اکبر هاشمی رفسنجانی در روز های آخر سال ۱۳۹۳ ابراز تمايز از روحانی و دولتش را برجسته ساخت. وی در گفتوگو با روزنامه آرمان به صراحت اعلام کرد «نمیخواهد مردم فرض کنند که دولت (حسن) روحانی، دولت وی» است. البته همين انتظار را هم از روحانی داشته که نگويد به کمک ديگران (هاشمی رفسنجانی) انتخاب شده است. اگرچه به ادعای رفسنجانی روحانی «چنين عمل نکرده و به کمکها اشاره کرده» است.
اکبر هاشمی رفسنجانی همچنين در مصاحبه مزبور گفت: «از اول به ايشان (حسن روحانی) گفتم که نبايد بستگان من در دولت شما پست بگيرند تا اين توهم پيش بيايد. پيشنهادی هم روی وزارتخانهها به شما نمیدهم. خودتان همانهايی را که من میشناسم، میشناسيد. هر مشورتی که بکنيد، کاملاً آماده توضيح و کمک هستم.»
اکبر هاشمی رفسنجانی پيشتر در مصاحبه با روزنامه آفتاب يزد هم گفته بود (حسن) روحانی بيش از حد قدرت اجرايی به مردم در انتخابات وعده داد. او ضمن برشمردن موانع و تنگناهای دولت يازدهم در همین حال تاکيد کرد که وعدههای انتخاباتی مانند «تعهد و بيعت» سندی الزامآور برای ریيس جمهوری است.
آقای هاشمی رفسنجانی در تمامی موضعگيریهای فوق بر «روابط حسنهاش» با (حسن) روحانی و حمايت از دولت اعتدال تاکيد دارد و مدعی است روابط دوستانه و رفاقت او با روحانی برقرار است، جلسات گفتوگوی دو نفره بين آنها برگزار میشود اما به ادعای هاشمی رفسنجانی، اين ديدارها و ارائه مشاوره به درخواست او (اکبر هاشمی رفسنجانی) بوده وحسن روحانی «پيشقدم» نشده است. اما چرا اکبر هاشمی رفسنجانی در ماه اسفند سال ۹۳ تمايلش به تمايز و تفاوت بامشی روحانی را به نمايش گذاشته است؟
در ماه های اوليه تشکیل دولت حسن روحانی، حلقه نزديکان هاشمی رفسنجانی و اصلاحطلبان مانور گستردهای میدادند که پيروزی روحانی، «محصول حمايت هاشمی رفسنجانی و محمد خاتمی» است و در غياب اين حمايت، وی بختی برای پيروزی نداشت.
اکبر هاشمی رفسنجانی در ان روز ها سخنی دال بر تمايزش با روحانی به زبان نياورد و در عوض به روابط خوب و ديدگاههای مشترک اشاره کرد. تنها فائزه هاشمی در هنگامی که حمايتها از روحانی اوج گرفته بود، اعلام کرد حسن روحانی «بدون اخذ موافقت پدرش» اقدام به کانديداتوری در انتخابات رياست جمهوری يازدهم کرده است.
در نگاه اول به نظر میرسد شايد اکبر هاشمی رفسنجانی از اين طريق میخواهد فشار بر روی حسن روحانی در خصوص استقلال ازآقایرفسنجانی و سياستهای دوران سازندگی را کم کند. اصولگرايان افراطی و برخی از نزديکان رهبری از ابتدا روحانی را به وابستگی به رفسنجانی متهم کرده و خواهان جدايی وی بودند. البته کسانی مانند حسين شريعتمداری، مدیر مسئول کیهان هم هستند که مدعی «تفاوت اصولی روحانی با رفسنجانی» بودهاند.
اما ژرفکاوی ماجرا ترديد جدی ايجاد میکند اين تصور درست باشد. اگر دغدغه هاشمی رفسنجانی کمک به حسن روحانی برای کاستن از فشار فوق بود، علیالقاعده اين موضعگيری میبايست در ابتدای فعاليت دولت يازدهم انجام میشد. اکنون پس از گذشت کمتر از دو سال از فعاليت دولت، چنين سمتگيری نتيجه ملموسی در بر نداشته و برخوردی انفعالی در واکنش به موفقيت جنگ روانی و تبليغاتی رقيب ارزيابی میشود.
از اينرو اقدام ديرهنگام رفسنجانی در ابراز تمايز با روحانی میتواند نشانگر شکلگيری فصل جديدی در روابط بين آنها باشد. رفسنجانی در مصاحبه با روزنامه آرمان اشاره دارد که ديدارهایشان با درخواست يکطرفه وی انجام شده است. از اين اطلاعرسانی میتوان دريافت که روحانی در حد انتظارات رفسنجانی و حاميانش از مشاوره وی استفاده نکرده است. همچنين خروج محمد علی نجفی از کابينه و بالادستی نيروهای حزب اعتدال و توسعه از جمله نوبخت بر اسحاق جهانگيری معاون اول ديگر مواری هستند که ناخشنودی احتمالی حلقه رفسنجانی را آشکار میسازند.
در پشت پرده شکاف و رقابت ملموسی بين حلقه ياران روحانی و رفسنجانی در دولت يازدهم وجود دارد. نوبخت، حسام الدين آشنا، اکبر ترکان و حسين فريدون که جمع خواص روحانی را تشکيل میدهند اختلاف نظر جدی با اسحاق جهانگيری و ديگر نيرو های منتسب به هاشمی رفسنجانی دارند. از ديد نزديکان روحانی حمايت انتخاباتی رفسنجانی برخوردی اصولی نبوده واز سر ناچاری صورت گرفته است. بنابراين تاکيد دارند که نبايد سهم زياد و قابل ملاحظه ای به حلقه ياران رفسنجانی در دولت داده شود.
دولت اعتدال در سال ۹۳ در مجموع موفقيت بزرگی نداشت و در اکثر حوزهها نوعی عقبگرد را به نمايش گذاشت. در سياست خارجی سال ۹۳ سال تعليق و زمينه سازی برای توافق جامع بود که فرجام آن به سال ۹۴ موکول شد. در حوزه اقتصادی اگر چه کاهش نرخ تورم و افزايش رشد اقتصادی از موفقيتهای دولت است اما پايداری آنها هنوز معلوم نيست و همچنين تاثير زيادی بر زندگی روزمره مردم و فعاليتهای بخش خصوصی نگذاشته است.
در اين شرايط که ناکامی روحانی محتمل است، شايد رفسنجانی در تلاش است تا سرنوشت خود و برنامه سياسی مورد نظرش به روحانی و دولت اعتدال گره نخورد. در واقع او میخواهد جايگاه خود را به عنوان جایگزین، حفظ کند. همچنين تسليم روحانی در برابر رهبری ديگر حوزه اختلاف نظر وی با رفسنجانی و نزديکانش را بازتاب میدهد که بر مقاومت محدود تاکيد دارند.
به نظر میرسد اعلام تمايز با روحانی يک برخورد سياسی از سوی رفسنجانی است و وی ديگر مصلحت نمیبيند که افکار عمومی تلقی جريان يکسانی از آنها داشته باشند. البته تفاوت بين رفسنجانی و روحانی پديده جديدی نيست و از ابتدای تشکيل دولت اعتدال وجود داشت اما چه بسا مصلحتسنجی رفسنجانی ايجاب میکرد تا کنون حفظ ظاهر شده و وحدت رويه کاملی بين آنها در افکار عمومی نشان داده شود. ولی گويا اکنون ديگر مصلحت ايجاب میکند که تفاوتها آشکار شود.
تغييرات روحانی پس از رياست جمهوری میتواند متغير مهمی در تغيير مصلحتسنجی سياسی رفسنجانی باشد. در گذشته اگر چه آنها در يک جريان سياسی میگنجيدند اما تفاوتهايی نيز وجود داشت. روحانی سعی میکرد آیتالله علی خامنهای و اکبر هاشمی رفسنجانی را توامان داشته باشد. او به جريان امنيتی و سپاه نزديکتر از رفسنجانی بود و به اندازه وی نيز در دهههای هفتاد به بعد تحول نيافت. همين شکاف باعث شد در انتخاباتی که رفسنجانی رد صلاحيت شد، وی نه تنها پذيرفته شود که فرصت و مجال پيروزی نيز بيابد.
پيامدهای سياست جديد رفسنجانی در علنی ساختن تمايز با روحانی معلوم نيست و بعيد است در کوتاه مدت منجر به اتفاقاتی شود. اما در ميان مدت تاثيراتی خواهد داشت. حتی ممکن است ائتلاف بين حلقه ياران رفسنجانی و اصلاحطلبان با جريان اعتدال در انتخابات مجلس را تحتالشعاع قرار دهد. البته وی برای جا انداختن اين تمايز بعد از گذشت بيست ماه از عمر دولت يازدهم در افکار عمومی کار سختی در پيش خواهد داشت و باورپذيری اين ادعا امری دشوار است. ازاينرو فرجام روحانی هر چه باشد تبعات گريزناپذيری برای اکبر هاشمی رفسنجانی و حاميانش دارد.
_____________
نظرات مطرح شده در این نوشته، الزاما بازتاب دیدگاه رادیو فردا نیست.