حسن ربيعی، سخنگوی سازمان اوقاف و امور خيريه جمهوری اسلامی گفته است که در حال حاضر نزديک به ۱۱ هزار امامزاده مورد تاييد و رسمی سازمان اوقاف در ايران وجود دارد که اين رقم با تصيح آمار وشناسايی امامزداده هايی که قبلا ثبت نشده بودند و کشف بقعه های آنها بدست آمده است.
حسن ربيعی افزوده که در سال ۸۹، امامزاده ها صد ميليون زائر داشته اند. به نوشته روزنامه «شرق»، تعداد امام زاده ها در ايران در اول انقلاب هزار و ۵۰۰ عدد بوده است.
مينا بهارمست از حسن يوسفی اشکوری، پژوهشگر دينی پرسيده که بر چه شواهدی می توان امام زاده های جديد را کشف يا شناسايی کرد؟
حسن یوسفی اشکوری: اين داستان مانند حسن و حسين، دختران معاويه است. برای اين که تعريف روشنی از امامزاده وجود ندارد. آيا منظور از امام زاده، فرزند بلافصل يک امام است يا نسل دوم و سوم و چهارم او و اگر اين مسئله تداوم يابد تا کجا و پس از چند نسل می تواند امامزاده باشد؟
مثلا آيا فردی که امروز بر حسب ظاهر ادعا میشود يکی از سادات است و در نتيجه اجدادش حتما به يکی از امامزاده ها، امامان و يا امامزادهای نسل اول میرسد، اگر بميرد میتوان او را امام زاده ناميد؟ مثلا قبر آيت الله بروجردی در قم است، آيا او را امام زاده تلقی میکنند؟ قبر آيت الله خمينی در بهشت زهرای تهران است، آيا او را امام زاده تلقی میکنند؟
در زبان و بيان ادبيات مذهبی ما اينها را امروز امامزاده تلقی نمیکنند. بنابراين امامزاده همان نسل اول امامان است و حداکثر نسل دوم، يعنی نواده يک امام. اگر چنين باشد که به نظر میآيد همين طور است، آن وقت ديگر امامزداده جديد کشف کردن حرف بسيار بی ربط و بی معنايی است.
اين امکان وجود دارد که بر اساس اسناد جديد امام زاده ای شناسايی شود؟
اين که بگويند سند و مدرک جديد پيدا کرديم بی معنا است و اگر راست میگويند يکی از اين اسناد و مدارک را نشان دهند و منتشر کنند و به قضاوت مردم بگذارند تا مورخين و سند شناسان و باستان شناسان درباره آن داوری کنند و بگويند سابقه تاريخی اين امامزاده ای که مثلا در چيذر تهران يا در يک روستا کشف شده، چيست.
ساداتی که امروز در گيلان و مازندران و جاهای ديگر هستند، تا قرن هشتم شيعه زيدی بودند و همواره مورد انکار شيعه دوازده امامی. پس چگونه اگر يک شيعه زيدی در جلوی چشم شيعيان ۱۲ امامی از دنيا برود، ممکن است حتی او را دفن نکنند چون او را گمراه میدانند و قبول ندارند و چه بسا او را دشمن خدا تلقی کنند، آن وقت امروز آرامگاه همان ساداتی که ۷۰۰ سال پيش در جايی دفن شدند و زيدی بودند زيارتگاه است.
نه تنها عامه مردم بلکه علما هم به آنها احترام میگذارند و دولت شيعی ۱۲ امامی جمهوری اسلامی ولايت فقيهی هم به آنها احترام میگذارد و هر روز هم دارد يک چيز جديد کشف میکند.
میتوانيم اين احتمال را بدهيم که وقتی سازمان اوقاف اعلام میکند امامزاده های جديد کشف کرده، منافع اقتصادی در آن نهفته است؟
ما علم غيب نداريم که انگيزه شخصی گوينده چيست، اما در عين حال بر حسب تجربه میتوان در اين ادعاها و تلاشهای بی وقفه حکومت در اين زمينه دو عامل را دخيل دانست.
اول مسئله جذب عوام و تودههای مذهبی است، چون حکومت مذهبی است و بر ايدئولوژی دينی شيعی ۱۲ امامی مبتنی بر امامزاده پرستی استوار است، پس می خواهد نمادهای دينی را تقويت کند.
همان گونه که در سريالهای جمهوری اسلامی میبينيم همواره نماد مذهب، آرامگاه يک امامزاده است.
پس دليل اول تثبيت و تقويت ايدئولوژی مذهبی و جذب و جلب تودههای عوام به سوی حکومت جمهوری اسلامی است و دليل ديگر هم بی ترديد انگيزه اقتصادی است.
اين داستان امروز جمهوری اسلامی نيست، بلکه داستان تاريخی است که همواره دين ابزار منافع اقتصادی و کسب قدرت سياسی و اقتدار و نفوذ اجتماعی برای رهبران دينی و گاهی پيشوايان سياسی منسوب به دين بوده است و الان هم قطعا اين مسئله وجود دارد.
حسن ربيعی افزوده که در سال ۸۹، امامزاده ها صد ميليون زائر داشته اند. به نوشته روزنامه «شرق»، تعداد امام زاده ها در ايران در اول انقلاب هزار و ۵۰۰ عدد بوده است.
گفت و گو با حسن یوسفی اشکوری درباره کشف امام زاده های جدید در ایران
مينا بهارمست از حسن يوسفی اشکوری، پژوهشگر دينی پرسيده که بر چه شواهدی می توان امام زاده های جديد را کشف يا شناسايی کرد؟
حسن یوسفی اشکوری: اين داستان مانند حسن و حسين، دختران معاويه است. برای اين که تعريف روشنی از امامزاده وجود ندارد. آيا منظور از امام زاده، فرزند بلافصل يک امام است يا نسل دوم و سوم و چهارم او و اگر اين مسئله تداوم يابد تا کجا و پس از چند نسل می تواند امامزاده باشد؟
مثلا آيا فردی که امروز بر حسب ظاهر ادعا میشود يکی از سادات است و در نتيجه اجدادش حتما به يکی از امامزاده ها، امامان و يا امامزادهای نسل اول میرسد، اگر بميرد میتوان او را امام زاده ناميد؟ مثلا قبر آيت الله بروجردی در قم است، آيا او را امام زاده تلقی میکنند؟ قبر آيت الله خمينی در بهشت زهرای تهران است، آيا او را امام زاده تلقی میکنند؟
در زبان و بيان ادبيات مذهبی ما اينها را امروز امامزاده تلقی نمیکنند. بنابراين امامزاده همان نسل اول امامان است و حداکثر نسل دوم، يعنی نواده يک امام. اگر چنين باشد که به نظر میآيد همين طور است، آن وقت ديگر امامزداده جديد کشف کردن حرف بسيار بی ربط و بی معنايی است.
اين امکان وجود دارد که بر اساس اسناد جديد امام زاده ای شناسايی شود؟
اين که بگويند سند و مدرک جديد پيدا کرديم بی معنا است و اگر راست میگويند يکی از اين اسناد و مدارک را نشان دهند و منتشر کنند و به قضاوت مردم بگذارند تا مورخين و سند شناسان و باستان شناسان درباره آن داوری کنند و بگويند سابقه تاريخی اين امامزاده ای که مثلا در چيذر تهران يا در يک روستا کشف شده، چيست.
ساداتی که امروز در گيلان و مازندران و جاهای ديگر هستند، تا قرن هشتم شيعه زيدی بودند و همواره مورد انکار شيعه دوازده امامی. پس چگونه اگر يک شيعه زيدی در جلوی چشم شيعيان ۱۲ امامی از دنيا برود، ممکن است حتی او را دفن نکنند چون او را گمراه میدانند و قبول ندارند و چه بسا او را دشمن خدا تلقی کنند، آن وقت امروز آرامگاه همان ساداتی که ۷۰۰ سال پيش در جايی دفن شدند و زيدی بودند زيارتگاه است.
نه تنها عامه مردم بلکه علما هم به آنها احترام میگذارند و دولت شيعی ۱۲ امامی جمهوری اسلامی ولايت فقيهی هم به آنها احترام میگذارد و هر روز هم دارد يک چيز جديد کشف میکند.
میتوانيم اين احتمال را بدهيم که وقتی سازمان اوقاف اعلام میکند امامزاده های جديد کشف کرده، منافع اقتصادی در آن نهفته است؟
ما علم غيب نداريم که انگيزه شخصی گوينده چيست، اما در عين حال بر حسب تجربه میتوان در اين ادعاها و تلاشهای بی وقفه حکومت در اين زمينه دو عامل را دخيل دانست.
اول مسئله جذب عوام و تودههای مذهبی است، چون حکومت مذهبی است و بر ايدئولوژی دينی شيعی ۱۲ امامی مبتنی بر امامزاده پرستی استوار است، پس می خواهد نمادهای دينی را تقويت کند.
همان گونه که در سريالهای جمهوری اسلامی میبينيم همواره نماد مذهب، آرامگاه يک امامزاده است.
پس دليل اول تثبيت و تقويت ايدئولوژی مذهبی و جذب و جلب تودههای عوام به سوی حکومت جمهوری اسلامی است و دليل ديگر هم بی ترديد انگيزه اقتصادی است.
اين داستان امروز جمهوری اسلامی نيست، بلکه داستان تاريخی است که همواره دين ابزار منافع اقتصادی و کسب قدرت سياسی و اقتدار و نفوذ اجتماعی برای رهبران دينی و گاهی پيشوايان سياسی منسوب به دين بوده است و الان هم قطعا اين مسئله وجود دارد.