لینک‌های قابلیت دسترسی

خبر فوری
جمعه ۲ آذر ۱۴۰۳ تهران ۱۴:۵۷

کردهای عراق؛ مروری بر یک قرن تلاش برای استقلال


همه‌پرسی جنجال‌برانگیز استقلال اقلیم کردستان عراق در سوم مهرماه امسال، تازه‌ترین گام در راهی است که کردها از گذشته‌ای دور تا به امروز پیموده‌اند. در این گزارش به بازخوانی تلاش‌های یکصدسال اخیر کردهای عراق برای رسیدن به استقلال پرداخته‌ایم

مروری بر یکصد سال تلاش کردهای عراق برای استقلال
please wait

No media source currently available

0:00 0:38:04 0:00
لینک مستقیم

جنگ هویت

نمی‌توان گفت همه چیز از جنگ جهانی اول شروع شد. پیش از آن هم کردها برای تعریف هویتی مستقل جنگیده بودند. در قرن نوزدهم و در دوران امپراطوری عثمانی، کردها شش بار قیام کرده بودند. قیام کردها در دل امپراطوری عثمانی از آن جا آغاز شد که یک جریان فکری تصمیم گرفت به جای دین اسلام، هویت ملی ترک‌ها را به عنوان بنیان اصلی امپراطوری عثمانی تعریف کند.

تورج اتابکی، استاد تاریخ اجتماعی خاورمیانه و آسیای مرکزی در دانشگاه لایدن هلند می‌گوید:

«در نیمه دوم قرن نوزدهم، رَپ رَپه نوعی ملی‌گرایی ترک در سرزمین عثمانی به گوش می‌رسد که البته این واکنشی است به ملی‌گرایی اسلاویک، ملی‌گرایی یونانی و از این دست. و روشنفکرانی که ترک‌تبار بودند و از امپراطوری روسیه مهاجرت کرده بودند به امپراطوری عثمانی، پیشگام تدوین و تدقیق این ملی‌گرایی ترک شدند.
از جمله وقتی به اوایل قرن بیستم می‌آییم، یوسف آکچورای یا آکچورال یوسف، که یکی از روشنفکران مدعی هویت‌خواهی ترک هست و از امپراطوری روسیه مهاجرت کرده، کتابی می‌نویسد درباره سه نحله از سیاست، که در آن جا سه گزینه پان‌اسلامیسم، پان‌ترکیسم و پان‌عثمانیسم را مطرح می‌کند و می‌گوید در حال حاضر به خاطر این تحولاتی که در جهان در آغاز قرن بیستم وجود دارد، گزینه‌ای که ما باید به جِد به آن بیندیشیم در برابر جنبش‌های جداسری بالکان، که تمامیت عثمانی را در حقیقت تهدید می‌کند، و همین طور جنبش‌هایی که در جهان اسلام وجود دارد، آن بخشی که زیر سلطه امپراطوری عثمانی است، دو گزینه پان‌اسلامیسم و پان‌عثمانیسم نمی‌تواند جواب بدهد و بنابراین باید رفت به سوی پان‌ترکیسم.
وقتی ما می‌رسیم به آغاز جنگ جهانی اول، و بعد در سال ۱۹۱۶، ما شورش عرب‌ها با دخالت و رهبری چهره مشهور، لورنس عربستان را داریم، یکی از افسران انگلیسی که در حقیقت این شورش را سازماندهی می‌کند، تکیه دولت عثمانی به پان‌ترکیسم بیشتر و بیشتر می‌شود. همین جا هم ما می‌بینیم که کردها هم با این که مسلمان هستند و جزو امت به حساب می‌آیند، رفته رفته خواسته‌های خودشان را علیه حکومت عثمانی مطرح می‌کنند؛ نخستین روزنامه‌هایشان در می‌آید، که در قاهره اتفاقاً چاپ می‌شود، نه در کردستان، و به زبان کردی چاپ می‌شود؛ این نخستین روزنامه کردهاست که در می‌آید بیرون و از کردیت برای اولین بار صحبت می‌شود. اما اینها همه در چهارچوب امپراطوری عثمانی است...»

به این ترتیب شورش کردها آغاز می‌شود. شورش‌هایی که اسماعیل بازیار، استاد تاریخ دانشگاه کویه در اقلیم کردستان عراق، امیرنشین‌های کرد را پرچم‌دار آن می‌داند:

«اولین جنبش مهم کُرد در قرن نوزدهم، در سال ۱۸۰۶، به رهبری عبدالرحمن پاشا صورت گرفت. این قیام‌ها شش تا بودند. از ۱۸۰۳ شروع می‌شود. آن موقع امیرنشین‌های کرد بودند. این امیرنشین‌ها در منطقه خودشان حکمفرما بودند. از یک استقلال نسبی برخوردار بودند. این استقلال آنها که در منطقه خودشان بود، معمولاً مورد تهدید قرار می‌گرفت از طرف حکومت مرکزی، به ویژه از سال ۱۸۳۰ به این طرف، که دولت عثمانی تصمیم گرفت، بعد از آن که آن موضوع رفرم آمد، در دولت عثمانی به آن می‌گویند تنظیمات، یعنی خواستند تقلید کنند از فرهنگ اروپایی؛ خب آن موضوع تنظیمات و اصلاحات و رفرم‌ها را پیش کشیدند. یکی از مفاد این رفرم‌ها یا تنظیمات این بود که دولت مرکزی باید متمرکز باشد. خب استقلال این امیرنشین‌ها در خطر می‌افتاد دیگر، وقتی که دولت بر مرکزیت، بر سانترالیسم تکیه می‌کند، تأکید می‌کند، خب معنی‌اش این است که این امیرنشین‌های کرد که خودشان نسبتاً یک استقلالی داشته‌اند در منطقه خودشان، این استقلالشان خب در خطر می‌افتاد. به خاطر همین است دیگر که این شورش‌ها روی می‌دهد.»

اما جنگ جهانی اول نقطه بدون بازگشتی بود و سرنوشت کردها را به سوی مسیری هدایت کرد که از آن زمان تا کنون برای تغییرش تلاش می‌کنند.

امپراطوری عثمانی در سال ۱۹۱۶ فروپاشید. دو کشور بریتانیا و فرانسه بر اساس پیمان مخفی سایکس پیکو نقشۀ خاورمیانه را تغییر دادند و امپراطوری عثمانی را به کشورهایی تجزیه کردند که پیش از آن با نام‌های کنونی روی نقشه جغرافیا وجود نداشت؛ مانند ترکیه، سوریه، لبنان و فلسطین. اما درباره عراق، تا سال ۱۹۲۱ کشوری با این نام وجود نداشت.

پشت قرارداد سایکس پیکو چهره‌های پنهان و پیدایی وجود داشتند. یکی از اثرگذارترین چهره‌ها که کمتر نامی از او شنیده می‌شود زنی بریتانیایی است به نام گرترود بِل. مجید تفرشی پژوهشگر تاریخ در لندن:

«در مسئله ترسیم نقشه عراق جدید، سه نفر دخیل بودند که این سه نفر به ترتیب تأثیرگذاری خانم گرترود بل است، یک باستان‌شناس و سیاح بریتانیایی است که دیپلمات می‌شود بعداً و بعداً به دستگاه امنتیتی-جاسوسی بریتانیا در جنگ جهانی اول می‌پیوندد و مستقیماً نظرات و دیدگاه‌های او، آنقدر تأثیر می‌گذارد در ترسیم عراق نوین، که الان در تاریخ به او «مادر عراق» یا به قول عرب‌ها «ام العراق» گفته می‌شود.
دو تا از اقدامات او، تأثیرگذاری دارد بر سرنوشت عراق در قرن بیستم: اول این که به هیچ وجه اکثریت را به شیعه تحت رهبری علمای شیعه در عراق واگذار نکند و اقیلت سنی همیشه در آن جا حکومت کند؛ دوم اینکه به هیچ وجه حکومت مستقل کرد تأسیس نشود. علت اولی‌اش این بود که معتقد بود شیعیان اگر حکومت کنند آن جا کانون درگیری بین عراق شیعه و همسایگان سنی عربش می‌شود، و دوم اینکه دولت کرد عراق اگر تشکیل بشود، هم به خاطر اختلافات خود کردها و هم به خاطر دشمنی‌های ترکیه و ایران، این کشور نه تنها ادامه نخواهد یافت، بلکه به منافع بریتانیا و به منافع همسایگان لطمه می‌زند و کانون یک جنگ داخلی دائمی خواهد شد.
او معتقد بود که تشکیل یک دولت کرد منجر [به آن] خواهد شد که حکومت نامعلوم نامشخصی از عناصری که لزوماً نه تنها تحت کنترل بریتانیا نیستند، بلکه حتی حرکاتشان قابل پیش‌بینی هم نیست، تشکیل خواهد شد. ولی یک دلیل دیگر هم وجود داشت و آن این که خانم گرترود بل به طور سنتی ارتباطات وسیع و گسترده‌ای با شیوخ و سران طوایف عرب سنی در عراق داشت. یعنی آن ارتباطی که او با اینها داشت، به هیچ وجه با کردها و شیعیان قابل قیاس نبود و طبعاً به دلیل تخصصش و علایق شخصی‌اش سعی کرد بیشترین امتیازات را به اقلیت سنی در عراق بدهد و اشراف آنها را حاکم کند و طبیعتاً ولایت موصل هم که همیشه جزو مناطقی بود که چه در دوران ابرانیتیوس و چه در دوران قیمومیت بریتانیا مورد توجه و مورد مطالبه اشراف و شیوخ طبقه نخبه و حاکم سنی عراق بود، و در این مورد هم در واقع به نوعی می‌شود گفت خانم گرترود بل به سمت آنها غش کرده، سهم‌خواهی آنها را پاسخ داد و به خواسته کردها و شیعیان بی‌توجهی کرد.»

نخستین خیزش اصلی، ۹۸ سال پیش

منطقه‌ای که بعدها و در سال ۱۹۲۱ به عنوان کشور عراق نامگذاری شد، در ابتدای اجرای پیمان سایکس پیکو، مرکب از دو ولایت بغداد و بصره بود. ولایت موصل که کردها در آن ساکن بودند مورد مناقشه بود. بریتانیا تلاش می‌کرد آن را به عراق ضمیمه کند و ترکیه آن را از آن خود می‌دانست. ولایت موصل، شامل استان‌های اربیل، سلیمانیه، کرکوک، و موصل بود. اسماعیل بازیار، استاد تاریخ دانشگاه کویه در اقلیم کردستان عراق از ریشه‌های دعوا بر سر ولایت موصل می‌گوید:

«عراق که در سال ۱۹۲۰ درست می‌شود، تا ۱۹۲۵ کردستان به عراق منضم نمی‌شود چون همین طور بلاتکلیف است، پا در هواست، چون ترکیه ادعایش را داشت. در سال ۱۹۱۸ امپراطوری عثمانی تسلیم نیروهای متحدین شد. یک قرارداد آتش‌بس امضا کرد. در تاریخ به آن می‌گویند؛ آتش‌بس مُدرُس. مُدرُس یک جزیره‌ای، یک بندری است در یونان.
طبق این قرارداد گفتند از این روز، سه اکتبر ۱۹۱۸ نیروهای بریتانیا تا هرکجا پیشروی کردند در هر کجا هستند، همان جا بمانند. تعرض نکنند. پیشروی نکنند. چون آن روز آتش‌بس اعلام شده بود. دیگر امپراطوری عثمانی تسلیم شد. هنوز نیروهای بریتانیایی به موصل نرسیده بودند که آتش‌بس مُدرُس امضا شد. و آنها می‌دانستند موصل نفت دارد. برای همین خیلی سریع خودشان را به موصل رساندند. بعداً ترک‌ها می‌گفتند شما بعد از قرارداد مُدرُس، موصل را تصرف کردید. طبق پیمان سایس پیکو، این منطقه اول به فرانسه سپرده شده بود ولی بعداً انگلیسی‌ها این را در لبنان با بندرهای صور و صیدا تعویض کردند، چون می دانستند در موصل نفت هست.»

سال ۱۹۱۹ شیخ محمود بَرزَنجی، از رؤسای عشایر کرد و اهل سلیماینه با آغاز قیامی گسترده، خواهان ایجاد دولت مستقل کردها در ولایت موصل شد.

در آن زمان دولت بریتانیا قیام برزنجی را سرکوب کرد. برزنجی هم زخمی و اسیر شد. دادگاه نظامی ارتش بریتانیا ابتدا او را به اقدام مسلحانه علیه بریتانیا و کشتار نیروهایشان به اعدام محکوم کرد، اما حکم اعدام به ۱۰ سال تبعید به هند تبدیل شد. برزنجی دادگاه را فاقد مشروعیت خواند.

همه‌پرسی ۱۹۲۵

سال ۱۹۲۱ دولت عراق با مرکزیت بغداد تشکیل شد. اما ولایت موصل که کردها در آن زندگی می‌کردند تا سال ۱۹۲۵ همچنان به عراق نپیوسته بود. چرا که ترکیه نیز مدعی بود ولایت موصل باید در داخل مرزهای ترکیه تعریف شود. اما بالاخره کشور عراق تشکیل شد. اسماعیل بازیار، استاد تاریخ در اقلیم کردستان عراق:

«عراق که در سال ۱۹۲۰ تشکیل شد، خاک هم وام گرفتند، یعنی از کردها وام گرفتند. یعنی این سرزمین هم به وام گرفته شد. برای اینکه خب کردستان هیچ ربطی به عرب‌ها نداشت. عرب‌ها در سرزمین خودشان بودند دیگر. این عراق عربی که درست شد، کردستان را، خاکشان را وام گرفتند؛ بعداً رهبرشان را هم وام گرفتند، از سعودی آوردند. رهبری که برای عراق آوردند، ملک فیصل بوده که او را هم به وام گرفتند، از سعودی آوردند، از خاندان هاشمی بود. او را از سوریه بیرون کرده بودند، دو سال بود سوریه بود، آنجا تظاهرات شد و او را نخواستند و اینها، او را که از سوریه بیرون رانده بودند، آوردند عراق، پادشاه عراق شد.»

سال ۱۹۲۵ جامعه ملل یک همه‌پرسی برگزار کرد. آنچه با عنوان همه‌پرسی در شهر سلیمانیه برگزار شد اگرچه همه کردها را شامل نمی‌شد و تنها شیوخ و رؤسای شناخته شده قبایل را مورد پرسش قرار می‌داد اما در اسناد تاریخی مختلف از آن به عنوان همه‌پرسی یاد شده است.

این همه‌پرسی از کردها می‌پرسید بین پیوستن به ترکیه یا عراق کدام یک را ترجیح می‌دهند. از شش هزار نفری که در آن شرکت کردند تنها ۳۲ نفر خواستار پیوستن به عراق شده بودند. اما هیچ یک از منابع تاریخی توضیح نمی‌دهند که بالاخره پاسخ کسانی که حاضر نبودند به عراق بپیوندند، پیوستن به ترکیه بود یا خیر؟ مجید تفرشی پژوهشگر تاریخ در لندن:

«از جهات قانونی به آن رفراندوم نمی‌شود گفت. این در تاریخ سابقه داشته احتمالاً در تاریخ ایران هم سابقه داشته. این نظرخواهی است، نظرسنجی است، که نه شمولیت داشت و نه قانونمند بود. در واقع به نوعی دولت بریتانیا می‌خواست برای خودش تعیین تکلیف کند، برای این نقشه راهی که دارد برای خودش در منطقه می‌چیند، ببیند به کجا باید برود. این نظرخواهی البته تاریخی است، و مهم است. نشان می‌دهد به هرحال که بخش مهمی از کسانی که مورد سؤال قرار گرفتند نظرشان چه بوده. ولی اینکه جنبه قانونی و رسمی و ضمانت اجرایی باید می‌داشت و جامعه ملل این را انجام داد برای اینکه بعدش به نتیجه آن تمکین کند، به نظر می‌رسد که این جوری نبوده به هیچ وجه.»

تا پنج سال بعد از همه‌پرسی، اعتراض کردها به ضمیمه شدنِ ولایت موصل به خاک عراق همچنان ادامه داشت تا آن جا که نخستین قیام شهری رقم خورد. اسماعیل بازیار، استاد تاریخ در کردستان عراق:

«یک قیام، به کردی به آن می‌گویند ...سرا. سرا یک جایی بود محل استانداری بود، در سلیمانیه مشهور است. آنجا یک قیامی روی داد. دولت آن قیام را سرکوب کرد. خیلی‌ها کشته شدند. این [قیام] در اعتراض به چه بود؟ در اعتراض به منضم شدن کردستان به عراق. این قیامِ ششم سپتامبر ۱۹۳۰ در سلیمانیه، در تاریخ مشهور است چون یک قیام شهری است. این قیامی نیست که سرکردگان عشایری و اینها رهبری‌اش را کرده باشند. اولین بار است که جنبشی کردی می‌آید در شهرها. این خیزش، زادگاهش شهر است.»

ظهور بارزانی‌ها

قبلیه بارزانی از مهم‌ترین قبایل کردها و از منطقه بارزان در شمال کردستان عراق است. شیخ احمد بارزانی که توانسته بود دیگر قبایل کُرد را با خود همراه کند، مبارزاتی را علیه حکومت مرکزی عراق رهبری می‌کرد. این مبارزات تا سال ۱۹۳۲ به صورت پراکنده جریان داشت. سال ۱۹۳۳ احمد بارزانی در نبرد با ارتش عراق شکست خورد و همراه با ۴۰۰ تن از سربازانش به ترکیه پناه برد. ترکیه هم او را دست بسته به دولت عراق تحویل داد.

آتش زیر خاکستر قیام کردها بار دیگر در فاصله سال‌های ۱۹۴۳ تا ۱۹۴۵ که سال‌های پایانی جنگ جهانی دوم بود، زبانه کشید. این بار پرچمدار قیام کردها ملامصطفی بارزانی، برادر کوچکتر شیخ احمد بارزانی بود. قیام او و افرادش نیز از سوی ارتش عراق و با حمایت بریتانیا سرکوب شد. ملامصطفی به همراه هزاران نفر از نیروهای مسلحش به ایران و شهر مهاباد پناه بردند. او بعدها به شوروی رفت و بیش از یک دهه را در تبعید گذراند. اما ملامصطفی از آن جا هم جریان هویت‌خواهیِ کُرد را رهبری می‌کرد. اسماعیل بازیار:

«در این مقطع، رهبری مبارزاتی کردها را حزب دموکرات کردستان، حزب دموکرات کرد، همان حزب فعلی که در سال ۱۹۴۶ درست می‌شود، یک سال بعد از حزب دموکرات کردستان ایران، این مبارزات کردها را رهبری می‌کند، که بیشتر به صورت سازماندهی و اعتصابات و اینهاست.
مسئله آن موقع، مبارزه مسلحانه نیست. این حزب، کنگره‌های خودش را هم مخفیانه در عراق برگزار می‌کند؛ در بغداد، در کرکوک، اینها کنگره‌های یک و دو و سه را مخفیانه [برگزار می‌کند]. ملا مصطفی رئیس حزب است ولی در اتحاد شوروی است. آن موقع رهبری حزب دموکرات کرد در دست ابراهیم احمد و حمزه عبدالله بود، این مبارزات تا سال ۱۹۵۸ این حزب دموکرات هست، همان حزب دموکرات که احمد بارزانی مسول رهبری‌اش است.»

بارزانی‌ها یکی از تأثیرگذارترین چهره‌های تاریخ کردستان عراق به شمار می‌آیند. بهزاد خوشحالی، پژوهشگر و نویسنده کردِ ساکن آلمان، درباره تأثیر بارزانی‌ها می‌گوید:

«ملامصطفی بارزانی در زندان به دنیا آمده ایشان. و همین شروع خوبی خواهد بود برای اینکه بگوییم این قیام از پدران به فرزندان و از فرزندان به نوه‌ها رسیده. ویژگی‌های قیام بارزانی که منجر به تغییر در اندیشه و فکر کردها شده است، از یک اختیار محلی تا یک قیام ملی که به استقلال‌خواهی برای کردها در آن بخش از کردستان منجر می‌شود عبارت است از: صبغه نیرومند آیینی، عشیرت بارزانی، پدر سنتی و کاریزمایی که نزد این رهبران بوده به دلیل پایگاه عشیرتی یا پایگاه آیینی‌شان، ویژگی جغرافیایی منطقه بارزان و عدم امکان استفاده تمام‌عیار نظامی حکومت‌های وقت در سرکوبی قیام‌ها، اعتقاد کامل خانواده بارزانی به ویژه از ملامصطفی به این سو به در هم تنیدگی مسئله کرد به رغم وجود مرزهای سیاسی، و مقاومت مسلحانه خانواده بارزانی در برابر حکومت‌های وقت عراق و در مقطعی در برابر نیروهای ارتش ایران.
موضوع مهم دیگری که باید به آن اشاره کنیم، تأسیس حزب دموکرات کردستان عراق است. بعد از تجربه حزب هیوا در کردستان عراق و همچنان حزب دموکرات کردستان در این سوی مرزها در ایران، حزب دموکرات عراق به عنوان یک ارگانیزاسیون مدرن و یک ساخت مدرن سیاسی از سوی ملامصطفی بارزانی تأسیس می‌شود و شکل ساخت مدرن مبارزات سیاسی در چارچوب جدیدی قرار می‌گیرد که سازماندهی نوین هم، به لحاظ سیاسی و بعدها به لحاظ نظامی هم انجام گرفت...»

قیام ایلول

سال ۱۹۵۸ عبدالکریم قاسم در کودتایی به نظام پادشاهی ملک فیصل دوم در عراق پایان داد و جمهوری عراق تشکیل شد. عبدالکریم قاسم از مصطفی بارزانی دعوت کرد تا به عراق بازگردد و وعده‌هایی هم در مورد حقوق کردها داد. اسماعیل بازیار،استاد تاریخ در اقلیم کردستان عراق:

«رژیم انقلابی عبدالکریم قاسم در اوایل موضعش نسبت به کردها خوب بود. برای اولین بار در قانون اساسی، می‌گوید که عراق درست می‌شود از دو ملت کرد و عرب. کردها باید در عراق به حقوق ملی خودشان برسند. این خیلی مهم است. یعنی برای اولین بار بود که یکی از چهار کشور ایران، عراق، ترکیه و سوریه در قانون اساسی خود صحبت از کردها می‌کند.
ترکیه اصلاً آن موقع منکر وجود کردها بود. به کردها می‌گفت ترک‌های کوهی! بعداً حتی چهار وزیر می‌روند در کابینه و یک شورایی هست که کشور را اداره می‌کند، یک شورای سه نفری، از یک عرب شیعه، یک عرب سنی و یک کرد تشکیل می‌شود. خب اینها امتیازات خوبی بودند و کردها را خیلی هم امیدوار کرد که به حقوق خودشان برسند ولی بعد از سه سال، یعنی در سال ۱۹۶۱، عبدالکریم قاسم از وعده‌هایی که داده بود کم‌کم عقب‌نشینی می‌کند و دوباره با کردها درگیر می‌شود...»

تنش کردها به رهبری مصطفی بارزانی با دولت عبدالکریم قاسم، رفته رفته به قیامی تبدیل شد که ۱۵ سال طول کشید و چنان که اسماعیل بازیار توضیح می‌دهد، قیام ایلول نام گرفت:

«در کردی به آن می‌گویند شورش ایلول. یعنی که در ماه سپتامبر، ۱۱ سپتامبر [بود] تا سال ۱۹۷۵ ادامه داشت این مبارزات. مبارزات مسلحانه‌ای بود که این شورش را مصطفی بارزانی و پارت دموکرات کردستان رهبری کردند، به مدت ۱۴ سال. البته در این مقطع ۱۴ ساله چندین بار مذاکرات و گفت‌وگو با دولت مرکزی بوده و حتی در سال ۱۹۷۰، در ۱۱ مارس ۱۹۷۰، دولت عراق با کردها به توافق رسیدند و بیانیه ۱۱ مارس را منتشر کردند که خیلی هم جالب بود... در آن بیانیه، وعده خیلی از مطالباتِ کُرد، از حقوق کردها را در آن وعده داده بودند...»

در مورد کردهای عراق باید گفت همه راه‌ها به کرکوک ختم می‌شود. اختلاف اصلی کردها و دولت عبدالکریم قاسم هم بر سر کرکوک بود. اسماعیل بازیار، استاد تاریخ:

«مسئله بر روی کرکوک بود. مسئله کرکوک حل نشد. یعنی کردستان، کرکوک را هم مطالبه می‌کرد، که کرکوک هم بخشی از خاک کردستان است؛ ولی دولت عراق روی این پافشرد که نه، کرکوک جزیی از خاک کردستان نیست. ولی مسئله کردها [این بود که] خواندن و نوشتن توی مدرسه، تدریس کردن و بعداً ادارات محلی کردستان، به دست کردها باشد یا اداره امور محلی، مطبوعات کردی، خواندن و نوشتن در مدارس و... همه اینها لحاظ شده بود در آن بیانیه؛ این که نیروهای انتظامی، نیروهای پیشمرگ و اینها در کردستان بمانند، هم مرزها را مراقبت کنند، هم پاسداری از مرزها کنند و هم حفاظت و امنیت شهرها را به عهده بگیرند، همه اینها [در متن بیانیه] آمده بودند، ولی مسئله‌ای که حل نشد و گره کور این بیانیه بود، مسئله کرکوک بود. کردها از کرکوک نگذشتند، چشم‌پوشی نکردند، دولت عراق هم کرکوک را به کردها واگذار نکرد و آتش‌بسی که چهار سال قرار بود [انجام شود]، از سال ۱۹۷۰ تا ۱۹۷۴، دوباره به هم خورد.»

سال ۱۹۶۸ که بعثی‌ها در عراق به قدرت رسیدند، مصطفی بارزانی با حمایت‌‌های محمدرضا شاه پهلوی و آمریکا به چنان موفقت‌های چشم‌گیری در برابر ارتش عراق دست یافت که کردها تقریباً در چند قدمی استقلال بودند.

اما شاه یک باره به دنبال امضای قراردادی با صدام حسین، معروف به عهدنامه الجزایر از حمایت نظامی کردهای عراق دست کشید. این قرارداد که به عهدنامه ۱۹۷۵ الجزایر معروف است به اختلاف‌های ایران و عراق بر سر مرزهای دو کشور در مرزهای اروند رود پایان داد. چهار سال بعد یعنی سال ۱۹۷۹ مصطفی بارزانی برای درمان سرطان ریه به آمریکا رفت و همانجا درگذشت.

کشتار و خیزش دوباره

با آغاز جنگ میان ایران و عراق در سال ۱۳۵۹، جریان مبارزه کردها برای خودمختاری در عراق وارد مرحله دیگری شد. دو حزب اتحادیه میهنی کردستان به رهبری جلال طالبانی و دموکرات کردستان عراق به رهبری مسعود بارزانی، مبارزات مسلحانه علیه ارتش عراق را آغاز کردند.

کردها بار دیگر علیه دولت عراق با ایرانِ پس از جمهوری اسلامی دست دوستی دادند. اما دلیل کردها برای همکاری با ایران چه بود؟ هِمِن سیدی، کارشناس ارشد مطالعات خاورمیانه از دانشگاه لندن:

«جنگ ایران و عراق در واقع یک فرصت مناسبی شد و یک پشت جبهه‌ای فراهم کرد برای تجدید فعالیت‌های کردهای عراق علیه دولت بعثی، که پس از مذاکرات الجزایر و از سه سال قبل از انقلاب می‌شود گفت مبارزاتشان متوقف شده بود. این فرصت در پی انقلاب ایران و پس از آن در پی آغاز جنگ ایران و عراق برای‌شان مهیا شد.
دولت عراق از سال دوم یا سوم جنگ که احساس کرد تحت فشار است وهم زمان نمی‌تواند در هر دو جبهه بجنگد، با وساطت دکتر عبدالرحمن قاسملو، دبیرکل حزب دموکرات کردستان ایران در آن زمان، مذاکراتی را با بخشی از کردهای عراقی شروع کرد. این مذاکرات به این دلیل شکست خورد که اولاً شامل همه احزاب و سازمان‌ها نمی‌شد؛ دوماً ایران مرتباً پیشنهادهای خوبی را به صورت محرمانه با آن شاخه‌ای که مشغول مذاکره بودند مطرح می‌کرد و آن‌ها توانستند ضمانت هایی و امتیازهایی از ایران بگیرند که در صورت عدم مذاکره با صدام و تداوم مبارزه‌شان، کمک‌های فراوانی از سوی ایران به آنها ارسال می‌شود. به ابتکار هاشمی رفسنجانی حتی جبهه متحد کُردی علیه صدام ایجاد شد و سازمان‌های مختلف کردستان عراق با هم متحد شدند، به صورت متحد در یک جبهه واحد، و با حمایت ایران، مبارزاتشان را علیه صدام ادامه دادند.»

سال ۱۳۶۵ صدام عملیات اَنفال را علیه کردها آغاز کرد. عملیات انفال در سال ۱۳۶۷ و وقتی صدام از جنگ با ایران فارغ شد، شدت بیشتری هم یافت. عملیاتی که در آن ۱۸۳ هزار کرد عراقی قتل‌عام شدند. چهار هزار و ۲۰۰ روستا ویران شد. صدام در عملیات انفال حتی از بمب‌های خوشه‌ای و شیمیایی علیه کردها استفاده کرد.

آغاز یک خودمختاری پایدار

سال ۱۳۶۹، صدام حسین به کویت حمله کرد نیروهای ائتلاف بین‌المللی به رهبری آمریکا با حمایت سازمان ملل جنگی را علیه صدام آغاز کردند و او را از خاک کویت عقب راندند. همزمان کردها با چراغ سبز آمریکا، قیامی گسترده علیه حکومت صدام را آغاز کردند. وقتی صدام از خاک کویت عقب‌نشینی کرد، بیش از دو میلیون کرد از ترس انتقام و حمله احتمالی صدام به شهرهای مرزی ایران و ترکیه گریختند.

به همین دلیل سال ۱۳۷۰ شورای امنیت سازمان ملل با صدور قطعنامه ۶۸۸، شمال عراق را منطقه پرواز ممنوع اعلام کرد تا از بمباران شیمیایی مناطق کردنشین عراق به وسیله صدام جلوگیری کند و همین، خودمختاری مناطق کردنشین را فراهم کرد. اما کردها در این فاصله چه کردند؟ همن سیدی، تحلیلگر کُرد:

«در سه استان سلیمانیه، اربیل و دهوک، کردها حکومت خودمختاری حتی به نوعی حکومت مستقل خودشان را تشکیل دادند، چرا که دولت مرکزی دیگر هیچ‌گونه نفوذی، یا رابطه اقتصادی با این سه استان نداشت. پس از این، آنها پارلمان تشکیل دادند، حکومت محلی تشکیل دادند، اما یکی دوسال بعدش، در دو مقطع تنش‌های سیاسی بین دو حزب حاکم به رهبری آقای بارزانی و آقای طالبانی منجر به این شد که مقطعی را در جنگ داخلی به سر ببرند و در واقع کردستان عراق عملاً تقسیم شده بود به تحت دو مدیریت متفاوت.
تا اینکه نهایتاً در سال ۱۹۹۸ با دولت بیل کلینتون تلاش کرد تا به آن جا سر و سامان بدهد و خانم آلبرایت، آقایان بارزانی و طالبانی را دعوت کرد به واشنگتن، و آنها را آشتی داد و به تدریج حکومت اقلیم کردستان مجدداً به صورت حکومتی مستقل و واحد شکل گرفت. هرچند هیچ‌گونه روابطی با مرکز نداشت و این‌ها تا اندازه زیادی در بحران اقتصادی به سر می‌بردند اما به تدریج توانستند بر این مشکلات‌شان فائق بشوند و نهایتاً در سال ۲۰۰۳ که حکومت صدام سقوط کرد.»

جلال طالبانی یکی دیگر از چهره‌های سیاسی مبارز کُرد، ۶۷ سال پیش فعالیت سیاسی خود را از حزب دموکرات کردستان آغاز کرد اما بعدها به همراه جمعی دیگر اتحادیه میهنی کردستان را تأسیس کردند و در جریان خودمختاری کردستان عراق، پس از سال ۱۳۷۰ بر سر اداره این خطه با مسعود بارزانی، رهبر حزب دموکرات کردستان اختلاف داشتند. همن سیدی از این اختلاف‌ها می‌گوید:

«انتخاباتی که برگزار شده بود تقریباً آرا را به صورت پنجاه پنجاه بین دو حزب اتحادیه میهنی و حزب دموکرات -البته هر کدامشان هم متحدینی داشتند-، تقسیم کرده بود. اما در نهایت پس از مدتی بر سر مدیریت اختلاف پیش آمده بود. ضمن اینکه این را بگویم، این دو تا حزب در دهه هشتاد، در مقطعی که هم زمان با صدام می‌جنگیدند، با هم درگیری و تنش داشتند. و در واقع با این تنش‌ها مجدداً به کردستان عراق برگشته بودند. می‌شود گفت مشکل مدیریتی داشتند، مشکل تقسیم قدرت داشتند، و هر کدامشان سعی می‌کرد یا امید این را داشتند که بتواند به نیروی غالب تبدیل بشود. ولی این اتفاق نیفتاد و هر دوتا حزب نهایتاً این تقسیم‌بندی بین خودشان را پذیرفتند.»

از خودمختاری به سوی استقلال

نهایتاً سال ۲۰۰۳ به دنبال حمله آمریکا به عراق و سقوط دولت صدام، کردها یک گام اساسی دیگر به رویای‌شان نزدیک شدند و حکومت فدرالی تشکیل دادند.

اگرچه این به معنای پایان اختلاف‌ها نبود. روابط اقلیم کردستان عراق و دولت مرکزی بغداد در سال‌های پس از آن همواره با اختلاف همراه بود. تا آنجا که اقلیم تصمیم گرفت سال ۲۰۱۴ یک همه‌پرسی برای استقلال برگزار کند.

اما اختلاف‌های اصلی طرفین بر سر چیست؟ پرویز رحیم، استاد علوم سیاسی دانشگاه اربیل:

«از عمده‌ترین منابع مورد اختلاف بین اقلیم و حکومت بغداد، مناطق متنازع بین این‌ها[ست] که اقلیم کردستان آنها را سرزمین‌های خارج از اداره اقلیم کردستان می‌داند و عراق هم آن را مناطق مورد اختلاف فیمابین می‌داند، که قرار بوده تا سال ۲۰۰۷ طبق قانون اساسی برگردد، اما این کار صورت نگرفته و آنجا رفراندمی برای بازگشت به اقلیم کردستان یا به عراق صورت نگرفته.
مورد دوم مسئله بودجه و حقوق کردهاست که بیش از ۲۰ درصد کردها فعال بودند، اما ۱۷ درصد به آنها تعلق گرفته و این ۱۷ درصد هم ۱۱ درصدش به کردها تعلق گرفت. حتی به آن ۱۷ درصد هم پایبند نماندند. مسئله بعدی، قطع حقوق و بودجه کردستان از سال ۲۰۱۴ است، بدون هیچ سند قانونی و هیچ حتی حکم مکتوبی، که کردستان را بسیار مورد فشار قرار دادند.
مسئله بعدی پیشمرگ‌ها هستند که پیشمرگ بر طبق قانون اساسی یک ارتش مورد احترام و بخشی از ارتش دفاعی عراق است که باید بودجه به او تعلق بگیرد، باید همانند ارتش عراق باید تجهیزات نظامی و آموزش به آنها داده شوند، که این به هیچ وجهی تعلق نگرفته و در عوض با یک قانونی، کردستان می‌گوید که حشد الشعبی را نه بر مبنای اصل یا ماده قانون اساسی، با یک قانونی در پارلمان در عرض دو ساعت، حشد الشعبی میلیون‌ها دلار بودجه تخصیص داده می‌شود به این.
به اضافه بحث منابع طبیعی و چگونگی استفاده و صادرات و استخراج آنها، علی‌الخصوص نفت و گاز است، که بسیار اختلاف تنش‌زایی است بین اقلیم و بغداد، و کردستان متهم می‌کند بغداد را، که پایبند نبوده بر طبق قانون اساسی، که می‌باید قانونی [باشد] برای چگونگی استخراج و صادرات و عایدات و منابع دارایی که حاصل از فروش این منابع می‌شود، و چگونگی دوباره بازپخش آن‌ها... این همه چیز صورت نگرفته و خب کردستان را ناچار کرده که به رویه‌های دیگری رو بیاورد.»

وقتی کردها خود را برای همه‌پرسی سال ۲۰۱۴ آماده می‌کردند، هم‌زمان داعش در شمال عراق ظهور کرد. ارتش عراق در مقابل داعش مقاومتی نکرد. به این ترتیب کردها وارد جبهه تازه‌ای شدند تا جای خالی ارتش عراق را پر کنند.

این شرایط جایگاه کردها را به عنوان نیروی نظامی ضد داعش و همراه با ائتلاف بین‌المللی به رهبری آمریکا بیش از پیش تقویت کرد. دولت اقلیم کردستان عراق، همه‌پرسی سال ۲۰۱۴ را به تعویق انداخت تا آن که تصمیم گرفت همه‌پرسی را سوم مهرماه امسال برگزار کند.

مسعود بارزانی در حالی بر تصمیم خود برای برگزاری همه‌پرسی پافشاری می‌کند که مخالفانش معتقدند او در این سال‌ها نتوانسته در سطح خودمختاری، اقلیم کردستان عراق را، موفق اداره کند. تورج اتابکی، استاد تاریخ اجتماعی خاورمیانه و آسیای مرکزی در هلند از میراث دولت مسعود بارزانی می‌گوید:

«باید در حقیقت کاستی این حکومت را عمدتاً در نداشتن سیاست‌های درست حکومت‌داری، شفافیت، شایسته‌سالاری، و در حقیقت پرهیز از فساد جستجو کنیم. متأسفانه کارنامه این حکومت کارنامه‌ای نیست که نشان‌دهنده رفتاری باشد که رهبران سیاسی در طول این سال‌ها تلاش کرده باشند جلوی این فساد را بگیرند یا تلاش بکنند حداقل آن شایسته‌سالاری را که قول داده بودند لحاظ بکنند.
اگر نگاه بکنیم به ساختار سیاسی حکومت اقلیم شمال عراق؛ این ساختار، همان ساختار سنتی عشیرتی است که سلسله مراتبش هم رعایت شده، بدون پایبندی به قانون، قانونی که خود اینها، برکشیدگان کُردها، در مجلس خودشان تصویب کردند. همچنان آقای مسعود بارزانی تکیه زده بر ریاست این اقلیم و در دو سال گذشته مجلسی نداشتیم و مجلسی را که فراخواندند برای این که این همه‌پرسی را مشروعیت ببخشند، تلاشی است در حقیقت به تحکیم وضعیت کنونی و موقعیت آقای بارزانی.
این بحثی است که در حقیقت جنبش تغییر حزب گوران، اینجا و آنجا مطرح کرده. یعنی یک کلام اگر بخواهم بگویم، یعنی آنچه جهان برای کردها امیدوار بود ببیند، در این دوره حکومت‌داری‌شان، متأسفانه جامه عمل به خود نپوشاند...»

اما مخالفانِ دیدگاه تورج اتابکی، نظر او را کاملاً رد می‌کنند. از جمله همن سیدی، تحلیلگر سیاسی کرد:

«دموکراسی و لیبرالیسم به نظر من یک پروسه است که فکر می‌کنم در کردستان عراق مسیر درستش را طی کرده. به این دلیل که اولاً از منظر لیبرالیسم، کردستان الان واقعاً در سطح خاورمیانه بهشت اقلیت‌های مذهبی و قومی و حتی عقیدتی است. اصلاً با کشورهای منطقه قابل مقایسه نیست.
دوماً از منظر دموکراسی در کردستان عراق پلورالیسم سیاسی وجود دارد، چندین حزب متنوع اپوزیسیون وجود دارند، رسانه‌های آزاد و دسترسی مردم به رسانه‌ها وجود دارد، مخصوصاً اپوزیسیون از این لحاظ از دولت و حاکمیت کم ندارد.
سوماً انتخابات آزادی برگزار می‌شود که حتی اپوزیسیون هم به آن اذعان دارد و معتقد است که انتخابات آزاد و دموکراتیک بوده. حالا اینکه ۳۸ درصد از مردم، به حزبی رأی می‌دهند که از منظر من یا شما این حزب سنتی است یا وابسته به یک خانواده است، این نقصی بر دموکراسی نیست.
از همه اینها مهم‌تر، ریاست آقای بارزانی در سال ۲۰۱۵ با اتفاق برای دو سال تمدید شد و حتی نیروهای ائتلاف هم معتقد بودند که در شرایطی که کردستان در جنگ با داعش است و فرمانده کل نیروهای مسلح کردستان هم آقای بارزانی است، در این شرایط تعویض فرمانده کل درست نیست و الان ایشان قول داده‌اند که در اول ماه نوامبر از پست خود کناره‌گیری کنند.»

کردها هر روز در مرزهای اقلیم کردستان عراق با رقص و پایکوبی به پیشواز برگزاری همه‌پرسی می‌روند. اما خارج از مرزهای اقلیم، علاوه بر دولت بغداد، همسایگان عراق و بسیاری از کشورها مخالفت جدی خود را با برگزاری همه‌پرسی اعلام کرده‌اند.

با این همه کردها می‌رقصند و جشن می‌گیرند. حتی انفجار و درگیری در کرکوک نیز نتوانسته متوقف‌شان کند.

کرکوک؛ جایی که برای کردها، همه راه‌ها از یکصد سال پیش به آن ختم می‌شود.

XS
SM
MD
LG