فیلم مستند «پیش از انقلاب» به کارگردانی «دن شادور» نگاهی دارد به سال های آخر حکومت پهلوی در ایران و زندگی دیپلمات ها و وابستگان نظامی و سیاسی و امنیتی اسرائیل در ایران. تصاویری که با دوربین های هشت میلی متری ثبت شده، از ایران پیش از انقلاب به نمایش درمی آید وشماری از شهروندان اسرائیل که آن زمان در ایران کار و زندگی می کردند، از خاطرات خود می گویند.
این فیلم در جشنواره فیلم تورنتو به نمایش درآمده و نمایش آن در فستیوال های مختلف ادامه دارد. یکی از نکات جالب فیلم اشاره مشخص به همکاری های گسترده آن زمان شهروندان اسرائیلی با ایران است. در فیلم رییس دفتر موساد در تهران حضور دارد و یا دیپلمات های عالی اسرائیلی که به دربار شاه نزدیک بودند. همچنین مستشاران نظامی و پیمانکاران و بازرگانان.
یکی از شخصیت های این مستند در مقابل دوربین می گوید: «پس از جنگ شش روزه و وقتی اسرائیل در مدتی کم هفت کشور عربی را شکست داد، شاه حساب ویژه ای روی اسرائیل باز کرد. اسرائیل هم دلش اتحاد و رابطه استراتژیک می خواست در نتیجه دو طرف به همکاری با هم روی آورند. سد سازی های زیاد، پروژه های کشاورزی، محصولات و ادوات نظامی جزو مجموعه هایی بود که اسرائیل به طور گسترده با ایران همکاری داشت.»
دیگر شخصیت فیلم اشاره ای به فضای ایران آن زمان داشته و می گوید: «به ایرانی ها اگر بگویید عرب، با آن به عنوان ناسزا نگاه می کنند. ایرانی ها خیلی دوست داشتند با ما رابطه داشته باشند و این رابطه خیلی خوب بود.»
راوی دیگر فیلم، شخصیت های امنیتی و یا محافظان سفارت وقت اسرائیل در تهران هستند که حتی یکی از آن ها تعریف می کند وقتی فیلمی از جریان گروگان گیری فلسطینی ها پخش کردیم، هرجا ماموران اسرائیلی پیشروی و شلیک می کردند، تماشرگران به طور گسترده برای آن ها دست می زدند.
فیلم اشاره ای دارد به روایت زندگی این خانواده ها. حتی یکی از بازرگانان به دوربین می گوید: «ما از دیکتاتوری شاه با خبر بودیم و زندگی در تهران در دو خط بود. از میدان شهیاد (آزادی فعلی) به بالا همه چیز عالی بود و از آن جا به پایین، فقر حاکم بود. ولی به قولی ما می گفتیم چرا در امور دیگران دخالت کنیم. سعی می کردیم سرمان به کار خودمان باشد.»
تلاش برای روایت زندگی
دن شادور در گفت و گو با رادیو فردا در مورد این پروژه می گوید: «این پروژه خیلی برای من نه تنها علاقه، که زندگی شخصی هم بود. خانواده من هم آن زمان در ایران زندگی می کرد و تمامی فامیل من از تصویر تهران آن سال ها می گویند. من دلم می خواست نقبی زده باشم به گذشته ام. من پدرم را خیلی زود از دست دادم ولی تمامی خاطرات مادرم از تهران است. بعد که بزرگ تر شدم با یک ایران دیگر روبرو شدیم به همین دلیل دیدم ایران سیاسی خیلی جذاب تر از خاطرات شخصی من است به همین دلیل شروع به کار روی آن کردم.»
وی در مورد این که نسل بعد از انقلاب چطور با این تصاویر ارتباط برقرار می کند، گفت: «زمان خیلی سریع عوض شد. تصاویر در فیلم ایران شاد و آرامی را نشان می دهد و ناگهان همه چیز عوض می شود و بعد هم ارتباط ها به طور کامل قطع می شود. به هر حال خیلی ها ارتباط خوبی داشتند. ما تازه شروع به پخش و نمایش فیلم کرده ایم ولی جوانان اسرائیلی خوب با فیلم ارتباط برقرار می کنند و مشتاقانه آن را دنبال می کنند. به ویژه تصاویر هشت میلی متری و مستند. ولی برای مردم اسرائیل خیلی پیچیده نیست چون با ایران آشنا هستند.»
دن شادرو در مورد مراحل تحقیق برای فیلم و این که چه چیز او را بیش از همه غافلیگر کرده، گفت: «آن چه بیش از همه برایم جالب بود، آشنایی با داستان وقوع انقلاب در ایران بود. اول برای من این طور بود که انقلاب در ایران، پایان روزهای خوب بوده و آدم بدها آمدند و آدم خوب ها را انداختند بیرون. ولی به تدریج این تصویر عوض شد و ریشه های انقلاب و حرکت ها و اعتراض ها برایم قابل درک شد. بعد از آن، درصد همکاری گسترده حکومت شاه ایران با دولت اسرائیل برایم قابل توجه بود. فکر می کردم بخشی از همکاری ها باشد اما فکر نمی کردم در سطوح بالا و به این گستردگی بوده است.»
در فیلم بخش هایی هست که دیپلمات های ارشد حتی از خبرهایی که از دربار می گرفته اند می گویند. یکی از آن هامی گوید: «شاه هیچ وقت خمینی را جدی نمی گرفت. یا این که یکی از افسران ارشد نظامی روزی که آیت الله خمینی قرار بود به ایران بیاید، به او می گوید با ما بیا چون وقتی خمینی به ایران آمد، خبرنگارها هم همه هستند. او را می کشیم و تیمش فراری می شوند و نارضایتی ها هم می خوابد. ما هم رفتیم ولی به محض این که خمینی از هواپیما بیرون آمد، هلی کوپتری به زمین نشست و همان افسر نظامی که قرار بود او را بکشد، رفت و به او پیوست. همه محاسبات خودشان را کرده بودند.»
تصاویری که از زمان انقلاب ثبت شده، نوعی تازگی هم دارد. جمعیت زنان و دخترانی که بدون حجاب شعار «استقلال، آزادی، قانون اساسی» سر می دهند. تصاویری که هیچ از آن مشخص نیست چه فردایی قرار است برای انقلاب رقم بخورد.
دن شادور می گوید: «وقتی شروع به تحقیق کردم خیلی وسوسه انگیز بود که آدم از کدام جنبه به انقلاب ایران نزدیک شود. من تلاش کردم فقط به زندگی و دیدگاه آن ها بسنده کنم.»
پدر و مادر دن شادور، کارگردان فیلم دو سال پیش از انقلاب را در ایران بودند. بعد مادرش برای زایمان به اسرائیل می آید و دوباره به تهران برمی گردد. صحنه ای از فیلم هست که مادرش پس از خروج از ایران با تلویزیون گفت وگو می کند در حالی که یک کودک در بغل دارد. این کودک یک ساله، همین کارگردان این فیلم مستند است. به قول خودش: «خروج ما از ایران، با روز تولد یک سالگی من همراه شد.»
این فیلم در جشنواره فیلم تورنتو به نمایش درآمده و نمایش آن در فستیوال های مختلف ادامه دارد. یکی از نکات جالب فیلم اشاره مشخص به همکاری های گسترده آن زمان شهروندان اسرائیلی با ایران است. در فیلم رییس دفتر موساد در تهران حضور دارد و یا دیپلمات های عالی اسرائیلی که به دربار شاه نزدیک بودند. همچنین مستشاران نظامی و پیمانکاران و بازرگانان.
یکی از شخصیت های این مستند در مقابل دوربین می گوید: «پس از جنگ شش روزه و وقتی اسرائیل در مدتی کم هفت کشور عربی را شکست داد، شاه حساب ویژه ای روی اسرائیل باز کرد. اسرائیل هم دلش اتحاد و رابطه استراتژیک می خواست در نتیجه دو طرف به همکاری با هم روی آورند. سد سازی های زیاد، پروژه های کشاورزی، محصولات و ادوات نظامی جزو مجموعه هایی بود که اسرائیل به طور گسترده با ایران همکاری داشت.»
دیگر شخصیت فیلم اشاره ای به فضای ایران آن زمان داشته و می گوید: «به ایرانی ها اگر بگویید عرب، با آن به عنوان ناسزا نگاه می کنند. ایرانی ها خیلی دوست داشتند با ما رابطه داشته باشند و این رابطه خیلی خوب بود.»
راوی دیگر فیلم، شخصیت های امنیتی و یا محافظان سفارت وقت اسرائیل در تهران هستند که حتی یکی از آن ها تعریف می کند وقتی فیلمی از جریان گروگان گیری فلسطینی ها پخش کردیم، هرجا ماموران اسرائیلی پیشروی و شلیک می کردند، تماشرگران به طور گسترده برای آن ها دست می زدند.
فیلم اشاره ای دارد به روایت زندگی این خانواده ها. حتی یکی از بازرگانان به دوربین می گوید: «ما از دیکتاتوری شاه با خبر بودیم و زندگی در تهران در دو خط بود. از میدان شهیاد (آزادی فعلی) به بالا همه چیز عالی بود و از آن جا به پایین، فقر حاکم بود. ولی به قولی ما می گفتیم چرا در امور دیگران دخالت کنیم. سعی می کردیم سرمان به کار خودمان باشد.»
تلاش برای روایت زندگی
دن شادور در گفت و گو با رادیو فردا در مورد این پروژه می گوید: «این پروژه خیلی برای من نه تنها علاقه، که زندگی شخصی هم بود. خانواده من هم آن زمان در ایران زندگی می کرد و تمامی فامیل من از تصویر تهران آن سال ها می گویند. من دلم می خواست نقبی زده باشم به گذشته ام. من پدرم را خیلی زود از دست دادم ولی تمامی خاطرات مادرم از تهران است. بعد که بزرگ تر شدم با یک ایران دیگر روبرو شدیم به همین دلیل دیدم ایران سیاسی خیلی جذاب تر از خاطرات شخصی من است به همین دلیل شروع به کار روی آن کردم.»
وی در مورد این که نسل بعد از انقلاب چطور با این تصاویر ارتباط برقرار می کند، گفت: «زمان خیلی سریع عوض شد. تصاویر در فیلم ایران شاد و آرامی را نشان می دهد و ناگهان همه چیز عوض می شود و بعد هم ارتباط ها به طور کامل قطع می شود. به هر حال خیلی ها ارتباط خوبی داشتند. ما تازه شروع به پخش و نمایش فیلم کرده ایم ولی جوانان اسرائیلی خوب با فیلم ارتباط برقرار می کنند و مشتاقانه آن را دنبال می کنند. به ویژه تصاویر هشت میلی متری و مستند. ولی برای مردم اسرائیل خیلی پیچیده نیست چون با ایران آشنا هستند.»
دن شادرو در مورد مراحل تحقیق برای فیلم و این که چه چیز او را بیش از همه غافلیگر کرده، گفت: «آن چه بیش از همه برایم جالب بود، آشنایی با داستان وقوع انقلاب در ایران بود. اول برای من این طور بود که انقلاب در ایران، پایان روزهای خوب بوده و آدم بدها آمدند و آدم خوب ها را انداختند بیرون. ولی به تدریج این تصویر عوض شد و ریشه های انقلاب و حرکت ها و اعتراض ها برایم قابل درک شد. بعد از آن، درصد همکاری گسترده حکومت شاه ایران با دولت اسرائیل برایم قابل توجه بود. فکر می کردم بخشی از همکاری ها باشد اما فکر نمی کردم در سطوح بالا و به این گستردگی بوده است.»
در فیلم بخش هایی هست که دیپلمات های ارشد حتی از خبرهایی که از دربار می گرفته اند می گویند. یکی از آن هامی گوید: «شاه هیچ وقت خمینی را جدی نمی گرفت. یا این که یکی از افسران ارشد نظامی روزی که آیت الله خمینی قرار بود به ایران بیاید، به او می گوید با ما بیا چون وقتی خمینی به ایران آمد، خبرنگارها هم همه هستند. او را می کشیم و تیمش فراری می شوند و نارضایتی ها هم می خوابد. ما هم رفتیم ولی به محض این که خمینی از هواپیما بیرون آمد، هلی کوپتری به زمین نشست و همان افسر نظامی که قرار بود او را بکشد، رفت و به او پیوست. همه محاسبات خودشان را کرده بودند.»
تصاویری که از زمان انقلاب ثبت شده، نوعی تازگی هم دارد. جمعیت زنان و دخترانی که بدون حجاب شعار «استقلال، آزادی، قانون اساسی» سر می دهند. تصاویری که هیچ از آن مشخص نیست چه فردایی قرار است برای انقلاب رقم بخورد.
دن شادور می گوید: «وقتی شروع به تحقیق کردم خیلی وسوسه انگیز بود که آدم از کدام جنبه به انقلاب ایران نزدیک شود. من تلاش کردم فقط به زندگی و دیدگاه آن ها بسنده کنم.»
پدر و مادر دن شادور، کارگردان فیلم دو سال پیش از انقلاب را در ایران بودند. بعد مادرش برای زایمان به اسرائیل می آید و دوباره به تهران برمی گردد. صحنه ای از فیلم هست که مادرش پس از خروج از ایران با تلویزیون گفت وگو می کند در حالی که یک کودک در بغل دارد. این کودک یک ساله، همین کارگردان این فیلم مستند است. به قول خودش: «خروج ما از ایران، با روز تولد یک سالگی من همراه شد.»