لینک‌های قابلیت دسترسی

خبر فوری
جمعه ۲ آذر ۱۴۰۳ تهران ۰۶:۱۲

همایون کاتوزیان: تمهيدات كودتا، از ماه ها پيش از ۲۸ مرداد چيده شده بود


محمد مصدق در حال پیاده شدن از هواپیما در بازگشت از سفر به سازمان ملل متحد
محمد مصدق در حال پیاده شدن از هواپیما در بازگشت از سفر به سازمان ملل متحد
نزديک شش دهه پس ار آنکه دولت دکتر محمدمصدق نخست وزير و رهبر نهضت ملی ايران در پی نزديک ده ماه طراحی سازمانهايی اطلاعاتی بريتانيا (آم آی ۶) و آمريکا (سی آی ای) واهدای کمک مالی و دادن دلگرمی به مخالفان دولت در هماهنگی با دربار، بخشی از ارتش، طيف محافظه کار روحانيون، جمعی از عناصر خيابانی و شماری از ناراضيان دولت به زير کشيده شد، هنوز ميان موافقان و مخالفان آن دولت حتی بر سر نام آنچه روی داد ، اختلاف نظر است. ديگر اين که پيش از ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، سهم حزب توده ايران و شوروی سابق، يا حاميان سابق آن دولت مثل دکتر مظفر بقايی در تضيف آن دولت و برخورد دولت مصدق با دعوای نفت و فرضا آخرين پيشنهاد آمريکا تا چه حد بوده، جای خود دارد.

همايون کاتوزيان مورخ، استاد دانشگاه اکسفورد و نويسنده کتابهای «اقتصاد سياسی ايران مدرن» (که متن انگليسی آن در شهريور ۱۳۵۸ تحويل ناشر شد)، «مصدق و مبارزه برای قدرت در ايران» و «استبداد، دموکراسی و نهضت ملی»، به اين جوانب در نوشته های خود پرداخته است.



همايون كاتوزيان در گفت و گو با راديو فردا درباره اينكه تلاش مورخان تا چه حد به روشنگرى در اين زمينه (و موضوع هاى مشابه تاريخى) انجاميده و چرا پس از گذشت مدت هاى مديد حتى بر سر تعريف ماهيت اين رويداد اثر گذار تاريخى اختلاف نظر وجود دارد، دیدگاه های خود را بیان کرده است.

رادیو فردا: آقاى همايون كاتوزيان؛ ۵۷ سال از رويداد ۲۸ مرداد مى گذرد و ۳۱ سال است كه در داخل و خارج كشور در موردش آزادانه بحث مى شود. بعد از همه اين بحث ها، آيا مى شود بی طرفانه به نتیجه ای درباره ماهیت امر رسید؟ نتیجه ای مستند و جدا از نقطه نظرهای جناحها و افراد درگیر در آن زمان؟

۳۲ سال پيش كه شرح اين اتفاق سياسى ايران را در بحبوبه انقلاب مى نوشتم، در آنجا گفتم كه كودتاى ۲۸ مرداد بر خلاف تصورعموم فقط كار نيروى هاى خارجى نبود.

اگر چه در آن زمان همه جناح هاى سياسى برنقش عوامل خارجى تاكيد مى كردند، اما من گفتم كه فقط نيروهاى خارجى نبودند كه كودتاى ۲۸ مرداد را به ثمر رساندند، مصدق در داخل كشور عده اى مخالف داشت، خيلى از زميندارها و سياستمداران ما- كه كم و بيش زميندار بودند- و خيلى از روحانيون و بخشى از اعضاى سابق نهضت ملى مثل آيت الله كاشانى و دكتر بقايى و غيره، وقتى به اواخر دوره مصدق مى رسيم مخالف مصدق بودند. و نيرويشان هم كم نبود.

آنچه كه اتفاق افتاد مطابق تمام اسناد و مداركى كه موجود است اين است كه از نوامبر ۱۹۵۲ ( آبان و آذر ۱۳۳۱) بر اثر مذاكراتى كه اطلاعات انگليس و آمريكا با هم انجام دادند، زمينه اى پديد آمد تا چند ماه بعد- بيشتر گمان مى كنم در ارديبهشت ۱۳۳۲- تصميم گرفته شد كه چنين كودتايى انجام شود.

همايون كاتوزيان مورخ، استاد دانشگاه اكسفورد و نويسنده كتاب هاى «اقتصاد سياسى ايران مدرن»، «مصدق و مبارزه براى قدرت در ايران»، «استبداد، دموكراسى و نهضت ملى» و «ايرانيان»
و البته اينها از طريق افرادى كه در داخل ايران داشتند با مخالفين مصدق، از جمله سرلشكر زاهدى تماس داشتند و در نتيجه، آن كودتا را سازماندهى و از لحاظ مالى تامين كردند.

اما خود نقش كودتا و نفس عمل را مخالفين مصدق با پشتيبانى آنها و نيروهاى داخلى كه مخالف مصدق بودند، از بخشى از ارتشى ها گرفته تا ديگران كه اسم آوردم، به سرانجام رساندند.

از ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ اين همه مدت مى گذرد و هنوز هم صحبت بر سر اين است كه آيا اين رويداد، كودتا بوده است يا قيام ملى. مورخينى مثل شما و گازیوروفسكى بر اين باورند كه اين رويداد، كودتا بوده است و دلايل خودشان را هم ذكر مى كنند. اما نويسندگانى مثل داريوش بايندر در كتاب آخرش « ايران و سیا و بازبينى مصدق» بر سر اين نامگذارى كه آيا اين واقعه كودتا بوده است يا خير، مسئله دارند و دلايل مختلفى مى آورند. چطور بعد از اين همه سال، واژه هاى مختلف و متضادى در مورد نكته اى به اين سادگى به كار مى رود؟

دليل اين مسئله علائق سياسى آدم هاى مختلف و نويسنده ها و جناح هاى مختلف است. به عنوان مثال خود من در سال های ۱۳۵۶-۱۳۵۷ در اين مورد نوشتم كه كودتا فقط توسط نيروهاى خارجى انجام نشد، بلكه توسط نيروهاى داخلى انجام شد و اين مطلب هنوز هم موجود بوده و به چاپ رسيده است.

ذكر اين نكته از سوى من دقيقا به خاطر اين بود كه من تعصب سياسى نداشتم. آن موقع كسى نبود كه انكار كند كه كودتا انجام شده است، آن هم به دست خارجى ها، بدون اينكه نامى از مخالفان داخلى مصدق آورده شود.

اما من هيچ نفعى اعم از نفع سياسى در قضيه نداشتم. من خودم را به عنوان مورخى نگاه مى كنم كه كارم، پژوهش علمى است و بر اساس آنچه كه مى دانم و اسناد و مدارك و اطلاعاتى كه وجود دارد آن همه سال پيش، به اين نتيجه رسيدم.

بعد از آن مقدار زيادى سند ومدرك و خاطرات و غيره منتشر شده است كه مهمترين آن تاريخچه داخلى است كه در سال ۱۹۵۴ سیا در رابطه با نقش خودش و ديگران در كودتاى ۲۸ مرداد مطالبى نوشت. البته اين تاريخچه كه عرض كردم در اينترنت موجود است و همه مى توانند آن را ببينند.

چنانچه من گفتم تمهيدات مربوط به كودتا، از ماهها پيش از ۲۸ مرداد چيده شده بود و سازماندهى اش و ماليه اش با نيروهاى خارجى بود. شاه هم تا آخرين لحظه موافقت نمى كرد و نمى خواست كه بنا به دلايل گوناگون دراين جريان درگير شود.

اما صحبت از اينكه اين رويداد كودتا بوده است يا نه ؟ و تعريف و معناى كودتا چيست؟ درباره اين مسئله عرضى ندارم. براى اينكه اين مسئله، اساسا مسئله قابل بحثى نيست و كسانى كه آن نظرها را مى دهند به خاطر تعلقات سياسى است. كار ما يك كار علمى است. و كسانى كه با تاريخ برخورد علمى مى كنند بايد با بى طرفى كامل وقايع را مطالعه و بيان كنند.

آیا تعريف واحدى از لغت كودتا وجود دارد كه بر اساس آن شما در اين مصاحبه، عبارت كودتاى ۲۸ مرداد را به كار مى بريد؟

ببينيد اسفند ۱۲۹۹ كودتايى به رهبرى رضا خان پهلوى و سيد ضياء الدين طباطبايى انجام شد. از همان روز اول هم اعلام كردند كه اين رويداد كودتا بود.

يك سال بعد روزنامه ها - البته سيد ضياء الدين طباطبايى در اين فاصله از كار افتاده و تبعيد شده بود و رضا خان اگر چه هنوز هم وزير جنگ بود اما قدرت اصلى دولت را در دست داشت – در سالروز كودتا يعنى در اسفند ۱۳۰۰ شروع كردند به طرح اين بحث كه مسبب اصلى كودتا كه بود؟
رضا خان مقاله اى نوشت با تيتر اينكه «مسبب اصلى كودتا من بودم» و در مورد آن توضيح و شرح داد. يعنى بحثى نبود و خود رضا خان در آن مورد گفت كه من كودتا كردم.

لغت و مفهوم كودتا برگرفته از تاريخ فرانسه است. و كما بيش معنایش اقدامى است (موفق یا ناموفق) در انداختن يك حكومت قانونى.

ولی كسانى كه در دفاع از سلطنت صحبت مى كنند اين حكومت را قانونى نمى دانند.

نظر آنها اين طور است. اين صحبت ها معمولا به دليل گرايش هاى سياسى است نه به دليل مطالعات علمى.

اسناد طبقه بندى شده بريتانيا و آمريكا در مورد ۲۸ مرداد – همان طور كه شما اشاره كرديد- ديگر الان محرمانه نيستند. آيا اسنادى كه در شوروى سابق بوده است از بايگانى خارج شده اند؟

در مورد مدارك انگليس و آمريكا، بله آنها از طبقه بندى خارج شده و همه در دسترس است. اما درمورد شوروى، از قضا چند سال پيش يك دانشجوى دوره دكترا داشتم كه موضوع مورد مطالعه رساله اش «تحقيق و بررسى روابط و عقايد شوروى نسبت به حوادث اواخر دهه ۱۹۴۰( ۱۳۲۰) تا بعد از كودتاى ۲۸ مرداد» بود كه تقريبا به طور كلى مكتوم است.

اين دانشجوى من به روسيه سفر كرد ولى متاسفانه در آن زمان – و گمان مى كنم همين الان هم - اسناد ملى و غيره در معرض بررسى عموم نبودند و خيلى سخت مى گرفتند و نگذاشتند او ببيند. در زمينه نقش شوروى در كودتاى ۲۸ مرداد ، نه كسى سندى در آورده و نه چيزى نوشته است.

شما فكر مى كنيد به چه پرسش هايى در اين رابطه مى توان پرداخت كه در آن سندها امكان پاسخگويى به آنها وجود دارد؟

ما كسانى كه تاريخ آن دوره را نوشته ايم هر كدام بر اساس آنچه كه در دست داشتيم، يعنى اطلاعات عمومى و حدس هايى كه مى شد در اين مورد زد، عمل كرده ايم. مثلا به نظر مى آيد روابط شوروى با سپهبد رزم آرا خوب است. چنانكه روابط حزب توده هم خوب بود و البته سپهبد رزم آرا روابطش با انگلستان و آمريكا هم خوب بود.

وقتى كه نفت ملى شد حزب توده اين اتفاق را به امپرياليسم آمريكا منتسب كرد و گفت كه مصدق عامل امپرياليسم آمريكا است و نفت را خواسته از انگليس بگيرد و به آمريكا بدهد.

اما نكته جالب اين است كه آدم ببيند بر اساس اسناد شوروى سابق، شوروى در مورد ايران و اين حوادث چه فكرى مى كرد؟ آيا اين نظرى كه حزب توده اعلام مى كرد واقعا نظر شوروى بود يا نظر خودشان ؟ يا اينكه نظر حزب توده بر نظر آنها تاثير گذاشت و يا بر عكس و از اين قبيل موارد، سوالات جالبى است كه آن اسناد مى تواند در پاسخگويى به آنها كمك كند.

اگر در مورد واقعه اى كه در همين دوران معاصر و مدرن ايران رخ داده است هنوز اما و اگرهايى باقى است، آيا می توان به اين نتيجه رسيد كه دلیل آن این است كه يك مقدار از آن احساسات هنوز وجود دارد؟ يا اسناد کافی در زمینه اینگونه رویدادها در دست نیست؟
با كمال تاسف بايد عرض كنم كه خيلى از مقولات تاريخى يا سياسى است و يا سياسى شده است و به همين جهت است كه يك نوع توافق علمى عمومى نسبت به آنها وجود ندارد.

مثلا درباره انقلاب مشروطه، الان نيز از چند طرف جر و بحث و گفت و گو در مورد تعاريف گوناگون انقلاب مشروطه و اينكه چه كسى واقعا چه مى خواست يا چه كسى كارش درست بود و چه كسى كارش غلط بود، هنوز وجود دارد.

يا مثلا دوره قاجار، دوره قاجار را در قرن بيستم يعنى بعد از انقلاب مشروطه و تغيير سلطنت به كلى با حالت مطلقا منفى بررسى كردند. گفتند كه سياه ترين دوره تاريخ ايران بود، هيچ كار مثبتى انجام نشد، همه اش شكست و بدبختى و بيچارگى بود و همه اين اتفاقات هم تقصير شاهان قاجار بود.

اما اين كه واقعيت نداشت و نمى توانست داشته باشد. حالا كم كم مورخين در طول ۲۰ يا ۳۰ سال گذشته- از جمله خود من- آمدند صحبت كردند، بررسى كردند كه اين مقداراز تحليل ها درست است وآن مقدارش درست نيست.

همين درباره سقوط دولت ساسانى، هر كس براى خودش به نسبت تعلقاتى كه به عربيسم يا ايرانيسم دارد، قصه اى مى گويد و اين هم تازگى ندارد.

پيش از انقلاب مشروطه برخى از انديشمندان خيلى خيلى پر شور و حرارت، تمام بدبختى ايران را به گردن عرب ها در ۱۳۰۰ سال پيش از آن واقعه گذاشتند. اينها همه اش دلايل سياسى دارد.

تا وقتى چنين تعصبات سياسى وجود دارد بحث در اينجا باقى خواهد بود اما از طرف ديگر اين را هم عرض كنم كه كار ما بيهوده نيست. ما اهل تاريخ كه غرض و تعصبى نداريم كارمان را انجام داده ايم ومى دهيم و به نظر من بدون نتيجه مثبت هم نبوده است.
XS
SM
MD
LG