در ميان اسناد جديدی که ويکی ليکس اخيرا منتشر کرده، دو سند بيانگر مذاکرات سلمان صفوی (برادر رحيم صفوی، فرمانده پیشین سپاه پاسداران و مشاور فعلی فرمانده کل قوا) با مقامات کشورهای غربی و يک خاخام يهودی است. مواد اين دو سند که از سوی سلمان صفوی (يک روحانی) انکار نشده و سايت تابناک تلويحا مفاد يکی از آنها را تاييد کرده (تهديد جان يک خاخام يهودی به دليل گفتوگو با يک ايرانی، ۱۹ شهريور ۱۳۹۰) از سه جهت قابل توجه هستند:
۱) بازنمايی ساختار ارتباطات بينالملل دفتر علی خامنهای و چانه زنیهای وی با دولتهايی که از منظر رهبر کشور دشمن معرفی می شوند، ۲) چگونگی ادارهی سياست خارجی کشور و نقش سازمانهای رسمی، و ۳) تاکتيکهای استفاده شده برای عمل به صورت يک دولت در جهان امروز در کنار نفی ظاهری قواعد و روالهای حاکم بر آن.
خلاصه دو سند
سند اول مربوط است به ديدارهای متناوب سلمان صفوی و خاخام «هرشل گِلاک» که سفارت اسرائيل در لندن از وی خواسته بود در مورد آزادی گروگانهای اسرائيلی در دست حماس يا حزب الله (گيلياد شاليط يا ران آراد) با مقامات غير رسمی ايرانی مذاکره کند.
گلاک نيز مانند سلمان صفوی در چارچوب دو سازمان غير انتفاعی با عنوان «بنياد قرن بعد» و «تريبون يهودی-اسلامی» در لندن به فعاليت می پرداخته اما در مباحث سياست گذاری سفارت آمريکا در لندن مشارکت مستمر داشته و در محافل ديپلماتيک ظاهر می شده است.
گلاک به ناظر ايران در يکی از سفارتخانهها در لندن تا سال ۲۰۰۹، اظهار داشته که صفوی از ارتباط وی با سفارت اسرائيل مطلع بوده است. گلاک همچنين به روزنامه اينديپندنت اظهار داشته که دولت ايران از ديدارهای وی با صفوی و صفوی از ارتباط وی با سفارت اسرائيل مطلع بودهاند.
سند دوم مربوط است به ديدار سلمان صفوی با این ناظر در تاريخ ۲۶ خرداد ۱۳۸۸. ديدار اين دو از سال ۲۰۰۶ به طور مستمر انجام می شده است. اين ديدار با دعوت بنياد قرن بعد در محل اقامت مشاور سياسی سفير آلمان انجام شده است. مقاماتی از سفارتخانههای نروژ، اسپانيا، ژاپن و يک مقام انگليسی نيز در اين ديدار حضور داشتهاند. صفوی که تازه از ايران برگشته اعلام نتايج انتخابات را يک کودتای سياسی (و نه کودتای نظامی، آن طور که صلاح طلبان می گفتند) تلقی کرده و از شکاف ميان سپاه و بسيج در سرکوبها سخن می گويد. مواضع ديگر وی همانند مواضع رسمی جمهوری اسلامی است.
او از این ناظر سیاسی می خواهد که راه را برای گرفتن ويزای ايالات متحده برای ديدار وی با مقامات و متخصصان امريکايی هموار کند و پيش از ترک اين مقام او را به «ناظر بعدی ايران در لندن» معرفی کند. در اين ديدار همسر صفوی نيز حضور داشته است.
ديپلماسی غير رسمی
حکومت خامنهای برای پرهیز از مذاکره مستقيم با مقامات وزارت خارجه و سفارتهای ديگر کشور در خارج کشور و خودداری از پاسخگويی و مسئوليت پذيری در کنار فحاشی به دول غربی و خود بزرگ نمايی (با کارکرد تبليغاتی در داخل) به تاسيس مراکز ظاهرا تحقيقاتی با عناوين دهان پرکن مثل آکادمی مطالعات ايرانی لندن يا مرکز بين المللی مطالعات صلح لندن (مدير هر دو سلمان صفوی است) پرداخته است تا بستری برای گفتگوهای پشت پرده با عناصر غير مسئول اما مرتبط با مقامات ايرانی فراهم آيد.
اين سازمانها خود را غير انتفاعی و غير دولتی معرفی می کنند اما اولا مديران آنها از عناصر مورد اعتماد دستگاه رهبری انتخاب می شوند، ثانيا تماسها و مذاکرات آنها در پشت پرده و بدون اطلاع رسانی عمومی اما با اطلاع اعضای بيت انجام می شود، و ثالثا به طور شفاف منابع درامدی و دخل و خرج خود را اعلام نمی کنند.
در صورت ادعای غير دولتی بودن، مشخص نيست بر اساس کدام روالها در جامعه ايران (مثل معافيت مالياتی شرکت ها در صورت کمک به موسسات تحقيقاتی در ايالات متحده) اين سازمانها می توانند بودجههای هنگفت خود را در خارج از کشور تامين کنند.
دلالان سياسی ايران شناس و صلح طلب
دلالان سياسی حکومت خامنهای در خارج کشور در قالب افراد محقق، روحانی مبلغ، عضو مرکز تحقيقاتی، مدير مجله فرهنگی (سلمان صفوی مجلهای به نام فلسفهی متعالی منتشر می کند)، استاد دانشگاه، فعال جامعه مدنی و مانند آنها به فعاليت مشغولند. آنها بسته به شرايط کشور محل ماموريت خود را به عنوان اصلاح طلب (مثلا مخالف احمدی نژاد، چنانکه سلمان صفوی مواضع خود را در جلسه مذکور در باب انتخابات بروز داده است)، ضد امپرياليست، و طرفدار حقوق بشر و صلح و گفت وگوی ميان اديان و ملل می نمايانند تا باب مذاکره را با سهولت بيشتری بگشايند. آنها ممکن است با بخشی از حکومت و مقامات داخلی مخالفت کنند اما هيچگاه به سراغ پرداخت کننده اصلی صورت حسابها (رهبر کشور) نمی روند.
نهادهای موازی در سياست خارجی
علی خامنه ای مثل همه سران کشورهای دنيا می خواهد نمايندگانش در مذاکرات ديپلماتها حضور داشته باشند و از اين طريق نه تنها از ذهنيت و تصورات و مطالبات آنها آگاه باشد بلکه در صورت لزوم در برخی معاملات دوجانبه يا چند جانبه نقش بازی کنند.
اما از آنجا که می خواهد در عرصهی داخلی خود را بری از مذاکره با «صهيونيستها» و «دشمنان غربی» وانمود کند و به دولتهای غربی فحش و ناسزا نثار کند (جنايتکار، خبيث) به ديپلماسی غير رسمی به جای ديپلماسی رسمی رو می کند. او همچنين می خواهد رشتههای اصلی سياست خارجی نه در دست وزارت خارجه و دولت بلکه در دستان خود وی باشد. با توجه به آن که حکومت خامنهای از نهادهای موازی در همهی زمينهها بهره مند بوده، چرا بايد در حوزه سياست خارجی خود را از اين ترفند و مواهب آن محروم سازد؟
هم واقعی و هم قلابی
حکومت خامنهای در کشورهای حساس برای سياست خارجی جمهوری اسلامی مثل بريتانيا و ايالات متحده و آلمان نه تنها يک سفير بلکه ده ها سفير دارد. اين سفرا لزوما از کار يکديگر مطلع نيستند و ممکن است سيگنالهای متفاوتی را به دولت کشور مورد اقامت خود ارسال کنند.
آن دولتها نيز با آن که از اين موضوع اطلاع دارند رابطه با اين سفرای متعدد را قطع نمی کنند تا هم مجرای ارتباطی را باز بگذرند تا از اين طريق از آن سفرای غير رسمی اطلاعاتی کسب کنند و هم در شرايط بحرانی به داد و ستد با بيت خامنهای اقدام کنند.
همه اين سفرای غير رسمی هم قلابیاند و هم واقعی چون بدون موافقت بيت مذاکره را آغاز نمی کنند اما لزوما در چارچوب پروتکلی که وجود خارجی ندارد عمل نمی کنند و هر لحظه حکومت می تواند ارتباط با آنها را انکار کند.
سازمانهای مشتری خدمات اين سفرای غير رسمی ممکن است کاملا از عملکرد آنها مطلع نباشند؛ کافی است که رفتار سفير غير رسمی مورد حمايت و مورد اعتماد آنها در جهت دغدغههای بيت خامنهای (گمراه سازی، کسب اطلاعات، راه اندازی معاملات اسلحه و ديگر تجهيزات نظامی، دور زدن تحريمها و ارسال سيگنال های غلط و گمراه کننده در شرايط خاص) باشد. در منظر روحانيون اگر کسی به آب کر وصل باشد تمام نجاساتش به سرعت پاک می شود.
به همين دليل، سفرای غير رسمی در گفتهها و رفتارهای خود تا حد زيادی مصونيت دارند. افراد ديگری به خاطر ارتباطهايی بسيار محدودتر يا سخنانی بسيار محافظه کارانه تر به جاسوسی و فتنه متهم شدهاند.
نقاط تماس در تهران
اما نقاط تماس اين سفرای غير رسمی در تهران دقيقا مثل يک هيئت عزاداری با سازمان دهی نيمه منسجم اما کاملا تحت نظر خامنهای (تامين کننده هزينهها و رئيس هيئت) عمل می کنند. همه اين سفرا با نزديکان و مشاوران وی ارتباط نزديک دارند و به آنها به صورت درگوشی در انواع مراسم مذهبی و رسمی بيت يا بيرون از بيت گزارش می دهند. از هيچ يک از اين افراد گزارشی ثبت نمی شود و حتی پرداخت به آنها نيز ممکن است در روالهای اداری صورت نگيرد.
علی خامنهای و اعضای عالی رتبه بيت وی همه اين سفرا را در اختيار خود دارند و از هر کدام در شرايط خاص استفاده می کنند. برخی از آنها ممکن است سالها در آب نمک بخوابند تا روزی مورد استفاده واقع شوند.
در سالهای آب نمک اين سفرا به صورت مديران مراکز تحقيقاتی يا امام جماعت فلان مسجد شيعيان يا مدير بهمان مرکز اسلامی (مثل مرکز اسلامی هامبورگ) يا مدير فلان بنياد (بنياد علوی در ايالات متحده) يا موسسه آموزشی (در کوئينز نيويورک) عمل می کنند تا حساسيت افکار عمومی در داخل و خارج به آنها جلب نشود.
همه کسانی که مستقيما از موسسات تحت نظر خامنهای حقوق دريافت کرده و در خارج زندگی می کنند می توانند سفرای غير رسمی بالقوه يا بالفعل حکومت باشند. برخی در اين زمينه فعال ترند و برخی منفعل تر. منفعلها در طی دو دههی اخير به تدريج جای خود را به فعالترها دادهاند.
البته اين بدين معنا نيست که خامنهای در انتخاب سفرا و ديگر مقامات رسمی کشور در ديگر کشورها دخالت نمی کند، بلکه آنها انتخاب می شوند تا دور زده شوند.
__________________
دیدگاه های مطرح شده در این مطلب، الزاما بازتاب دیدگاه رادیو فردا نیست.
۱) بازنمايی ساختار ارتباطات بينالملل دفتر علی خامنهای و چانه زنیهای وی با دولتهايی که از منظر رهبر کشور دشمن معرفی می شوند، ۲) چگونگی ادارهی سياست خارجی کشور و نقش سازمانهای رسمی، و ۳) تاکتيکهای استفاده شده برای عمل به صورت يک دولت در جهان امروز در کنار نفی ظاهری قواعد و روالهای حاکم بر آن.
خلاصه دو سند
سند اول مربوط است به ديدارهای متناوب سلمان صفوی و خاخام «هرشل گِلاک» که سفارت اسرائيل در لندن از وی خواسته بود در مورد آزادی گروگانهای اسرائيلی در دست حماس يا حزب الله (گيلياد شاليط يا ران آراد) با مقامات غير رسمی ايرانی مذاکره کند.
گلاک نيز مانند سلمان صفوی در چارچوب دو سازمان غير انتفاعی با عنوان «بنياد قرن بعد» و «تريبون يهودی-اسلامی» در لندن به فعاليت می پرداخته اما در مباحث سياست گذاری سفارت آمريکا در لندن مشارکت مستمر داشته و در محافل ديپلماتيک ظاهر می شده است.
گلاک به ناظر ايران در يکی از سفارتخانهها در لندن تا سال ۲۰۰۹، اظهار داشته که صفوی از ارتباط وی با سفارت اسرائيل مطلع بوده است. گلاک همچنين به روزنامه اينديپندنت اظهار داشته که دولت ايران از ديدارهای وی با صفوی و صفوی از ارتباط وی با سفارت اسرائيل مطلع بودهاند.
سند دوم مربوط است به ديدار سلمان صفوی با این ناظر در تاريخ ۲۶ خرداد ۱۳۸۸. ديدار اين دو از سال ۲۰۰۶ به طور مستمر انجام می شده است. اين ديدار با دعوت بنياد قرن بعد در محل اقامت مشاور سياسی سفير آلمان انجام شده است. مقاماتی از سفارتخانههای نروژ، اسپانيا، ژاپن و يک مقام انگليسی نيز در اين ديدار حضور داشتهاند. صفوی که تازه از ايران برگشته اعلام نتايج انتخابات را يک کودتای سياسی (و نه کودتای نظامی، آن طور که صلاح طلبان می گفتند) تلقی کرده و از شکاف ميان سپاه و بسيج در سرکوبها سخن می گويد. مواضع ديگر وی همانند مواضع رسمی جمهوری اسلامی است.
او از این ناظر سیاسی می خواهد که راه را برای گرفتن ويزای ايالات متحده برای ديدار وی با مقامات و متخصصان امريکايی هموار کند و پيش از ترک اين مقام او را به «ناظر بعدی ايران در لندن» معرفی کند. در اين ديدار همسر صفوی نيز حضور داشته است.
ديپلماسی غير رسمی
حکومت خامنهای برای پرهیز از مذاکره مستقيم با مقامات وزارت خارجه و سفارتهای ديگر کشور در خارج کشور و خودداری از پاسخگويی و مسئوليت پذيری در کنار فحاشی به دول غربی و خود بزرگ نمايی (با کارکرد تبليغاتی در داخل) به تاسيس مراکز ظاهرا تحقيقاتی با عناوين دهان پرکن مثل آکادمی مطالعات ايرانی لندن يا مرکز بين المللی مطالعات صلح لندن (مدير هر دو سلمان صفوی است) پرداخته است تا بستری برای گفتگوهای پشت پرده با عناصر غير مسئول اما مرتبط با مقامات ايرانی فراهم آيد.
اين سازمانها خود را غير انتفاعی و غير دولتی معرفی می کنند اما اولا مديران آنها از عناصر مورد اعتماد دستگاه رهبری انتخاب می شوند، ثانيا تماسها و مذاکرات آنها در پشت پرده و بدون اطلاع رسانی عمومی اما با اطلاع اعضای بيت انجام می شود، و ثالثا به طور شفاف منابع درامدی و دخل و خرج خود را اعلام نمی کنند.
در صورت ادعای غير دولتی بودن، مشخص نيست بر اساس کدام روالها در جامعه ايران (مثل معافيت مالياتی شرکت ها در صورت کمک به موسسات تحقيقاتی در ايالات متحده) اين سازمانها می توانند بودجههای هنگفت خود را در خارج از کشور تامين کنند.
دلالان سياسی ايران شناس و صلح طلب
دلالان سياسی حکومت خامنهای در خارج کشور در قالب افراد محقق، روحانی مبلغ، عضو مرکز تحقيقاتی، مدير مجله فرهنگی (سلمان صفوی مجلهای به نام فلسفهی متعالی منتشر می کند)، استاد دانشگاه، فعال جامعه مدنی و مانند آنها به فعاليت مشغولند. آنها بسته به شرايط کشور محل ماموريت خود را به عنوان اصلاح طلب (مثلا مخالف احمدی نژاد، چنانکه سلمان صفوی مواضع خود را در جلسه مذکور در باب انتخابات بروز داده است)، ضد امپرياليست، و طرفدار حقوق بشر و صلح و گفت وگوی ميان اديان و ملل می نمايانند تا باب مذاکره را با سهولت بيشتری بگشايند. آنها ممکن است با بخشی از حکومت و مقامات داخلی مخالفت کنند اما هيچگاه به سراغ پرداخت کننده اصلی صورت حسابها (رهبر کشور) نمی روند.
نهادهای موازی در سياست خارجی
علی خامنه ای مثل همه سران کشورهای دنيا می خواهد نمايندگانش در مذاکرات ديپلماتها حضور داشته باشند و از اين طريق نه تنها از ذهنيت و تصورات و مطالبات آنها آگاه باشد بلکه در صورت لزوم در برخی معاملات دوجانبه يا چند جانبه نقش بازی کنند.
اما از آنجا که می خواهد در عرصهی داخلی خود را بری از مذاکره با «صهيونيستها» و «دشمنان غربی» وانمود کند و به دولتهای غربی فحش و ناسزا نثار کند (جنايتکار، خبيث) به ديپلماسی غير رسمی به جای ديپلماسی رسمی رو می کند. او همچنين می خواهد رشتههای اصلی سياست خارجی نه در دست وزارت خارجه و دولت بلکه در دستان خود وی باشد. با توجه به آن که حکومت خامنهای از نهادهای موازی در همهی زمينهها بهره مند بوده، چرا بايد در حوزه سياست خارجی خود را از اين ترفند و مواهب آن محروم سازد؟
هم واقعی و هم قلابی
حکومت خامنهای در کشورهای حساس برای سياست خارجی جمهوری اسلامی مثل بريتانيا و ايالات متحده و آلمان نه تنها يک سفير بلکه ده ها سفير دارد. اين سفرا لزوما از کار يکديگر مطلع نيستند و ممکن است سيگنالهای متفاوتی را به دولت کشور مورد اقامت خود ارسال کنند.
آن دولتها نيز با آن که از اين موضوع اطلاع دارند رابطه با اين سفرای متعدد را قطع نمی کنند تا هم مجرای ارتباطی را باز بگذرند تا از اين طريق از آن سفرای غير رسمی اطلاعاتی کسب کنند و هم در شرايط بحرانی به داد و ستد با بيت خامنهای اقدام کنند.
همه اين سفرای غير رسمی هم قلابیاند و هم واقعی چون بدون موافقت بيت مذاکره را آغاز نمی کنند اما لزوما در چارچوب پروتکلی که وجود خارجی ندارد عمل نمی کنند و هر لحظه حکومت می تواند ارتباط با آنها را انکار کند.
سازمانهای مشتری خدمات اين سفرای غير رسمی ممکن است کاملا از عملکرد آنها مطلع نباشند؛ کافی است که رفتار سفير غير رسمی مورد حمايت و مورد اعتماد آنها در جهت دغدغههای بيت خامنهای (گمراه سازی، کسب اطلاعات، راه اندازی معاملات اسلحه و ديگر تجهيزات نظامی، دور زدن تحريمها و ارسال سيگنال های غلط و گمراه کننده در شرايط خاص) باشد. در منظر روحانيون اگر کسی به آب کر وصل باشد تمام نجاساتش به سرعت پاک می شود.
به همين دليل، سفرای غير رسمی در گفتهها و رفتارهای خود تا حد زيادی مصونيت دارند. افراد ديگری به خاطر ارتباطهايی بسيار محدودتر يا سخنانی بسيار محافظه کارانه تر به جاسوسی و فتنه متهم شدهاند.
نقاط تماس در تهران
اما نقاط تماس اين سفرای غير رسمی در تهران دقيقا مثل يک هيئت عزاداری با سازمان دهی نيمه منسجم اما کاملا تحت نظر خامنهای (تامين کننده هزينهها و رئيس هيئت) عمل می کنند. همه اين سفرا با نزديکان و مشاوران وی ارتباط نزديک دارند و به آنها به صورت درگوشی در انواع مراسم مذهبی و رسمی بيت يا بيرون از بيت گزارش می دهند. از هيچ يک از اين افراد گزارشی ثبت نمی شود و حتی پرداخت به آنها نيز ممکن است در روالهای اداری صورت نگيرد.
علی خامنهای و اعضای عالی رتبه بيت وی همه اين سفرا را در اختيار خود دارند و از هر کدام در شرايط خاص استفاده می کنند. برخی از آنها ممکن است سالها در آب نمک بخوابند تا روزی مورد استفاده واقع شوند.
در سالهای آب نمک اين سفرا به صورت مديران مراکز تحقيقاتی يا امام جماعت فلان مسجد شيعيان يا مدير بهمان مرکز اسلامی (مثل مرکز اسلامی هامبورگ) يا مدير فلان بنياد (بنياد علوی در ايالات متحده) يا موسسه آموزشی (در کوئينز نيويورک) عمل می کنند تا حساسيت افکار عمومی در داخل و خارج به آنها جلب نشود.
همه کسانی که مستقيما از موسسات تحت نظر خامنهای حقوق دريافت کرده و در خارج زندگی می کنند می توانند سفرای غير رسمی بالقوه يا بالفعل حکومت باشند. برخی در اين زمينه فعال ترند و برخی منفعل تر. منفعلها در طی دو دههی اخير به تدريج جای خود را به فعالترها دادهاند.
البته اين بدين معنا نيست که خامنهای در انتخاب سفرا و ديگر مقامات رسمی کشور در ديگر کشورها دخالت نمی کند، بلکه آنها انتخاب می شوند تا دور زده شوند.
__________________
دیدگاه های مطرح شده در این مطلب، الزاما بازتاب دیدگاه رادیو فردا نیست.