یکم؛ به رغم هشدار خامنه ای که گفته بود: «تا روز انتخابات هر کس احساسات مردم را در جهت ايجاد اختلاف بکار بگيرد قطعا به کشور خيانت کرده است»، افشاگری احمدی نژاد عليه "باند برادران لاريجانی" در جلسه استيضاح وزيرکار در روز يکشنبه ۱۵ بهمن ۹۱، بی ترديد می بايست مصداق خيانت تلقی گردد.
دوم؛ اين تنش آفرينی احمدی نژاد در حالی است که وی پيش تر طی نامه ای در پاسخ به اين هشدار خامنه ای تصريح کرده بود که «دولت ضمن استقبال کامل از اين تذکر به موقع... برای مصالح کشور همه نامهربانی ها را صبورانه تحمل خواهد کرد.»
با اين دو مقدمه و با عنايت به اينکه اندک زمانی تا پايان رياست جمهوری احمدی نژاد باقی نمانده، چرا وی دست به تنشی چنين آشکار زد که زين پس نه اطرافيان او(حلقه انحرافی) بلکه شخص او خائن به کشور خوانده خواهد شد؟
قمارباز بازنده
گفته ای است معروف که قمار باز وقتی ادامه بازی را قطعاً به زيان خود ببيند، بهترين راه گريز آن است که ميز قمار را برهم زند. قمار بازی دست به اين اقدام می زند که:
اولاً، ادامه قمار را بر اساس «اصول تعريف شده بازی» قطعا به زيان خود ببيند.
ثانياً، در برهم زدن بازی قمار، ضمانتی در دست حريف نداشته باشد.
ثالثاً، با اين اقدام بخواهد بازی قطعاً باخته را حداقل به وضعيت «نه باخت – نه برد» تبديل کند.
حلقه انحرافی دانستن اطرافيان احمدی نژاد، افشای مفاسد اطرافيان او، بازداشت برخی ياران او (همچون جوانفکر و مرتضوی)، و ...ترديدی در احمدی نژاد و يارانش باقی نگذاشته است که پايان رياست او، آغاز محاکمه او و يارانش خواهد بود.
احمدی نژاد به اندازه کافی داناست که از خود بپرسد اگر خامنه ای، يار گرمابه و گلستان خود (رفسنجانی) را خواص بیبصيريت دانسته، فرزندان او را روانه زندان کرده، کروبی و موسوی (خويشاوند و نخست وزير خود) را در بند کرده، بیدرنگ آن گاه که ردای رياست از تن احمدی نژاد برون رود، با او چهها که نخواهد کرد؟
اين پرسش او وقتی برايش سرنوشت ساز است که به ياد می آورد نامه های «ولی امر مسلمين جهان» را بی محلی کرده، در مخالفت با رهبر ۱۱ روز خانه نشينی گزيده، بدترين رابطه را با «مراجع عظام تقليد» داشته، «سربازان گمنام امام زمان» را يک به يک از تيغ تصفيه گذرانده و از همه مهم تر از «اليگارشی سپاه پاسداران» تا آنجا پرده برافکنده است که به طعنه آنان را «براداران قاچاقچی خودمان» ناميد.
احمدی نژاد بهتر از هر کسی می داند که ادامه بازی در صفحه شطرنجی که وزن، جايگاه و منزلت هر مُهره ای به دست رهبر تعريف می شود جز به زيان او و يارانش نخواهد انجاميد چرا که رهبر به حکم فصل الخطاب بودنش در نظام جمهوری اسلامی، تنها کسی است که می تواند يار غار خود را چنان تنزل رتبه دهد تا فرزندانش را به زندان اندازند يا بيت مراجع تقليد را مورد هجمه قرار دهند و از آن سو «شبان بی مايه ای» را ردای رياست بر تن بپوشاند.
احمدی نژاد بهتر از هر کسی می داند که مشکلات نهان در جای جای کشور و همچنين سوء رفتار او با مقامات ارشد نظام، چنان خشم فروخفته ای را متراکم نموده که پس از پايان رياستش او و يارانش را به قربانگاه خواهند برد. احمدی نژاد نمی خواهد که آن قربانی باشد.
بازتعريف ارکان قدرت در جمهوری اسلامی
در بازی شطرنج جمهوری اسلامی اگر تا پيش از اين، رهبر جمهوری اسلامی فصل الخطاب بود که به ميل خود مهرههای شطرنج را تعريف می کرد، دور دوم رياست جمهوری اسلامی فرصتی را برای او فراهم آورد تا به پشتوانه ۶۳ درصد آرایی که به پايش نوشتند نخواهد مهره محذوف بازی قدرت باشد که اگر شد قربانی هم او خواهد بود.
جراحی اصلاحطلبان از پيکره نظام و فرو کاستن از جايگاه مرد قدرتمند نظام (رفسنجانی)، دو خدمت برجسته ای بود که رهبر را مديون احمدی نژاد ساخته است. اين دو خدمت و ۲۵ ميليون رأی به نام احمدی نژاد چنان موقعيتی را در دوره دوم رياستش به او ارزانی داشته که جسارت داشته باشد بتواند به پشتوانه آن به «بازتعريف» مهره های شطرنج، آن گونه که خود می پسنديد، مبادرت ورزد.
وی در توجيه بی کفايتی منوچهر متکی اعضای وزارت خارجه را «عده ای مفت خوار بی خاصيت» توصيف کرده بود که به رغم بازتابهای بد اين عزل، واکنشی از سوی رهبر نداشت. بدين ترتيب نوبت به سپاه رسيد که احمدی نژاد آنان را «برادران قاچاقچی خودمان» توصيف نمايد.
نمک گير بودن رهبری چنان اسب چموش احمدی نژاد را تازاند که در طول هشت سال عملاً از حضور در جلسات تشخيص مصلحت سرباز زد و از آن بالاتر جايگاه آن را تا آنجا متزلزل نمود که گفت: «نمیشود عده قليلی(همان ها که تک تک شان به حکم رهبر منصوب شده اند) بگويند مصلحت ملت را ما تشخيص میدهيم و ملت قادر به تشخيص نيست».
سکوت معنی دار رهبر به تعرض آشکار احمدی نژاد به نهاد تشخيص مصلحت، اما کار را به آنجا رساند که ديگر قوا را نيز يک به يک مورد نوازش خود قرار داد. در مورد قوه قضائيه خطاب به صادق لاريجانی نوشت: «در حالی که جنابعالی به آسانی به ریيس جمهوری که نماينده ملت و مجری قانون اساسی است اتهام می زنيد آيا می توان برای آحاد مردم که پشتيبان خاصی جز خداوند ندارند "امنيت قضايی" متصور بود... بايد اذعان نمايم که برخی معتقدند اين رفتار به يک رويه در مسئولين بلند مرتبه قوه قضائيه تبديل شده است».- ۱ آبان ۹۱
اما در مواجهه با دخالت های مجلس در امور اجرايی، احمدی نژاد کار را بدان جا رساند که در مقايسه آن با دوران قاجار گفت: «برخی خيال میکنند که زمان قاجار است و استبداد حاکم است و همه حقوق مردم در مجلس متبلور است». وی سپس تير خلاص را به هستی و نيستی مجلس زد وقتی در مخالفت با آيت الله خمينی تصريحاً گفت: «مجلس ديگر در رأس امور نيست».
اما به رغم اين بی حرمتی به ساحت بنيانگذار جمهوری اسلامی، آيت الله خامنه ای باز زبان به توبيخ احمدی نژاد نگشود تا آنجا که احمدی نژاد، در نامه ای به رهبر، خود را «تنها» مظهر اراده ملی دانست و گفت: «انتخابات رياست جمهوری مظهر اراده ملی و نماد حاکميت مردم و "بالاترين تجلی مردم سالاری" است».
وی بار ديگر تصريح کرده بود که «حتی در ايران مقام معظم رهبری نيز با واسطه انتخاب میشود اما ریيس جمهور به شکل مستقيم توسط مردم انتخاب میشود، بنابر اين، (رييس جمهور) تبلور مردم سالاری در کشور است...تنها کسی که همه ملت بدون واسطه به او رای میدهند ریيس جمهور است که بالاترين سطح نمايندگی از مردم را دارد چرا که ریيسجمهور با رای مستقيم مردم انتخاب میشود». -۱۲ آذر ۹۱
فصل الخطاب نظام: احمدی نژاد و نه خامنه ای
به شرحی که گفته شد عملاً احمدی نژاد خود را بالاتر از رهبر می داند. بهره مندی از رأی مستقيم مردم با داشتن ۶۳ درصد آرا در انتخابات ۸۸ که بلافصله خامنه ای بر آن مُهر تأييد زد و سرکوب گسترده معترضان که منجر به جراحی اصلاح طلبان از پيکر نظام شد، از منظر احمدی نژاد چنان توازن قوا را بر هم زده است که عملاً او خود را «فصل الخطاب» جمهوری اسلامی بداند نه خامنه ای.
خامنه ای يا به اين آرايش جديد آن گونه که احمدی نژاد می پسندد تمکين می کند يا نه. اگر تمکين کرد، احمدی نژاد آسوده خواهد بود که از چرخه قدرت حذف نخواهد شد. وی با ماندن در قدرت از هرگونه گزندی که برايش تدارک ديده اند مصون خواهد ماند.
اما اگر خامنه ای به اين آرايش تمکين نکرد (که علی القاعده نخواهد کرد و گمان احمدی نژاد نيز اين است که او تمکين نکند) ناگزير انتهای رياست جمهوری احمدی نژاد، پايان قماری است که او بازنده مطلق آن خواهد بود.
برهم زدن ميز بازی با دست زدن به افشاگری هايی از نوع آنچه در جلسه استيضاح وزير کار شاهد بوديم، بهترين راهی است که يک قمار باز حرفه ای می تواند مبادرت به آن کُند خصوصاً اگر باور داشته باشيم احمدی نژاد، دهها افشاگری درشتتر از اين در آستين دارد که اين «دستگرمی» نخستين افشاگریها بود؛ افشاگریهايی که میتواند هزينه عدم تمکين رهبر را بینهايت پر هزينه سازد.
دوم؛ اين تنش آفرينی احمدی نژاد در حالی است که وی پيش تر طی نامه ای در پاسخ به اين هشدار خامنه ای تصريح کرده بود که «دولت ضمن استقبال کامل از اين تذکر به موقع... برای مصالح کشور همه نامهربانی ها را صبورانه تحمل خواهد کرد.»
با اين دو مقدمه و با عنايت به اينکه اندک زمانی تا پايان رياست جمهوری احمدی نژاد باقی نمانده، چرا وی دست به تنشی چنين آشکار زد که زين پس نه اطرافيان او(حلقه انحرافی) بلکه شخص او خائن به کشور خوانده خواهد شد؟
قمارباز بازنده
گفته ای است معروف که قمار باز وقتی ادامه بازی را قطعاً به زيان خود ببيند، بهترين راه گريز آن است که ميز قمار را برهم زند. قمار بازی دست به اين اقدام می زند که:
اولاً، ادامه قمار را بر اساس «اصول تعريف شده بازی» قطعا به زيان خود ببيند.
ثانياً، در برهم زدن بازی قمار، ضمانتی در دست حريف نداشته باشد.
ثالثاً، با اين اقدام بخواهد بازی قطعاً باخته را حداقل به وضعيت «نه باخت – نه برد» تبديل کند.
حلقه انحرافی دانستن اطرافيان احمدی نژاد، افشای مفاسد اطرافيان او، بازداشت برخی ياران او (همچون جوانفکر و مرتضوی)، و ...ترديدی در احمدی نژاد و يارانش باقی نگذاشته است که پايان رياست او، آغاز محاکمه او و يارانش خواهد بود.
احمدی نژاد به اندازه کافی داناست که از خود بپرسد اگر خامنه ای، يار گرمابه و گلستان خود (رفسنجانی) را خواص بیبصيريت دانسته، فرزندان او را روانه زندان کرده، کروبی و موسوی (خويشاوند و نخست وزير خود) را در بند کرده، بیدرنگ آن گاه که ردای رياست از تن احمدی نژاد برون رود، با او چهها که نخواهد کرد؟
اين پرسش او وقتی برايش سرنوشت ساز است که به ياد می آورد نامه های «ولی امر مسلمين جهان» را بی محلی کرده، در مخالفت با رهبر ۱۱ روز خانه نشينی گزيده، بدترين رابطه را با «مراجع عظام تقليد» داشته، «سربازان گمنام امام زمان» را يک به يک از تيغ تصفيه گذرانده و از همه مهم تر از «اليگارشی سپاه پاسداران» تا آنجا پرده برافکنده است که به طعنه آنان را «براداران قاچاقچی خودمان» ناميد.
احمدی نژاد بهتر از هر کسی می داند که ادامه بازی در صفحه شطرنجی که وزن، جايگاه و منزلت هر مُهره ای به دست رهبر تعريف می شود جز به زيان او و يارانش نخواهد انجاميد چرا که رهبر به حکم فصل الخطاب بودنش در نظام جمهوری اسلامی، تنها کسی است که می تواند يار غار خود را چنان تنزل رتبه دهد تا فرزندانش را به زندان اندازند يا بيت مراجع تقليد را مورد هجمه قرار دهند و از آن سو «شبان بی مايه ای» را ردای رياست بر تن بپوشاند.
برهم زدن ميز بازی با دست زدن به افشاگری هايی از نوع آنچه در جلسه استيضاح وزير کار شاهد بوديم، بهترين راهی است که يک قمار باز حرفه ای می تواند مبادرت به آن کُند خصوصاً اگر باور داشته باشيم احمدی نژاد، دهها افشاگری درشتتر از اين در آستين دارد که اين «دستگرمی» نخستين افشاگریها بود؛ افشاگریهايی که میتواند هزينه عدم تمکين رهبر را بینهايت پر هزينه سازد.
احمدی نژاد بهتر از هر کسی می داند که مشکلات نهان در جای جای کشور و همچنين سوء رفتار او با مقامات ارشد نظام، چنان خشم فروخفته ای را متراکم نموده که پس از پايان رياستش او و يارانش را به قربانگاه خواهند برد. احمدی نژاد نمی خواهد که آن قربانی باشد.
بازتعريف ارکان قدرت در جمهوری اسلامی
در بازی شطرنج جمهوری اسلامی اگر تا پيش از اين، رهبر جمهوری اسلامی فصل الخطاب بود که به ميل خود مهرههای شطرنج را تعريف می کرد، دور دوم رياست جمهوری اسلامی فرصتی را برای او فراهم آورد تا به پشتوانه ۶۳ درصد آرایی که به پايش نوشتند نخواهد مهره محذوف بازی قدرت باشد که اگر شد قربانی هم او خواهد بود.
جراحی اصلاحطلبان از پيکره نظام و فرو کاستن از جايگاه مرد قدرتمند نظام (رفسنجانی)، دو خدمت برجسته ای بود که رهبر را مديون احمدی نژاد ساخته است. اين دو خدمت و ۲۵ ميليون رأی به نام احمدی نژاد چنان موقعيتی را در دوره دوم رياستش به او ارزانی داشته که جسارت داشته باشد بتواند به پشتوانه آن به «بازتعريف» مهره های شطرنج، آن گونه که خود می پسنديد، مبادرت ورزد.
وی در توجيه بی کفايتی منوچهر متکی اعضای وزارت خارجه را «عده ای مفت خوار بی خاصيت» توصيف کرده بود که به رغم بازتابهای بد اين عزل، واکنشی از سوی رهبر نداشت. بدين ترتيب نوبت به سپاه رسيد که احمدی نژاد آنان را «برادران قاچاقچی خودمان» توصيف نمايد.
نمک گير بودن رهبری چنان اسب چموش احمدی نژاد را تازاند که در طول هشت سال عملاً از حضور در جلسات تشخيص مصلحت سرباز زد و از آن بالاتر جايگاه آن را تا آنجا متزلزل نمود که گفت: «نمیشود عده قليلی(همان ها که تک تک شان به حکم رهبر منصوب شده اند) بگويند مصلحت ملت را ما تشخيص میدهيم و ملت قادر به تشخيص نيست».
سکوت معنی دار رهبر به تعرض آشکار احمدی نژاد به نهاد تشخيص مصلحت، اما کار را به آنجا رساند که ديگر قوا را نيز يک به يک مورد نوازش خود قرار داد. در مورد قوه قضائيه خطاب به صادق لاريجانی نوشت: «در حالی که جنابعالی به آسانی به ریيس جمهوری که نماينده ملت و مجری قانون اساسی است اتهام می زنيد آيا می توان برای آحاد مردم که پشتيبان خاصی جز خداوند ندارند "امنيت قضايی" متصور بود... بايد اذعان نمايم که برخی معتقدند اين رفتار به يک رويه در مسئولين بلند مرتبه قوه قضائيه تبديل شده است».- ۱ آبان ۹۱
اما در مواجهه با دخالت های مجلس در امور اجرايی، احمدی نژاد کار را بدان جا رساند که در مقايسه آن با دوران قاجار گفت: «برخی خيال میکنند که زمان قاجار است و استبداد حاکم است و همه حقوق مردم در مجلس متبلور است». وی سپس تير خلاص را به هستی و نيستی مجلس زد وقتی در مخالفت با آيت الله خمينی تصريحاً گفت: «مجلس ديگر در رأس امور نيست».
اما به رغم اين بی حرمتی به ساحت بنيانگذار جمهوری اسلامی، آيت الله خامنه ای باز زبان به توبيخ احمدی نژاد نگشود تا آنجا که احمدی نژاد، در نامه ای به رهبر، خود را «تنها» مظهر اراده ملی دانست و گفت: «انتخابات رياست جمهوری مظهر اراده ملی و نماد حاکميت مردم و "بالاترين تجلی مردم سالاری" است».
وی بار ديگر تصريح کرده بود که «حتی در ايران مقام معظم رهبری نيز با واسطه انتخاب میشود اما ریيس جمهور به شکل مستقيم توسط مردم انتخاب میشود، بنابر اين، (رييس جمهور) تبلور مردم سالاری در کشور است...تنها کسی که همه ملت بدون واسطه به او رای میدهند ریيس جمهور است که بالاترين سطح نمايندگی از مردم را دارد چرا که ریيسجمهور با رای مستقيم مردم انتخاب میشود». -۱۲ آذر ۹۱
فصل الخطاب نظام: احمدی نژاد و نه خامنه ای
به شرحی که گفته شد عملاً احمدی نژاد خود را بالاتر از رهبر می داند. بهره مندی از رأی مستقيم مردم با داشتن ۶۳ درصد آرا در انتخابات ۸۸ که بلافصله خامنه ای بر آن مُهر تأييد زد و سرکوب گسترده معترضان که منجر به جراحی اصلاح طلبان از پيکر نظام شد، از منظر احمدی نژاد چنان توازن قوا را بر هم زده است که عملاً او خود را «فصل الخطاب» جمهوری اسلامی بداند نه خامنه ای.
خامنه ای يا به اين آرايش جديد آن گونه که احمدی نژاد می پسندد تمکين می کند يا نه. اگر تمکين کرد، احمدی نژاد آسوده خواهد بود که از چرخه قدرت حذف نخواهد شد. وی با ماندن در قدرت از هرگونه گزندی که برايش تدارک ديده اند مصون خواهد ماند.
اما اگر خامنه ای به اين آرايش تمکين نکرد (که علی القاعده نخواهد کرد و گمان احمدی نژاد نيز اين است که او تمکين نکند) ناگزير انتهای رياست جمهوری احمدی نژاد، پايان قماری است که او بازنده مطلق آن خواهد بود.
برهم زدن ميز بازی با دست زدن به افشاگری هايی از نوع آنچه در جلسه استيضاح وزير کار شاهد بوديم، بهترين راهی است که يک قمار باز حرفه ای می تواند مبادرت به آن کُند خصوصاً اگر باور داشته باشيم احمدی نژاد، دهها افشاگری درشتتر از اين در آستين دارد که اين «دستگرمی» نخستين افشاگریها بود؛ افشاگریهايی که میتواند هزينه عدم تمکين رهبر را بینهايت پر هزينه سازد.