تصويب ماده ۲۳ «لايحه حمايت از خانواده» در مجلس و موج انتقادی مخالف آن بحث در باره ريشه های فرهنگی و دينی «چندهمسری مردان» و نسبت اين پديده را با فرهنگ،مذهب و فرهنگ سياسی جنبش آزاديخواهی کنونی ايران،به يکی از مباحث روز بدل کرد.
در قانون قبلی چندهمسری زنان ممنوع اما «ازدواج مجدد» مردان به «رضايت زن اول»مشروط بود. ماده ۲۳ لايحه جديد رضايت زن اول را در کنار يا همسطح ۹ شرط ديگر قرار داده و راه قانونی را بر چندهمسری مردان هموارتر کرده است.
چندهمسری مردان و فرهنگ،نظام ارزشی ـ اخلاقی،سنت ها و نظام های حقوقی که منشاء اين پديده بوده يا آن را تاييد می کنند،قدمتی بيش از اسلام دارند اما متون مرجع اسلامی و سنت پيامبر نيز چندهمسری مردان را،هر چند با شرايطی تفسيرپذير چون «عدالت بين زنان»،تاييد کرده اند و از همين روی هر بحثی در اين باره،در جوامع اسلامی،به ناچار با نقد يا تفسير متون و قوانين مذهبی پيوند خورده و ممنوعيت قانونی چندهمسری مردان از منظر نحله ای از مومنان «لغو» يکی از قوانين دينی معنا می شود.
حتی اصلاح طلبان مذهبی جوامع اسلامی نيز،که از صد و اندی سال گذشته تا کنون تفسيرهای تازه ای از قرآن و سنت(رفتار و کردار پيامبر) ارائه کرده اند،از ممنوعيت حقوقی و شرعی چندهمسری مردان يا از قائل شدن همين حق برای زنان سخن نگفته،از ازدواج پيامبر اسلام با زنان متعدد و با دختربچه کم سن سالی چون عايشه انتقاد نکرده و حداکثر گفته اند که اسلام با قائل شدن شرط «عدالت بين زنان»،چندهمسری مردان را در عمل ناممکن يا بسيار دشوار و محدود کرده است.
در اغلب انتقادهائی که چهره های مشخص جنبش سبز و نهادهای مجاز جنبش زنان در داخل کشور در روزهای اخير مطرح می کنند نيز کم تر به ممنوعيت قانونی چندهمسری مردان اشاره شده و بيش تر بر ابقای قانون قبلی و بر حفظ شرط رضايت زن اول تاکيد می شود.
بار فرهنگی چند همسری در ايران
در باره ريشه ها و زمان پديدآمدن چندهمسری مردان و مفاهيم فرهنگی و حقوقی مرتبط با آن در جوامع بشری نظريات گوناگونی مطرح است اما اغلب پژوهش های مردم شناسی،جامعه شناسی و فرهنگ شناسی پيدائی چندهمسری را با پيدائی نهادهائی چون خانواده و ارث و آئين هائی چون ازدواج رسمی مرتبط می دانند چرا که چندهمسری،به دليل مرتبط بودن با نهاد خانواده،ارث و ازدواج،با روابط عاطفی و جنسی آزاد يا ثبت نشده متفاوت است.
چندهمسری مردان در ايران پيش از اسلام،دستکم در ميان لايه های ثروتمند، سنتی رايج بود و در مذهب،قوانين و فرهنگ غالب بر جامعه ايرانی پس از اسلام نيز به رسميت شناخته می شد.
چندهمسری مردان در نظام ارزشی و اخلاقی مردسالار غالب بر جامعه ايران پس از اسلام،نکوهيده،منفی،خلاف اخلاق و عرف و هنجارهای پذيرفته شده نبود.
تاريخ ايران را مردان می نوشتند و ادبيات نيز جز در يکی دو مورد،در انحصار مردان بود اما به رغم اين همه،نشانه هائی از رنج و درد زنانی که به مصيبت زن دوم مرد خود دچار می شدند در تاريخ وادبيات کلاسيک ايران ثبت شده است.
از مشروطه به بعد،و به ويژه به دوران پهلوی دوم،چندهمسری مردان به تدريج در نظام ارزشی و فرهنگ جامعه ايرانی باری منفی يافت هرچند در قوانين شرعی و عرفی ممنوع نشد.
مردان در اين دوران،بر بستر فرهنگ مردسالار غالب،داشتن معشوقه های متعدد را بر خود روا می دانستند اما چند همسری مردان در ميان لايه های زحمتکش،کم درآمد،تحصيل کرده و ثروتمند جامعه باری منفی يافت و تنها در ميان بازاريان سنتی و روحانيت با بار و ارزش گذاری منفی همراه نبود.
استقبال گسترده جامعه از رمان «شوهرآهو خانم» در دهه چهل،که اين رمان را به يکی از پرفروش ترين رمان های تاريخ ايران بدل کرد،از جمله به اين دليل بود که نويسنده رمان روايتی تکان دهنده از ازدواج مجدد مرد و از رنج و درد زن ايرانی تصوير می کند.
در سال های پايانی دهه پنجاه بار و ارزش منفی چندهمسری مردان تا آن جا در فرهنگ غالب بر جامعه پررنگ شد که بسياری از مردان چند زنه،جز در ميان بازاريان سنتی و روحانيت،چندهمسری خود را،حتی از همجنسان خود،پنهان می کردند.
دستگاه های تبليغاتی رسمی دولتی در سی سال گذشته چندهمسری مردان را تاييد کرده و کسانی چون هاشمی رفسنجانی پا را فراتر گذاشته و بارها و به صراحت از« محسنات ترويج فرهنگ صيغه»،حق ازدواج مکرر موقت،و البته باز هم برای مردان،سخن گفته اند..
فمنيزم اسلامی و چندهمسری مردان
اصلاح طلبان مذهبی و موجی که در دو دهه اخير به «فمنيزم اسلامی» مشهور شده است و حتی اغلب نهادهای مجاز مدافع حقوق زنان در ايران نيز در سی سال گذشته کم تر با مجاز بودن چندهمسری در قانون به صراحت مخالفت کرده و بيش تر بر حفظ قانون قبلی تاکيد می کنند که رضايت زن اول را چون اصلی ترين شرط ازدواج مجدد مردان تعيين کرده است.
در موجی که در روزهای اخير در انتقاد از لايحه جديد حمايت از خانواده برخاسته است نيز به جای خواست صريح ممنوعيت چندهمسری مردان،که ستم و تبعيضی آشکار عليه نيمی از جامعه است،بر حفظ قانون قبلی تاکيد می شود.
از منظر اين گونه منتقدان خواست صريح ممنوعيت قانونی چندهمسری مردان می تواند به مخالفت با قوانين اسلامی تعبير شود حال آن که تاکيد بر شرط عدالت يا شرط رضايت زن اول،بدون مخالفت صريح با قوانين اسلامی،چند همسری مردان را دشوار و محدود می کند.
اما «عدالت» مفهومی نسبی است و اگر آن را به امور مالی قابل اندازه گيری محدود نکنيم،هيچ مرجع و نهادی قادر نيست تا معيارهای مشخص،عينی و قابل اندازه گيری را برای تشخيص ميزان عدالت در رفتار بين زنان متعدد يک مرد وضع کند.
شرط «رضايت زن اول» ازدواج مجدد برخی مردان را ناممکن يا دشوار و محدود می کند اما کاربرد اين شرط نيز به مواردی محدود است که زن اول از لايه های متوسط يا ثروتمند بوده و از شرايطی چون تحصيلات،آگاهی،استقلال اقتصادی و.. برخوردار باشد.
در بسياری از لايه های جامعه ايرانی،از جمله در لايه های فقير و کم درآمد جامعه،مردان می توانند با توسل به خشونت و بدرفتاری و با تهديد به طلاق و جدا کردن مادر از فرزند.. «رضايت اجباری» زن اول خود را برای ازدواج مجدد کسب کنند.
خشونت و بدرفتاری با زنان از مولفه های اصلی فرهنگ غالب بر اکثريت جامعه ايرانی است،طلاق برای زنان با خطر از دست دادن حق سرپرستی کودکان همراه است،«زن بيوه يا مطلقه»،اگر خانه دار بوده و از استقلال مالی برخوردار نباشد،با مشکل تامين هزنيه زندگی رو به رو است،زندگی به عنوان «زن بيوه يا مطلقه» در جامعه ايرانی آسان نيست و اين همه راه را بر کسب «رضايت اجباری» زن اول هموار می کند.
ممنوعيت چندهمسری،گامی در ارتقاء فرهنگ آزاديخواهی
در کشورهای اروپائی و در آمريکا،که از نعمت دموکراسی برخوردارند، روابط جنسی و عاطفی زنان و مردان امری شخصی تلقی می شود اما قانون چند همسری را ممنوع و برای متخلفان مجازات هائی تعيين کرده است.
چند همسری در قوانين اين جوامع «جرم» و در فرهنگ غالب بر جامعه ستم و تبعيض عليه نيمی از جامعه تلقی می شود.
ممنوعيت قانونی و بار منفی چند همسری در فرهنگ اين جوامع ريشه در عوامل گوناگون دارد و از جمله با تاريخ فرهنگی اين جوامع و با فرهنگی نسبت دارد که در آن «آتنا»،دختر «زئوس»،نماد عقل و دانائی است و از پدر خود،رئيس خدايان در اساطير يونانی،عاقل تر است و مريم در کنار مسيح و خدا ستايش می شود.
اما بخش مهمی از ممنوعيت قانونی و بار منفی فرهنگی چندهمسری مردان از مبارزه پيگير سياسی،اجتماعی و فرهنگی عليه تبعيض جنسيتی و تبعيض عليه اقليت های جنسی،دينی،عقيدتی و.. برخاسته است.
حذف تبعيض عليه زنان از فرهنگ جامعه روندی تدريجی است اما فرهنگ بر ماهيت و شکل حرکت های سياسی موثر بوده و بر بستر حرکت های سياسی بزرگ متحول می شود.
حذف تبعيض جنسيتی در قوانين،از جمله برابری حقوقی زن و مرد و همجنسگرايان با ناهمجنس گرايان،از مولفه های اصلی دموکراسی است و حد و عمق دموکراسی و آزادی جوامع را با حد و عمق حذف تبعيض عليه زنان و ديگر اقليت های جنسی،مذهبی،سياسی،عقيدتی و. می سنجند.
حرکت های بزرگ اجتماعی و سياسی،از جمله جنبش آزادی خواهی کنونی ايرانيان،جز با نقد نظری و فرهنگی و جز با خلق مفاهيم نو کامياب نمی شوند.
استبداد با فرهنگ مردسالار پسر کش پيوندی تنگاتنگ دارد و مبارزه با اين فرهنگ از لوازم آزادی خواهی است و از همين روی طرح صريح خواست هائی چون ممنوعيت چندهمسری مردان،برابری زنان و مردان در ارث،حق انتخاب آزاد پوشش،حق تحصيل و تدريس در رشته دلخواه،حق قضاوت زنان و برابری زن و مرد در قوانين جزائی،آزادی انسانی در روابط عاطفی و جنسی و.. ، می تواند به گامی مهم در ارتقاء و تقويت فرهنگ آزادی خواهی و جنبش کنونی بدل و نه فقط به رهائی زنان و که به رهائی مردان نيز از استبداد مردسالار ياری دهد.
در قانون قبلی چندهمسری زنان ممنوع اما «ازدواج مجدد» مردان به «رضايت زن اول»مشروط بود. ماده ۲۳ لايحه جديد رضايت زن اول را در کنار يا همسطح ۹ شرط ديگر قرار داده و راه قانونی را بر چندهمسری مردان هموارتر کرده است.
چندهمسری مردان و فرهنگ،نظام ارزشی ـ اخلاقی،سنت ها و نظام های حقوقی که منشاء اين پديده بوده يا آن را تاييد می کنند،قدمتی بيش از اسلام دارند اما متون مرجع اسلامی و سنت پيامبر نيز چندهمسری مردان را،هر چند با شرايطی تفسيرپذير چون «عدالت بين زنان»،تاييد کرده اند و از همين روی هر بحثی در اين باره،در جوامع اسلامی،به ناچار با نقد يا تفسير متون و قوانين مذهبی پيوند خورده و ممنوعيت قانونی چندهمسری مردان از منظر نحله ای از مومنان «لغو» يکی از قوانين دينی معنا می شود.
حتی اصلاح طلبان مذهبی جوامع اسلامی نيز،که از صد و اندی سال گذشته تا کنون تفسيرهای تازه ای از قرآن و سنت(رفتار و کردار پيامبر) ارائه کرده اند،از ممنوعيت حقوقی و شرعی چندهمسری مردان يا از قائل شدن همين حق برای زنان سخن نگفته،از ازدواج پيامبر اسلام با زنان متعدد و با دختربچه کم سن سالی چون عايشه انتقاد نکرده و حداکثر گفته اند که اسلام با قائل شدن شرط «عدالت بين زنان»،چندهمسری مردان را در عمل ناممکن يا بسيار دشوار و محدود کرده است.
در اغلب انتقادهائی که چهره های مشخص جنبش سبز و نهادهای مجاز جنبش زنان در داخل کشور در روزهای اخير مطرح می کنند نيز کم تر به ممنوعيت قانونی چندهمسری مردان اشاره شده و بيش تر بر ابقای قانون قبلی و بر حفظ شرط رضايت زن اول تاکيد می شود.
بار فرهنگی چند همسری در ايران
در باره ريشه ها و زمان پديدآمدن چندهمسری مردان و مفاهيم فرهنگی و حقوقی مرتبط با آن در جوامع بشری نظريات گوناگونی مطرح است اما اغلب پژوهش های مردم شناسی،جامعه شناسی و فرهنگ شناسی پيدائی چندهمسری را با پيدائی نهادهائی چون خانواده و ارث و آئين هائی چون ازدواج رسمی مرتبط می دانند چرا که چندهمسری،به دليل مرتبط بودن با نهاد خانواده،ارث و ازدواج،با روابط عاطفی و جنسی آزاد يا ثبت نشده متفاوت است.
چندهمسری مردان در ايران پيش از اسلام،دستکم در ميان لايه های ثروتمند، سنتی رايج بود و در مذهب،قوانين و فرهنگ غالب بر جامعه ايرانی پس از اسلام نيز به رسميت شناخته می شد.
چندهمسری مردان در نظام ارزشی و اخلاقی مردسالار غالب بر جامعه ايران پس از اسلام،نکوهيده،منفی،خلاف اخلاق و عرف و هنجارهای پذيرفته شده نبود.
تاريخ ايران را مردان می نوشتند و ادبيات نيز جز در يکی دو مورد،در انحصار مردان بود اما به رغم اين همه،نشانه هائی از رنج و درد زنانی که به مصيبت زن دوم مرد خود دچار می شدند در تاريخ وادبيات کلاسيک ايران ثبت شده است.
از مشروطه به بعد،و به ويژه به دوران پهلوی دوم،چندهمسری مردان به تدريج در نظام ارزشی و فرهنگ جامعه ايرانی باری منفی يافت هرچند در قوانين شرعی و عرفی ممنوع نشد.
مردان در اين دوران،بر بستر فرهنگ مردسالار غالب،داشتن معشوقه های متعدد را بر خود روا می دانستند اما چند همسری مردان در ميان لايه های زحمتکش،کم درآمد،تحصيل کرده و ثروتمند جامعه باری منفی يافت و تنها در ميان بازاريان سنتی و روحانيت با بار و ارزش گذاری منفی همراه نبود.
استقبال گسترده جامعه از رمان «شوهرآهو خانم» در دهه چهل،که اين رمان را به يکی از پرفروش ترين رمان های تاريخ ايران بدل کرد،از جمله به اين دليل بود که نويسنده رمان روايتی تکان دهنده از ازدواج مجدد مرد و از رنج و درد زن ايرانی تصوير می کند.
در سال های پايانی دهه پنجاه بار و ارزش منفی چندهمسری مردان تا آن جا در فرهنگ غالب بر جامعه پررنگ شد که بسياری از مردان چند زنه،جز در ميان بازاريان سنتی و روحانيت،چندهمسری خود را،حتی از همجنسان خود،پنهان می کردند.
دستگاه های تبليغاتی رسمی دولتی در سی سال گذشته چندهمسری مردان را تاييد کرده و کسانی چون هاشمی رفسنجانی پا را فراتر گذاشته و بارها و به صراحت از« محسنات ترويج فرهنگ صيغه»،حق ازدواج مکرر موقت،و البته باز هم برای مردان،سخن گفته اند..
فمنيزم اسلامی و چندهمسری مردان
اصلاح طلبان مذهبی و موجی که در دو دهه اخير به «فمنيزم اسلامی» مشهور شده است و حتی اغلب نهادهای مجاز مدافع حقوق زنان در ايران نيز در سی سال گذشته کم تر با مجاز بودن چندهمسری در قانون به صراحت مخالفت کرده و بيش تر بر حفظ قانون قبلی تاکيد می کنند که رضايت زن اول را چون اصلی ترين شرط ازدواج مجدد مردان تعيين کرده است.
در موجی که در روزهای اخير در انتقاد از لايحه جديد حمايت از خانواده برخاسته است نيز به جای خواست صريح ممنوعيت چندهمسری مردان،که ستم و تبعيضی آشکار عليه نيمی از جامعه است،بر حفظ قانون قبلی تاکيد می شود.
از منظر اين گونه منتقدان خواست صريح ممنوعيت قانونی چندهمسری مردان می تواند به مخالفت با قوانين اسلامی تعبير شود حال آن که تاکيد بر شرط عدالت يا شرط رضايت زن اول،بدون مخالفت صريح با قوانين اسلامی،چند همسری مردان را دشوار و محدود می کند.
اما «عدالت» مفهومی نسبی است و اگر آن را به امور مالی قابل اندازه گيری محدود نکنيم،هيچ مرجع و نهادی قادر نيست تا معيارهای مشخص،عينی و قابل اندازه گيری را برای تشخيص ميزان عدالت در رفتار بين زنان متعدد يک مرد وضع کند.
شرط «رضايت زن اول» ازدواج مجدد برخی مردان را ناممکن يا دشوار و محدود می کند اما کاربرد اين شرط نيز به مواردی محدود است که زن اول از لايه های متوسط يا ثروتمند بوده و از شرايطی چون تحصيلات،آگاهی،استقلال اقتصادی و.. برخوردار باشد.
در بسياری از لايه های جامعه ايرانی،از جمله در لايه های فقير و کم درآمد جامعه،مردان می توانند با توسل به خشونت و بدرفتاری و با تهديد به طلاق و جدا کردن مادر از فرزند.. «رضايت اجباری» زن اول خود را برای ازدواج مجدد کسب کنند.
خشونت و بدرفتاری با زنان از مولفه های اصلی فرهنگ غالب بر اکثريت جامعه ايرانی است،طلاق برای زنان با خطر از دست دادن حق سرپرستی کودکان همراه است،«زن بيوه يا مطلقه»،اگر خانه دار بوده و از استقلال مالی برخوردار نباشد،با مشکل تامين هزنيه زندگی رو به رو است،زندگی به عنوان «زن بيوه يا مطلقه» در جامعه ايرانی آسان نيست و اين همه راه را بر کسب «رضايت اجباری» زن اول هموار می کند.
ممنوعيت چندهمسری،گامی در ارتقاء فرهنگ آزاديخواهی
در کشورهای اروپائی و در آمريکا،که از نعمت دموکراسی برخوردارند، روابط جنسی و عاطفی زنان و مردان امری شخصی تلقی می شود اما قانون چند همسری را ممنوع و برای متخلفان مجازات هائی تعيين کرده است.
چند همسری در قوانين اين جوامع «جرم» و در فرهنگ غالب بر جامعه ستم و تبعيض عليه نيمی از جامعه تلقی می شود.
ممنوعيت قانونی و بار منفی چند همسری در فرهنگ اين جوامع ريشه در عوامل گوناگون دارد و از جمله با تاريخ فرهنگی اين جوامع و با فرهنگی نسبت دارد که در آن «آتنا»،دختر «زئوس»،نماد عقل و دانائی است و از پدر خود،رئيس خدايان در اساطير يونانی،عاقل تر است و مريم در کنار مسيح و خدا ستايش می شود.
اما بخش مهمی از ممنوعيت قانونی و بار منفی فرهنگی چندهمسری مردان از مبارزه پيگير سياسی،اجتماعی و فرهنگی عليه تبعيض جنسيتی و تبعيض عليه اقليت های جنسی،دينی،عقيدتی و.. برخاسته است.
حذف تبعيض عليه زنان از فرهنگ جامعه روندی تدريجی است اما فرهنگ بر ماهيت و شکل حرکت های سياسی موثر بوده و بر بستر حرکت های سياسی بزرگ متحول می شود.
حذف تبعيض جنسيتی در قوانين،از جمله برابری حقوقی زن و مرد و همجنسگرايان با ناهمجنس گرايان،از مولفه های اصلی دموکراسی است و حد و عمق دموکراسی و آزادی جوامع را با حد و عمق حذف تبعيض عليه زنان و ديگر اقليت های جنسی،مذهبی،سياسی،عقيدتی و. می سنجند.
حرکت های بزرگ اجتماعی و سياسی،از جمله جنبش آزادی خواهی کنونی ايرانيان،جز با نقد نظری و فرهنگی و جز با خلق مفاهيم نو کامياب نمی شوند.
استبداد با فرهنگ مردسالار پسر کش پيوندی تنگاتنگ دارد و مبارزه با اين فرهنگ از لوازم آزادی خواهی است و از همين روی طرح صريح خواست هائی چون ممنوعيت چندهمسری مردان،برابری زنان و مردان در ارث،حق انتخاب آزاد پوشش،حق تحصيل و تدريس در رشته دلخواه،حق قضاوت زنان و برابری زن و مرد در قوانين جزائی،آزادی انسانی در روابط عاطفی و جنسی و.. ، می تواند به گامی مهم در ارتقاء و تقويت فرهنگ آزادی خواهی و جنبش کنونی بدل و نه فقط به رهائی زنان و که به رهائی مردان نيز از استبداد مردسالار ياری دهد.