پس از کشته شدن اسامه بن لادن در عمليات نظامی کماندوهای آمریکايی پرسشهای زير مطرح شده است: آيا نمی بايست وی دستگير شده و طبق قانون با رعايت آيين دادرسی محاکمه می شد؟ آيا حمله آمریکا به هدفی در پاکستان- درصورت اطلاع نداشتن مقامات پاکستانی- نقض تماميت ارضی اين کشور نبوده است؟ آيا کشتن اسامه می تواند ايدئولوژی وی را از ميان بردارد يا آن را تقويت می کند؟ چگونه می توان گروههايی مثل القاعده را از ميان برد؟
کشتن فردی که ۱) ايدئولوژی نفرت را تنظيم و تبليغ می کند، ۲) برنامهاش کشتار جمعی آدميان بدون هيچ تمايز و تفکيک است، ۳) برای اين کار تيم عملياتی درست کرده، ۴) به اين اعمال هم دست زده، و ۵) در کشوری بدون حاکميت قانون يا دول ناکارکرد ساکن است، نه تنها عقلانی و متمدنانه و قانونی، بلکه عادلانه و اخلاقی است.
عقلانی است: نجات شهروندان بی دفاع
هدف قرار دادن دستهای کوچک از مبلغان نفرت/طراحان/برنامه ريزان/مديران عمليات کشتار جمعی مانع از جنگهای بزرگ با تلفات صدها هزار نفری می شود. در اين شرايط کشتن افراد مزبور يعنی نجات هزاران انسان ديگر. کشتن اسامه بن لادن و کسانی مثل وی از سوی جوامع دمکراتيک و آزاد نه از سر انتقام، که از سر بازدارندگی است. بدون حملات ۱۱ سپتامبر صدها هزار نفر در حملهی بوش به عراق (در واکنشی غير عقلانی به کنشی غير عقلانی) کشته نمی شدند.
اين فکر بسيار خام و ابتدايی است که می توان با روشهای غير خشونت آميز به مقابله با کسانی رفت که نه از سر فقدان دانش و بی اطلاعی يا فقر و فاقه و بيکاری (مثل راهزنان و دزدان دريايی) و نه از سر انتقام جويی که با هدف سلطه جويی بر جهان دست به خشونت می زنند. شبکه ثروتمند و مافيايی القاعده يا بسياری از عوامل ديکتاتورهای قصاب در منطقه خاورميانه را نمی توان با گفت وگو درمانی و گرفتن زير چترهای حمايتی دولت يا سازمانهای جهانی يا رونق اقتصادی از خشونت بازداشت. روشهای غير خشونت آميز برای سقوط دولت های ديکتاتوری در کشورهای استبدادی بسيار موثرند اما شبکههای مافيايی بين المللی با ماشين های دولتی سرکوب که با به کار گيری خشونت از کار می افتند، متفاوتند.
اين که القاعده با کشته شدن اسامه پايان نمی پذيرد يا ايدئولوژی اسلامگرايی با مرگ اسامه نيز باقی می ماند توجيه مناسبی برای دادن امکان به شبکه بين المللی وحشت آفرينی اسلامگرايان برای بسط قدرت خويش نيست. تضعيف اين گونه سازمانها در هر سطحی به نفع جامعه بشری است.
متمدنانه است: حفظ دستاوردهای تمدنی
متمدنانه ترين عکسالعمل در برابر گروهی که در پی تخريب يک تمدن هستند از ميان برداشتن آنهاست. اهداف حمله القاعده به مراکز و اهداف نظامی تمدن غربی يا مراکز و اهداف نظامی همپيمانان و دوستان کشورهای غربی محدود نبود که اين سازمان از کشتن هر انسان غربی بدون توجه به مذهب و نژاد و قوميت و ايدئولوژی سخن می گفت. اسلامگرايان ضد غرب، امروز به دنبال نابودی نيروی انسانی، اقتصادی، تکنولوژيک و نظامی تمدن غربی هستند تا امپراطوری خويش را بنيان نهند.
عادلانه است: از ميان بردن برده داری جديد
افکار عمومی (غير از توطئه انديشان اسلامگرا) پس از ويديوهای اسامه و همراهان شکی نداشت که وی نظريه پرداز/طراح/برنامه ريز/مدير عمليات جناياتی مثل بمب گذاری در محلههای مربوط به سفارتخانههای آمریکا در دارالسلام و نايروبی (با کشته شدن صدها نفر از مردم محل) و حملات يازده سپتامبر ۲۰۰۱ بوده است. کسی که مجموعه ويديوهای اسامه و همراهان را دنبال کند شکی در مداخله آنها در حملات تروريستی به ايالات متحده، بريتانيا يا اسپانيا نخواهد داشت. اسامه يک يا چند مدعی خصوصی نداشت که از سر تقصيرات وی بگذرند و وی را ببخشند. در بی سر کردن يک سازمان تروريستی که کشتار جمعی جزوی از مرامنامه آن است، هيچ گونه بی عدالتی وجود ندارد.
از ميان بردن گروههايی که برنهاده آنها کسب قدرت سياسی برای اسارت زنان و اجرای احکام سبعانه مثل قطع دست و پا و سنگسار و شکنجه مخالفان است، عين عدالت است. کسانی که تحت حکومتهايی مثل طالبان يا جمهوری اسلامی ايران نزيستهاند جنگ ميان اسلامگرايی و ليبرال دمراسی را به درستی درک نکردهاند.
قانونی است: تقيد و حفظ محدودهها
در قوانين فدرال ايالات متحده حکم اعدام لغو نشده است (درهفده ايالت چنين اتفاقی افتاده است). کماندوهای آمریکايی (گروه شش) در کشتن بن لادن قوانين جنگ را نيز رعايت کردند. برای کنار زدن زن بن لادن از سر راه، تنها به پای وی شليک شد و کودکان به هنگام عمليات از صحنه خارج شدند. در عمليات عليه گروهی که در سطح بين المللی دست به عمليات می زنند و اعضای آن در کشورهای مختلف پراکنده هستند و خود را به وطن مشخصی نسبت نمی دهند نمی توان تماميت ارضی کشورها را ملاک قرار داد. گرچه ايالات متحده دارای پيمان های نظامی با پاکستان است. حتی اگر دولت آمریکا در مورد اين عمليات خاص مقامات پاکستانی را مطلع نکرده باشند، پاکستان از هدف قرار گرفتن گروههايی در کشور خود توسط نيروهای آمریکايی آگاه بوده است.
اوباما در صورت اطمينان از کشته شدن قطعی اسامه بن لاد ن می توانست با ريختن بمب بر سر ساختمان محل سکونت اسامه بن لادن با هواپيماهای بدون سرنشين نه تنها وی که دهها نفر از ساکنان حوالی آن را از ميان بردارد و آن گاه ديگر اين بحث مطرح نمی شد که چرا اسامه غير مسلح بازداشت و محاکمه نشده است. در شرايط اعلام جنگ ميان دو طرف، نمی توان صرف کشته شدن يکی از جنگجويان را غير قانونی دانست.
البته کشتن امثال اسامه هنگامی قانونی است که نظريه پردازان/طراحان/برنامه ريزان/مديران عمليات کشتار جمعی تحت جوامعی با حاکميت قانون يا دولت های دارای حاکميت تحت قلمرو خود زندگی نمی کنند و دولت های دمکراتيک در آن کشورها حاکميت بالفعل ندارند. کشتن اسامه بدون محاکمه در صورت زندگی در ايالات متحده يا اروپايی غير قانونی بود. اما در پاکستان يا افغانستان که بخشهايی از اين کشورها خارج از اِعمال قدرت دولت است انتظاری از اِعمال حاکميت قانون نيز نمی توان داشت.
اخلاقی است: کشتن هميشه و در همه جا مذموم نيست
در برابر جنايتکارانی که هر لحظه ممکن است دست به ارتکاب جنايتهای بزرگ و غير قابل تصور بزنند و خود به اين امر بارها تصريح کردهاند کاری اخلاقی تر از معدوم کردن آنها نيست. در صورت فقدان امکان بازداشت و محاکمه و در صورت اثبات جرم، حبس ابد يک قاتل حرفهای، چارهای بجز تعقيب و کشتن وی نيست. کماندوهای آمریکايی در عمليات خطرناکی که داشتند با غير از کشتن اسامه نمی توانستند از توقف عمليات تحت نظر وی اطمينان حاصل کنند. همچنين اطمينانی وجود نداشت که اين کماندوها بتوانند به سلامت به همراهی اسامه از محل درگيری بگريزند (توجه کنيد به ماجرای طبس و شکست آن عمليات در نجات گروگانهای آمریکايی يا عمليات ناموفق در موگاديشوی سومالی.)
کشتن اسامه بن لادن هرگز باراک اوباما را همانند اسامه نمی کند چون همه کشتنها از يک جنس و با يک هدف و غايت انجام نمی شوند. ما در جهانی ايدهال زندگی نمی کنيم که همه جا بتوان بدون دست زدن به خشونت جان انسانها را حفظ کرد. همچنان که حمله ايالات متحده به عراق غير اخلاقی و غير عقلانی بود هدف قرار دادن گروههای اسلامگرا که منکر آزادی انتخاب اخلاقی ديگران و در پی تخريب يک تمدن هستند اخلاقی و عقلانی است.
موارد مشابه
اکنون پرسش آن است که اگر در موارد فوق توافق داشته باشيم آيا اين گونه عمليات بهترين روش برای مقابله با نظريه پردازان/طراحان/برنامه ريزان/مديران عمليات کشتار جمعی در ديگر کشورها يعنی کسانی مانند معمر قذافی (لیبی)، علی خامنهای(ایران)، بشار اسد (سوریه) و کيم جونگ ایل (کره شمالی) به عنوان نماد رژيمهای دد منش نيست، آنها که ۱) غرب را شيطان معرفی کرده و هر روز تخم نفرت می کارند، ۲) درآمدهای کشورشان را صرف تشکيل و تقويت گروههای تروريستی و جنايتکار می کنند (تا حد بمب گذاری در هواپيمای مسافر بری و مسجد و سفارتخانه، سلاخی زندانيان، تير اندازی به شهروندان غير مسلح و معترض)، ۳) آدم کشی برای آنها ابزاری برای سلطه جويی و تابع قرار دادن گروههای گسترده ای از مردم است و نه حتی دفاع از خود يا حتی حفظ امنيت قبرستانی، ۴) در استفاده از زور هيچ محدوديتی و قيدی در برابر خود نمی بينند، و ۵) به دنبال ابزارهای کشتار جمعی هستند.
آيا هدف قرار دادن ديکتاتورهايی با دو دهه پروندهی آدم کشی و شکنجه بهتر از نشستن و تماشای قتل هزاران نفر توسط آنها نيست؟
واکنشها
تفاوتی جدی ميان شادی از خلاصی جامعه بشری از يک طراح کشتار جمعی و مبلغ تخريب يک تمدن و شادی از به خون در غلتيدن يک انسان وجود دارد. هزاران نفری که پس از انتشار خبر کشته شدن بن لادن در ايالات متحده به خيابانها ريختند شادیای از نوع اول را ابراز کردند و نه نوع دوم.
واکنش رسانه های دولتی و شبه دولتی ايران نيز در انکار يا ترديد در قتل اسامه در کنار موضع رسمی وزارت خارجه در تقاضای خروج نيروهای آمریکايی پس از قتل وی در عين دوگانگی، متوجه به دروغگو جلوه دادن مقامات آمریکايی است تا دروغهای خود اين مقامات عادی جلوه کند.
نابرابری اخلاقی قاتل و قربانی
اين که اين کار را چه کسی و با چه نيتی انجام می دهد نسبت به رفع خطر بزرگ تر موضوع فرعی و ثانوی است. سوراخ کردن انگيزهها (مثل تلاش لابی شرکتهای اسلحه سازی برای اين گونه عمليات و فروش اسلحه در آمریکا و خاورميانه) به هيچ وجه لابی کنندگان و مقامات آمریکايی از يک سو و عناصر ضد تمدن غربی را از سوی ديگر در يک سطح از نظر اخلاقی قرار نمی دهد تا توجيه کننده عمليات کشتار جمعی توسط اسلامگرايان باشد. همچنين ذکر مساوی بودن «جرج دبليو بوش» و «اسامه بن لادن» چيزی از خطرناک بودن جريان اسلامگرای گسترش طلب نمی کاهد.
_____________
دیدگاه های مطرح شده در این نوشته، الزاما بازتاب دیدگاه های رادیو فردا نیست.
کشتن فردی که ۱) ايدئولوژی نفرت را تنظيم و تبليغ می کند، ۲) برنامهاش کشتار جمعی آدميان بدون هيچ تمايز و تفکيک است، ۳) برای اين کار تيم عملياتی درست کرده، ۴) به اين اعمال هم دست زده، و ۵) در کشوری بدون حاکميت قانون يا دول ناکارکرد ساکن است، نه تنها عقلانی و متمدنانه و قانونی، بلکه عادلانه و اخلاقی است.
عقلانی است: نجات شهروندان بی دفاع
هدف قرار دادن دستهای کوچک از مبلغان نفرت/طراحان/برنامه ريزان/مديران عمليات کشتار جمعی مانع از جنگهای بزرگ با تلفات صدها هزار نفری می شود. در اين شرايط کشتن افراد مزبور يعنی نجات هزاران انسان ديگر. کشتن اسامه بن لادن و کسانی مثل وی از سوی جوامع دمکراتيک و آزاد نه از سر انتقام، که از سر بازدارندگی است. بدون حملات ۱۱ سپتامبر صدها هزار نفر در حملهی بوش به عراق (در واکنشی غير عقلانی به کنشی غير عقلانی) کشته نمی شدند.
اين فکر بسيار خام و ابتدايی است که می توان با روشهای غير خشونت آميز به مقابله با کسانی رفت که نه از سر فقدان دانش و بی اطلاعی يا فقر و فاقه و بيکاری (مثل راهزنان و دزدان دريايی) و نه از سر انتقام جويی که با هدف سلطه جويی بر جهان دست به خشونت می زنند. شبکه ثروتمند و مافيايی القاعده يا بسياری از عوامل ديکتاتورهای قصاب در منطقه خاورميانه را نمی توان با گفت وگو درمانی و گرفتن زير چترهای حمايتی دولت يا سازمانهای جهانی يا رونق اقتصادی از خشونت بازداشت. روشهای غير خشونت آميز برای سقوط دولت های ديکتاتوری در کشورهای استبدادی بسيار موثرند اما شبکههای مافيايی بين المللی با ماشين های دولتی سرکوب که با به کار گيری خشونت از کار می افتند، متفاوتند.
اين که القاعده با کشته شدن اسامه پايان نمی پذيرد يا ايدئولوژی اسلامگرايی با مرگ اسامه نيز باقی می ماند توجيه مناسبی برای دادن امکان به شبکه بين المللی وحشت آفرينی اسلامگرايان برای بسط قدرت خويش نيست. تضعيف اين گونه سازمانها در هر سطحی به نفع جامعه بشری است.
متمدنانه است: حفظ دستاوردهای تمدنی
متمدنانه ترين عکسالعمل در برابر گروهی که در پی تخريب يک تمدن هستند از ميان برداشتن آنهاست. اهداف حمله القاعده به مراکز و اهداف نظامی تمدن غربی يا مراکز و اهداف نظامی همپيمانان و دوستان کشورهای غربی محدود نبود که اين سازمان از کشتن هر انسان غربی بدون توجه به مذهب و نژاد و قوميت و ايدئولوژی سخن می گفت. اسلامگرايان ضد غرب، امروز به دنبال نابودی نيروی انسانی، اقتصادی، تکنولوژيک و نظامی تمدن غربی هستند تا امپراطوری خويش را بنيان نهند.
عادلانه است: از ميان بردن برده داری جديد
افکار عمومی (غير از توطئه انديشان اسلامگرا) پس از ويديوهای اسامه و همراهان شکی نداشت که وی نظريه پرداز/طراح/برنامه ريز/مدير عمليات جناياتی مثل بمب گذاری در محلههای مربوط به سفارتخانههای آمریکا در دارالسلام و نايروبی (با کشته شدن صدها نفر از مردم محل) و حملات يازده سپتامبر ۲۰۰۱ بوده است. کسی که مجموعه ويديوهای اسامه و همراهان را دنبال کند شکی در مداخله آنها در حملات تروريستی به ايالات متحده، بريتانيا يا اسپانيا نخواهد داشت. اسامه يک يا چند مدعی خصوصی نداشت که از سر تقصيرات وی بگذرند و وی را ببخشند. در بی سر کردن يک سازمان تروريستی که کشتار جمعی جزوی از مرامنامه آن است، هيچ گونه بی عدالتی وجود ندارد.
از ميان بردن گروههايی که برنهاده آنها کسب قدرت سياسی برای اسارت زنان و اجرای احکام سبعانه مثل قطع دست و پا و سنگسار و شکنجه مخالفان است، عين عدالت است. کسانی که تحت حکومتهايی مثل طالبان يا جمهوری اسلامی ايران نزيستهاند جنگ ميان اسلامگرايی و ليبرال دمراسی را به درستی درک نکردهاند.
قانونی است: تقيد و حفظ محدودهها
در قوانين فدرال ايالات متحده حکم اعدام لغو نشده است (درهفده ايالت چنين اتفاقی افتاده است). کماندوهای آمریکايی (گروه شش) در کشتن بن لادن قوانين جنگ را نيز رعايت کردند. برای کنار زدن زن بن لادن از سر راه، تنها به پای وی شليک شد و کودکان به هنگام عمليات از صحنه خارج شدند. در عمليات عليه گروهی که در سطح بين المللی دست به عمليات می زنند و اعضای آن در کشورهای مختلف پراکنده هستند و خود را به وطن مشخصی نسبت نمی دهند نمی توان تماميت ارضی کشورها را ملاک قرار داد. گرچه ايالات متحده دارای پيمان های نظامی با پاکستان است. حتی اگر دولت آمریکا در مورد اين عمليات خاص مقامات پاکستانی را مطلع نکرده باشند، پاکستان از هدف قرار گرفتن گروههايی در کشور خود توسط نيروهای آمریکايی آگاه بوده است.
اوباما در صورت اطمينان از کشته شدن قطعی اسامه بن لاد ن می توانست با ريختن بمب بر سر ساختمان محل سکونت اسامه بن لادن با هواپيماهای بدون سرنشين نه تنها وی که دهها نفر از ساکنان حوالی آن را از ميان بردارد و آن گاه ديگر اين بحث مطرح نمی شد که چرا اسامه غير مسلح بازداشت و محاکمه نشده است. در شرايط اعلام جنگ ميان دو طرف، نمی توان صرف کشته شدن يکی از جنگجويان را غير قانونی دانست.
البته کشتن امثال اسامه هنگامی قانونی است که نظريه پردازان/طراحان/برنامه ريزان/مديران عمليات کشتار جمعی تحت جوامعی با حاکميت قانون يا دولت های دارای حاکميت تحت قلمرو خود زندگی نمی کنند و دولت های دمکراتيک در آن کشورها حاکميت بالفعل ندارند. کشتن اسامه بدون محاکمه در صورت زندگی در ايالات متحده يا اروپايی غير قانونی بود. اما در پاکستان يا افغانستان که بخشهايی از اين کشورها خارج از اِعمال قدرت دولت است انتظاری از اِعمال حاکميت قانون نيز نمی توان داشت.
اخلاقی است: کشتن هميشه و در همه جا مذموم نيست
در برابر جنايتکارانی که هر لحظه ممکن است دست به ارتکاب جنايتهای بزرگ و غير قابل تصور بزنند و خود به اين امر بارها تصريح کردهاند کاری اخلاقی تر از معدوم کردن آنها نيست. در صورت فقدان امکان بازداشت و محاکمه و در صورت اثبات جرم، حبس ابد يک قاتل حرفهای، چارهای بجز تعقيب و کشتن وی نيست. کماندوهای آمریکايی در عمليات خطرناکی که داشتند با غير از کشتن اسامه نمی توانستند از توقف عمليات تحت نظر وی اطمينان حاصل کنند. همچنين اطمينانی وجود نداشت که اين کماندوها بتوانند به سلامت به همراهی اسامه از محل درگيری بگريزند (توجه کنيد به ماجرای طبس و شکست آن عمليات در نجات گروگانهای آمریکايی يا عمليات ناموفق در موگاديشوی سومالی.)
کشتن اسامه بن لادن هرگز باراک اوباما را همانند اسامه نمی کند چون همه کشتنها از يک جنس و با يک هدف و غايت انجام نمی شوند. ما در جهانی ايدهال زندگی نمی کنيم که همه جا بتوان بدون دست زدن به خشونت جان انسانها را حفظ کرد. همچنان که حمله ايالات متحده به عراق غير اخلاقی و غير عقلانی بود هدف قرار دادن گروههای اسلامگرا که منکر آزادی انتخاب اخلاقی ديگران و در پی تخريب يک تمدن هستند اخلاقی و عقلانی است.
موارد مشابه
اکنون پرسش آن است که اگر در موارد فوق توافق داشته باشيم آيا اين گونه عمليات بهترين روش برای مقابله با نظريه پردازان/طراحان/برنامه ريزان/مديران عمليات کشتار جمعی در ديگر کشورها يعنی کسانی مانند معمر قذافی (لیبی)، علی خامنهای(ایران)، بشار اسد (سوریه) و کيم جونگ ایل (کره شمالی) به عنوان نماد رژيمهای دد منش نيست، آنها که ۱) غرب را شيطان معرفی کرده و هر روز تخم نفرت می کارند، ۲) درآمدهای کشورشان را صرف تشکيل و تقويت گروههای تروريستی و جنايتکار می کنند (تا حد بمب گذاری در هواپيمای مسافر بری و مسجد و سفارتخانه، سلاخی زندانيان، تير اندازی به شهروندان غير مسلح و معترض)، ۳) آدم کشی برای آنها ابزاری برای سلطه جويی و تابع قرار دادن گروههای گسترده ای از مردم است و نه حتی دفاع از خود يا حتی حفظ امنيت قبرستانی، ۴) در استفاده از زور هيچ محدوديتی و قيدی در برابر خود نمی بينند، و ۵) به دنبال ابزارهای کشتار جمعی هستند.
آيا هدف قرار دادن ديکتاتورهايی با دو دهه پروندهی آدم کشی و شکنجه بهتر از نشستن و تماشای قتل هزاران نفر توسط آنها نيست؟
واکنشها
تفاوتی جدی ميان شادی از خلاصی جامعه بشری از يک طراح کشتار جمعی و مبلغ تخريب يک تمدن و شادی از به خون در غلتيدن يک انسان وجود دارد. هزاران نفری که پس از انتشار خبر کشته شدن بن لادن در ايالات متحده به خيابانها ريختند شادیای از نوع اول را ابراز کردند و نه نوع دوم.
واکنش رسانه های دولتی و شبه دولتی ايران نيز در انکار يا ترديد در قتل اسامه در کنار موضع رسمی وزارت خارجه در تقاضای خروج نيروهای آمریکايی پس از قتل وی در عين دوگانگی، متوجه به دروغگو جلوه دادن مقامات آمریکايی است تا دروغهای خود اين مقامات عادی جلوه کند.
نابرابری اخلاقی قاتل و قربانی
اين که اين کار را چه کسی و با چه نيتی انجام می دهد نسبت به رفع خطر بزرگ تر موضوع فرعی و ثانوی است. سوراخ کردن انگيزهها (مثل تلاش لابی شرکتهای اسلحه سازی برای اين گونه عمليات و فروش اسلحه در آمریکا و خاورميانه) به هيچ وجه لابی کنندگان و مقامات آمریکايی از يک سو و عناصر ضد تمدن غربی را از سوی ديگر در يک سطح از نظر اخلاقی قرار نمی دهد تا توجيه کننده عمليات کشتار جمعی توسط اسلامگرايان باشد. همچنين ذکر مساوی بودن «جرج دبليو بوش» و «اسامه بن لادن» چيزی از خطرناک بودن جريان اسلامگرای گسترش طلب نمی کاهد.
_____________
دیدگاه های مطرح شده در این نوشته، الزاما بازتاب دیدگاه های رادیو فردا نیست.