کانون کارگردانان سينمای ايران روز يکشنبه، دهم دی ماه، در بيانيهای نسبت به تعطيلی سينمای ايران هشدار داد.
اين نهاد صنفی مهم سينمای ايران در اين بيانيه از وجود معضلات بسيار در همه عرصههای سينما از جمله توليد، توزيع و نمايش خبر داده و گفته روزی نيست که اين سينما با مانع جديدی روبرو نشود.
بيانيه کانون کارگردانان تازه ترين نمونه از موج انتشار بيانيههای هشدار آميز صنفهای مختلف سينمايی در ابراز نگرانی از شرايط پيرامونی سينما در ايران است.
پيرامون اين بيانيه با فرزاد موتن سازنده فيلمهايی چون «شبهای روشن»، «باج خور» و «صداها» و از اعضای کانون کارگردانان گفت و گو کردم و نخست از او درباره شدت گرفتن روند انتشار اين بيانيهها در ماههای اخير پرسيدم:
فرزاد موتمن: مشکل سينمای ايران يک مشکل قديمی است. در واقع در تمام طول اين ۳۰ سالی که از انقلاب می گذرد اين مشکلات وجود داشته است. اما با بحرانی تر شدن هر چه بيشتر شرايط اقتصادی در کل جامعه در طول چند سال اخير، اين مشکلات، شکل عيان تر، خشن تر و بيرحمانه تری پيدا کرده است.
من البته با بيانيه ای که کانون کارگردانان ايران صادر کرده است کاملا موافقم. در اين بيانيه می گويند که آقا! بنشينيم حرف بزنيم. اما فکر می کنم فقط حرف زدن مشکل را حل نمی کند.
مشکل اصلی سينمای ايران بافت اقتصادی آن است و تا وقتی اين بافت، دست نخورده باقی بماند، اين مشکلات کماکان تداوم خواهند داشت.
در بيانيه کانون کارگردانان به چند اتفاق رخ داده در ماه های اخير، از جمله ورود حوزه هنری به موضوع اکران و همچنين چند دسته شدن سينماگران پس از انحلال خانه سينما اشاره شده است. فکر می کنيد چرا در ماههای اخير اين اتفاقات حاشيه ای در سينمای ايران روی داده است؟
شايد دليل اصلی آن اين باشد که در يک سال اخير بخش خصوصی ضعيف تر شده است. در نتيجه، الان غالب فيلم ها با بودجه های دولتی دارند ساخته می شوند و فيلم های مستقل به ندرت و فقط از طريق تلاش شخصی بعضی از فيلمسازان توانسته اند جلوی دوربين بروند.
مشکل بر سر اين است که بودجه ساخت و توليد فيلم ها در دست برخی از نهادهای دولتی است؛ مثل حوزه هنری، شهرداری، فارابی و نهادهايی از اين دست (است) و چون اين بودجه، بودجه محدودی است و وسيع نيست، به طور طبيعی پيرامون اين بودجه ها، بروکراسی هايی به وجود می آيد. افرادی سعی می کنند خودشان را به اين بودجه ها نزديک کنند و اين کار را از طريق رابطه ای که با مديران اين سازمان ها می گيرند را شکل می دهند.
در نتيجه هر کسی که بتواند خودش را وارد اين دايره بروکراتيک کند، می تواند بخشی از اين بودجه را بگيرد و فيلمش را بسازد و مابقی مجبورند بيکار بمانند.
الان اغلب دست اندرکاران سينمای ايران بیکارند و عده محدودی توانسته اند وارد اين دواير بروکراتيک بشوند و بهره ببرند. من فکر می کنم ريشه همه اين اختلاف ها در اينجاست. مسئله اين است که کی در کجا می تواند پولی به دست بياورد و فيلم بسازد.
و سخت گيری های نظارتی و افزايش مميزی ها در سال های اخير بر افزايش اين مشکلات فعلی نقش نداشته است؟
به نظر من اين بخش فرعی قضيه است. مسئله اساسی نيست. چندان که در طول اين ۳۰ سال ديده ايم که آدم ها در مقاطعی، منافع شان مشترک می شوند و با هم می مانند و يک جايی اين منافع از هم جدا می شود و بعد ديگر با هم نيستند.
به نظر من مسئله اساسی سينما اينها نيست. مسئله اصلی سرمايه است. اگر سينمای ايران به سمت بخش خصوصی برود که به نظر نمی آيد امکانش وجود داشته باشد، و يا اينکه واقعا برود به سمت بخش دولتی و اصلا بخش خصوصی در اين حوزه فعال نباشد و همه ما مثل کارمندان دولت کار کنيم، مسئله حل می شود.
ولی به اين شکل که ظاهرا بخش خصوصی وجود دارد ولی اين بخش خصوصی عملا به لحاظ اقتصادی ناتوان است و مجبور است از رانت های دولتی استفاده کند، همين پديده بروکراتيک رانت خواری را ايجاد می کند و مشکل اصلی امروز سينمای ايران همين است.
در بيانيه کانون کارگردانان به لزوم انجام گفت و گوهايی در آينده ميان سينماگران و مسئولان اشاره شده است. چقدر چشم انداز انجام اين گفت وگوها را محتمل می دانيد؟
من فکر می کنم که مشکلات به اندازه ای شديد شده است که چاره ای جز مذاکره و گفت و گو وجود ندارد. بايد يک راه هايی پيدا کنيم که حتی با کمک همين سازمان های دولتی، اين دواير بروکراتيک کم رنگ تر شوند. راه هايی که باعث شود مديران اين سازمان ها کمی روحيه دموکراتيک تر و بازی تری پيدا کنند و آدم های مختلفی را جذب کنند.
اين جور نباشد که يک يا دو تهيه کننده به دور يک بودجه يک سازمان چنان ديوارهايی بکشند که ورود هر کس ديگری به جز خودشان سخت بشود.
کمی بايد شرايط توليد را بازتر کنند. چند وقت پيش وزير ارشاد اظهار داشت که بودجه سينما تقليل نيافته است بلکه ما فقط آن را داريم با انتخاب دقيق تر تقسيم و تنظيم می کنيم. مفهوم ديگر اين حرف اين است که بودجه را به طور قطره چکانی فقط به تهيه کنندگان و فيلم سازانی اعطا می کنند که به دواير مديران نزديکتر می شوند. اين پروسه ای است که به سينمای ايران لطمه می زند.
اين نهاد صنفی مهم سينمای ايران در اين بيانيه از وجود معضلات بسيار در همه عرصههای سينما از جمله توليد، توزيع و نمايش خبر داده و گفته روزی نيست که اين سينما با مانع جديدی روبرو نشود.
بيانيه کانون کارگردانان تازه ترين نمونه از موج انتشار بيانيههای هشدار آميز صنفهای مختلف سينمايی در ابراز نگرانی از شرايط پيرامونی سينما در ايران است.
پيرامون اين بيانيه با فرزاد موتن سازنده فيلمهايی چون «شبهای روشن»، «باج خور» و «صداها» و از اعضای کانون کارگردانان گفت و گو کردم و نخست از او درباره شدت گرفتن روند انتشار اين بيانيهها در ماههای اخير پرسيدم:
فرزاد موتمن: مشکل سينمای ايران يک مشکل قديمی است. در واقع در تمام طول اين ۳۰ سالی که از انقلاب می گذرد اين مشکلات وجود داشته است. اما با بحرانی تر شدن هر چه بيشتر شرايط اقتصادی در کل جامعه در طول چند سال اخير، اين مشکلات، شکل عيان تر، خشن تر و بيرحمانه تری پيدا کرده است.
من البته با بيانيه ای که کانون کارگردانان ايران صادر کرده است کاملا موافقم. در اين بيانيه می گويند که آقا! بنشينيم حرف بزنيم. اما فکر می کنم فقط حرف زدن مشکل را حل نمی کند.
مشکل اصلی سينمای ايران بافت اقتصادی آن است و تا وقتی اين بافت، دست نخورده باقی بماند، اين مشکلات کماکان تداوم خواهند داشت.
در بيانيه کانون کارگردانان به چند اتفاق رخ داده در ماه های اخير، از جمله ورود حوزه هنری به موضوع اکران و همچنين چند دسته شدن سينماگران پس از انحلال خانه سينما اشاره شده است. فکر می کنيد چرا در ماههای اخير اين اتفاقات حاشيه ای در سينمای ايران روی داده است؟
شايد دليل اصلی آن اين باشد که در يک سال اخير بخش خصوصی ضعيف تر شده است. در نتيجه، الان غالب فيلم ها با بودجه های دولتی دارند ساخته می شوند و فيلم های مستقل به ندرت و فقط از طريق تلاش شخصی بعضی از فيلمسازان توانسته اند جلوی دوربين بروند.
مشکل بر سر اين است که بودجه ساخت و توليد فيلم ها در دست برخی از نهادهای دولتی است؛ مثل حوزه هنری، شهرداری، فارابی و نهادهايی از اين دست (است) و چون اين بودجه، بودجه محدودی است و وسيع نيست، به طور طبيعی پيرامون اين بودجه ها، بروکراسی هايی به وجود می آيد. افرادی سعی می کنند خودشان را به اين بودجه ها نزديک کنند و اين کار را از طريق رابطه ای که با مديران اين سازمان ها می گيرند را شکل می دهند.
در نتيجه هر کسی که بتواند خودش را وارد اين دايره بروکراتيک کند، می تواند بخشی از اين بودجه را بگيرد و فيلمش را بسازد و مابقی مجبورند بيکار بمانند.
الان اغلب دست اندرکاران سينمای ايران بیکارند و عده محدودی توانسته اند وارد اين دواير بروکراتيک بشوند و بهره ببرند. من فکر می کنم ريشه همه اين اختلاف ها در اينجاست. مسئله اين است که کی در کجا می تواند پولی به دست بياورد و فيلم بسازد.
و سخت گيری های نظارتی و افزايش مميزی ها در سال های اخير بر افزايش اين مشکلات فعلی نقش نداشته است؟
به نظر من اين بخش فرعی قضيه است. مسئله اساسی نيست. چندان که در طول اين ۳۰ سال ديده ايم که آدم ها در مقاطعی، منافع شان مشترک می شوند و با هم می مانند و يک جايی اين منافع از هم جدا می شود و بعد ديگر با هم نيستند.
به نظر من مسئله اساسی سينما اينها نيست. مسئله اصلی سرمايه است. اگر سينمای ايران به سمت بخش خصوصی برود که به نظر نمی آيد امکانش وجود داشته باشد، و يا اينکه واقعا برود به سمت بخش دولتی و اصلا بخش خصوصی در اين حوزه فعال نباشد و همه ما مثل کارمندان دولت کار کنيم، مسئله حل می شود.
ولی به اين شکل که ظاهرا بخش خصوصی وجود دارد ولی اين بخش خصوصی عملا به لحاظ اقتصادی ناتوان است و مجبور است از رانت های دولتی استفاده کند، همين پديده بروکراتيک رانت خواری را ايجاد می کند و مشکل اصلی امروز سينمای ايران همين است.
در بيانيه کانون کارگردانان به لزوم انجام گفت و گوهايی در آينده ميان سينماگران و مسئولان اشاره شده است. چقدر چشم انداز انجام اين گفت وگوها را محتمل می دانيد؟
من فکر می کنم که مشکلات به اندازه ای شديد شده است که چاره ای جز مذاکره و گفت و گو وجود ندارد. بايد يک راه هايی پيدا کنيم که حتی با کمک همين سازمان های دولتی، اين دواير بروکراتيک کم رنگ تر شوند. راه هايی که باعث شود مديران اين سازمان ها کمی روحيه دموکراتيک تر و بازی تری پيدا کنند و آدم های مختلفی را جذب کنند.
اين جور نباشد که يک يا دو تهيه کننده به دور يک بودجه يک سازمان چنان ديوارهايی بکشند که ورود هر کس ديگری به جز خودشان سخت بشود.
کمی بايد شرايط توليد را بازتر کنند. چند وقت پيش وزير ارشاد اظهار داشت که بودجه سينما تقليل نيافته است بلکه ما فقط آن را داريم با انتخاب دقيق تر تقسيم و تنظيم می کنيم. مفهوم ديگر اين حرف اين است که بودجه را به طور قطره چکانی فقط به تهيه کنندگان و فيلم سازانی اعطا می کنند که به دواير مديران نزديکتر می شوند. اين پروسه ای است که به سينمای ايران لطمه می زند.