آمار سازمان ملل نشان میدهد که در هر سه دقیقه یک زن مورد خشونت فیزیکی و یا جنسی قرار میگیرد.
همین آمار خبر می دهد که از هر سه زن در جهان، یک زن در زندگی خود مورد خشونت جنسی قرار گرفته است. کارشناسان میگویند که خشونت علیه زنان انواع مختلفی دارد، از خشونت خانگی گرفته تا خشونت ناموسی، خشونت روانی، خشونت حکومتی، خشونت قانونی، خشونت جنسی و حتی خشونت اقتصادی. خشونتهایی که زندگی زنان را به خصوص در کشورهای جهان سوم تحت تاثیر خود قرار داده است.
۲۵ نوامبر روز جهانی منع خشونت علیه زنان است. خشونتی که هیچ مرز جغرافیایی نتوانسته آن را محدود کند و حتی در بسیاری از مناطق جهان، انتظار میرود که زنان این خشونت ها را بپذیرند و در برابر آن واکنشی نشان ندهند. ۲۵ نوامبر روزی است که در اکثر کشورها توسط دولت ها و یا نهاد های مدنی گرامی داشته میشود تا راهی برای زندگی بهتر زنان بیابند، زنانی که نیمی از جمعیت جهان را تشکیل میدهند.
مجمع عمومی سازمان ملل متحد خشونت علیه زنان را «هرگونه عمل خشونت آمیز بر پایه جنسیت که بتواند منجر به آسیب فیزیکی (بدنی)، جنسی یا روانی زنان بشود» تعریف کرده است که شامل اعمال اجبار، یا سلب مستبدانه آزادی میشود. اعلامیه رفع خشونت علیه زنان که در سال ۱۹۹۳ منتشر شده، میگوید که این خشونت ممکن است توسط افرادی از همان جنس، اعضای خانواده، و یا حکومت علیه زنان اعمال شود.
تحقیقات نشان میدهد که عمده ترین خشونتی که درایران در خانواده ها علیه زنان رخ میدهد، کتک خوردن است.
براساس تحقیقی که نتایج آن در کتاب زنان کتک خورده، نوشته شهلا اعزازی منتشر شده، آمده است که ۸۳ درصد زنان کتک خورده که در این تحقیق حضور داشته اند خانه دار بوده اند و ۹۲ درصد زنان کتک خورده در این تحقیق در خانه خود مورد خشونت واقع شده اند. بیش از نیمی از این موارد، منجر به ضرب و جرح بدنی شده است.
با این همه سعید پیوندی، استاد جامعه شناسی در فرانسه، مهم ترین مساله در رابطه با خشونت علیه زنان در جامعه ایران را فرهنگ برخورد با خشونت در این جامعه میداند و خشونت علیه زنان را خشونتی پنهان توصیف کرده و میگوید:
«کاری که در مورد خشونت علیه زنان باید انجام شود و کم انجام شده این است که ما باید این مساله را به مسالهای در وجدان جامعه تبدیل کنیم ودر فرهنگ عمومی جامعه ابعاد زشت و ابعاد ضدانسانیاش تا آن حد روشن شود که وقتی یک زن قربانی خشونت است بتواند به جایی تلفن کند و در موردخشونتی که بر او روا شده، حرف بزند. بتواند بدون واهمه و ترس از مسایل بعدی به یک قاضی، مشاور، روانشناس و یا آدمی که مسوول است مشکل خودش را بازگو کند.
در حقیقت میتوانیم بگوییم که اشکال مختلف خشونت خانگی را در ایران میتوانیم زندگی کنیم بدون اینکه جامعه چندان در موردش حساسیت داشته باشد، بدون اینکه جامعه چندان به آن بپردازد ودر نتیجه بدون اینکه جامعه بتواند برایش راه حل پیدا کند.
این امر نیاز دارد به این که همه جامعه، مردها و زنها، نهادهای رسمی، ساختارها، جامعه مدنی و انجمنهای غیردولتی به این مساله به عنوان یک مساله ملی و یک مساله عمومی توجه کنند. اما متاسفانه من فکر میکنم بحث بر سر خشونت علیه زنان در ایران تا آن حد پیش نرفته و یا به صورت خیلی ناقص پیش رفته و در نتیجه مهم ترین مشکل ما این است که ما ابعاد این مساله را به اندازه کافی نمیشناسیم تا جامعه و قانون و دستگاه عدالت و جاهای دیگر بتوانند با آن برخورد کنند.»
با این که تحقیقات سازمان ملل نشان میدهد که در ۹۵ درصد از خانواده ها خشونت اعمال شده از سوی مردان است، اما هستند کسانی که معتقدند خشونت زنان علیه زنان نیز خشونتی قابل بررسی است. شادی امین، فعال مسایل زنان ساکن آلمان در این مورد میگوید:
«بدیهی است که همیشه طرح یک بیعدالتی یا خشونت مسالهای است که به حق و درست است. ولی زمانی که بحث حول خشونت مردان علیه زنان است و مساله خشونت زنان علیه زنان مطرح میشود، به نظر من به انحراف بردن بحث است.
البته مهم هم هست که این مساله از طرف چه کسانی و با چه هدفی طرح میشود. به نظر من وقتی از خشونت مردان علیه زنان حرف میزنیم از عمومیت و آماری صحبت میکنیم که بسیاری از زنان را به اشکال مختلف قربانی خودش میکند.
ما با قتل زنان روبهرو هستیم. مساله بسیار مهمی است. ما با خشونتهای خانگی روبهرو هستیم که زنان بسیاری را درگیر خودش میکند. بعد وقتی خشونت زنان علیه زنان مطرح میشود روشن نمیشود آیا منظور روابط همجنسگرایانه است، یا تشکلهای زنان یا دوستیهای زنان و غیره و اصولا از این بحث چه تعریفی داریم.
می توان گفت که این بحث به نوعی تازه و جدید است. از طرف خود فمینیستها هم گاهی طرح شده. ولی اگر دقت کنیم خیلی جامعه دلش میخواهد به این بحث جدید بپردازد. چون به نظر من طرح این بحث بدون توضیح تمام جنبههایش توجیه آن خشونت دیگر است که به نظر من بسیار مهم است علیه آن مبارزه شود.
بحث بسیار مهمی است که به رابطه قدرت در این جامعه و برتری مردان در بسیاری از جوامع برمیگردد. به اینکه زنان در عرصههای اجتماعی و حتی خانواده همچنان از این خشونت رنج میبرند و باید راه حلهای جدی برای آن پیدا کنیم.
ولی البته خشونتی هم که بین زنان موجود است اساسا قابل مقایسه با خشونتی که از طرف مردان به زنان اعمال میشود نیست. به این معنی نیست که نباید بهش نگاه شود. خود ما به این موضوع حساس تر از هرکسی هستیم ولی این دو موضوع را نباید با هم قاطی کرد یا هم وزن و همطراز دانست.»
اما آیا تنها عامل خشونت علیه زنان، همسران آنها هستند؟ پاسخ مهرداد درویش پور، جامعه شناس ساکن سوئد به این پرسش منفی است:
«در جامعهای نظیر ایران وقتی حکومت خودش یک حکومت زنستیز است یعنی اینکه تمامی اشکال این خشونتها را یک جا خودش انجام میدهد. در جامعهای که دولت خودش به جای اینکه عامل بازدارنده خشونت یا مقابله کننده خشونت یا مجازات کننده آن باشد، عامل مجری این خشونتهاست، روشن است به جامعه چه پیامی میدهد. وقتی گشتهای ارشاد زنان را به جرم بدحجابی کتک میزنند یعنی دارند اعمال خشونت میکنند. زمانی که از طریق تحقیر روانی «این چه آرایشی کردی؟» یا «این رشتههای تحصیلی را حق نداری بخوانی» یا جدایی جنسیتی را به او تحمیل میکنند... خود حجاب یک تحمیل خشونت بر زن است.
یعنی وادار کردن زنان به اینکه تنها با انکار سکسوالیته خود یا پوشاندن سکسوالیته خود بتوانند در جامعه حق و شانس حضور داشته باشند. وقتی قوانین در این جامعه عملا تبعیض علیه زنان را در حوزه حقوق خانوادگی میگذارد،این خود خشونت است. یا تبعیضهای جنسیتی که در اشتغال، تحصیل و غیره دنبال میشود در واقع باید گفت خود این حکومت هم خشونت فیزیکی علیه زنان را سازمان میدهد، هم خشونت روانی را.
اجازه بدهید این را هم بگویم زمانی که ازدواج زیر سن ۱۸ سال را دولت مجاز میداند، به این معنی است که حتی خشونت جنسی رامجاز می داند. ازدواج زیر ۱۸ سال، در تمام کشورهای دموکراتیک جهان به عنوان یکی از خشنترین اشکال خشونت جنسی شناخته میشود... وقتی در جامعهای دولتش مقررات و قوانینش آن را تجویز میکند یعنی دولت خودش ابزار اعمال خشونت حتی جنسی علیه زنان است. در زمینه خشونت اقتصادی هم با منع کردن زنان از امکان حضور برابر در حوزههای اشتغال و درآمد و وابسته تر کردن هرچه بیشتر آنها به مردان در واقع کنترل اجتماعی علیه زنان را افزایش میدهند.»
آسیه امینی، فعال مسایل زنان ساکن نروژ اما از منظری دیگر به بررسی خشونت علیه زنان می پردازد:
«کشور ما در یک جزیرهای قرار دارد که با خیلی از جاهای دیگر دنیا که این روز را روز بحث در مورد خشونت علیه زنان گذاشتهاند متفاوت است. نمیگویم فقط ما در این جزیره ساکن هستیم، خیلی از جوامع دیگر هم هستند که شرایط فرهنگیشان شبیه شرایط ما است.
ولی واقعیت این است که ما در کشورمان یک دوگانگی زبانی در درک موضوع داریم. یعنی شما وقتی در مورد خشونت علیه زنان حرف میزنید باید برای دیگران اساسا توضیح دهید که منظورتان چیست و آیا در مورد واژه ای به نام خشونت حتی در خانوادهتان، حتی در بین دوستانتان، حتی در بین همسایههایتان، همکارانتان، درک مشترک وجود دارد یا نه؟ در قدم بعدی به حکومت میرسیم، کسانی که قدرت را در دست دارند.
بنابراین من فکر میکنم یکی از تفاوتهای ما این است که ما در کشورمان هنوز درک مشترک از واژه خشونت نداریم. قبل از هر کاری ما باید بفهمیم که منظور ما از خشونت چیست.
مصداقهای خشونت را پیدا کنیم. اینکه کسی به کسی متلک بگوید این خشونت کلامی است. در دنیای غرب حتی بر مساله تحقیر هم کار می شود اما خب متاسفانه وقتی ما از خشونت حرف میزنیم صرفا چیزی مثل کتک زدن در نظرمان میآید. یعنی خشنترین نوع فیزیکی خشونت را متصور میشویم که این به نظر من درک نادرست و نا کاملی از مساله خشونت است. برای همین میبینیم که وقتی در ایران در مورد خشونت حرف میزنیم اصولا تمرکز روی خشونت فیزیکی است. به نظر من کار ما بسیار سخت است. برای اینکه باید قبل از هر چیز به یک درک مشترک از واژه خشونت برسیم.»
همین آمار خبر می دهد که از هر سه زن در جهان، یک زن در زندگی خود مورد خشونت جنسی قرار گرفته است. کارشناسان میگویند که خشونت علیه زنان انواع مختلفی دارد، از خشونت خانگی گرفته تا خشونت ناموسی، خشونت روانی، خشونت حکومتی، خشونت قانونی، خشونت جنسی و حتی خشونت اقتصادی. خشونتهایی که زندگی زنان را به خصوص در کشورهای جهان سوم تحت تاثیر خود قرار داده است.
۲۵ نوامبر روز جهانی منع خشونت علیه زنان است. خشونتی که هیچ مرز جغرافیایی نتوانسته آن را محدود کند و حتی در بسیاری از مناطق جهان، انتظار میرود که زنان این خشونت ها را بپذیرند و در برابر آن واکنشی نشان ندهند. ۲۵ نوامبر روزی است که در اکثر کشورها توسط دولت ها و یا نهاد های مدنی گرامی داشته میشود تا راهی برای زندگی بهتر زنان بیابند، زنانی که نیمی از جمعیت جهان را تشکیل میدهند.
مجمع عمومی سازمان ملل متحد خشونت علیه زنان را «هرگونه عمل خشونت آمیز بر پایه جنسیت که بتواند منجر به آسیب فیزیکی (بدنی)، جنسی یا روانی زنان بشود» تعریف کرده است که شامل اعمال اجبار، یا سلب مستبدانه آزادی میشود. اعلامیه رفع خشونت علیه زنان که در سال ۱۹۹۳ منتشر شده، میگوید که این خشونت ممکن است توسط افرادی از همان جنس، اعضای خانواده، و یا حکومت علیه زنان اعمال شود.
تحقیقات نشان میدهد که عمده ترین خشونتی که درایران در خانواده ها علیه زنان رخ میدهد، کتک خوردن است.
۲۵ نوامبر روز جهانی منع خشونت علیه زنان است. خشونتی که هیچ مرز جغرافیایی نتوانسته آن را محدود کند و حتی در بسیاری از مناطق جهان، انتظار میرود که زنان این خشونت ها را بپذیرند و در برابر آن واکنشی نشان ندهند.
براساس تحقیقی که نتایج آن در کتاب زنان کتک خورده، نوشته شهلا اعزازی منتشر شده، آمده است که ۸۳ درصد زنان کتک خورده که در این تحقیق حضور داشته اند خانه دار بوده اند و ۹۲ درصد زنان کتک خورده در این تحقیق در خانه خود مورد خشونت واقع شده اند. بیش از نیمی از این موارد، منجر به ضرب و جرح بدنی شده است.
با این همه سعید پیوندی، استاد جامعه شناسی در فرانسه، مهم ترین مساله در رابطه با خشونت علیه زنان در جامعه ایران را فرهنگ برخورد با خشونت در این جامعه میداند و خشونت علیه زنان را خشونتی پنهان توصیف کرده و میگوید:
«کاری که در مورد خشونت علیه زنان باید انجام شود و کم انجام شده این است که ما باید این مساله را به مسالهای در وجدان جامعه تبدیل کنیم ودر فرهنگ عمومی جامعه ابعاد زشت و ابعاد ضدانسانیاش تا آن حد روشن شود که وقتی یک زن قربانی خشونت است بتواند به جایی تلفن کند و در موردخشونتی که بر او روا شده، حرف بزند. بتواند بدون واهمه و ترس از مسایل بعدی به یک قاضی، مشاور، روانشناس و یا آدمی که مسوول است مشکل خودش را بازگو کند.
در حقیقت میتوانیم بگوییم که اشکال مختلف خشونت خانگی را در ایران میتوانیم زندگی کنیم بدون اینکه جامعه چندان در موردش حساسیت داشته باشد، بدون اینکه جامعه چندان به آن بپردازد ودر نتیجه بدون اینکه جامعه بتواند برایش راه حل پیدا کند.
کاری که در مورد خشونت علیه زنان باید انجام شود و کم انجام شده این است که ما باید این مساله را به مسالهای در وجدان جامعه تبدیل کنیمسعید پیوندی
این امر نیاز دارد به این که همه جامعه، مردها و زنها، نهادهای رسمی، ساختارها، جامعه مدنی و انجمنهای غیردولتی به این مساله به عنوان یک مساله ملی و یک مساله عمومی توجه کنند. اما متاسفانه من فکر میکنم بحث بر سر خشونت علیه زنان در ایران تا آن حد پیش نرفته و یا به صورت خیلی ناقص پیش رفته و در نتیجه مهم ترین مشکل ما این است که ما ابعاد این مساله را به اندازه کافی نمیشناسیم تا جامعه و قانون و دستگاه عدالت و جاهای دیگر بتوانند با آن برخورد کنند.»
با این که تحقیقات سازمان ملل نشان میدهد که در ۹۵ درصد از خانواده ها خشونت اعمال شده از سوی مردان است، اما هستند کسانی که معتقدند خشونت زنان علیه زنان نیز خشونتی قابل بررسی است. شادی امین، فعال مسایل زنان ساکن آلمان در این مورد میگوید:
«بدیهی است که همیشه طرح یک بیعدالتی یا خشونت مسالهای است که به حق و درست است. ولی زمانی که بحث حول خشونت مردان علیه زنان است و مساله خشونت زنان علیه زنان مطرح میشود، به نظر من به انحراف بردن بحث است.
در جامعهای نظیر ایران وقتی حکومت خودش یک حکومت زنستیز است یعنی اینکه تمامی اشکال این خشونتها را یک جا خودش انجام میدهد. در جامعهای که دولت خودش به جای اینکه عامل بازدارنده خشونت یا مقابله کننده خشونت یا مجازات کننده آن باشد، عامل مجری این خشونتهاستمهرداد درویش پور
البته مهم هم هست که این مساله از طرف چه کسانی و با چه هدفی طرح میشود. به نظر من وقتی از خشونت مردان علیه زنان حرف میزنیم از عمومیت و آماری صحبت میکنیم که بسیاری از زنان را به اشکال مختلف قربانی خودش میکند.
ما با قتل زنان روبهرو هستیم. مساله بسیار مهمی است. ما با خشونتهای خانگی روبهرو هستیم که زنان بسیاری را درگیر خودش میکند. بعد وقتی خشونت زنان علیه زنان مطرح میشود روشن نمیشود آیا منظور روابط همجنسگرایانه است، یا تشکلهای زنان یا دوستیهای زنان و غیره و اصولا از این بحث چه تعریفی داریم.
می توان گفت که این بحث به نوعی تازه و جدید است. از طرف خود فمینیستها هم گاهی طرح شده. ولی اگر دقت کنیم خیلی جامعه دلش میخواهد به این بحث جدید بپردازد. چون به نظر من طرح این بحث بدون توضیح تمام جنبههایش توجیه آن خشونت دیگر است که به نظر من بسیار مهم است علیه آن مبارزه شود.
بحث بسیار مهمی است که به رابطه قدرت در این جامعه و برتری مردان در بسیاری از جوامع برمیگردد. به اینکه زنان در عرصههای اجتماعی و حتی خانواده همچنان از این خشونت رنج میبرند و باید راه حلهای جدی برای آن پیدا کنیم.
ولی البته خشونتی هم که بین زنان موجود است اساسا قابل مقایسه با خشونتی که از طرف مردان به زنان اعمال میشود نیست. به این معنی نیست که نباید بهش نگاه شود. خود ما به این موضوع حساس تر از هرکسی هستیم ولی این دو موضوع را نباید با هم قاطی کرد یا هم وزن و همطراز دانست.»
اما آیا تنها عامل خشونت علیه زنان، همسران آنها هستند؟ پاسخ مهرداد درویش پور، جامعه شناس ساکن سوئد به این پرسش منفی است:
«در جامعهای نظیر ایران وقتی حکومت خودش یک حکومت زنستیز است یعنی اینکه تمامی اشکال این خشونتها را یک جا خودش انجام میدهد. در جامعهای که دولت خودش به جای اینکه عامل بازدارنده خشونت یا مقابله کننده خشونت یا مجازات کننده آن باشد، عامل مجری این خشونتهاست، روشن است به جامعه چه پیامی میدهد. وقتی گشتهای ارشاد زنان را به جرم بدحجابی کتک میزنند یعنی دارند اعمال خشونت میکنند. زمانی که از طریق تحقیر روانی «این چه آرایشی کردی؟» یا «این رشتههای تحصیلی را حق نداری بخوانی» یا جدایی جنسیتی را به او تحمیل میکنند... خود حجاب یک تحمیل خشونت بر زن است.
یعنی وادار کردن زنان به اینکه تنها با انکار سکسوالیته خود یا پوشاندن سکسوالیته خود بتوانند در جامعه حق و شانس حضور داشته باشند. وقتی قوانین در این جامعه عملا تبعیض علیه زنان را در حوزه حقوق خانوادگی میگذارد،این خود خشونت است. یا تبعیضهای جنسیتی که در اشتغال، تحصیل و غیره دنبال میشود در واقع باید گفت خود این حکومت هم خشونت فیزیکی علیه زنان را سازمان میدهد، هم خشونت روانی را.
اجازه بدهید این را هم بگویم زمانی که ازدواج زیر سن ۱۸ سال را دولت مجاز میداند، به این معنی است که حتی خشونت جنسی رامجاز می داند. ازدواج زیر ۱۸ سال، در تمام کشورهای دموکراتیک جهان به عنوان یکی از خشنترین اشکال خشونت جنسی شناخته میشود... وقتی در جامعهای دولتش مقررات و قوانینش آن را تجویز میکند یعنی دولت خودش ابزار اعمال خشونت حتی جنسی علیه زنان است. در زمینه خشونت اقتصادی هم با منع کردن زنان از امکان حضور برابر در حوزههای اشتغال و درآمد و وابسته تر کردن هرچه بیشتر آنها به مردان در واقع کنترل اجتماعی علیه زنان را افزایش میدهند.»
آسیه امینی، فعال مسایل زنان ساکن نروژ اما از منظری دیگر به بررسی خشونت علیه زنان می پردازد:
«کشور ما در یک جزیرهای قرار دارد که با خیلی از جاهای دیگر دنیا که این روز را روز بحث در مورد خشونت علیه زنان گذاشتهاند متفاوت است. نمیگویم فقط ما در این جزیره ساکن هستیم، خیلی از جوامع دیگر هم هستند که شرایط فرهنگیشان شبیه شرایط ما است.
کشور ما در یک جزیرهای قرار دارد که با خیلی از جاهای دیگر دنیا که این روز را روز بحث در مورد خشونت علیه زنان گذاشتهاند متفاوت است.آسیه امینی
ولی واقعیت این است که ما در کشورمان یک دوگانگی زبانی در درک موضوع داریم. یعنی شما وقتی در مورد خشونت علیه زنان حرف میزنید باید برای دیگران اساسا توضیح دهید که منظورتان چیست و آیا در مورد واژه ای به نام خشونت حتی در خانوادهتان، حتی در بین دوستانتان، حتی در بین همسایههایتان، همکارانتان، درک مشترک وجود دارد یا نه؟ در قدم بعدی به حکومت میرسیم، کسانی که قدرت را در دست دارند.
بنابراین من فکر میکنم یکی از تفاوتهای ما این است که ما در کشورمان هنوز درک مشترک از واژه خشونت نداریم. قبل از هر کاری ما باید بفهمیم که منظور ما از خشونت چیست.
مصداقهای خشونت را پیدا کنیم. اینکه کسی به کسی متلک بگوید این خشونت کلامی است. در دنیای غرب حتی بر مساله تحقیر هم کار می شود اما خب متاسفانه وقتی ما از خشونت حرف میزنیم صرفا چیزی مثل کتک زدن در نظرمان میآید. یعنی خشنترین نوع فیزیکی خشونت را متصور میشویم که این به نظر من درک نادرست و نا کاملی از مساله خشونت است. برای همین میبینیم که وقتی در ایران در مورد خشونت حرف میزنیم اصولا تمرکز روی خشونت فیزیکی است. به نظر من کار ما بسیار سخت است. برای اینکه باید قبل از هر چیز به یک درک مشترک از واژه خشونت برسیم.»