بهمن مقصودلو، نويسنده، كارگردان، منتقد و تهيه كننده فيلم هاى مستند، چهارمين فيلم مستند خود را با نام «ايران درودى؛ نقاش لحظه هاى اثيرى» در خانه ادبيات شهر برلين به تماشا گذاشت.
بهمن مقصودلو پيش از اين هم سه فيلم مستند درباره اردشير محصص، كاريكاتوريست، احمد شاملو، شاعر و احمد محمود، نويسنده ساخته است.
فرخ غفارى، ناصر ملك مطيعى، مهرانگيز كار، هوشنگ كاووسى و اسفنديار منفردزاده هم از ديگر چهره هايى هستند كه بهمن مقصودلو به آنها پرداخته است.
راديو فردا: آقاى دكتر مقصودلو! فيلم مستندى را كه شما درباره خانم ايران درودى ساختيد و در برلين به نمايش گذاشتيد، در اين فيلم به اين نقاش و نويسنده چه نگاهى كرده ايد؟
بهمن مقصودلو: فيلم در خانه ادبيات برلين به نمايش درآمد و استقبال خوبى شد. نگاه من به نقاشى خانم درودى بود كه چگونه نقاش شدند، تحصيلاتشان چه بود و من سعى كردم در اين فيلم نشان بدهم كه عرفان شرق چگونه با سوررئاليسم غرب تركيب مى شود و از ذهن پرجوش و خلاق يك شيرزن، يك زن عاقل و هنرمند ايرانى منتقل مى شود به روى بوم نقاشى.
معيار شما در گزينش هنرمندان بيشتر به خاطر آشنايى و دوستى شما با آنهاست يا بيشتر به خاطر كارهاى فرهنگى و هنرى آنهاست و يا هردو؟
دو تا مسئله مد نظر من است در مورد انتخاب آدم ها. يكی اينكه اين آدم ها نه اينكه بهترين هنرمند يا نويسنده ايرانى يا شاعر ايرانى باشند. اينها در سطح بالاى فرهنگ ايران باشند. فرهنگ و هنر ايران.
دو، من به نوعى اينها را شناخته باشم و يا رابطه دوستى با اينها داشته باشم. براى اينكه شناختن يك هنرمند كار كارگردانى و ساختن يك اثر را آسان تر مى كند. هم، راه دوربين را به مسائل آنها باز مى كند و هم اينكه بهتر ضمير ناخودآگاهم و خودآگاهم هر دو با همكارى يكديگر مى توانند اثرى را خلق كنند كه حس هاى من از شناخت درونى و بيرونى اين هنرمندان بتواند منتقل شود.
در نتيجه در هر رشته اى اين شانس را داشتم كه با شاملو سال ها آشنا باشم. با احمد محمود دوست صميمى باشم به مدت طولانی. مى دانيد که احمد محمود تنها جلوى دوربين من ظاهر شد قبل از مرگش.
اردشير محصص همكارى نزديكى با مجلات مختلفی داشت كه من در اواخر دهه شصت يا دهه چهل ايران و مجله ماهانه ستاره سينما سردبیرشان بودم؛ اردشير محصص همكار من بود، در نتيجه اولين فيلم را در سال ۱۹۷۲ از ايشان ساختم و تنها فيلمى كه از ايشان باقى ماند همين فيلم بيست دقيقه اى من است كه سال آينده اين فيلم يك ساعته و مطابق فيلمبردارى بعدى كه از ايشان كرده ام و با شخصيت هايى كه اضافه شده اند بيرون می آید.
ايران درودى، زنى شيرزن، نقاش، نويسنده و حتى همكار در فيلم، از انتخاب هاى من بود. به هر صورت در چهار رشته؛ كاريكاتور، اردشير محصص، در شعر شاملو، در ادبيات ايران احمد محمود و در نقاشى، ايران درودى هست كه (فیلم های آنها) ساخته شده.
مد نظر من به طور كلى ده شخصيت ايرانى هست كه شش تاى ديگر هستند كه فيلمبردارى هايشان تمام شده كه به ريزه كارى هاى آنها مى پردازيم و تهيه عكس ها و آرشيوهاى لازم براى هر كدام.
فيلم بعدى من فرخ غفارى، دوست عزيزم است كه سال آينده بیرون مى آيد. مدنظر (من) دو اصل (است)؛ يكى آشنايى بسيار نزديك با اين هنرمندان و ديگرى خود هنرمند بودن اينها در سطح والاى فرهنگ و هنر ايران است.
فيلم هاى مستندى كه شما از شخصيت هاى هنرى و فرهنگى ايران مى سازيد، آيا همه جوانب زندگى آنها را در نظر مى گيريد يا نه، تنها به آن بخش از زندگى شان مى پردازيد كه مورد توجه شما است؟
ببينيد، هيچ فيلم مستندى كامل نيست. يعنى نمى تواند تمام زواياى كارى يك هنرمندى كه پنجاه سال نوشته يا نقاشى كرده، و آثار بسيارى دارد را در بر بگيرد.
در نتيجه هر كارگردانى كه به اين اثرها دست مى زند، چند نقطه مهم زندگى هنرمند را مى گيرد و سعى مى كند آنها را برجسته و متبلور كند. براى همين است كه فيلم هاى متعدد مستند در مورد يك هنرمند ساخته مى شود و هر كارگردانى بخش كوچكى از آن را به عهده مى گيرد.
دومين فيلم مستند شما را كه درباره زنده ياد شاملو است، ديدم. تا آنجا كه يادم هست چهره هاى ديگرى هم مانند ناصر ملك تقوايى و محمود دولت آبادى هم درباره شاملو به اظهار نظر پرداختند، آيا در فيلم هايى كه تاكنون ساختيد روال كارى شما به همين ترتيب بوده؟
نه. در هر فيلمى يك روال متفاوت است. فيلم ها متفاوت است. مثلاً در فيلم احمد محمود فقط سه يا چهار شخصيت صحبت مى كنند. احمد محمود آدم گوشه گيرى بود و دوستان بسيارى نداشت، نمى خواست داشته باشد. وقتش را نداشت. نوع زندگى كه داشت اين چنين بود. با كسى زياد دمخور نبود. در نتيجه آن سه چهار نفرى كه در زندگى اش بسيار موثر بودند، در فيلم ظاهر مى شوند.
در مورد درودى اصلاً اين طور نيست. هيچ شخصيتى در فيلم درودى وجود ندارد. يعنى يك راوى هست، ساختمانش متفاوت است. يا روايتگر در فيلم هست يا خانم درودى. نه كسى ديگر. همه فيلم ها با هم متفاوت هستند.
گفتيد كه بعد از فيلم خانم درودى، فيلم زنده ياد فرخ غفارى را به نمايش خواهيد گذاشت. بعد از زنده ياد غفارى به چه شخصيت هاى ديگرى خواهيد پرداخت؟
اولاً من يك توضيحى بدهم كه اين فيلم ها براى ايرانى ها تنها ساخته نمى شود. ايرانى ها هم جزو كسانى خواهند بود كه اين فيلم ها را خواهند دید و اين فيلم ها در فرهنگ تصويرى و آرشيوهاى دنيا براى آينده باقى خواهند ماند.
ناصر ملك مطيعى هست، مهرانگيز كار به عنوان يك حقوقدان، هوشنگ كاووسى به عنوان منتقد سينما كه بر فرهنگ سينمايى ايران تاثير به سزايى داشته، تاريخ سينماى ايران است از ابتدا تا انقلاب.
به طور كلى ده فيلم خواهد بود و يك فيلم بلند دكتر محمد مصدق است كه آن هم براى سينماهاى دنيا ساخته مى شود. چند سال است كه رويش كار مى كنيم. هم در فستيوال ها و هم در سينماهاى دنيا به نمايش در خواهد آمد.
بهمن مقصودلو پيش از اين هم سه فيلم مستند درباره اردشير محصص، كاريكاتوريست، احمد شاملو، شاعر و احمد محمود، نويسنده ساخته است.
فرخ غفارى، ناصر ملك مطيعى، مهرانگيز كار، هوشنگ كاووسى و اسفنديار منفردزاده هم از ديگر چهره هايى هستند كه بهمن مقصودلو به آنها پرداخته است.
راديو فردا: آقاى دكتر مقصودلو! فيلم مستندى را كه شما درباره خانم ايران درودى ساختيد و در برلين به نمايش گذاشتيد، در اين فيلم به اين نقاش و نويسنده چه نگاهى كرده ايد؟
بهمن مقصودلو: فيلم در خانه ادبيات برلين به نمايش درآمد و استقبال خوبى شد. نگاه من به نقاشى خانم درودى بود كه چگونه نقاش شدند، تحصيلاتشان چه بود و من سعى كردم در اين فيلم نشان بدهم كه عرفان شرق چگونه با سوررئاليسم غرب تركيب مى شود و از ذهن پرجوش و خلاق يك شيرزن، يك زن عاقل و هنرمند ايرانى منتقل مى شود به روى بوم نقاشى.
معيار شما در گزينش هنرمندان بيشتر به خاطر آشنايى و دوستى شما با آنهاست يا بيشتر به خاطر كارهاى فرهنگى و هنرى آنهاست و يا هردو؟
دو تا مسئله مد نظر من است در مورد انتخاب آدم ها. يكی اينكه اين آدم ها نه اينكه بهترين هنرمند يا نويسنده ايرانى يا شاعر ايرانى باشند. اينها در سطح بالاى فرهنگ ايران باشند. فرهنگ و هنر ايران.
دو، من به نوعى اينها را شناخته باشم و يا رابطه دوستى با اينها داشته باشم. براى اينكه شناختن يك هنرمند كار كارگردانى و ساختن يك اثر را آسان تر مى كند. هم، راه دوربين را به مسائل آنها باز مى كند و هم اينكه بهتر ضمير ناخودآگاهم و خودآگاهم هر دو با همكارى يكديگر مى توانند اثرى را خلق كنند كه حس هاى من از شناخت درونى و بيرونى اين هنرمندان بتواند منتقل شود.
در نتيجه در هر رشته اى اين شانس را داشتم كه با شاملو سال ها آشنا باشم. با احمد محمود دوست صميمى باشم به مدت طولانی. مى دانيد که احمد محمود تنها جلوى دوربين من ظاهر شد قبل از مرگش.
اردشير محصص همكارى نزديكى با مجلات مختلفی داشت كه من در اواخر دهه شصت يا دهه چهل ايران و مجله ماهانه ستاره سينما سردبیرشان بودم؛ اردشير محصص همكار من بود، در نتيجه اولين فيلم را در سال ۱۹۷۲ از ايشان ساختم و تنها فيلمى كه از ايشان باقى ماند همين فيلم بيست دقيقه اى من است كه سال آينده اين فيلم يك ساعته و مطابق فيلمبردارى بعدى كه از ايشان كرده ام و با شخصيت هايى كه اضافه شده اند بيرون می آید.
ايران درودى، زنى شيرزن، نقاش، نويسنده و حتى همكار در فيلم، از انتخاب هاى من بود. به هر صورت در چهار رشته؛ كاريكاتور، اردشير محصص، در شعر شاملو، در ادبيات ايران احمد محمود و در نقاشى، ايران درودى هست كه (فیلم های آنها) ساخته شده.
مد نظر من به طور كلى ده شخصيت ايرانى هست كه شش تاى ديگر هستند كه فيلمبردارى هايشان تمام شده كه به ريزه كارى هاى آنها مى پردازيم و تهيه عكس ها و آرشيوهاى لازم براى هر كدام.
فيلم بعدى من فرخ غفارى، دوست عزيزم است كه سال آينده بیرون مى آيد. مدنظر (من) دو اصل (است)؛ يكى آشنايى بسيار نزديك با اين هنرمندان و ديگرى خود هنرمند بودن اينها در سطح والاى فرهنگ و هنر ايران است.
فيلم هاى مستندى كه شما از شخصيت هاى هنرى و فرهنگى ايران مى سازيد، آيا همه جوانب زندگى آنها را در نظر مى گيريد يا نه، تنها به آن بخش از زندگى شان مى پردازيد كه مورد توجه شما است؟
ببينيد، هيچ فيلم مستندى كامل نيست. يعنى نمى تواند تمام زواياى كارى يك هنرمندى كه پنجاه سال نوشته يا نقاشى كرده، و آثار بسيارى دارد را در بر بگيرد.
در نتيجه هر كارگردانى كه به اين اثرها دست مى زند، چند نقطه مهم زندگى هنرمند را مى گيرد و سعى مى كند آنها را برجسته و متبلور كند. براى همين است كه فيلم هاى متعدد مستند در مورد يك هنرمند ساخته مى شود و هر كارگردانى بخش كوچكى از آن را به عهده مى گيرد.
دومين فيلم مستند شما را كه درباره زنده ياد شاملو است، ديدم. تا آنجا كه يادم هست چهره هاى ديگرى هم مانند ناصر ملك تقوايى و محمود دولت آبادى هم درباره شاملو به اظهار نظر پرداختند، آيا در فيلم هايى كه تاكنون ساختيد روال كارى شما به همين ترتيب بوده؟
نه. در هر فيلمى يك روال متفاوت است. فيلم ها متفاوت است. مثلاً در فيلم احمد محمود فقط سه يا چهار شخصيت صحبت مى كنند. احمد محمود آدم گوشه گيرى بود و دوستان بسيارى نداشت، نمى خواست داشته باشد. وقتش را نداشت. نوع زندگى كه داشت اين چنين بود. با كسى زياد دمخور نبود. در نتيجه آن سه چهار نفرى كه در زندگى اش بسيار موثر بودند، در فيلم ظاهر مى شوند.
در مورد درودى اصلاً اين طور نيست. هيچ شخصيتى در فيلم درودى وجود ندارد. يعنى يك راوى هست، ساختمانش متفاوت است. يا روايتگر در فيلم هست يا خانم درودى. نه كسى ديگر. همه فيلم ها با هم متفاوت هستند.
گفتيد كه بعد از فيلم خانم درودى، فيلم زنده ياد فرخ غفارى را به نمايش خواهيد گذاشت. بعد از زنده ياد غفارى به چه شخصيت هاى ديگرى خواهيد پرداخت؟
اولاً من يك توضيحى بدهم كه اين فيلم ها براى ايرانى ها تنها ساخته نمى شود. ايرانى ها هم جزو كسانى خواهند بود كه اين فيلم ها را خواهند دید و اين فيلم ها در فرهنگ تصويرى و آرشيوهاى دنيا براى آينده باقى خواهند ماند.
ناصر ملك مطيعى هست، مهرانگيز كار به عنوان يك حقوقدان، هوشنگ كاووسى به عنوان منتقد سينما كه بر فرهنگ سينمايى ايران تاثير به سزايى داشته، تاريخ سينماى ايران است از ابتدا تا انقلاب.
به طور كلى ده فيلم خواهد بود و يك فيلم بلند دكتر محمد مصدق است كه آن هم براى سينماهاى دنيا ساخته مى شود. چند سال است كه رويش كار مى كنيم. هم در فستيوال ها و هم در سينماهاى دنيا به نمايش در خواهد آمد.