طوفان يکی از خوانندگانی که در سال های اواسط دهه پنجاه همزمان با موج جوان گرايی موسيقی پاپ وارد اين عرصه شد و با وقوع انقلاب اسلامی در ايران به لوس آنجلس مهاجرت کرد. روز سه شنبه ۱۶ خرداد ۱۳۹۱ خورشيدی به دليل ابتلا به سرطان ريه در لُس آنجلس درگذشت.
طوفان در سال های خروج از ايران شش آلبوم توليد کرد که آلبوم «بله بله» و به ويژه تک آهنگی به همين نام مورد توجه دوستداران موسيقی پاپ قرار گرفت. معروفترين اثر وی را می توان «خدای آسمون ها» دانست. او در سال های فعاليتش در ايران به عنوان نوازنده با بسياری از خواننده های مطرح آن زمان از جمله گوگوش و عارف به همکاری پرداخته بود.
عارف در مورد فعالیت هنری طوفان می گوید « من سال های پيش که در ايران کارهای هنری ام را انجام می دادم ، به همراه آقای ناصر چشم آذر و آقای طوفان با هم يک دوره بسيار طلايی داشتيم.
يکی از گروه های موفق آن زمان را داشتند و بنده بالااتفاق با اين گروه بسيار نازنين افتخار همکاری داشتم.
در آن زمان آقای طوفان گيتار می زد و خيلی قشنگ هم گيتار می زد و ناصر چشم آذر هم کيبورد می زد. بقيه اعضای گروه هم بسيار آماده و خوب بودند.
برنامه های ما در حد استوديويی انجام می شد و بسيار موفق بود. چون طوفان سواد موسيقايی داشت و ناصر چشم آذر هم همين طور .
ترانه «خدای آسمون ها» را همان زمان آنها نوشتند. يعنی آقای ناصرچشم آذر آن را نوشت و با هم دو تايی اجرا کردند.
هيچوقت از يادم نمی رود که طوفان هميشه اين احساس را داشت که اين آهنگ متعلق به اوست و وقتی همکاران ديگرمان اين ترانه را خواندند کمی رنجيده بود و می گفت لااقل وقتی آن را می خوانيد بگوييد که اين آهنگ متعلق به ناصر و طوفان است.»
با کلام جهانبخش پازوکی.
بله. شعر را از آقای جهانبخش پازوکی گرفته بودند.
چه جوری شما طوفان و ناصرچشم آذر را ملاقات کرديد؟ چون فکر می کنم زمانی که شما اين دو هنرمند را ملاقات کرديد دوران اوج هنری تان بود.
بله من پيش از آن با منوچهر چشم آذر سال ها کار کرده بودم و بعد از منوچهر با برادرشان که ناصر باشد آشنا شدم که هر کدام از آنها مثل دو گل متفاوت بودند که رنگ و بوی بخصوص خودشان را داشتند.
اينها برای ارکسترهای بزرگ می نوشتند و طوفان و ناصر هم دو تايی دوش به دوش هم همکاری داشتند و اين همکاری بسيار موفق بود.
به من «بَلا بالا» را دادند که با هم اجرا کرديم و حتی اگر الان نسخه قديمی «حالا خيلی ديره» را گوش کنيد در آنجا صدای گيتار طوفان کاملا مشخص است که سبک مخصوص خودش را دارد و هميشه در گوش من است.
آن زمان موقعيت ناصر چشم آذر و طوفان و آن گروهی که با هم کار می کردند، چگونه بود؟
بند چهار نفر بيشتر نبود ولی چهار نفری که با همديگر غوغا می کردند. کارشان بسيار بسيار مورد پسند همگان بود. برنامه های شبانه ای که ما انجام می داديم حتی بعدها همخوان اضافه کردند يعنی دختر و پسرهايی که با همديگر می خواندند و ويولن ها و ساز بادی ها را اضافه کردند. اين دو در کارشان کم نمی گذاشتند.
ناصر چشم آذر و طوفان بسيار به کارشان علاقمند بودند و دايم به دنبال بهتر کردن کارشان بودند.
من اولين باری که با ناصرچشم آذر به آمريکا رفتم را هيچوقت فراموش نمی کنم. وقتی ايشان وارد اتاق موسيقی شدند تمام سازها را با دقت و با لذت برمی داشتند و اجرا می کردند يا گوش می کردند و طوفان هم دست کمی از او نداشت و همين طور بود.
ما با هم خيلی موفق بوديم . بعدها خود طوفان خوانندگی را شروع کرد و خيلی هم در لوس آنجلس موفق بود. او بسيار انسان دوست داشتنی و مهربانی بود. بسيار دوست خوبی بود .
او خوش برخورد و با نزاکت بود. با تربيت و بسيار استثنايی بود.
فکر می کنيد که طوفان نسبت به شروعش که يک شروع موفق بود و با ترانه خدای آسمان ها آغاز کرد و کارهای بعدی که در آمريکا انجام داد، تا اين اواخر چه تغييراتی کرده بود؟ چون از آن سبک و آن گيتاری که شما وصف کرديد و لحظاتی از آن را می شود در خود ترانه خدای آسمانها هم شنيد و آن استارت هايی که برای شروع ترانه می زد، در اين اواخر ديگر کمتر در کارهايش ديده می شد. اين مسئله ارتباطی به بيماری اش داشت؟
نه. زمانه عوض شده بود. نيمه گمشده ايشان ناصر بود که از هم جدا شدند. اينها مکمل هم بودند ولی بعدها طوفان به طور يک تک خواننده ظاهر شد و البته چون سواد موسيقی هم داشت خودش کارهايش را به دقت انتخاب می کرد.
ولی احيانا اگر آهنگی از موسيقی خاورميانه انتخاب می کرد و بعد آن را برگردان می کرد، اين کار را با سليقه انجام می داد.
ولی ناصر کسی بود که عملا ابداع می کرد. يعنی آهنگ را می ساخت. اين سازندگی در عالم موسيقی خيلی مهم است تا اينکه کسی بخواهد يک آهنگی را از عربی يا ترکی بردارد و به فارسی برگرداند.
که البته اين کار هم خودش با سليقه ای که طوفان داشت خيلی زيبا و قشنگ از کار در می آمد و اجرا می شد.
آن جايی طوفان بروز کرد و درخشان شد که در کنارش ناصر چشم آذر بود.
بله. من منظورم همين است. اينها با همديگر مکمل هم بودند. البته ناصر به ايران بازگشت وحتی رهبری ارکسترهای بزرگ را انجام می داد ولی طوفان اينجا ماند و بايد با فضای لُس آنجلس و موسيقی هايی که فضای اينجا می طلبيد کار می کرد و در نتيجه ديگر آنی نبود که می بايستی باشد.
طوفان در سال های خروج از ايران شش آلبوم توليد کرد که آلبوم «بله بله» و به ويژه تک آهنگی به همين نام مورد توجه دوستداران موسيقی پاپ قرار گرفت. معروفترين اثر وی را می توان «خدای آسمون ها» دانست. او در سال های فعاليتش در ايران به عنوان نوازنده با بسياری از خواننده های مطرح آن زمان از جمله گوگوش و عارف به همکاری پرداخته بود.
عارف در مورد فعالیت هنری طوفان می گوید « من سال های پيش که در ايران کارهای هنری ام را انجام می دادم ، به همراه آقای ناصر چشم آذر و آقای طوفان با هم يک دوره بسيار طلايی داشتيم.
يکی از گروه های موفق آن زمان را داشتند و بنده بالااتفاق با اين گروه بسيار نازنين افتخار همکاری داشتم.
در آن زمان آقای طوفان گيتار می زد و خيلی قشنگ هم گيتار می زد و ناصر چشم آذر هم کيبورد می زد. بقيه اعضای گروه هم بسيار آماده و خوب بودند.
برنامه های ما در حد استوديويی انجام می شد و بسيار موفق بود. چون طوفان سواد موسيقايی داشت و ناصر چشم آذر هم همين طور .
ترانه «خدای آسمون ها» را همان زمان آنها نوشتند. يعنی آقای ناصرچشم آذر آن را نوشت و با هم دو تايی اجرا کردند.
هيچوقت از يادم نمی رود که طوفان هميشه اين احساس را داشت که اين آهنگ متعلق به اوست و وقتی همکاران ديگرمان اين ترانه را خواندند کمی رنجيده بود و می گفت لااقل وقتی آن را می خوانيد بگوييد که اين آهنگ متعلق به ناصر و طوفان است.»
با کلام جهانبخش پازوکی.
بله. شعر را از آقای جهانبخش پازوکی گرفته بودند.
چه جوری شما طوفان و ناصرچشم آذر را ملاقات کرديد؟ چون فکر می کنم زمانی که شما اين دو هنرمند را ملاقات کرديد دوران اوج هنری تان بود.
بله من پيش از آن با منوچهر چشم آذر سال ها کار کرده بودم و بعد از منوچهر با برادرشان که ناصر باشد آشنا شدم که هر کدام از آنها مثل دو گل متفاوت بودند که رنگ و بوی بخصوص خودشان را داشتند.
اينها برای ارکسترهای بزرگ می نوشتند و طوفان و ناصر هم دو تايی دوش به دوش هم همکاری داشتند و اين همکاری بسيار موفق بود.
به من «بَلا بالا» را دادند که با هم اجرا کرديم و حتی اگر الان نسخه قديمی «حالا خيلی ديره» را گوش کنيد در آنجا صدای گيتار طوفان کاملا مشخص است که سبک مخصوص خودش را دارد و هميشه در گوش من است.
آن زمان موقعيت ناصر چشم آذر و طوفان و آن گروهی که با هم کار می کردند، چگونه بود؟
بند چهار نفر بيشتر نبود ولی چهار نفری که با همديگر غوغا می کردند. کارشان بسيار بسيار مورد پسند همگان بود. برنامه های شبانه ای که ما انجام می داديم حتی بعدها همخوان اضافه کردند يعنی دختر و پسرهايی که با همديگر می خواندند و ويولن ها و ساز بادی ها را اضافه کردند. اين دو در کارشان کم نمی گذاشتند.
ناصر چشم آذر و طوفان بسيار به کارشان علاقمند بودند و دايم به دنبال بهتر کردن کارشان بودند.
من اولين باری که با ناصرچشم آذر به آمريکا رفتم را هيچوقت فراموش نمی کنم. وقتی ايشان وارد اتاق موسيقی شدند تمام سازها را با دقت و با لذت برمی داشتند و اجرا می کردند يا گوش می کردند و طوفان هم دست کمی از او نداشت و همين طور بود.
ما با هم خيلی موفق بوديم . بعدها خود طوفان خوانندگی را شروع کرد و خيلی هم در لوس آنجلس موفق بود. او بسيار انسان دوست داشتنی و مهربانی بود. بسيار دوست خوبی بود .
او خوش برخورد و با نزاکت بود. با تربيت و بسيار استثنايی بود.
فکر می کنيد که طوفان نسبت به شروعش که يک شروع موفق بود و با ترانه خدای آسمان ها آغاز کرد و کارهای بعدی که در آمريکا انجام داد، تا اين اواخر چه تغييراتی کرده بود؟ چون از آن سبک و آن گيتاری که شما وصف کرديد و لحظاتی از آن را می شود در خود ترانه خدای آسمانها هم شنيد و آن استارت هايی که برای شروع ترانه می زد، در اين اواخر ديگر کمتر در کارهايش ديده می شد. اين مسئله ارتباطی به بيماری اش داشت؟
نه. زمانه عوض شده بود. نيمه گمشده ايشان ناصر بود که از هم جدا شدند. اينها مکمل هم بودند ولی بعدها طوفان به طور يک تک خواننده ظاهر شد و البته چون سواد موسيقی هم داشت خودش کارهايش را به دقت انتخاب می کرد.
ولی احيانا اگر آهنگی از موسيقی خاورميانه انتخاب می کرد و بعد آن را برگردان می کرد، اين کار را با سليقه انجام می داد.
ولی ناصر کسی بود که عملا ابداع می کرد. يعنی آهنگ را می ساخت. اين سازندگی در عالم موسيقی خيلی مهم است تا اينکه کسی بخواهد يک آهنگی را از عربی يا ترکی بردارد و به فارسی برگرداند.
که البته اين کار هم خودش با سليقه ای که طوفان داشت خيلی زيبا و قشنگ از کار در می آمد و اجرا می شد.
آن جايی طوفان بروز کرد و درخشان شد که در کنارش ناصر چشم آذر بود.
بله. من منظورم همين است. اينها با همديگر مکمل هم بودند. البته ناصر به ايران بازگشت وحتی رهبری ارکسترهای بزرگ را انجام می داد ولی طوفان اينجا ماند و بايد با فضای لُس آنجلس و موسيقی هايی که فضای اينجا می طلبيد کار می کرد و در نتيجه ديگر آنی نبود که می بايستی باشد.