برت استفنز در تحليلی که در روزنامه «وال استريت ژورنال» منتشر شده است در مورد مذاکرات هسته ای و مناسبات آمريکا با ايران طی سه دهه گذشته می نويسد: «رژيم ايران همواره با غرب مثل کوسه ای که نرم تنان را می بلعد رفتار کرده است. در سه دهه گذشته ايران با آمريکا مثل دشمن رفتار کرده و تا زمانی که ما اين رفتار را تلافی نکنيم، فريب خواهيم خورد.»
جمهوری اسلامی ايران همواره تاکيد کرده که غنی سازی اورانيوم حق آن کشور است. در برابر فشارهای بين المللی و تحريم ها عقب نشينی نکرده و برنامه های هسته ای خود را توسعه داده و در مقابل غرب را مجبور کرده که عقب نشينی کند و يا امتياز بيشتری بدهد. ولی نکته مهم در اين است که ادعاهای رژيم ايران در مورد صلح آميز بودن برنامه های هسته ای آن کشور دروغ است.
درست چند روز پيش از آغاز دور اخير مذاکرات در بغداد، رييس آژانس بين المللی انرژی اتمی که به تهران سفر کرده بود اعلام کرد که به زودی دو طرف در مورد بازرسی مراکز و تاسيسات هسته ای حساس ايران به توافق خواهند رسيد. گفته می شد که فشار اقتصادی ناشی از تحريم ها و تهديدهای نظامی اسرائيل حکومت ايران را مجبور کرده که در مواضع خود نرمش نشان دهد.
برخی از تحليلگران مدعی شدند که پس از سال ها و دهه ها بن بست در مناسبات غرب و به خصوص آمريکا با ايران، مذاکرات بغداد می تواند دريچه ای از اميد را بگشايد. حتی از قول «دنيس راس» ديپلمات ارشد آمريکايی که در گذشته مذاکرات مهمی را در منطقه خاورميانه هدايت کرده است، نقل می شد که «حکومت ايران در شرايط فعلی به غير از در پيش گرفتن مذاکره و ديپلماسی راه ديگری ندارد.»
برت استفنز در ادامه تحليل خود در روزنامه وال استريت ژورنال می افزايد: شايد «دنيس راس» يک زمانی متوجه اين حقيقت شود هر باری که با رژيم حافظ اسد، ياسرعرفات و يا حکومت ايران مذاکره کرده ارزيابی او از موفقيت و نتيجه مذاکرات غلط بوده است.
در مذاکرات اخير نيز ايران با تعطيل کردن مراکز هسته ای خود نظير تاسيسات فردو و يا انتقال ذخاير اورانيوم غنی شده خود به خارج مخالفت کرده و حتی اعلام کرد که درست بر خلاف شروط جامعه بين المللی اقداماتی نظير نصب سانتريفوژهای بيشتر در فردو، افزايش ميزان غلظت غنی سازی اورانيوم و ممانعت از بازرسی مراکز هسته ای و نظامی حساس توسط بازرسان آژانس بين المللی انرژی اتمی را به اجرا خواهد گذاشت.
در مقابل غرب با انجام دور ديگری از مذاکرات و اين بار در شهر مسکو موافقت کرده و به اين ترتيب به ايران زمان بيشتری داده است. زمان بيشتر دقيقا همان چيزی است که ايران در اين مذاکرات در پی بدست آوردن آن است.
برت استفنز يادآوری می کند: اين اولين باری نيست که غرب با هيجان و اشتياق فراوان به حل ديپلماتيک اين بحران اميد بسته بود. در ماه اکتبر سال ۲۰۰۹ قبل از برگزاری دور قبل مذاکرات هسته ای نيز بسياری از رسانه ها و تحليلگران غربی از اميد به حل اين بحران سخن می گفتند.
در سال های قبل يعنی مذاکرات اروپا و ايران بين سال ۲۰۰۳ تا ۲۰۰۶ نيز هر بار دور ديگری از گفت و گوها آغاز می شد ديپلمات های غربی و مقام های اتحاديه اروپا که هدايت مذاکرات را برعهده داشتند با خوش بينی نسبت به موفقيت ديپلماسی اظهار نظر می کردند.
در تمام اين سال ها همين الگو تکرار شده است. هر بار غرب با خوش بينی به دور ديگری از مذاکرات رفته، پاسخ منفی دريافت کرده ولی باز هم بر سر دور ديگری از گفتگو توافق کرده است. اما حکومت ايران در اين روند که تقريبا ۱۰ سال است ادامه دارد فقط يک هدف را دنبال می کرده و آن خريدن زمان بيشتر بوده است.
نويسنده در پايان نتيجه می گيرد که احتمالا تحليل مقامات ايران اين است که دولت باراک اوباما نيز به دلايل گوناگون و از جمله دوره کارزار انتخاباتی و برگزاری انتخابات رياست جمهوری در آمريکا، ترجيح می دهد که اين مذاکرات را حداقل تا ماه نوامبر کش بدهد. بايد گفت که تحليل ايرانی ها درست است.
در عين حال ايرانی ها در مورد حمله احتمالی اسرائيل به نوعی قمار می کنند. ارزيابی آنها اين است که حمله نظامی اسرائيل بسيار پرهزينه، بدون طرفدار و احتمالا بی نتيجه خواهد بود و باعث خواهد شد که اسرائيل به عنوان کشور متجاوز شناخته شده و بخش زيادی از توانايی نظامی خود را هزينه کند.
پذيرش خطر ناشی از حمله نظامی اسرائيل قماری است که در شرايط کنونی برای حکومت ايران پذيرش آن منطقی به نظر می رسد.
اما سئوال بزرگتر اين است که چرا هنوزهم دولت آمريکا واقعا فکر می کند که زمينه دستيابی به يک نوع توافق مهم با رهبران ايران وجود دارد و تا رسيدن به يک چنين توافقی راه طولانی در پيش نيست.
روابط ايران با غرب نشان داده که برای رهبران جمهوری اسلامی مبارزه با آمريکا يک راهکار استراتژيک و دائمی است. آنها امتيازهايی را که آمريکا می دهد به عنوان نقطه ضعف ما تلقی می کنند و عمل گرايی ما را نشانه فساد می دانند. شايد رهبران ايران در قضاوت خود چندان هم اشتباه نمی کنند.
جمهوری اسلامی ايران همواره تاکيد کرده که غنی سازی اورانيوم حق آن کشور است. در برابر فشارهای بين المللی و تحريم ها عقب نشينی نکرده و برنامه های هسته ای خود را توسعه داده و در مقابل غرب را مجبور کرده که عقب نشينی کند و يا امتياز بيشتری بدهد. ولی نکته مهم در اين است که ادعاهای رژيم ايران در مورد صلح آميز بودن برنامه های هسته ای آن کشور دروغ است.
درست چند روز پيش از آغاز دور اخير مذاکرات در بغداد، رييس آژانس بين المللی انرژی اتمی که به تهران سفر کرده بود اعلام کرد که به زودی دو طرف در مورد بازرسی مراکز و تاسيسات هسته ای حساس ايران به توافق خواهند رسيد. گفته می شد که فشار اقتصادی ناشی از تحريم ها و تهديدهای نظامی اسرائيل حکومت ايران را مجبور کرده که در مواضع خود نرمش نشان دهد.
برخی از تحليلگران مدعی شدند که پس از سال ها و دهه ها بن بست در مناسبات غرب و به خصوص آمريکا با ايران، مذاکرات بغداد می تواند دريچه ای از اميد را بگشايد. حتی از قول «دنيس راس» ديپلمات ارشد آمريکايی که در گذشته مذاکرات مهمی را در منطقه خاورميانه هدايت کرده است، نقل می شد که «حکومت ايران در شرايط فعلی به غير از در پيش گرفتن مذاکره و ديپلماسی راه ديگری ندارد.»
برت استفنز در ادامه تحليل خود در روزنامه وال استريت ژورنال می افزايد: شايد «دنيس راس» يک زمانی متوجه اين حقيقت شود هر باری که با رژيم حافظ اسد، ياسرعرفات و يا حکومت ايران مذاکره کرده ارزيابی او از موفقيت و نتيجه مذاکرات غلط بوده است.
در مذاکرات اخير نيز ايران با تعطيل کردن مراکز هسته ای خود نظير تاسيسات فردو و يا انتقال ذخاير اورانيوم غنی شده خود به خارج مخالفت کرده و حتی اعلام کرد که درست بر خلاف شروط جامعه بين المللی اقداماتی نظير نصب سانتريفوژهای بيشتر در فردو، افزايش ميزان غلظت غنی سازی اورانيوم و ممانعت از بازرسی مراکز هسته ای و نظامی حساس توسط بازرسان آژانس بين المللی انرژی اتمی را به اجرا خواهد گذاشت.
در مقابل غرب با انجام دور ديگری از مذاکرات و اين بار در شهر مسکو موافقت کرده و به اين ترتيب به ايران زمان بيشتری داده است. زمان بيشتر دقيقا همان چيزی است که ايران در اين مذاکرات در پی بدست آوردن آن است.
برت استفنز يادآوری می کند: اين اولين باری نيست که غرب با هيجان و اشتياق فراوان به حل ديپلماتيک اين بحران اميد بسته بود. در ماه اکتبر سال ۲۰۰۹ قبل از برگزاری دور قبل مذاکرات هسته ای نيز بسياری از رسانه ها و تحليلگران غربی از اميد به حل اين بحران سخن می گفتند.
در سال های قبل يعنی مذاکرات اروپا و ايران بين سال ۲۰۰۳ تا ۲۰۰۶ نيز هر بار دور ديگری از گفت و گوها آغاز می شد ديپلمات های غربی و مقام های اتحاديه اروپا که هدايت مذاکرات را برعهده داشتند با خوش بينی نسبت به موفقيت ديپلماسی اظهار نظر می کردند.
در تمام اين سال ها همين الگو تکرار شده است. هر بار غرب با خوش بينی به دور ديگری از مذاکرات رفته، پاسخ منفی دريافت کرده ولی باز هم بر سر دور ديگری از گفتگو توافق کرده است. اما حکومت ايران در اين روند که تقريبا ۱۰ سال است ادامه دارد فقط يک هدف را دنبال می کرده و آن خريدن زمان بيشتر بوده است.
نويسنده در پايان نتيجه می گيرد که احتمالا تحليل مقامات ايران اين است که دولت باراک اوباما نيز به دلايل گوناگون و از جمله دوره کارزار انتخاباتی و برگزاری انتخابات رياست جمهوری در آمريکا، ترجيح می دهد که اين مذاکرات را حداقل تا ماه نوامبر کش بدهد. بايد گفت که تحليل ايرانی ها درست است.
در عين حال ايرانی ها در مورد حمله احتمالی اسرائيل به نوعی قمار می کنند. ارزيابی آنها اين است که حمله نظامی اسرائيل بسيار پرهزينه، بدون طرفدار و احتمالا بی نتيجه خواهد بود و باعث خواهد شد که اسرائيل به عنوان کشور متجاوز شناخته شده و بخش زيادی از توانايی نظامی خود را هزينه کند.
پذيرش خطر ناشی از حمله نظامی اسرائيل قماری است که در شرايط کنونی برای حکومت ايران پذيرش آن منطقی به نظر می رسد.
اما سئوال بزرگتر اين است که چرا هنوزهم دولت آمريکا واقعا فکر می کند که زمينه دستيابی به يک نوع توافق مهم با رهبران ايران وجود دارد و تا رسيدن به يک چنين توافقی راه طولانی در پيش نيست.
روابط ايران با غرب نشان داده که برای رهبران جمهوری اسلامی مبارزه با آمريکا يک راهکار استراتژيک و دائمی است. آنها امتيازهايی را که آمريکا می دهد به عنوان نقطه ضعف ما تلقی می کنند و عمل گرايی ما را نشانه فساد می دانند. شايد رهبران ايران در قضاوت خود چندان هم اشتباه نمی کنند.