لینک‌های قابلیت دسترسی

خبر فوری
شنبه ۳ آذر ۱۴۰۳ تهران ۰۰:۳۵

«رژيم مذهبی دندان هايش را برای دگر انديشان تيزتر کرده است»


محمد ملکی
محمد ملکی
مراسم اولين سالگرد درگذشت هدی صابر، از فعالان ملی-مذهبی که در اعتراض به وقايع منجر به مرگ هاله سحابی در زندان، اعتصاب غذا کرد و دراثر بی‌توجهی مقام‌های زندان درگذشت، روز جمعه با دخالت نيروهای امنيتی برهم خورد.

در اين مراسم نيروهای امنيتی تعدادی از حاضران را دستگير کرده و اعلام کردند که کسی حق ندارد بر سر مزار هدی صابر بماند.

راديو فردا در اين باره با محمد ملکی، از فعالان ملی مذهبی و رييس سابق دانشگاه تهران که خود از حاضران در اين مراسم بود و با نيروهای امنيتی درگير شده، گفت‌وگو کرده و ابتدا از او پرسيده که دليل برخوردهای اخير با فعالان ملی-مذهبی چيست؟

محمد ملکی:‌ ما الان مدتی است که احساس می کنيم رژيم فاشيسم مذهبی ايران دندان هايش را برای دگر انديشان و مخالفين تيزتر کرده است.

هفته گذشته شاهد بروز جرياناتی در مراسم سالگرد مهندس سحابی بوديم که سر مزار ايشان يک عده جمع شده بودند و هر کسی می آمد می گفتند يک فاتحه بخوانيد و برويد. بعد از آن هم دوستان ايشان مايل بودند که سرود ای ايران را بر مزار مهندس بخوانند با توجه به اينکه مهندس سحابی عاشق ايران بود، اما مانع شدند.

خلاصه سخت گيری های بسيار زشت و زننده ای انجام دادند.

آقای ملکی روز جمعه مراسم هدی صابر چگونه برگزار شد؟

خانواده ايشان اعلام کرده بودند که ساعت مراسم ايشان نه و نيم صبح است. بعد از آن ديشب آخر وقت اعلام کردند که از طرف مامورين اعلام کرده اند که نه. بايد مراسم ساعت هشت صبح باشد.

يعنی اينها حتی در ساعت مراسمی که در بهشت زهرا قرار است برگزار شود و حتی وقتی که يکسال از شهادت ايشان گذشته هم دارند سخت گيری هايی می کنند.

ما طبق معمول رفتيم آنجا و جمعيت آمدند و مقداری قرآن خوانده شد و مقداری گل روی مزار او گذاشتيم. من و آقای بسته نگاری گوشه کناری سنگ قبر نشسته بوديم، آقای احراری هم رفتند و آياتی از قرآن خواندند و گفتند که می خواهند خاطره ای از آقای صابر تعريف کنند.
به محض اينکه ايشان گفتند که می خواهند يک خاطره ای از آقای هدی صابر تعريف کنم ؛ مامورين آمدند و او را کشيدند پايين و عده زيادی مامور آمدند.

در خبرها آمده است که شما خودتان آقای ملکی با مامورين امنيتی درگير شده ايد. جزييات اين درگيری چه بود؟

آمدند به من گفتند که از آنجا بروم. من هم گفتم که من از جايم اصلا تکان نمی خورم و به شما اصلا مربوط نيست.

يه کمی هم تند شدم و گفتم شما شرم نمی کنيد، حيا نمی کنيد؟ خجالت بکشيد. گفتم من از جايم تکان نمی خورم بايد به زور مرا ببريد.

گفتم اگر خود آقای خامنه ای هم بيايد من از اينجا سر جايم تکان نمی خورم مگر اينکه خودم دلم بخواهد بروم.

مامورين امنيتی چه برخوردی با حاضران در مراسم داشتند؟

نيروی بسيار زيادی مامور آنجا ريختند و مردم را متفرق کردند. جمعيت را پراکنده کردند.

معلوم هست که چه کسانی دستگير شدند؟

از جمله کسانی که دستگير کردند مهندس رويين و پسرش بود. رويين عطوفت و پسرش بازداشت شدند.

علتش هم اين بود که يکی از مامورين به همسر رويين می گويد برويد. او هم به مامور معترض شده و می گويد چرا اين جور می کنيد؟ چرا هول می دهيد؟ گويا کمی با هم درگير می شوند و رويين و پسرش را هم با آقای احراری با خودشان می برند.

ماموران می گويند تا وقتی اينجا کسانی حضور دارند ما اجازه نمی دهيم اينها آزاد بشوند و ... را هم توی يکی از اين ون ها انداخته بودند.

خلاصه عده زيادی از مردم هم که اطلاع نداشتند مراسم ساعت هشت شروع شده و ساعت نه و نيم که شد عده زيادی از جمعيت داشت می آمد و خلاصه مردم را متفرق کردند.

تعداد نيروهايی که مراسم را بر هم زدند چقدر بود؟

تعداد نيروها بسيار زياد بود. آدم تعجب می کرد که برای يک مراسم معمولی سالگرد اين همه نيرو آمده بودند. انگار جبهه جنگ درست کرده بودند.

آقای ملکی خبر داريد کسانی که دستگير شده اند آزاد شده اند يا خير؟

آخرين خبری که دارم اين بوده که پسر آقای رويين و آن چند نفر جوانی را که بازداشت کرده اند آزاد کردند.

با مذاکراتی که با آقای دکتر مولايی که وکيل ملی- مذهبی ها و هدی صابر هم بوده انجام داده اند، قول داده اند که احراری را هم آزاد کنند و قرار است که پرونده رويين را به دادسرا بفرستند و گفتند که او به دادسرا فرستاده می شود و از آنجا آزادش می کنيم.

اين کل ماجرايی بود که من شاهدش بودم و نمی دانم در مقابل اين روش و اين رفتار حاکميت و نظام که خودش را اسلامی هم می داند و بايد معتقد به برخی اصول و مراسم مذهبی هم باشد، نمی دانم چه بگويم؟
XS
SM
MD
LG