۱۸روز از بازداشت اشکان ذهابيان، دانشجوی محروم از تحصيل و عضو شورای عمومی دفتر تحکيم وحدت می گذرد.
خانواده اشکان ذهابيان موفق به ديدار با او نشده اند و اين مساله بر نگرانی آنها از وضعيت سلامت فرزندشان افزوده است.
اشکان ذهابيان، عضو سابق شورای مرکزی انجمن اسلامی دانشگاه فردوسی مشهد هم اکنون در بازداشتگاه اطلاعات ساری معروف به بازداشتگاه شهيد کَچويی نگهداری می شود.
پدر اشکان ذهابيان در گفت و گو با راديو فردا ابتدا از آخرين خبری که که از فرزندش دارد می گويد:
دو بار به من تلفن زد و من از حال و احوالش پرسيدم. البته از نزديک او را نديدم ولی تلفنی به من گفت حالش خوب است. رسانهها گفته بودند حالش بد است و ما میخواستيم از نزديک او را ببينيم اما متاسفانه نتوانستيم. دارم رايزنی می کنم شايد بتوانم او را ببينم اما تا حال که اجازه نداده اند.
وقتی برای ملاقات با اشکان مراجعه کرديد، چه جوابی به شما دادند؟
به آقای دادستان مراجعه کردم و ايشان دستور داد و رفتم بابلسر پيش دادستان بابلسر. اما متاسفانه هنوز جواب درست و درمانی به من نداده اند. خدا میداند چه کار بايد بکنيم تا اين بچه را ببينيم و نمی دانيم به کجا بايد مراجعه کنيم. امروز در اداره اجراييات گفتم کجا مراجعه کنم بتوانم بچه ام را ببينم؟ به چه کسی بايد مراجعه کنم؟
چه جوابی به شما دادند؟
هيچی، گفتند برگرد برو اطلاعات، نامه میدهند. من رفتم آنجا و گفتم میخواهم بچه ام را ببينم. گفتند از دادستان بابلسر نامه بياور. رفتم خدمت آقای دادستان، او هم گفت بايد بروی بابلسر. رفتم بابلسر، آنجا میگويند بايد بروی ساری.
ديگر خسته و مانده شده ام. وضعيت قلبی خودم خوب نيست و حال خوشی ندارم. قلبم را عمل کرده ام و روزی ۱۳ تا ۱۴ قرص ميخورم. توان ندارم اين اداره و آن اداره چند ساعت برای يک جواب معطل شوم.
آقای ذهابيان! اشاره کرديد به وضعيت قلبی خودتان. در خبرها آمده بود زمانی که اشکان بازداشت شده، شما و مادر اشکان به بيمارستان منتقل شديد. اين مسئله صحت دارد؟
من به بيمارستان منتقل نشدم، مادرش منتقل شد و دو روز حالش بد بود و بعد او را به گرگان بردند چون خواهرزاده اش کار پزشکی انجام میدهد. مادر اشکان را بردند آنجامراقبت کردند و بعد از چند روز برگشت بابل و الان هم تحت مراقبت است.
وقتی اشکان بازداشت شد شما در خانه بوديد. توضيح دهيد چه اتفاقی افتاد و چگونه او را بازداشت کردند؟
ماموران امنيت محترمانه آمدند و حکمشان را نشان دادند، ولی اشکان در خانه نبود. دو سه ساعتی نشستند و خانه را گشتند و وسيله ها و کيس کامپيوتر و چند کتابش را بردند و گفتند او را بياوريد. اشکان مشهد بود پيغام دادم، آمد و ما با هم رفتيم. او ديد من حالم بد است و هی آقايان میايند و میروند، گفت خودت ببر مرا تحويل بده. من به اتفاق اشکان رفتيم اداره اطلاعات و گفتم بفرماييد اين هم بچهای که شما گفتيد.
اصلا اتهامی به اشکان تفهيم کرده اند؟
نه، چيزی نگفتند. آنها محترمانه صحبت کردند و گفتند ما شما را در جريان میگذاريم. ما دلواپس هستيم، ما پدر و مادريم و بايد بدانيم چه اتفاقی افتده است. ما صادقانه گفتيم اين بچه ما، شما هم صادقانه بياييد بگوييد چه اتفاقی افتاده است.
خبری بود مبنی بر اين که وقتی می خواستند اشکان را تحويل بگيرند، شما و مادر اشکان را بازداشت خانگی کردند؟
نه، ما با پای خودمان به آنجا رفتيم. آنها به عنوان مهمان در کمال آرامش و ادب در خانه ما بودند و اين طور نيست که در خانه بازداشت شويم. اين آقايان خودشان هم تشريف داشتند و تلفن زدند با اشکان حرف زدند. اشکان هم قول مساعد داد که میآيد و آمد. برای ما جای سوال است که حکم اشکان چيست و چرا ما نبايد بدانيم چه اتفاقی افتاده است و چرا از دانشگاه محروم شده است. يک نفر به داد ما برسد.
خانواده اشکان ذهابيان موفق به ديدار با او نشده اند و اين مساله بر نگرانی آنها از وضعيت سلامت فرزندشان افزوده است.
اشکان ذهابيان، عضو سابق شورای مرکزی انجمن اسلامی دانشگاه فردوسی مشهد هم اکنون در بازداشتگاه اطلاعات ساری معروف به بازداشتگاه شهيد کَچويی نگهداری می شود.
پدر اشکان ذهابيان در گفت و گو با راديو فردا ابتدا از آخرين خبری که که از فرزندش دارد می گويد:
دو بار به من تلفن زد و من از حال و احوالش پرسيدم. البته از نزديک او را نديدم ولی تلفنی به من گفت حالش خوب است. رسانهها گفته بودند حالش بد است و ما میخواستيم از نزديک او را ببينيم اما متاسفانه نتوانستيم. دارم رايزنی می کنم شايد بتوانم او را ببينم اما تا حال که اجازه نداده اند.
وقتی برای ملاقات با اشکان مراجعه کرديد، چه جوابی به شما دادند؟
به آقای دادستان مراجعه کردم و ايشان دستور داد و رفتم بابلسر پيش دادستان بابلسر. اما متاسفانه هنوز جواب درست و درمانی به من نداده اند. خدا میداند چه کار بايد بکنيم تا اين بچه را ببينيم و نمی دانيم به کجا بايد مراجعه کنيم. امروز در اداره اجراييات گفتم کجا مراجعه کنم بتوانم بچه ام را ببينم؟ به چه کسی بايد مراجعه کنم؟
چه جوابی به شما دادند؟
هيچی، گفتند برگرد برو اطلاعات، نامه میدهند. من رفتم آنجا و گفتم میخواهم بچه ام را ببينم. گفتند از دادستان بابلسر نامه بياور. رفتم خدمت آقای دادستان، او هم گفت بايد بروی بابلسر. رفتم بابلسر، آنجا میگويند بايد بروی ساری.
ديگر خسته و مانده شده ام. وضعيت قلبی خودم خوب نيست و حال خوشی ندارم. قلبم را عمل کرده ام و روزی ۱۳ تا ۱۴ قرص ميخورم. توان ندارم اين اداره و آن اداره چند ساعت برای يک جواب معطل شوم.
آقای ذهابيان! اشاره کرديد به وضعيت قلبی خودتان. در خبرها آمده بود زمانی که اشکان بازداشت شده، شما و مادر اشکان به بيمارستان منتقل شديد. اين مسئله صحت دارد؟
من به بيمارستان منتقل نشدم، مادرش منتقل شد و دو روز حالش بد بود و بعد او را به گرگان بردند چون خواهرزاده اش کار پزشکی انجام میدهد. مادر اشکان را بردند آنجامراقبت کردند و بعد از چند روز برگشت بابل و الان هم تحت مراقبت است.
وقتی اشکان بازداشت شد شما در خانه بوديد. توضيح دهيد چه اتفاقی افتاد و چگونه او را بازداشت کردند؟
ماموران امنيت محترمانه آمدند و حکمشان را نشان دادند، ولی اشکان در خانه نبود. دو سه ساعتی نشستند و خانه را گشتند و وسيله ها و کيس کامپيوتر و چند کتابش را بردند و گفتند او را بياوريد. اشکان مشهد بود پيغام دادم، آمد و ما با هم رفتيم. او ديد من حالم بد است و هی آقايان میايند و میروند، گفت خودت ببر مرا تحويل بده. من به اتفاق اشکان رفتيم اداره اطلاعات و گفتم بفرماييد اين هم بچهای که شما گفتيد.
اصلا اتهامی به اشکان تفهيم کرده اند؟
نه، چيزی نگفتند. آنها محترمانه صحبت کردند و گفتند ما شما را در جريان میگذاريم. ما دلواپس هستيم، ما پدر و مادريم و بايد بدانيم چه اتفاقی افتده است. ما صادقانه گفتيم اين بچه ما، شما هم صادقانه بياييد بگوييد چه اتفاقی افتاده است.
خبری بود مبنی بر اين که وقتی می خواستند اشکان را تحويل بگيرند، شما و مادر اشکان را بازداشت خانگی کردند؟
نه، ما با پای خودمان به آنجا رفتيم. آنها به عنوان مهمان در کمال آرامش و ادب در خانه ما بودند و اين طور نيست که در خانه بازداشت شويم. اين آقايان خودشان هم تشريف داشتند و تلفن زدند با اشکان حرف زدند. اشکان هم قول مساعد داد که میآيد و آمد. برای ما جای سوال است که حکم اشکان چيست و چرا ما نبايد بدانيم چه اتفاقی افتاده است و چرا از دانشگاه محروم شده است. يک نفر به داد ما برسد.