دونالد ترامپ در اظهاراتی پیرامون پیامدهای نابودی رهبر داعش و پیامدهای آن نکات قابل بحثی را مطرح کرد. بهخصوص اظهارات مثبت او نسبت به روسیه و طرح سوءظن به مقامهای سیاسی مخالف خود در آمریکا میتوانند مناقشهانگیز شوند.
اظهارات رئیسجمهوری ایالات متحده در صبح پنجم آبان به وقت آمریکا، درباره کشته شدن قطعی ابوبکر بغدادی در جریان عملیات نیروهای این کشور در ادلب سوریه از چند جهت قابل اعتناست.
خود حضور رهبری داعش در منطقه غرب فرات (ادلب) که عملا هم تحت تسلط نیروهای نزدیک به گروه رقیب، یعنی القاعده (گروه حراسالدین) بوده و اصولا تصور نمیرفت که داعش در آن منطقه نفوذی داشته باشد، به معنای آن است که معادلات و صفبندیهای این گروهها به ویژه زمانی که در معرض تهدیدات مشترکی قرار میگیرند پیچیدهتر از آن است که با یک تحلیل ایستا بتوان به سراغ آن رفت.
در عین حال اقامت رهبر داعش در جایی که تصورش نمیرفت، از امکانات و پیچیدگی شبکهها و امکانات آن و تسلط قابل اعتنای آنها در شناسایی منطقه حکایت دارد. این درهمآمیختگی نیروهای داعش با جغرافیا و سیاست و فرهنگ منطقه، در کنار وضعیت همچنان ناپایدار سیاسی و اقتصادی عراق و سوریه و نارضایتیهای ناشی از آن در مناطقی از این دو کشور که داعش در سال ۲۰۱۴ به راحتی بر آنها مسلط شد کماکان میتوانند محملی برای تنفس و میدانداری ولو محدود گروههای افراطی مانند داعش باشند، ولو مرگ چهره کاریزمایی مانند البغدادی که بنیانگذار و اعلامگر اولین خلافت اسلامی در دوران معاصر بود به لحاظ روانی و سیاسی اثرات کمی بر هواداران و پیروان این گروه نداشته باشد.
دونالد ترامپ در اظهاراتش کوشید که کشتهشدن بغدادی و تعهد آمریکا به تعقیب گروههای افراطی را ضامنی برای نابودی و انقراض این نوع گروهها القاء کند و خروج آمریکا از منطقه را موجهتر سازد. ولی علاوه بر عوامل یادشده، بهرهگیری داعش از ۱۸ هزار نیروی همچنان فعال و غیرفعال (به روایت سازمانهای امنیتی آمریکا)، امکانات مالی گسترده این گروه، بهرهگیری موثر آن از رسانههای مدرن و نیز تکیه بر ارتباطات شبکهای افقی در سراسر جهان که صرفا ایدههای داعش و نه لزوما رهنمود و احکام رهبری آن را دنبال میکنند هم، شاید موید نابودی قطعی این گروه و ایدههای آن در آینده نزدیک نباشند.
گروهها و دستجاتی که خود را در هشت کشور نزدیک به داعش توصیف میکنند یا افرادی که به تنهایی در گوشه و کنار دنیا علاوه بر اسلحه با وسایل متعارف مانند خودرو و کارد و خنجر، ولی در ابعاد تبلیغی بزرگ و با تلاش برای گرفتن تعداد هر چه بیشتری قربانی دست به ترور میزنند و خود را در بیعت با داعش میدانند لزوما ارتباط تنگاتنگی با این گروه نداشته و ندارند و عمدتا از ایدهها و رهنمودهای کلی آن تبعیت میکنند.
روسیه قابل اعتمادتر از ترکیه و نانسی پلوسی؟
حضور رهبر داعش در منطقهای که طبق توافقات «آستانه»، حوزه کاهش تنش تحت مدیریت ترکیه تعریف شده است، میتواند به سوالهایی در مورد کم و کیف این «مدیریت» در خود واشینگتن هم دامن بزند و میزان اطلاع ترکیه از تحرکات رهبر داعش در ادلب را به سوالی جدی بدل کند. در واقع، اینکه ترامپ در سخنرانیاش بیش از ترکیه به عنوان متحد آمریکا در ناتو، از روسیه تعریف و تمجید کرد میتواند معنیدار باشد و نشانه دیگری از سوءظنها و عدم همکاریهای امنیتی متعارف میان دو عضو اصلی ناتو به شمار رود.
در ایامی که بحث استیضاح ترامپ جدیتر از هر زمان دیگری است، اظهارات منفی او درباره میزان رازداری الیت ارشد سیاسی در واشینگتن که در بیان او حتی کمتر از روسیه قابل اعتمادند احتمالا مایههای تازهای برای مخالفت و تشدید فضای استیضاح فراهم میکند، ولو که چشمانداز این استیضاح و موفقیت آن همچنان در هالهای از ابهام باشد.
ترامپ در اظهاراتش در تبلیغ موفقیت عملیات در ادلب برای کشتن البغدادی و استفاده تبلیغاتی از آن به عنوان برگی برنده در کارنامه خود، آن هم هنگامی که در داخل به خاطر خروج نیروهای آمریکایی از سوریه و پیامدهای آن آماج انتقادها بوده است، سنگ تمام گذاشت. در این راستا ابایی هم نکرد که ابوبکر البغدادی را در قیاس با بن لادن که کشتن او در کارنامه اوباما ثبت شد بالاتر بنشاند. او از این گفت که بن لادن صرفا به خاطر عملیات ۱۱ سپتامبر معروف شد، در حالی که البغدادی رهبر یک حکومت بود و خلافت دائر کرد و چه جنایتها که نکرد و ...
ترامپ همچنین تلاش کرد که از موفقیت عملیات مربوط به کشتن البغدادی به گونهای نادر و بحثانگیز علیه رقبای سیاسی فعلی خود نیز بهره گیرد. او که چندین بار بر مطلعکردن قبلی روسیه از «یک اقدام خوشایند» و همکاری خوب این کشور تاکید گذاشت، صریحا از بیاطلاعگذاشتن رهبران ارشد کنگره سخن گفت، چرا که «بیم لو رفتن عملیات» را داشته است. او حتی امتناع از مطلعکردن نانسی پلوسی، رئیس دموکرات مجلس نمایندگان، از عملیات را هم به همین بیم و نگرانی ربط داد. مدعای کلیاش این بود که الیت سیاسی در واشنیگتن به «ماشین درز اطلاعات» بدل شده است.
واقعیت این است که ترامپ حتی پس از دوران کارزار انتخابیاش هم پیوسته از توصیف الیت و محافل سیاسی ارشد آمریکا در واشینگتن به عنوان «باتلاق» ابایی نداشته، باتلاقی که او مدعی رسالت خشکاندن آن بوده است. نوع رابطه و رویکرد او به روسیه هم ماجرایی دنبالهدار در مناسبات پرچالش کاخ سفید و اپوزیسیون بوده است. تیرماه سال پیش زمانی که او پس از دیدار با ولادیمیر پوتین، رئیسجمهوری روسیه، در هلسینکی گفت که روسیه دلیلی برای دخالت در انتخابات آمریکا ندارد و حرفهای رئیس سیا در زمینه دخالت روسیه در انتخابات سال ۲۰۱۶ آمریکا را نمیپذیرد، موجی از مخالفت و اعتراض حتی در میان جمهوریخواهان نزدیک به خود برانگیخت که البته بعدا تا حدودی عقب نشست.
حالا در ایامی که بحث استیضاح ترامپ جدیتر از هر زمان دیگری است، اظهارات منفی او درباره میزان رازداری الیت ارشد سیاسی در واشینگتن که در بیان او حتی کمتر از روسیه قابل اعتمادند احتمالا مایههای تازهای برای مخالفت و تشدید فضای استیضاح فراهم میکند، ولو که چشمانداز این استیضاح و موفقیت آن همچنان در هالهای از ابهام باشد.
در چنین شرایطی، اینکه ترامپ بتواند عملیات کشتن البغدادی را به عنوان برگی قوی و برنده علیه مخالفان خود در واشینگتن، و تقویت پشتوانه اجتماعی و حزبیاش به کار گیرد تا هم تیغ هواداران استیضاح را کندتر کند و هم ضمانتی برای پیروزی خود در انتخابات سال ۲۰۲۰ به وجود آورد سوالی است که شاید نتوان به آن پاسخ قطعی داد. هر چه که هست، بحث و جدلها در واشینگتن در ایام پیش رو صرفا به حرفهای ترامپ در باره نحوه و اهمیت کشتهشدن البغدادی بر نخواهد گشت و شاید به همان اندازه گفتههای او در باره رهبران کنگره و الیت سیاسی ارشد واشینگتن هم مناقشهانگیز شود.
---------------------------------------------------------------------------------------
*نظرات ارائه شده در این مقاله الزاما بازتابدهنده دیدگاههای رادیو فردا نیست.