اگر وقايع سياسی جهان عرب را بتوان مصداقی از اصطلاح بهار عربی دانست، اما داستان سوريه و مردمانش با حکومت اسد، اکنون بيش از هر چيز به يک تراژدی دردناک و خونبار شباهت دارد.
در ده روز گذشته بيش از ۲۰۰ شهروند سوری قتل عام شدند تا شمار قربانيان اين حمام خون، از ۳۵۰۰ تن افزون شود.
اما در عرصه بين المللی، آنچه که نصيب اين مردم شده است نه نسيمی از بهار همسايگان اش، بلکه تنها دلسوزی های کلامی جهانيان بوده است.
شايد الگوی ليبی انتظارها را از نهادهای بين المللی برای مداخله موثر درسوريه افزايش داده باشد. اما تا اينجا، تنها دستاورد، بیانیه اتحادیه عرب برای تعلیق عضویت سوریه در این نهاد منطقه ای و ضرب الاجل سه روزه آن به رژيم بشار اسد بوده است.
ضرب الاجلی که از سوریه می خواهد تا طرح پيشنهادی اين اتحاديه را برای توقف خونريزی در سوریه اجرا کند.
در برنامه ديگری از «نمای دور، نمای نزديک» برای بررسی تحليلی اين موضوع با ما همراه شويد.
پيش از هر چيز از کارشناسان اين برنامه می پرسم اهميت بيانيه اتحاديه عرب برای انقلاب سوريه چيست؟
امير طاهری، روزنامه نگار و تحليلگر مسائل خاورميانه: اين تصميمات بسيار با اهميت است. برای اينکه برای اولين بار است که اتحاديه عرب، در نزديک به ۶۰ سال حياتش در امور داخلی يکی از کشورهای عضو دخالت می کند و رسما از ارتش سوريه درخواست می کند که از دولت سوريه اطاعت نکند.
همچنين اين از معدود موارد در طول ۶۰ سال گذشته است که يک کشور عربی، عضويت اش در اتحاديه عرب معلق می شود. آخرين باری که اين اتفاق افتاد عراق در زمان صدام حسين و بعد از حمله به کويت بود.
به اين ترتيب راه دارد برای تحولات بعدی باز می شود که اين تحولات ممکن است برای حل مشکل سوريه راهگشا باشد.»
و علی صدرزاده، کارشناس ديگر جهان عرب چنين می گويد: اهميت اش اين است که کشورهايی که تا کنون پشت دولت سوريه بودند – نظير الجزاير و مصر- آنها هم رای دادند که عضويت سوريه در اتحاديه عرب به تعليق بيافتد و تنها کشورهايی که از سوريه حمايت کردند، لبنان و يمن بودند. و عراق هم که در اين مورد رای ممتنع داده است.
در حقيقت تمامی جامعه عرب – منهای اين سه کشور – عليه بشار اسد هستند و اين امر برای سوريه بسيار گران خواهد بود. ضمن اينکه از نظر سياست داخلی نيز يک نوع موفقيت برای مخالفان بشار اسد در درون سوريه محسوب خواهد شد.»
اما با توجه به مداخلات به گفته ناظران، مخرب سوريه در عرصه سياسی لبنان، چرا لبنان از مواضع اخير جهان عرب حمايت نکرد؟
امير طاهری: لبنان در واقع زير سايه ترور سوريه زندگی می کند. بسياری از رهبران سياسی لبنان از جمله نخست وزير اسبق، رفيق حريری و آقای جبران تووينی و بسياری ديگرتوسط سوريه ترور شده اند. لبنانی ها از سوريه می ترسند. تروريست شوخی ندارد. به خصوص در کشوری مانند لبنان که عملا زير سايه تهديد مسلح حزب الله زندگی می کند.
ولی با اين حال وزير خارجه لبنان در پايان اين جلسه اظهار نظر جالبی کرد که خلاصه آن اين بود که اين وضعيت قابل دوام نيست. يکشنبه گذشته هم آقای وليد جنبلاط، رهبر جناح چپ سياسی لبنان و رهبر اقليت دروزی هم علنا در کنگره حزب اش از مخالفان بشار اسد حمايت کرد .
آقای نجيب ميقاتی، نخست وزير لبنان هم با وجود اينکه از نظر اقتصادی و تجاری با خانواده بشاراسد سهيم است، نشان داده که اميد زيادی به آينده بشار اسد ندارد.
به اعتقاد من، لبنان هم عليرغم موضع گيری رسمی اش، در خط جدايی و فاصله گرفتن از رژيم اسد قرار دارد.
اتحاديه عرب همواره مشهور به اتخاذ مواضع محافظه کارانه است. اما مواضع عملی در آخرين نشست اش عليه رژيم سوريه، چهره متفاوتی از اين اتحاديه به ناظران معرفی کرده است.»
چه عاملی سبب ساز اين موضع محکم بوده است؟
علی صدرزاده، روزنامه نگار و تحليلگر خاورميانه: ما بايستی جامعه عرب را به طور عمومی درباره آنچه که در مورد سوريه دارد انجام می گيرد، به دو جناح تقسيم بندی کنيم. يک جناح کشورهای حوزه خليج فارس هستند که پيش از اينکه اتحاديه عرب اين جلسه را تشکيل دهد آنها حتی سفرای شان را از سوريه فراخواندند.
اين که چرا کشورهای حوزه فارس خواهان اعمال فشارهای زياد به روی سوريه هستند؟ تا حدی به سياست آنها در منطقه و در مورد ايران مربوط می شود. يعنی آنها تصور می کنند که اگر متحد ايران که سوريه است در ايزولاسيون قرار بگيرد، ايران هم ضعيف خواهد شد.
بخش ديگر جامعه عرب که از ابتدا، خواهان چنين فشاری نبود الان در اثر روند حوادث در سوريه به جايی رسيده است که اگر اين وضع ادامه يابد، سوريه وارد يک جنگ داخلی دراز مدتی خواهد شد و بروز جنگ داخلی در سوريه عواقب بسيار وحشتناکی برای کل منطقه در بر خواهد داشت. اين نگرانی اصلی جامعه عرب است که اگر وضع به همين منوال رها شود، اصولا کنترل از دست همه خارج خواهد شد.»
اما تا کنون به رغم خونريزی های آشکار و بی رحمانه اسد، نشانی از واکنش های جدی بين المللی، از آن دست که در ليبی شاهد بوديم، عليه حکومت سوريه در دست نيست. چرا؟
امير طاهری، روزنامه نگار بين المللی: دو دليل دارد. اولا همان طور که می دانيد چنين اتفاقی در موارد ديگر هم رخ داده است. يعنی سال ها طول کشيد تا کشورهای غربی در بالکان دخالت کردند.
در بوسنی و هرزگوين، در کوزوو و در کروواسی کشتارهای خونينی رخ داد و غرب نشست و به اين کشتارها در قلب اروپا نگاه کرد بدون اينکه واکنشی نشان دهد يا کاری بکند، تا سرانجام وارد ميدان شد. دليل اين تعلل همواره مشکل وارد کردن آمريکا به درون جريان بوده است. در حال حاضر اوباما رياست جمهوری خودش را بر اين تز مستقر کرده است که «من پايان دهنده جنگ ها هستم».
ولی دير يا زود اروپاييان منتظرند که آمريکا رهبری اين جريان را بر عهده بگيرد که به اعتقاد من به زودی اين کار رخ خواهد داد، دخالت در امور سوريه هم امکان پذير خواهد شد.»
علی صدرزاده، تحليلگر خاورميانه: سه عامل در اين ميان وجود دارد. عامل اول مسئله خود آقای بشاراسد است. برخی بر اين باورند که بشاراسد بی ميل نيست که با بعضی از مخالفين کنار بيايد ولی ۱۵ سازمان امنيتی متفاوت در سوريه فعال اند که هر کدام شان سياست متفاوتی دارند و جلوی حرکت آقای بشار اسد را هم گرفته اند.
دوم اينکه نيروهای اپوزيسيون سوريه هم با همديگر متحد نيستند. ما دو تا نيروی اپوزيسيون در سوريه داريم، نخست، شورای هماهنگی که در خود سوريه فعاليت های اپوزيسيون را هماهنگ می کند. دوم هم يک شورای مخالفين خارج از کشور سوريه است که مقرش در استانبول است و فعاليت سوری های مقيم خارج از کشور را هماهنگ می کند.
بين اين دو هماهنگی چندانی وجود ندارد و تشتت و پراکندگی گروه های اپوزيسيون هم باعث بسته شدن دست دنيای غرب شده است. سوم اينکه دنيای غرب نمی داند که پس از سرنگونی بشار اسد، اين کشور به کجا خواهد رفت؟ ضمن اينکه نبايد فراموش کرد که تفاوت بسيار زيادی از نظر جغرافيايی بين ليبی و سوريه وجود دارد.
هر اتفاقی که در سوريه رخ دهد، بلافاصله در لبنان، عراق و اسرائيل تاثيرگذار خواهد بود. بنابر اين دنيای غرب برای عکس العمل واقعی و شديد در اين کشور نيازمند محاسبه بسياری است.»
گفته می شود که اسرائيل تا کنون تمايلی به سقوط رژيم سوريه نداشته است. آيا چرخشی در اين سياست ديده می شود؟
امير طاهری: اسرائيل تا چند ماه پيش عقيده داشت که بهتر است رژيم اسد باقی بماند. چرا که خط آتش بس بين بلندی های جولان مابين اسرائيل و سوريه تنها مرز اسرئيل است که همواره آرام بوده و از سوريه حتی يک تير هرگز به سوی اسرائيل شليک نشده است. بنابر اين اسرائيلی ها بر اين باورند که بهترين رژيم برای سوريه يک رژيم استبدادی است که مردم اش را سرکوب کند ولی در عين حال هم جرات آغاز جنگ با اسرائيل را نداشته باشد.
ولی اکنون اسرائيلی ها هم فهميده اند که سياست های دنيای عرب تغيير کرده و به هيچ وجه اين تصور که می شود امنيت اسرائيل را به ادامه استبداد و سرکوب مردم در کشورهای عرب متکی دانست، استراتژی درستی نيست.»
برخی بر اين باورند که اتحاديه عرب با بيانيه خويش، اکنون چراغ سبزی به مداخله جهانی در سوريه نشان داده است. آيا چنين است؟
علی صدرزاده، کارشناس جهان عرب در اين مورد می گويد: اگر شما هم اتفاقات ليبی را به خاطر داشته باشيد، صدور اعلاميه توسط اتحاديه عرب به آقای قذافی، آغازگر يک حرکت بين المللی عليه ليبی شد.
اتحاديه عرب اگر موفق بشود که نيروهای مخالف آقای بشار اسد را با همديگر متحد کند که خودشان از درون، راه حلی برای حل معضل سوريه پيدا کنند، برای جامعه عرب خيلی بهتر است تا اين که کار به شورای امنيت سازمان ملل کشيده شود.
گر چه در عين حال صدور اين قطعنامه چراغ سبزی برای دنيای غرب است، ولی در اين که آيا موافق اين باشند که غرب همان عمليات نظامی را که در ليبی انجام داد، در سوريه هم انجام دهد، شک دارم.»
آيا در صورت ورود جامعه جهانی به وقايع سوريه، الگوی ليبی – يعنی حملات هوايی برای پشتيبانی از غير نظاميان – در اينجا نيز موفق خواهد بود؟
امير طاهری، تحليلگر سياسی: در مورد سوريه کمی اوضاع پيچيده تر است. به چند دليل. نخست اينکه ناوگان روسيه در بندر سوريه پايگاه دارد و همچنين اسرائيل نزديک آب های سوريه است. حزب الله هزاران موشک دارد که از ايران گرفته است و ممکن است اينها را بر سر اسرائيل بباراند.
ممکن است در اين ميان اردن به خطر بيافتد. يعنی اوضاع با ليبی فرق دارد. ليبی نمی توانست کشورهای همسايه اش را مورد تعدی قرار دهد يا به مخاطره بياندازد ولی اين مسئله در مورد سوريه صدق نمی کند.
شبکه تروريستی وسيعی که در اختيار سوريه و متحد اصلی اش يعنی جمهوری اسلامی قرار دارد، در اختيار ليبی نبود. بدون شک در اين ميان لازم است که حمايت روسيه هم جلب شود.»
آنچه که در وضعيت فعلی سوريه، به رغم مواضع تند اعراب، مشهود است، کوتاه نيامدن نظام سوريه در برخورد با مخالفان داخلی از يک سو و کاغذپاره خواندن بيانيه اتحاديه عرب از سوی ديگر است. سير وقايع سوريه به کدام سو است؟ آيا رژيم اسد با سياست «النصر بالرعب» خواهد توانست کار جنبش را يکسره کند؟
علی صدرزاده، تحليلگر مسائل خاورميانه: وضعيت فعلا به بن بست انجاميده است. از يک طرف همه مردم مخالف اند و ما انتظار اينکه اين تظاهرات و کشتار به پايان برسد را نخواهيم داشت، و اگر اين وضع بيش از اين ادامه يابد، خطر اينکه سوريه وارد يک جنگ داخلی شود بسيار خواهد بود. اين را هم ديپلمات های غربی که ساکن سوريه هستند و هم برخی از منابع عربی تاکيد می کنند.
همان طور که گفتم يکی از دلايلی که اين قطعنامه صادر شد، ترس دنيای عرب از کشيده شدن سوريه به ورطه يک جنگ داخلی بی پايان بود.»
در ده روز گذشته بيش از ۲۰۰ شهروند سوری قتل عام شدند تا شمار قربانيان اين حمام خون، از ۳۵۰۰ تن افزون شود.
اما در عرصه بين المللی، آنچه که نصيب اين مردم شده است نه نسيمی از بهار همسايگان اش، بلکه تنها دلسوزی های کلامی جهانيان بوده است.
شايد الگوی ليبی انتظارها را از نهادهای بين المللی برای مداخله موثر درسوريه افزايش داده باشد. اما تا اينجا، تنها دستاورد، بیانیه اتحادیه عرب برای تعلیق عضویت سوریه در این نهاد منطقه ای و ضرب الاجل سه روزه آن به رژيم بشار اسد بوده است.
ضرب الاجلی که از سوریه می خواهد تا طرح پيشنهادی اين اتحاديه را برای توقف خونريزی در سوریه اجرا کند.
برنامه «نمای دور، نمای نزدیک» درباره آینده سوریه با حضور امیر طاهری و علی صدر زاده
در برنامه ديگری از «نمای دور، نمای نزديک» برای بررسی تحليلی اين موضوع با ما همراه شويد.
پيش از هر چيز از کارشناسان اين برنامه می پرسم اهميت بيانيه اتحاديه عرب برای انقلاب سوريه چيست؟
امير طاهری، روزنامه نگار و تحليلگر مسائل خاورميانه: اين تصميمات بسيار با اهميت است. برای اينکه برای اولين بار است که اتحاديه عرب، در نزديک به ۶۰ سال حياتش در امور داخلی يکی از کشورهای عضو دخالت می کند و رسما از ارتش سوريه درخواست می کند که از دولت سوريه اطاعت نکند.
همچنين اين از معدود موارد در طول ۶۰ سال گذشته است که يک کشور عربی، عضويت اش در اتحاديه عرب معلق می شود. آخرين باری که اين اتفاق افتاد عراق در زمان صدام حسين و بعد از حمله به کويت بود.
به اين ترتيب راه دارد برای تحولات بعدی باز می شود که اين تحولات ممکن است برای حل مشکل سوريه راهگشا باشد.»
و علی صدرزاده، کارشناس ديگر جهان عرب چنين می گويد: اهميت اش اين است که کشورهايی که تا کنون پشت دولت سوريه بودند – نظير الجزاير و مصر- آنها هم رای دادند که عضويت سوريه در اتحاديه عرب به تعليق بيافتد و تنها کشورهايی که از سوريه حمايت کردند، لبنان و يمن بودند. و عراق هم که در اين مورد رای ممتنع داده است.
در حقيقت تمامی جامعه عرب – منهای اين سه کشور – عليه بشار اسد هستند و اين امر برای سوريه بسيار گران خواهد بود. ضمن اينکه از نظر سياست داخلی نيز يک نوع موفقيت برای مخالفان بشار اسد در درون سوريه محسوب خواهد شد.»
در حال حاضر اوباما رياست جمهوری خودش را بر اين تز مستقر کرده است که «من پايان دهنده جنگ ها هستم.» ولی دير يا زود اروپاييان منتظرند که آمريکا رهبری اين جريان را بر عهده بگيرد که به اعتقاد من به زودی اين کار رخ خواهد داد، دخالت در امور سوريه هم امکان پذير خواهد شد.
امیر طاهری، روزنامه نگار
اما با توجه به مداخلات به گفته ناظران، مخرب سوريه در عرصه سياسی لبنان، چرا لبنان از مواضع اخير جهان عرب حمايت نکرد؟
امير طاهری: لبنان در واقع زير سايه ترور سوريه زندگی می کند. بسياری از رهبران سياسی لبنان از جمله نخست وزير اسبق، رفيق حريری و آقای جبران تووينی و بسياری ديگرتوسط سوريه ترور شده اند. لبنانی ها از سوريه می ترسند. تروريست شوخی ندارد. به خصوص در کشوری مانند لبنان که عملا زير سايه تهديد مسلح حزب الله زندگی می کند.
ولی با اين حال وزير خارجه لبنان در پايان اين جلسه اظهار نظر جالبی کرد که خلاصه آن اين بود که اين وضعيت قابل دوام نيست. يکشنبه گذشته هم آقای وليد جنبلاط، رهبر جناح چپ سياسی لبنان و رهبر اقليت دروزی هم علنا در کنگره حزب اش از مخالفان بشار اسد حمايت کرد .
آقای نجيب ميقاتی، نخست وزير لبنان هم با وجود اينکه از نظر اقتصادی و تجاری با خانواده بشاراسد سهيم است، نشان داده که اميد زيادی به آينده بشار اسد ندارد.
به اعتقاد من، لبنان هم عليرغم موضع گيری رسمی اش، در خط جدايی و فاصله گرفتن از رژيم اسد قرار دارد.
اتحاديه عرب همواره مشهور به اتخاذ مواضع محافظه کارانه است. اما مواضع عملی در آخرين نشست اش عليه رژيم سوريه، چهره متفاوتی از اين اتحاديه به ناظران معرفی کرده است.»
چه عاملی سبب ساز اين موضع محکم بوده است؟
علی صدرزاده، روزنامه نگار و تحليلگر خاورميانه: ما بايستی جامعه عرب را به طور عمومی درباره آنچه که در مورد سوريه دارد انجام می گيرد، به دو جناح تقسيم بندی کنيم. يک جناح کشورهای حوزه خليج فارس هستند که پيش از اينکه اتحاديه عرب اين جلسه را تشکيل دهد آنها حتی سفرای شان را از سوريه فراخواندند.
اين که چرا کشورهای حوزه فارس خواهان اعمال فشارهای زياد به روی سوريه هستند؟ تا حدی به سياست آنها در منطقه و در مورد ايران مربوط می شود. يعنی آنها تصور می کنند که اگر متحد ايران که سوريه است در ايزولاسيون قرار بگيرد، ايران هم ضعيف خواهد شد.
بخش ديگر جامعه عرب که از ابتدا، خواهان چنين فشاری نبود الان در اثر روند حوادث در سوريه به جايی رسيده است که اگر اين وضع ادامه يابد، سوريه وارد يک جنگ داخلی دراز مدتی خواهد شد و بروز جنگ داخلی در سوريه عواقب بسيار وحشتناکی برای کل منطقه در بر خواهد داشت. اين نگرانی اصلی جامعه عرب است که اگر وضع به همين منوال رها شود، اصولا کنترل از دست همه خارج خواهد شد.»
اگر اتفاقات ليبی را به خاطر داشته باشيد، صدور اعلاميه توسط اتحاديه عرب به آقای قذافی، آغازگر يک حرکت بين المللی عليه ليبی شد. اتحاديه عرب اگر موفق بشود که نيروهای مخالف آقای بشار اسد را با همديگر متحد کند که خودشان از درون، راه حلی برای حل معضل سوريه پيدا کنند، برای جامعه عرب خيلی بهتر است تا اين که کار به شورای امنيت سازمان ملل کشيده شود.
علی صدرزاده، تحلیلگر مسائل خاورمیانه
اما تا کنون به رغم خونريزی های آشکار و بی رحمانه اسد، نشانی از واکنش های جدی بين المللی، از آن دست که در ليبی شاهد بوديم، عليه حکومت سوريه در دست نيست. چرا؟
امير طاهری، روزنامه نگار بين المللی: دو دليل دارد. اولا همان طور که می دانيد چنين اتفاقی در موارد ديگر هم رخ داده است. يعنی سال ها طول کشيد تا کشورهای غربی در بالکان دخالت کردند.
در بوسنی و هرزگوين، در کوزوو و در کروواسی کشتارهای خونينی رخ داد و غرب نشست و به اين کشتارها در قلب اروپا نگاه کرد بدون اينکه واکنشی نشان دهد يا کاری بکند، تا سرانجام وارد ميدان شد. دليل اين تعلل همواره مشکل وارد کردن آمريکا به درون جريان بوده است. در حال حاضر اوباما رياست جمهوری خودش را بر اين تز مستقر کرده است که «من پايان دهنده جنگ ها هستم».
ولی دير يا زود اروپاييان منتظرند که آمريکا رهبری اين جريان را بر عهده بگيرد که به اعتقاد من به زودی اين کار رخ خواهد داد، دخالت در امور سوريه هم امکان پذير خواهد شد.»
علی صدرزاده، تحليلگر خاورميانه: سه عامل در اين ميان وجود دارد. عامل اول مسئله خود آقای بشاراسد است. برخی بر اين باورند که بشاراسد بی ميل نيست که با بعضی از مخالفين کنار بيايد ولی ۱۵ سازمان امنيتی متفاوت در سوريه فعال اند که هر کدام شان سياست متفاوتی دارند و جلوی حرکت آقای بشار اسد را هم گرفته اند.
دوم اينکه نيروهای اپوزيسيون سوريه هم با همديگر متحد نيستند. ما دو تا نيروی اپوزيسيون در سوريه داريم، نخست، شورای هماهنگی که در خود سوريه فعاليت های اپوزيسيون را هماهنگ می کند. دوم هم يک شورای مخالفين خارج از کشور سوريه است که مقرش در استانبول است و فعاليت سوری های مقيم خارج از کشور را هماهنگ می کند.
بين اين دو هماهنگی چندانی وجود ندارد و تشتت و پراکندگی گروه های اپوزيسيون هم باعث بسته شدن دست دنيای غرب شده است. سوم اينکه دنيای غرب نمی داند که پس از سرنگونی بشار اسد، اين کشور به کجا خواهد رفت؟ ضمن اينکه نبايد فراموش کرد که تفاوت بسيار زيادی از نظر جغرافيايی بين ليبی و سوريه وجود دارد.
هر اتفاقی که در سوريه رخ دهد، بلافاصله در لبنان، عراق و اسرائيل تاثيرگذار خواهد بود. بنابر اين دنيای غرب برای عکس العمل واقعی و شديد در اين کشور نيازمند محاسبه بسياری است.»
گفته می شود که اسرائيل تا کنون تمايلی به سقوط رژيم سوريه نداشته است. آيا چرخشی در اين سياست ديده می شود؟
امير طاهری: اسرائيل تا چند ماه پيش عقيده داشت که بهتر است رژيم اسد باقی بماند. چرا که خط آتش بس بين بلندی های جولان مابين اسرائيل و سوريه تنها مرز اسرئيل است که همواره آرام بوده و از سوريه حتی يک تير هرگز به سوی اسرائيل شليک نشده است. بنابر اين اسرائيلی ها بر اين باورند که بهترين رژيم برای سوريه يک رژيم استبدادی است که مردم اش را سرکوب کند ولی در عين حال هم جرات آغاز جنگ با اسرائيل را نداشته باشد.
ولی اکنون اسرائيلی ها هم فهميده اند که سياست های دنيای عرب تغيير کرده و به هيچ وجه اين تصور که می شود امنيت اسرائيل را به ادامه استبداد و سرکوب مردم در کشورهای عرب متکی دانست، استراتژی درستی نيست.»
برخی بر اين باورند که اتحاديه عرب با بيانيه خويش، اکنون چراغ سبزی به مداخله جهانی در سوريه نشان داده است. آيا چنين است؟
علی صدرزاده، کارشناس جهان عرب در اين مورد می گويد: اگر شما هم اتفاقات ليبی را به خاطر داشته باشيد، صدور اعلاميه توسط اتحاديه عرب به آقای قذافی، آغازگر يک حرکت بين المللی عليه ليبی شد.
اتحاديه عرب اگر موفق بشود که نيروهای مخالف آقای بشار اسد را با همديگر متحد کند که خودشان از درون، راه حلی برای حل معضل سوريه پيدا کنند، برای جامعه عرب خيلی بهتر است تا اين که کار به شورای امنيت سازمان ملل کشيده شود.
گر چه در عين حال صدور اين قطعنامه چراغ سبزی برای دنيای غرب است، ولی در اين که آيا موافق اين باشند که غرب همان عمليات نظامی را که در ليبی انجام داد، در سوريه هم انجام دهد، شک دارم.»
آيا در صورت ورود جامعه جهانی به وقايع سوريه، الگوی ليبی – يعنی حملات هوايی برای پشتيبانی از غير نظاميان – در اينجا نيز موفق خواهد بود؟
امير طاهری، تحليلگر سياسی: در مورد سوريه کمی اوضاع پيچيده تر است. به چند دليل. نخست اينکه ناوگان روسيه در بندر سوريه پايگاه دارد و همچنين اسرائيل نزديک آب های سوريه است. حزب الله هزاران موشک دارد که از ايران گرفته است و ممکن است اينها را بر سر اسرائيل بباراند.
ممکن است در اين ميان اردن به خطر بيافتد. يعنی اوضاع با ليبی فرق دارد. ليبی نمی توانست کشورهای همسايه اش را مورد تعدی قرار دهد يا به مخاطره بياندازد ولی اين مسئله در مورد سوريه صدق نمی کند.
شبکه تروريستی وسيعی که در اختيار سوريه و متحد اصلی اش يعنی جمهوری اسلامی قرار دارد، در اختيار ليبی نبود. بدون شک در اين ميان لازم است که حمايت روسيه هم جلب شود.»
آنچه که در وضعيت فعلی سوريه، به رغم مواضع تند اعراب، مشهود است، کوتاه نيامدن نظام سوريه در برخورد با مخالفان داخلی از يک سو و کاغذپاره خواندن بيانيه اتحاديه عرب از سوی ديگر است. سير وقايع سوريه به کدام سو است؟ آيا رژيم اسد با سياست «النصر بالرعب» خواهد توانست کار جنبش را يکسره کند؟
علی صدرزاده، تحليلگر مسائل خاورميانه: وضعيت فعلا به بن بست انجاميده است. از يک طرف همه مردم مخالف اند و ما انتظار اينکه اين تظاهرات و کشتار به پايان برسد را نخواهيم داشت، و اگر اين وضع بيش از اين ادامه يابد، خطر اينکه سوريه وارد يک جنگ داخلی شود بسيار خواهد بود. اين را هم ديپلمات های غربی که ساکن سوريه هستند و هم برخی از منابع عربی تاکيد می کنند.
همان طور که گفتم يکی از دلايلی که اين قطعنامه صادر شد، ترس دنيای عرب از کشيده شدن سوريه به ورطه يک جنگ داخلی بی پايان بود.»