لینک‌های قابلیت دسترسی

خبر فوری
جمعه ۲ آذر ۱۴۰۳ تهران ۰۲:۰۱

یکی از بستگان قربانیان: اجبار دانش آموزان برای حضور در اردوی راهیان نور


اتوبوس دانش آموزان دختر شهرستان بروجن که روز جمعه گذشته برای گذراندن واحد درسی آمادگی دفاعی به مناطق عملياتی به جا مانده از جنگ هشت ساله عراق و ايران تحت عنوان «راهيان نور» فرستاده شده بودند در بازگشت دچار سانحه شد و ۲۶ سرنشين اين اتوبوس جان خود را در اين حادثه از دست دادند.

خبرگزاری های ايران روز شنبه این هفته گزارش دادند که در جريان تصادف يک دستگاه اتوبوس کاروان «راهيان نور» در استان چهار محال و بختياری، ۲۶ دانش آموز دختر جان باختند و ۱۸ دانش آموز ديگر مجروح شدند.

اين اتوبوس که جمعه شب از مناطق جنگی در استان خوزستان به شهرستان بروجن باز می‌گشت به دليل آنچه که سرعت غيرمجاز و عدم کنترل راننده اعلام شده است، واژگون شد.

رادیو فردا در اين باره با بستگان يکی از قربانيان اين حادثه گفت و گو کرده و چگونگی وقوع اين حادثه را از او جويا شده است:
please wait

No media source currently available

0:00 0:04:05 0:00
لینک مستقیم


«خواهرم به پدرم خيلی اصرار می کرد می گفتند که می خواهند با دوستانشان با کاروان نور بروند. مثل اينکه گفته بودند يک نمره آمادگی دفاعی هم برای اين سفر در نظر گرفته بودند. قرار بود با کاروان پدرم بروند ولی متاسفانه اين سفر افتاد برای روز بيست و ششم. بعد پدرم اجازه ندادند که بروند . خواهرم به من گفتند و خيلی اصرار کردند و من با پدرم صحبت کردم که اجازه بدهد خواهرم به اين سفر برود.»

صحبت هايی هست که اين اتوبوس از ابتدا مشکل فنی داشته است. آيا اين مسئله برای خانواده ها احراز شده است؟

بله. يکی از دختر عموهای من هم توی همان اتوبوس بوده که الحمدالله الان سالم است. خودشان گفتند که اتوبوس بين راه چند بار خاموش شده يا اينکه خود راننده ناچار می شده اتوبوس را خاموش کند.

آيا چيزی به يادشان می آمد از صحنه تصادف ؟

بله. می گفت وقتی که برای نماز ايستاده بودند . به مدير مدرسه گفته بودند که اين راننده خيلی تند می رود و بايستی با او صحبت کنيم و تذکر بدهيم. راننده هم می گويد که مگر مرد توی ماشين نيست که تو می آيی و به من تذکر می دهی؟ بحث می شود و مثل اينکه ماشين به وسط جاده منحرف می شود. آن پاسداری که همراهشان بوده بلند می شود به تکبير گفتن و بعد از آن ديگر دختر عمويم چيزی به خاطر نمی آورد.

نزديک به دو يا سه ساعت بيهوش بوده اند و وقتی به هوش می آيند صدای ناله بچه ها را می شنيده اند. عده ای می خواسته اند که کمک کنند و در را بشکنند که بدتر می شده و آهن های اتوبوس به تن بچه ها فرو می رفته و صدای آه و ناله شان بلند می شده و آنها هم نمی توانسته اند کمکشان کنند.

می گويند وقتی جرثقيل دوم آمد و به ما کمک کند انگار يک نفس تازه به ما داده بودند ولی متاسفانه در همان برخورد جرثقيل اول خيلی از بچه ها از دنيا رفته بودند.

آمبولانس و مرکز فوريت های پزشکی کی به محل حادثه رسيده بودند؟

متاسفانه من خودم در آن لحظه حضور نداشتم ولی آن طور که دختر عمومی گفته اند چيزی نزديک به يکساعت بيهوش بوده اند و دو ساعت هم در ميان آهن پاره ها دست و پا می زده است که به يک شکلی به دوستانش کمک کند و بچه ها را نجات بدهد. بعد که جرثقيل سر رسيده بعد از آن هم آمبولانس و فوريت های پزشکی در محل حاضر شده است.

گويا آمبولانس هم کم بوده و از اين آمبولانس های اتوبوسی استفاده کرده بودند و حتی سردخانه هم وجود نداشته و جسد بچه ها را توی يکی از کاميون های سردخانه دار گذاشته بودند.

معمولا همراه با اين کاروان هايی که برنامه ريزی می شده است آيا آمبولانس يا ماشين فوريت های پزشکی همراه نمی شده است؟

خير. متاسفانه اين سومين باری است که در بروجن اين اتفاق می افتاد. سه چهار سال پيش يک اتوبوس تصادف کرده بود و آن بار پنج تن از معلمان هم درگذشتند. آن اتوبوس حامل دانش آموزان کل استان بود و فقط پنج نفرشان از شهرستان بروجن بودند. دانش آموزانی که از مدرسه نمونه بودند و حتی معلمانی که از دنيا رفته بودند از نخبگان کشور بودند.

شما اطلاع داريد که چه تعداد از بچه ها زنده بودند و به خاطر دير رسيدن کمک های اوليه در جاده جان خودشان را از دست دادند؟

دقيقا من نمی دانم ولی تا آن لحظه ای که خواهر من را به بيمارستان شهرستان رسانده بودند هنوز هم بدنشان گرم بوده . اين نشان می دهد که بعد از جريان تصادف هم زنده بوده اند و بعد در طول مسير و به دليل ترافيک خيلی زيادی که وجود داشته و طی مسير بيمارستان نزديک به سه يا چهار ساعت طول کشيده است و بعد از آن هم ارگان های ديگر و پليس خيلی ديرتر به محل حادثه رسيده اند.

آيا خانواده ها تصميم دارند حرکتی اعتراضی انجام بدهند؟ شکايتی کنند يا از مسئولان و فرمانداری و مقام های بالاتر توضيحی بخواهند؟

خانواده ها الان داغدارند. اگر الان هم می بينيد که من دارم با شما صحبت می کنم واقعا خيلی دارم خودم را کنترل می کنم . يعنی اگر به کس ديگری گفته بوديد شايد اصلا نمی توانست صحبت کند.

ولی خوب. مقداری که بگذرد و مراسم هفتم آنها طی شود حتما خانواده ها اقدام خواهند کرد. الان شهرستان بروجن کلا در اين مورد عزادار است.

فکر می کنيد که برای جلوگيری از تکرار چنين حوادثی چه بايد کرد؟

اولا که به نظر من اين سفرها نبايد اجباری باشد. چون برای اين درس آمادگی دفاعی يک نمره در نظر گرفته شده بود که اين نمره طبعا ايجاد اجبار می کرد که دانش آموزی که تمايل داشت که درس بخواند و معدلش بالا برود و چون اين بچه ها از مدرسه نمونه بودند، همگی مايل بودند که معدل بالايی داشته باشند و به همين دليل هم مجبور بودند که برای اين نمره درس آمادگی دفاعی در اين اردو شرکت کنند يا اينکه مثلا در نمره انضباطشان تاثير داشت.

اگر که واقعا می خواهند سفر زيارتی بگذارند برای دانش آموزان، کاری کنند که با ميل و دل خودشان بروند نه اينکه اجبار کنند.

اينها که وضعيت اين جاده را می بينند. متاسفانه جاده اهواز چند سال است از شهرستان بروجن رد می شود ولی هنوز هم اين جاده مساعد برای رفت و آمد اين جمعيت ماشينی نيست.

لااقل ترافيک جاده ای را در نظر بگيرند و جمعيتی که می برند متناسب با ظرفيت ماشين باشد و قبل از آن ماشين را امتحان کنند.
XS
SM
MD
LG