۴۴ استاد دانشگاههایی چون هاروراد، پرینستون، مکگیل و امایتی با امضای نامهای که از سوی اکبر گنجی نوشته و در وبسایت هافینگتون پست منتشر شد، از توافق اتمی کشورهای موسوم به پنج به علاوه یک با ایران حمایت کرده و خواهان برپایی «صلح و عدالت در منطقه، آزادی و تبعیض زدایی در داخل کشورها» شدند.
در این نامه که متن انگلیسی آن در هافینگتون پست منتشر شده آمده است: «منطقه خاورمیانه در چنبره رژیمهای سرکوبگر فاسد، تبعیضهای قومی و مذهبی و جنسی، اشغالگری و آپارتاید، تروریسم و تجاوز نظامی، اسیر بوده است. در چنین بستری، مداخله نظامی خارجی در افغانستان، عراق، لیبی، سوریه و یمن وضعیت را به فروپاشی اجتماعی، جنگهای قومی و مذهبی، رشد افسار گسیخته گروههای تروریستی اسلامگرا، بیثباتی گسترده، تجزیه عملی کشورها، و کشته و زخمی و آواره شدن میلیون انسان بی گناه سوق داد. دولت های قدرتمند جهان و منطقه، خاورمیانه را به این روز انداختهاند.»
در ادامه این نامه آمده است: «مسابقه تسلیحاتی و سلاحهای کشتار جمعی، مسأئل دیگر خاورمیانهاند. در چنین پس زمینهای ، پرونده هستهای ایران نیز به مسألهای مهم تبدیل شد. دولتهای غربی به رهبری دولت آمریکا با تحمیل شدیدترین محدودیتها و بازرسیهای فراتر از قوانین بینالمللی ضمن توافق هستهای به ایران ، تمامی راه های دست یابی احتمالی ایران به سلاحهای اتمی را مسدود کردند.»
این نامه میگوید: «اگر دستیابی احتمالی ایران به سلاحهای اتمی نگرانی اصلی دولت های غربی را تشکیل میداد، با توافق هستهای که حاصل ترجیح گفتوگو بر تخاصم و صلح بر جنگ بود، این راه به کلی بسته شد و همه باید از آن استقبال کنند. اما اگر هدف کسانی تغییر رژیم جمهوری اسلامی از طریق شدیدترین تحریمهای طول تاریخ و جنگ باشد، احتمالاً به این هدف از راه این توافق دست نخواهند یافت. بدین ترتیب، توافق هستهای از نظر تأمین هدفی که معطوف به آن بود، یعنی تضمین استفاده صلح آمیز ایران از انرژی هستهای، با تحمیل محدودیت ها و نظارتهای طولانی مدت «استثنایی» ، کاملاً کارامد و قابل دفاع است. فقط جنگ طلبان میتوانند مخالف این توافق باشند. اگر این توافق توسط حکومت امریکا رد شود، آمریکا در تقابل با ایران در جهان منزوی خواهد شد.»
«خاورمیانه با ثبات و صلح و به دور از استاندارد دوگانه»
نویسندگان این نامه نوشتهاند: «خاورمیانه به شدت نیازمند ثبات و صلح است تا مردم این منطقه از حق حیات برخوردار شوند. بدون امنیت و صلح از زندگی هم خبری نخواهد بود، چه رسد به توسعه و دموکراسی و حقوق بشر. خاورمیانه نیازمند صلح و عدم تبعیض است و با سیاستهای استاندارد دوگانه نمیتوان مسائل ریشهدار تاریخی آن را حل و فصل کرد.»
در این نامه در مورد تامین صلح در خاورمیانه آمده است: «باید بستهای شامل تضمین مرزهای موجود کشورها، تضمین امنیت جمعی کشورها، تشکیل دولت فلسطینی در کنار دولت اسرائیل در مرزهای ۱۹۶۷، پاک سازی کل منطقه از سلاحهای کشتار جمعی، مبارزه جمعی با تروریسم با معنایی واحد و نه استاندارد دوگانه، نفی دخالت نظامی، و دیگر موارد تهیه و به قطعنامه الزامآور سازمان ملل تبدیل شود. هرگونه طرحی که کشورها را به متحد و غیر متحد تقسیم کرده و به روشهای استاندارد دوگانه به سود متحدان و به زیان غیر متحدان وارد عمل شود، از قبل محکوم به شکست است. نباید اعمال ناروای واحدی وقتی توسط متحدان صورت می گیرد تأیید و وقتی توسط دشمنان و رقبا صورت میگیرد محکوم شوند. سیاستهای استاندارد دوگانه به این منتهی شده که نقض سیستماتیک حقوق بشر توسط دولتهای متحد غیر انتخابی چون مصر، عربستان سعودی، قطر، امارات متحده، و دیگر کشورها، نادیده گرفته شود.
نویسندگان این نامه گفتهاند: «مردم خاورمیانه به حقوق مدنی و آزادی هم به شدت نیازمند هستند. اما تجربه فاجعه بار دخالت نظامی در افغانستان، عراق، لیبی، سوریه، یمن، نشان داد که به روشهای نظامی نمی توان گذار از دیکتاتوریهای سرکوبگر به نظامهای دموکراتیک ملتزم به آزادی و حقوق بشر را ممکن کرد. باید پیششرط های اجتماعی دموکراسی در کشوری وجود داشته باشد تا گذار به دموکراسی امکان پذیر شود.»
در این نامه آمده است: «جمهوری اسلامی هم یکی از رژیمهای دیکتاتوری است که حقوق بشر را به نحو سیستماتیک نقض میکند. جامعه تحصیل کرده ایران با چهار و نیم میلیون دانشجو که ۶۰ درصد آنان را زنان تشکیل می دهند، رتبه ۲۲ جهانی تولید علم، رتبه هفتم جهانی در نانو، جریان قدرتمند روشنفکری، طبقه متوسط گسترده و جنبش سبز، بیش از تمامی کشورهای منطقه آماده گذار مسالمت آمیز به نظام دموکراتیک ملتزم به آزادی و حقوق بشر است. با این همه، منتقدان و مخالفان توسط جمهوری اسلامی سرکوب و زندانی می شوند. به تعبیر دیگر، جنبش دموکراسی خواهی ایرانیان گرفتار رژیمی است که هم میخواهد و هم میتواند مخالفان را سرکوب کند. اما تحولات اجتماعی ایران در جهت تضعیف این خواست و توانایی پیش میرود.»
«رهبران جنبش سبز و رندانیان سیاسی آزاد شوند»
نویسندگان این نامه میگویند: «اگر جمهوری اسلامی ادعا میکند که اخلاق، عدالت و آزادی مبنای سیاستورزی و حکمرانیاش است، باید تمامی زندانیان سیاسی(به خصوص رهبران سالخورده جنبش سبز: میرحسین موسوی ۷۴ ساله، زهرا رهنورد ۷۰ ساله، مهدی کروبی ۷۸ ساله) و عقیدتی را بر این اساس آزاد کند.
اگر جمهوری اسلامی فقط و فقط به فکر بقا و افزایش قدرت خویش است، نظام فاقد زندانی سیاسی و عقیدتی که آزادی گفتار و رفتار مخالفان را به رسمیت می شناسد ، از طریق افزایش مشروعیت ، بر قدرت چانه زنی و دوام خود خواهد افزود.
در این نامه آمده است: «اگر آیت الله خامنه ای به جوانان اروپا و آمریکای شمالی نامه مینویسد که مستقل از صنعت اسلامهراسی به قرآن رجوع کنند و آموزههای انسانی و اخلاقی پیامبر اسلام را دریابند و حقیقت را سید کنند تا دیگران تروریست های تحت استخدام خود را به عنوان نماینده اسلام معرفی نکنند، که حقیقت اسلام عقلانیت و رحمت و آزادی است، نه جهل و خشونت و سرکوب و تروریسم ، بهتر است با آزادی همه زندانیان سیاسی و عقیدتی، دموکراتیزه کردن ساختار سیاسی، و رفع تبعیض های قومی و مذهبی و جنسی، نشان دهد که پیام و مدعیاتش حقیقت است، نه شعارهای سیاسی کاذب.
اگر جمهوری اسلامی مدعی مردمی بودن و اعتماد متقابل مردم و حکومت است، نباید از آزادی ده ها زندانی سیاسی و عقیدتی بهراسد.
این نامه به امضای اکبر گنجی و استادان دانشگاهی چون نوآم چامسکی، پیتر سینگر، ریچارد فالک، فرد دالمایر، هیلاری پاتنام و لیدیا گوهر رسیده است.