک عبارت کوتاه باراک اوباما خلاصه شده است: خوشبينی محتاطانه.
آنها در عين شناخت روحانی و سياستهايش منتظرند ببينند خامنهای و هستهی نظامی- امنيتی پيرامونش چه موضعی در برابر روحانی در پيش می گيرند. سخنگوی کاخ سفيد در روز تحليف روحانی گفت "آغاز به کار روحانی يک فرصت برای ايران است تا نگرانیهای عميق بينالمللی درباره برنامه اتمیاش را حل کند." مقامات تصميم گير در روبط خارجی دولتهای غربی مکررا اعلام کردهاند که رياست جمهوی روحانی فرصتی برای حل مشکلات است و آنها تلاش می کنند تماسهای خود با تهران را افزايش دهند.
دولت انگليس که در دوران احمدی نژاد سفارتخانهاش در تهران مورد تاراج اعضای حزب پادگانی قرار گرفت اعلام کرده که آمادهی از سر گيری روابط است (تابناک، ۹ مرداد ۱۳۹۲). البته کنگرهی ايالات متحده به دنبال تشديد تحريمهاست تا جمهوری اسلامی را بر سر ميز مذاکره نگاه دارد، راه را برای مصالحه بگشايد و در نهايت رژيم را مجبور به انجام قطعنامههای شورای امنيت سازد.
چراغ قرمزهای خامنهای و شرکا
اما بزرگترين مخالف اين گونه مواضع و علائم علی خامنهای است که مخالفت وی در يادداشتهای روزنامهی کيهان و مواضع نظاميان- امنيتیها منعکس می شود. در برابر سه نوع چراغ سبز روحانی سه نوع عکس العمل نيز از سوی خامنهای و کسانی که هميشه مواضع خامنهای و نيروهای امنيتی بيت را با صراحت بيان می کردهاند مشاهده شده است:
۱. مواضع ياس آلود و منفی خامنهای در باب مذاکره. برای خامنهای رفع تنش با غرب يعنی پايان برنهادهی صف آرايی جبههی حق عليه باطل و خلع سلاح در برابر منتقدان داخلی که وی همهی آنها را مزدور دشمن می داند.
از اين جهت وی در عين اين که می داند کارگزارانش تا چه حد مشتاق به حل مناقشات با دول غربی هستند (نه به دليل منافع و امنيت ملی بلکه برای تامين منافع شخصی و گروهی) در برابر آنها مقاومت می کند: "ارتجاع، استکبار، برخی سردمداران غربی و برخی مسئولان ضعيف دولتهای منطقهای، در مقابل ملت ايران، جبهه گسترده ای ايجاد کرده اند که تاکنون در مقابل هيچ کشوری ايجاد نشده است... به مذاکره با آمريکا خوش بين نيستم... آمريکايیها غيرقابل اعتماد و غيرمنطقی هستند و در برخوردهايشان صادق نيستند." (۳۰ تير ۱۳۹۲) او اين سخنان را بيشتر خطاب به کارگزارانش بيان می کند تا تودهی مردم و منتقدانش.
۲. حمله به محمد جواد ظريف. رسانههای بيانگر مواضع بيت و حزب پادگانی از ظريف به عنوان فردی مسئله دار و واسطهی ديدار محمد خاتمی (با عنوان جاسوس) با جرج سوروس ياد کردند: "برنامهريزی سفر خاتمی به آمريکا يک سال پس از پايان رياستجمهوری وی و همچنين حضور رئيسجمهور اسبق ايران در مهمانی جورج سوروس در جريان اين سفر از ديگر اقداماتی بود که ظريف و دوستانش انجام دادهاند." (کيهان و رجا نيوز، ۱۰ مرداد ۱۳۹۲)
همچنين از قول دنيس راس، که آنها وی را ديپلمات صهيونيست آمريکايی معرفی می کنند نقل قول می آورند که "ظريف پيش از اين نشان داده است که مصمم به برقراری رابطه با غرب است. انتخاب او نشانه علاقه به برقراری رابطه با غرب است." (همانجا) جنگ ميان ديپلماتهای دولتهای رفسنجانی و خاتمی با ديپلماتهای دولت احمدی نژاد و اعضای حزب پادگانی از فردای رای اعتماد مجلس به ظريف تشديد خواهد شد.
۳. تکرار مواضع احمدی نژاد از زبان روحانی. همه رسانههای نزديک به حکومت سخنان روحانی در بارهی اسرائيل را در باب از ميان رفتن اسرائيل تحريف کردند. آنها می خواهند تنش ميان جمهوری اسلامی و اسرائيل را زنده نگاه دارند. آنها مرتبا با نقل قول از منابع غربی و اسرائيلی سعی دارند اين نکته را القا کنند که "آقای روحانی آن فرد ميانه رويی که غرب میپسندد نيست. او وابسته به جمهوری اسلامی است" (کيهان ۱۲ مرداد ۱۳۹۲)؛ "او يکی از عوامل سياستهای هستهای رژيم اسلامی بوده و بنابراين چگونه میتواند اکنون خواستههای غرب را برآورده کند" (کيهان ۲ مرداد ۱۳۹۲)؛ "حسن روحانی هم مانند محمود احمدی نژاد اسرائيل را تحقير کرد" (کيهان، ۱ مرداد ۱۳۹۲)؛ "روحانی مثل خاتمی نيست.
او عضو ساختار جمهوری اسلامی است" (کيهان ۷ مرداد ۱۳۹۲)؛ يا اين که "غرب اميدوار نباشد، روحانی مهره نظام است." (کيهان ۹ مرداد ۱۳۹۲) اين رفتار هم ابزاری برای فشار به دولت روحانی برای فاصله گيری از قائلان به سياست تنش زدايی است (عملگرايان و اصلاح طلبان) و هم راهی برای حفظ نيروهای معتقد به حفظ تنش در مجموعهی سياستگزاران و تصميم گيران از سوی دولت روحانی.
اين مواضع که نمايندگان قدرتمندی در بيت رهبر و سپاه دارد مشکلاتی جدی بر سر راه پی گيری سياستهای دولت روحانی در حوزهی روابط خارجی و سياست هستهای ايجاد خواهند کرد. علی خامنهای چند ماهی نظاره گر برخورد دولت روحانی و حزب پادگانی خواهد نشست و در نهايت پس از دور زدن بخشی از تحريمها و کاهش بخشی از فشارها مثل هميشه طرف نيروهای نظامی و امنيتی نزديک به خودش را خواهد گرفت. او پس از کارشکنی در روند مذاکرات در نهايت و برای چندمين بار نتيجه خواهد گرفت که غربیها قابل اعتماد نيستند و روحانی و نزديکانش گول دشمن را خوردهاند.
اين جملهی وی با کف زدن حضار روبرو شد عملی که تنها يک بار ديگر در حين سخنان وی انجام شد (و در انواع مراسم جمهوری اسلامی چندان معمول نيست)، زمانی که وی از سياست تنش زدايی دولت خويش سخن گفت. اگر مجلسی که اکثريت آن را فراکسيون پيروان ولايت تشکيل می دهد نسبت به سياست تنش زدايی دولت روحانی و چراغ سبز وی برای مذاکرهی جدی تر اين گونه واکنش نشان می دهد روشن است که اکثر اعضای کاست حکومتی با اين سياست موافق است. همين مجلس با ۱۶۰ رای در کارزار انتخاباتی به حمايت از علی اکبر ولايتی پرداخت که او نيز منتقد جدی روند مذاکرات با ۵+۱ و سياست تنش زای احمدی نژاد بود.
غير از سخن فوق، روحانی چه علائمی برای مذاکره و مصالحه با کشورهای غربی ارسال کرده است؟ واکنش دولت های غربی به اين واکنشها چه بوده است؟ در داخل چه برخوردی با اين چراغ سبزها شده ست؟
چراغ سبزهای روحانی
روحانی در ماههای گذشته سه نوع چراغ سبز به کشورهای غربی برای بهبود روابط نمودار ساخته است:
۱. اعلام سياست تنش زدايی. روحانی چه در مراسم تنفيذ و چه در مراسم تحليف به صراحت مواضع مربوط به سياستهای تنش زدايی دولت خاتمی را تکرار کرده است: "در جهان به هم پيوسته کنونی هيچ قدرتی نمیتواند امنيت خود را از طريق ايجاد وحشت و نا امن کردن ديگران به دست آورد؛ رفاه، امنيت و توسعه، کالاهای جهانی و غيرقابل انحصار هستند...دولت در عرصه تعاملات بينالمللی تلاش خواهد کرد تا با ايجاد اعتماد متقابل بهتر و بيشتر بين ايران و کشورهای منطقه و جهان امنيت ملی و پيرامونی خود را گسترش دهد... تنها راه تعامل با ايران، گفت وگو از جايگاه برابر، اعتمادسازی متقابل و احترام دوجانبه و کاستن از خصومتهاست." (۱۳ مرداد ۱۳۹۲) او در ديدارهای خصوصی نيز همين مواضع را اعلام کرده است: "در برابر دشمن درشت سخن گفتن، راه حل نيست." (در ديدار با اعضای مجلس، ۲۳ تير ۱۳۹۲)
۲. انتخاب محمد جواد ظريف به عنوان وزير خارجه. ظريف از ديپلماتهايی است که به واسطهی دو دهه فعاليت در روابط خارجی جمهوری اسلامی در سطوح بالا ارتباطات گستردهای با مقامات بين المللی داشته و او را همانند بسياری از مقامات دولت احمدی نژاد به صورت فردی فحاش يا مهاجم يا بدون اصول نمی شناسند.
ظريف می تواند واسطهی قابل اعتمادی برای گفتگو ميان جمهوری اسلامی و کشورهای غربی بالاخص ايالات متحده باشد.
۳. دعوت سولانا به مراسم تحليف. در برابر موانعی که بر سر راه روحانی جهت آب کردن يخهای ميان جمهوری اسلامی و اتحاديهی اروپا وجود دارد در نهايت از سولانا برای مراسم تحليف وی دعوت به عمل آمد. اين بدين معنی است که دولت روحانی پيش از ايالات متحده در پی ترميم روابط با کشورهای اروپايی و اتحاديهی اروپاست.
واکنشهای کشورهای غربی
واکنش کشورهای اروپايی و ايالات متحده به دولت روحانی در يک عبارت کوتاه باراک اوباما خلاصه شده است: خوشبينی محتاطانه.
آنها در عين شناخت روحانی و سياستهايش منتظرند ببينند خامنهای و هستهی نظامی- امنيتی پيرامونش چه موضعی در برابر روحانی در پيش می گيرند. سخنگوی کاخ سفيد در روز تحليف روحانی گفت "آغاز به کار روحانی يک فرصت برای ايران است تا نگرانیهای عميق بينالمللی درباره برنامه اتمیاش را حل کند." مقامات تصميم گير در روبط خارجی دولتهای غربی مکررا اعلام کردهاند که رياست جمهوی روحانی فرصتی برای حل مشکلات است و آنها تلاش می کنند تماسهای خود با تهران را افزايش دهند.
دولت انگليس که در دوران احمدی نژاد سفارتخانهاش در تهران مورد تاراج اعضای حزب پادگانی قرار گرفت اعلام کرده که آمادهی از سر گيری روابط است (تابناک، ۹ مرداد ۱۳۹۲). البته کنگرهی ايالات متحده به دنبال تشديد تحريمهاست تا جمهوری اسلامی را بر سر ميز مذاکره نگاه دارد، راه را برای مصالحه بگشايد و در نهايت رژيم را مجبور به انجام قطعنامههای شورای امنيت سازد.
چراغ قرمزهای خامنهای و شرکا
اما بزرگترين مخالف اين گونه مواضع و علائم علی خامنهای است که مخالفت وی در يادداشتهای روزنامهی کيهان و مواضع نظاميان- امنيتیها منعکس می شود. در برابر سه نوع چراغ سبز روحانی سه نوع عکس العمل نيز از سوی خامنهای و کسانی که هميشه مواضع خامنهای و نيروهای امنيتی بيت را با صراحت بيان می کردهاند مشاهده شده است:
۱. مواضع ياس آلود و منفی خامنهای در باب مذاکره. برای خامنهای رفع تنش با غرب يعنی پايان برنهادهی صف آرايی جبههی حق عليه باطل و خلع سلاح در برابر منتقدان داخلی که وی همهی آنها را مزدور دشمن می داند.
از اين جهت وی در عين اين که می داند کارگزارانش تا چه حد مشتاق به حل مناقشات با دول غربی هستند (نه به دليل منافع و امنيت ملی بلکه برای تامين منافع شخصی و گروهی) در برابر آنها مقاومت می کند: "ارتجاع، استکبار، برخی سردمداران غربی و برخی مسئولان ضعيف دولتهای منطقهای، در مقابل ملت ايران، جبهه گسترده ای ايجاد کرده اند که تاکنون در مقابل هيچ کشوری ايجاد نشده است... به مذاکره با آمريکا خوش بين نيستم... آمريکايیها غيرقابل اعتماد و غيرمنطقی هستند و در برخوردهايشان صادق نيستند." (۳۰ تير ۱۳۹۲) او اين سخنان را بيشتر خطاب به کارگزارانش بيان می کند تا تودهی مردم و منتقدانش.
۲. حمله به محمد جواد ظريف. رسانههای بيانگر مواضع بيت و حزب پادگانی از ظريف به عنوان فردی مسئله دار و واسطهی ديدار محمد خاتمی (با عنوان جاسوس) با جرج سوروس ياد کردند: "برنامهريزی سفر خاتمی به آمريکا يک سال پس از پايان رياستجمهوری وی و همچنين حضور رئيسجمهور اسبق ايران در مهمانی جورج سوروس در جريان اين سفر از ديگر اقداماتی بود که ظريف و دوستانش انجام دادهاند." (کيهان و رجا نيوز، ۱۰ مرداد ۱۳۹۲)
همچنين از قول دنيس راس، که آنها وی را ديپلمات صهيونيست آمريکايی معرفی می کنند نقل قول می آورند که "ظريف پيش از اين نشان داده است که مصمم به برقراری رابطه با غرب است. انتخاب او نشانه علاقه به برقراری رابطه با غرب است." (همانجا) جنگ ميان ديپلماتهای دولتهای رفسنجانی و خاتمی با ديپلماتهای دولت احمدی نژاد و اعضای حزب پادگانی از فردای رای اعتماد مجلس به ظريف تشديد خواهد شد.
۳. تکرار مواضع احمدی نژاد از زبان روحانی. همه رسانههای نزديک به حکومت سخنان روحانی در بارهی اسرائيل را در باب از ميان رفتن اسرائيل تحريف کردند. آنها می خواهند تنش ميان جمهوری اسلامی و اسرائيل را زنده نگاه دارند. آنها مرتبا با نقل قول از منابع غربی و اسرائيلی سعی دارند اين نکته را القا کنند که "آقای روحانی آن فرد ميانه رويی که غرب میپسندد نيست. او وابسته به جمهوری اسلامی است" (کيهان ۱۲ مرداد ۱۳۹۲)؛ "او يکی از عوامل سياستهای هستهای رژيم اسلامی بوده و بنابراين چگونه میتواند اکنون خواستههای غرب را برآورده کند" (کيهان ۲ مرداد ۱۳۹۲)؛ "حسن روحانی هم مانند محمود احمدی نژاد اسرائيل را تحقير کرد" (کيهان، ۱ مرداد ۱۳۹۲)؛ "روحانی مثل خاتمی نيست.
او عضو ساختار جمهوری اسلامی است" (کيهان ۷ مرداد ۱۳۹۲)؛ يا اين که "غرب اميدوار نباشد، روحانی مهره نظام است." (کيهان ۹ مرداد ۱۳۹۲) اين رفتار هم ابزاری برای فشار به دولت روحانی برای فاصله گيری از قائلان به سياست تنش زدايی است (عملگرايان و اصلاح طلبان) و هم راهی برای حفظ نيروهای معتقد به حفظ تنش در مجموعهی سياستگزاران و تصميم گيران از سوی دولت روحانی.
اين مواضع که نمايندگان قدرتمندی در بيت رهبر و سپاه دارد مشکلاتی جدی بر سر راه پی گيری سياستهای دولت روحانی در حوزهی روابط خارجی و سياست هستهای ايجاد خواهند کرد. علی خامنهای چند ماهی نظاره گر برخورد دولت روحانی و حزب پادگانی خواهد نشست و در نهايت پس از دور زدن بخشی از تحريمها و کاهش بخشی از فشارها مثل هميشه طرف نيروهای نظامی و امنيتی نزديک به خودش را خواهد گرفت. او پس از کارشکنی در روند مذاکرات در نهايت و برای چندمين بار نتيجه خواهد گرفت که غربیها قابل اعتماد نيستند و روحانی و نزديکانش گول دشمن را خوردهاند.