برخلاف تمام تلاش های جمهوری اسلامی برای يافتن جای پایی در «ائتلاف بين المللی ضد تروريسم»، اما در نهايت راه حکومت ايران برای ورود به چنين ائتلافی بسته شد. کشورهای شرکت کننده منطقه بر حسب تنوع خود هر کدام از گروهی در صحنه سياسی و نظامی سوريه حمايت می کنند و می توان به جرأت اين را گفت هر کشوری که در ائتلاف مذکور شرکت نکرده است، نمی تواند از گروه مورد حمايت خود در سوريه در چارچوب رهيافت های بين المللی دفاع کند.
به عنوان مثال اگر کشور قطر در اين ائتلاف شرکت نمی کرد، آينده «جبهه نصرت» در سوريه در هاله ای از ابهام قرار می گرفت. اما اکنون با شرکت قطر در ائتلاف ضد داعش، امريکا به طور ضمنی پديرفته که حساب جبهه نصرت از «دولت اسلامی داعش» را جدا کند، به ويژه که در روزهای اخير اين جبهه، سربازان سازمان ملل که در محور جولان به دست آن افتاده بودند را آزاد کرد.
اين کار يک مانور سياسی مشخص با يک مؤسسه معتبر بين المللی به حساب می آيد که پيام آن بر متفاوت بودن جبهه نصرت با داعش تأکيد می کند.به نظر می رسد اين پيام از سوی سازمان ملل، امريکا و دولت های اروپائی دريافت شد و استقبال از وجود کشور قطر در ائتلاف ضد تروريسم از آن حکايت می کند.
اما ايران داستان ديگری دارد. در طول سه سال گذشته جمهوری اسلامی با بسيج توانائی های داخلی و خارجی خود و با صرف هزينه های کلان و برگزاری انواع سمينارها، به ويژه از سوی روحانيون بلندپايه، تلاش کرد مخالفان دولت های مورد حمايت خود در سوريه و عراق را مجموعه ای از تکفيری ها نشان دهد که دست به اقدامات غير انسانی می زنند.با پيروزی حسن روحانی در انتخابات رياست جمهوری راه برای در پيش گرفتن چنين سياستی هموارتر از گذشته شد و «مبارزه با تروريسم» از مهمترين شعارهای دولت يازدهم در سياست خارجی شد.
در اين راستا کم اهميت دانستن نقش عربستان سعودی و برخی ديگر از کشورهای منطقه برای قبول ايران در ائتلاف ضد تروريسم منطقه موجب شد که جمهوری اسلامی براساس محاسبات اشتباه خود،گام های کشنده ای بردارد و در نهايت از ائتلاف جديد کنار گذاشته شود.طراحان سياست خارجی ايران که براساس فشار سرداران سپاه و همراه با ظرافت «غرب ديدگان» وزارت خارجه تعيين می شد، قرار دادن کشورهائی مانند عربستان و قطر در صفوف تروريست ها و ايستادن خود در جبهه مخالف را بعنوان مهمترين هدف ديپلماسی جديد خود در نظر گرفتند.
جمهوری اسلامی هرگز مايل نبود از ميان عربستان و قطر به ائتلاف ضد تروريسم وارد شود که در پی اين بود که خود را بعنوان يکی از بازيگران اصلی چنين ائتلافی ببيند و در ايده آل ترين حالت دو کشور مذکور را در صف تروريست ها بنشاند. اين رويکرد جمهوری اسلامی هيچ وقت با دست رد کشورهای غربی مواجه نشد اما همراهی برای آن يافت نشد. برخی از سياستمداران ايران در ماه های گذشته به شکلی سخن می گفتند که انگار باورشان شده بود که دنيا آنها را به عنوان يک حکومت ضد تروريسم قبول کرده است.
اگر جمهوری اسلامی موفق می شد عربستان سعودی و قطر را بعنوان حاميان تروريسم به دنيا معرفی کند، آنگاه به راحتی می توانست بر سر سوريه با اين دو کشور به چانه زنی بپردازد. حتی وقتی که عربستان سعودی در ابتدای باز شدن گفتگوهای جديد بعد از بر روی کار آمدن حسن روحانی، پيشنهاد داد که موضوع سوريه از گفتکوهای دو جانبه حذف شود و ايران برای نشان دادن حسن نيت خود، درباره اوضاع لبنان و يمن گام های عملی بردارد، طرف ايرانی آن را بعنوان نشانه ضعف سعودی ها تلقی کرد.
جمهوری اسلامی تصور می کرد اگر با کشورهای غربی بر سر تأمين منافع دو جانبه به توافق برسد، ديگر کشورهائی مانند عربستان سعودی توانائی آن را ندارند که مانع ورود آنها به ائتلاف هائی چون مبارزه با تروريسم گردد.اگر چه ممکن است افرادی مانند رفسنجانی و روحانی اين چنين خوش باورانه به اين سياست جديد جمهوری اسلامی نگاه نمی کردند اما تمام توان ديپلماسی ايران در اين سو بسيج شده بود و ايران تنها کشور منطقه بود که در جنگ عليه داعش در عراق عملا وارد ميدان شده بود و هزينه های مادی و سياسی سنگينی را به عهده گرفته بود.شکی وجود ندارد که عدم پذيرش ايران در ائتلاف بر ضد تروريسم،مسؤولان ايرانی را به شدت عصبانی کرده است.
علی لاريجانی رئيس مجلس و هاشمی شاهرودی نايب رئيس مجلس خبرگان دو روز قبل از اعلام استراتژی جديد امريکا در عراق و سوريه توسط رئيس جمهور آن کشور، با شدت به ايالات متحده حمله کردند.
در شرايط فعلی ائتلاف ضد تروريسم در خاورميانه با حضور ده کشور عربی به همراه ترکيه نه فقط تلاش های ايران برای پيوستن به اين اتحاد بزرگ منطقه ای و بين المللی را ناديده گرفته بلکه می تواند برای سياست منطقه ای ايران و به ويژه در سوريه مشکلات جبران ناپذيری ايجاد کند:
۱- با ورود امريکا به جنگ سوريه و هدف قرار دادن نيروهای دولت اسلامی داعش، به تدريج و در فاصله چند هفته،توازن قوا به نفع مخالفان دولت سوريه تغيير خواهد کرد.آنچه که باراک اوباما اعلام کرده است حمله امريکا هوائی خواهد بود و اين بدان معنا است که آسمان سوريه جولانگه جنگنده بمب افکن های امريکا و متحدان ناتوی آن قرار خواهد گرفت.اگرچه انگليس اعلام کرده است در اين حمله شرکت نخواهد کرد اما کشورهائی مانند فرانسه بدون ترديد حضور خواهند داشت.نتيجه حتمی اين پوشش هوائی امريکا و متحدان آن، عقب نشينی نيروی هوائی بشار اسد خواهد بود.اين عقب نشينی از چنان اهميتی برخوردار است که حتی می تواند دمشق پايتخت حکومت سوريه را در برابر حملات مخالفان بی دفاع کند.
چون در حال حاضر ۶۰ درصد عمليات ارتش سوريه از طريق هوا انجام می گيرد و در صورت خنثی شدن اين ابزار، ديگر نيروهای بشار اسد توانائی چندانی ندارند.دولت سوريه اعلام کرده است ورود امريکا به آسمان آن يک «عمل دشمنانه» خواهد بود و به تحرک ايران و روسيه برای نجات خود اميد بسته است.روسيه اعلام کرده که امريکا برای ورود به جنگ سوريه، نياز به اجازه سازمان ملل دارد اما به نظر نمی رسد که پوتين در حال حاضر به جز موضعگيری اين چنينی دست به اقدامات ديگری بزند.اما ايران برای کمک به هم پيمان خود در دمشق ممکن است دست به انجام کارهائی بزند.هفته گذشته جمهوری اسلامی موشک ضد هوائی «باور ۳۷۳» را آزمايش کرد.
گفته می شود اين موشک تا حدودی قابليت های موشک روسی اس ۳۰۰ را دارا است و ايران قادر است تعداد قابل توجهی از اين موشک ها را در اختيار بشار اسد قرار دهد.اما استفاده رئيس جمهور سوريه از اين موشک ها به مثابه خودکشی وی خواهد بود.امريکائی ها با ورود به آسمان سوريه ، به احتمال زياد مناطق ممنوع پرواز ايجاد خواهند کرد و استفاده از هر گونه سلاح ضدهوائی با واکنش شديد مواجه خواهد شد.
۲- تنها گزينه ايران در جنگ بر عليه داعش حضور در عراق و همراه شدن با سياست امريکا در آن کشور بدون اينکه امتياز مشخص سياسی بگيرد.گزينه ناممکن ديگر ايران برگشت از عراق است که هرگز چنين چيزی در حال حاضر برای رهبران ايران متصور نيست.در واقع سياست خاورميانه ای امريکا، ايران را به جائی برده که با نيرو و هزينه خود در چارچوب اهداف امريکا گام بر ميدارد.ايران راهی جز گام گذاشتن در آن چيزی که امريکا در عراق می خواهد ندارد، اما فشاری که بر ايران وارد خواهد شد در سوريه خواهد بود.
وضعيت سوريه به شکلی به پيش خواهد رفت که بشار اسد يا بايد راه حل سياسی را بپذيرد و يا به موازات جنگ دنيا بر عليه داعش با همان نيروها بجنگد.از هم اکنون «دی مستورا» نماينده جديد سازمان ملل در امور سوريه عازم دمشق شده است و امکان يافتن يک راه حل سياسی برای بحران سوريه را با حاکم دمشق مورد مناقشه قرار داد.بشار اسد برخلاف مذاکرات ژنو۲ که نمايندگان او سرمست از پيروزهای خود در شهر قصير و کوهستان های قلمون به کشور سوئيس رفتند و تلاش کردند اراده خود را بر مذاکره کنندگان آن نشست تحميل کنند، اين بار در سايه ورود امريکا به جنگ سوريه، از دی مستورا استقبال می کند. ورود جدی امريکا به سوريه همه چيز را تغيير خواهد داد.
________
نظرات مطرح شده در این نوشته، الزاما بازتاب دیدگاه رادیو فردا نیست.