بیش از یکصد نویسنده و شاعر و مترجم ایرانی در نامهای درخواست کردهاند مراحل موسوم به گرفتن مجوز برای چاپ کتاب از سوی وزارت ارشاد لغو شود.
در متن این نامه که در روز یکشنبه ۱۲ آذرماه در سایت پندار منتشر شده، آمده است: «تقلاهای چند سال اخير وزارت ارشاد و ديگر دستگاههای همسو، برای اعمال هر چه شديدتر سانسور و ايجاد محدوديتها و تنگناهای بيشتر در راه چاپ و انتشار کتاب بار ديگر ثابت کرد که افول و نزول شأن کتاب و کتابخوانی رابطهی مستقيمی با سانسور دارد.»
این نویسندگان میافزایند: «در اين چند سال که تيغ سانسور فزونتر و تيزتر از گذشته بر شريانهای انتشار کتاب گذارده شده، سقوط تيراژ کتابها نيز بيشتر شده است. اگر پنج سال پيش تيراژ دوهزار نسخهای تيراژی معمول بود، اکنون اين تيراژ به کمتر از يک هزار نسخه رسيده است؛ آن هم در جامعهای که بيش از هفتادوپنج ميليون جمعيت دارد و هفتاد درصد اين جمعيت جواناند؛ جوانانی تشنه دانستن و کشف کردن. با اين همه، اگر میبينيم که به کتاب و کتابخوانی اعتنايی درخور نمیشود، برای آن است که سانسور دولتی، شأن نويسندگی و کتاب و اعتماد مردم به کتاب را سخت کاهش داده است.»
فرخنده حاجیزاده، شاعر و نویسنده و یکی از امضاکنندگان این نامه در گفت وگو با رادیو فردا میگوید: «من مخالف این هستم که نویسنده شاعر و مترجم کاری کند و عدهای بخواهند آن را قلع وقمع کنند. مسئله سی سال گذشته هم نیست و پیشتر هم بوده است.»
وی در پاسخ به این پرسش که آیا راهکاری دارید که بخواهید برای مثال با آن با وزارت ارشاد توافق کنید، گفت: «ما خواستار لغو هرگونه صدور مجوز برای چاپ کتاب هستیم و قرار هم نیست ما با وزارت ارشاد توافقی کنیم. دلیلی وجود ندارد که برای چیزی از بنیاد غلط است، توافق کنیم.»
خانم حاجی زاده گفت: «الان ناشر خودش تبدیل به سانسورچی شده است چرا که اگر کتابش با مشکل روبرو شود، برایش نکته منفی درج میشود. من کتاب آخرم فقط به دو صفحهاش مجوز داده اند. همه ما تبدیل به سانسورچی شدهایم، آن هم در جهانی که هیچ چیز در آن مخفی نیست. کسانی که سانسورچی شدهاند هیچ درکی از کتاب ندارند البته این را هم باید گفت که خوشبختانه، چند تا از این سانسورچیها خودشان به نویسنده تبدیل شدند.»
امضاکنندگان این نامه در بخشی دیگر از این نامه نوشتهاند: «ايران از معدود کشورهايی است که در ابتدای قرن بيست و يکم هنوز هم نويسندگانش مجبورند برای نشر آثار خود، از دولت "مجوز چاپ" بگيرند. "مجوزی" که حتی در قانون اساسی حاکميت نيز به آن اشارهای نشده است. در حقيقت اين روش در حکم به گرو گرفتن آزادی بيان، خلاقيت و معاش نويسندگان از جانب دولت است تا بتواند ديدگاههای خود را بر آثار نويسندگان تحميل کند؛ حربهای است برای اعمال تبعيض ميان نويسندگان و سوق دادن آنها به خودسانسوری؛ ابزاری است برای دخالت حاکميت در عرصه ادبيات، هنر و انديشه.»
در این نامه آمده است: «نويسندگان بايد بتوانند آزادانه بينديشند و حاصل انديشه و هنر خود را آزادانه عرضه کنند. وانگهی، حق مردم است که فارغ از هرگونه سانسور و فشار حکومتی به آثار ادبی ، هنری و اطلاعات دسترسی پيدا کنند و آنگاه خود به داوری و نقد بپردازند. برای برونرفت از وضع بسيار اسفناک عرصه کتاب و بهبود شرايط نويسندگان و برای برخورداری جامعه از ادبياتی که شايسته مردم آزادانديش ايران باشد، میبايست "مجوز چاپ کتاب" لغو شود.»
در پایان امضاکنندگان، خواهان لغو فوری «مجوز چاپ کتاب» و کليه مقررات و قوانين مربوط به آن شدهاند.
بابک احمدی، پروين اردلان، محمود استادمحمد، حسن اصغری، علی باباچاهی، رضا براهنی، سيمين بهبهانی، يونس تراکمه، جاهد جهانشاهی، فرخنده حاجیزاده، علیاشرف درويشيان، ناصر زرافشان، سيدعلی صالحی، فرزانه طاهری، علی عبدالهی، محمدعلی عمويی و محمد قائد و عبداله کوثری از جمله امضاکنندگان این نامه هستند.
در متن این نامه که در روز یکشنبه ۱۲ آذرماه در سایت پندار منتشر شده، آمده است: «تقلاهای چند سال اخير وزارت ارشاد و ديگر دستگاههای همسو، برای اعمال هر چه شديدتر سانسور و ايجاد محدوديتها و تنگناهای بيشتر در راه چاپ و انتشار کتاب بار ديگر ثابت کرد که افول و نزول شأن کتاب و کتابخوانی رابطهی مستقيمی با سانسور دارد.»
این نویسندگان میافزایند: «در اين چند سال که تيغ سانسور فزونتر و تيزتر از گذشته بر شريانهای انتشار کتاب گذارده شده، سقوط تيراژ کتابها نيز بيشتر شده است. اگر پنج سال پيش تيراژ دوهزار نسخهای تيراژی معمول بود، اکنون اين تيراژ به کمتر از يک هزار نسخه رسيده است؛ آن هم در جامعهای که بيش از هفتادوپنج ميليون جمعيت دارد و هفتاد درصد اين جمعيت جواناند؛ جوانانی تشنه دانستن و کشف کردن. با اين همه، اگر میبينيم که به کتاب و کتابخوانی اعتنايی درخور نمیشود، برای آن است که سانسور دولتی، شأن نويسندگی و کتاب و اعتماد مردم به کتاب را سخت کاهش داده است.»
فرخنده حاجیزاده، شاعر و نویسنده و یکی از امضاکنندگان این نامه در گفت وگو با رادیو فردا میگوید: «من مخالف این هستم که نویسنده شاعر و مترجم کاری کند و عدهای بخواهند آن را قلع وقمع کنند. مسئله سی سال گذشته هم نیست و پیشتر هم بوده است.»
وی در پاسخ به این پرسش که آیا راهکاری دارید که بخواهید برای مثال با آن با وزارت ارشاد توافق کنید، گفت: «ما خواستار لغو هرگونه صدور مجوز برای چاپ کتاب هستیم و قرار هم نیست ما با وزارت ارشاد توافقی کنیم. دلیلی وجود ندارد که برای چیزی از بنیاد غلط است، توافق کنیم.»
خانم حاجی زاده گفت: «الان ناشر خودش تبدیل به سانسورچی شده است چرا که اگر کتابش با مشکل روبرو شود، برایش نکته منفی درج میشود. من کتاب آخرم فقط به دو صفحهاش مجوز داده اند. همه ما تبدیل به سانسورچی شدهایم، آن هم در جهانی که هیچ چیز در آن مخفی نیست. کسانی که سانسورچی شدهاند هیچ درکی از کتاب ندارند البته این را هم باید گفت که خوشبختانه، چند تا از این سانسورچیها خودشان به نویسنده تبدیل شدند.»
امضاکنندگان این نامه در بخشی دیگر از این نامه نوشتهاند: «ايران از معدود کشورهايی است که در ابتدای قرن بيست و يکم هنوز هم نويسندگانش مجبورند برای نشر آثار خود، از دولت "مجوز چاپ" بگيرند. "مجوزی" که حتی در قانون اساسی حاکميت نيز به آن اشارهای نشده است. در حقيقت اين روش در حکم به گرو گرفتن آزادی بيان، خلاقيت و معاش نويسندگان از جانب دولت است تا بتواند ديدگاههای خود را بر آثار نويسندگان تحميل کند؛ حربهای است برای اعمال تبعيض ميان نويسندگان و سوق دادن آنها به خودسانسوری؛ ابزاری است برای دخالت حاکميت در عرصه ادبيات، هنر و انديشه.»
در این نامه آمده است: «نويسندگان بايد بتوانند آزادانه بينديشند و حاصل انديشه و هنر خود را آزادانه عرضه کنند. وانگهی، حق مردم است که فارغ از هرگونه سانسور و فشار حکومتی به آثار ادبی ، هنری و اطلاعات دسترسی پيدا کنند و آنگاه خود به داوری و نقد بپردازند. برای برونرفت از وضع بسيار اسفناک عرصه کتاب و بهبود شرايط نويسندگان و برای برخورداری جامعه از ادبياتی که شايسته مردم آزادانديش ايران باشد، میبايست "مجوز چاپ کتاب" لغو شود.»
در پایان امضاکنندگان، خواهان لغو فوری «مجوز چاپ کتاب» و کليه مقررات و قوانين مربوط به آن شدهاند.
بابک احمدی، پروين اردلان، محمود استادمحمد، حسن اصغری، علی باباچاهی، رضا براهنی، سيمين بهبهانی، يونس تراکمه، جاهد جهانشاهی، فرخنده حاجیزاده، علیاشرف درويشيان، ناصر زرافشان، سيدعلی صالحی، فرزانه طاهری، علی عبدالهی، محمدعلی عمويی و محمد قائد و عبداله کوثری از جمله امضاکنندگان این نامه هستند.