ناتوانی ايالات متحده آمريکا و ايران در ايجاد گفتوگويی معنادار در طول بيش از ثلث قرن گذشته مانعی جدی بر سر راه ثبات در خاورميانه بوده است. جنگ سردی که طی ساليان به صورت مداوم در ميان اين دو کشور در جريان بوده، تمامی مشکلات موجود را شدت بخشيده و جَوی از خصومت و ستيزه را در منطقه دامن زده است. شرايطی که با کمترين تحريک يا لغزشی امکان تبديل شدن به يک رويارويی مسلحانه تمام عيار را داشته است.
گشايش کنونی بهترين فرصتی است که در طول تمامی سی و چهار سال گذشته برای حل و فصل موارد اساسی اين مناقشه به وجود آمده است، هر چند که کماکان تا رسيدن به راه حلی جامع راه درازی در پيش است.
واقعيت آن است که «تهديد» هستهای ايران فراتر از واقعيت و بيش از حد و اندازه بزرگنمايی شده است. و دقيقاً به همين دليل است که [تحولات اخير] بايد نقطه آغازين حصول توافقی برای حل مسائل اساسی ميان طرفين باشد.
برای اعتمادسازی در راستای انجام گفتوگويی منطقی درباره ديگر مسائل موجود، بايستی نشان داد که قابليت کنترل شوندگی برنامه هستهای ايران با سطحی از ريسکپذيری نازل تا نزديک به صفر قابل حصول است. جريانها و افراد بدبين و مخالفين سرسخت از سرگيری روابط ايالات متحده و ايران- در هر دو کشور- يا بايد متقاعد شوند و يا از طريق ارائه مدارک متقن و غير قابل ترديد از پيشرفت محسوس در مسئله هستهای، تلاشهایشان خنثی شود.
کاهش دشمنی ميان ايالات متحده و ايران میتواند به طور بالقوه تاثيری سازنده بر تمامی مسائل اساسی منطقه بگذارد. نخستين و واضحترين اين مسائل، سوريه است. ايران، به دليل تجربه خاصاش در تاريخ معاصر، با مالکيت يا استفاده از سلاحهای شيميايی در هر نقطهای از جهان مخالف است.
ایران به عنوان يکی از همپيمانان دولت بشار اسد در جايگاهی است که میتواند، به همراه روسيه، دولت سوريه را در مسير همکاری با سازمان منع جنگافزارهای شيميايی، و امحای جنگافزارها و تاسيسات شيميايی آن کشور، قرار دهد.
ايران، به دلايل خاص خودش، مايل است شاهد جابجايی آرام قدرت در سوريه باشد، انتقالی آرام و منظم که از هم گسيختگی و چيرگی عناصر تندروی سُنی در آن جايی نداشته باشد. بدين ترتيب و از اين ديدگاه نيز ايالات متحده و ايران خود را در يک جبهه واحد میبينند، هر چند که اصول بنيادی آنها متفاوت از يکديگر است.
از ديگر منافع مشترک ايالات متحده و ايران، کنترل قاچاق مواد مخدر، وجود دولتهايی با ثبات در افغانستان و عراق، و تغيير ماهيت ايران به يک بازيگر سازنده در جامعه بينالمللی و در منطقه است.
از زاویه راهبردی نيز، «چرخش» آمريکا به سوی آسيا تقريباً به طور کامل تحت تاثير توان ايالات متحده در آوردن فشار بر ايران و بازدارندگی اين کشور بوده است. بعد از پايان جنگ عراق، و در حالی که جنگ افغانستان به پايان خود میرسد، حضور عظيم نظامی آمريکا در خليج فارس تا حد زيادی يکسره به دليل نگرانی از بابت ايران توجيه میشود. حتی مناقشه اعراب-اسرائيل هم از تاثير مداخلات کلامی ايران و پشتيبانی اين کشور از مخالفان تندروی عرب در امان نيست.
بسياری از مشکلات ياد شده اما، در ماهيت و اساس خود، مسئلهای «ايرانی» به شمار نمیآيند، و گرم شدن روابط ايالات متحده و ايران [هم] لزوماً به حل آنها نخواهد انجاميد.
با وجود این، رابطهای تجاریتر ميان اين دو قدرت متخاصم (آمريکا و ايران) به گشايش مسیرهايی برای حل مجموعهای از مشکلات منطقهای خواهد انجاميد که هم اينک لاينحل به نظر میرسند.
--------------------------------------------------------------------------------------------------
*گری سیک عضو پیشین شورای امنیت ملی آمریکا در دوران ریاست جمهوری جرالد فورد، جیمی کارتر و رونالد ریگان است. آقای سیک تحلیلگر مسائل خاورمیانه است، دو کتاب در موضوع ایران به رشته تحریر در آورده است و این مقاله را به طور اختصاصی برای «رادیو فردا» نوشته است.
گشايش کنونی بهترين فرصتی است که در طول تمامی سی و چهار سال گذشته برای حل و فصل موارد اساسی اين مناقشه به وجود آمده است، هر چند که کماکان تا رسيدن به راه حلی جامع راه درازی در پيش است.
واقعيت آن است که «تهديد» هستهای ايران فراتر از واقعيت و بيش از حد و اندازه بزرگنمايی شده است. و دقيقاً به همين دليل است که [تحولات اخير] بايد نقطه آغازين حصول توافقی برای حل مسائل اساسی ميان طرفين باشد.
برای اعتمادسازی در راستای انجام گفتوگويی منطقی درباره ديگر مسائل موجود، بايستی نشان داد که قابليت کنترل شوندگی برنامه هستهای ايران با سطحی از ريسکپذيری نازل تا نزديک به صفر قابل حصول است. جريانها و افراد بدبين و مخالفين سرسخت از سرگيری روابط ايالات متحده و ايران- در هر دو کشور- يا بايد متقاعد شوند و يا از طريق ارائه مدارک متقن و غير قابل ترديد از پيشرفت محسوس در مسئله هستهای، تلاشهایشان خنثی شود.
کاهش دشمنی ميان ايالات متحده و ايران میتواند به طور بالقوه تاثيری سازنده بر تمامی مسائل اساسی منطقه بگذارد. نخستين و واضحترين اين مسائل، سوريه است. ايران، به دليل تجربه خاصاش در تاريخ معاصر، با مالکيت يا استفاده از سلاحهای شيميايی در هر نقطهای از جهان مخالف است.
ایران به عنوان يکی از همپيمانان دولت بشار اسد در جايگاهی است که میتواند، به همراه روسيه، دولت سوريه را در مسير همکاری با سازمان منع جنگافزارهای شيميايی، و امحای جنگافزارها و تاسيسات شيميايی آن کشور، قرار دهد.
ايران، به دلايل خاص خودش، مايل است شاهد جابجايی آرام قدرت در سوريه باشد، انتقالی آرام و منظم که از هم گسيختگی و چيرگی عناصر تندروی سُنی در آن جايی نداشته باشد. بدين ترتيب و از اين ديدگاه نيز ايالات متحده و ايران خود را در يک جبهه واحد میبينند، هر چند که اصول بنيادی آنها متفاوت از يکديگر است.
از ديگر منافع مشترک ايالات متحده و ايران، کنترل قاچاق مواد مخدر، وجود دولتهايی با ثبات در افغانستان و عراق، و تغيير ماهيت ايران به يک بازيگر سازنده در جامعه بينالمللی و در منطقه است.
از زاویه راهبردی نيز، «چرخش» آمريکا به سوی آسيا تقريباً به طور کامل تحت تاثير توان ايالات متحده در آوردن فشار بر ايران و بازدارندگی اين کشور بوده است. بعد از پايان جنگ عراق، و در حالی که جنگ افغانستان به پايان خود میرسد، حضور عظيم نظامی آمريکا در خليج فارس تا حد زيادی يکسره به دليل نگرانی از بابت ايران توجيه میشود. حتی مناقشه اعراب-اسرائيل هم از تاثير مداخلات کلامی ايران و پشتيبانی اين کشور از مخالفان تندروی عرب در امان نيست.
بسياری از مشکلات ياد شده اما، در ماهيت و اساس خود، مسئلهای «ايرانی» به شمار نمیآيند، و گرم شدن روابط ايالات متحده و ايران [هم] لزوماً به حل آنها نخواهد انجاميد.
با وجود این، رابطهای تجاریتر ميان اين دو قدرت متخاصم (آمريکا و ايران) به گشايش مسیرهايی برای حل مجموعهای از مشکلات منطقهای خواهد انجاميد که هم اينک لاينحل به نظر میرسند.
--------------------------------------------------------------------------------------------------
*گری سیک عضو پیشین شورای امنیت ملی آمریکا در دوران ریاست جمهوری جرالد فورد، جیمی کارتر و رونالد ریگان است. آقای سیک تحلیلگر مسائل خاورمیانه است، دو کتاب در موضوع ایران به رشته تحریر در آورده است و این مقاله را به طور اختصاصی برای «رادیو فردا» نوشته است.