عمليات آمريکا در افغانستان و عراق، هر چند سرنگونی رژيم های ستمگر و خطرناک منطقه را در پی داشته اما به قدرتمند شدن ايران منتهی شده که نه در جهت خواسته ها ومنافع آمريکا بوده و نه ايران توانسته از آن استفاده کند.
در تحليلی که روزنامه واشينگتن پست منتشر کرده، جنبه های مختلف چالش منافع آمريکا و ايران در منطقه مورد بررسی قرار گرفته است.
کويت که به دليل کمک نظامی آمريکا در جريان اشغال کشورش توسط عراق همواره متحد استراتژيک آمريکا باقی مانده، سعی کرده در جريان جنگ عراق، بيش از حد در جنگ دخالت نکند و به قولی، ايرانی ها را بدبين نکند.
با سقوط دولت صدام حسين، بسياری از کشورهای منطقه بر اين باورند که بر خلاف انتظارشان به قدرت آنها اضافه نشده و در عوض جايگاه ايران بيش از پيش تقويت شده است.
ايران از زمان استقرار دولت جمهوری اسلامی، روابط خود با گروه های مبارز اسلامی فلسطين را افزايش داده و اين در حالی است که اين کار زمانی در انحصار کشورهای عربی بود که با درآمد بالای نفتی خود، ماشه های کنترل نهايی را در اختيار داشته باشند.
آنچه جمهوری اسلامی ايران از آن به عنوان مبارزه با امپرياليسم ياد می کند، مبارزه مالی، ايدئولوژيک و شبه نظامی با منافع آمريکا در منطقه است که از زمان انقلاب آغاز شد.
خالد الدخيل، استاد دانشگاه و نويسنده سعودی می گويد آمريکا مسبب قدرت گرفتن ايران در منطقه است.
اين استاد دانشگاه اما اين مسئله را پيچيده می داند و اضافه می کند:« بحث اصلی اينجاست که ايران از اين قدرت خود هيچ استفاده ای نتوانسته بکند. اين تغيير موازنه نفع اقتصادی و يا سياسی برای اين کشور به همراه نداشته است. قدرت گرفتن ايران، نتيجه هوش و موقعيت يابی ايرانی ها نيست و بيشتر از هماهنگ نبودن سياست های آمريکا و کشورهای عربی منطقه ناشی شده است.
ايال زيسار، رييس گروه مطالعاتی خاورميانه دانشگاه تل آويو نيز معتقد است پس از اين همه سرمايه گذاری برای گسترش دموکراسی در منطقه، ايران برنده و آمريکا بازنده است.
آمريکا در روزهای اخير رويه تهاجمی در برابر سياست های ايران در پيش گرفته و جرج بوش، دستور داده با ايرانی هايی که در عراق با منافع آمريکا مبارزه می کنند، به شدت برخورد شود.
مقامات ايرانی درهمسايگی با کشورهای اتمی منطقه مانند پاکستان و اسراييل و حضور گسترده نيروهای آمريکايی در خليج فارس، عراق و افغانستان، هشدار داده اند که در صورت حمله به تاسيسات اتمی ايران، پاسخ محکمی به هر نوع حمله می دهند.
نجفعلی ميرزايی، ديپلمات سابق ايران در بيروت و رييس مرکز تمدن و مطالعات ايران و اعراب، باور دارد که قدرت ايران در منطقه بيش از آن است که آمريکايی ها فرض می کنند.
وی می گويد:«حاميان ايران در منطقه پخش شده اند. از عراق گرفته تا افغانستان حضور دارند و می توان گفت نيروهای آمريکايی در منطقه، گروگان مقامات ايران هستند.»
اين تحليلگر مسايل خاورميانه باور دارد که نيروهای ايرانی قادر به حمله به تمامی نيروهای آمريکا در منطقه هستند و کاری هم از دست موشک های پاتريوت بر نمی آيد.
وی می گويد:«درست است که در صورت حمله آمريکا، اين ايران است که آسيب می بيند، اما آسيب آمريکا شديدتر است.»
موشک های پاتريوت، سيستم دفاع موشکی را تشکيل می دهند و می توانند موشک های ارسالی دشمن را پيش از اصابت به هدف، از بين ببرند.
در جنگ ۳۴ روزه ميان اسراييل و حزب الله، نيروهای اسراييلی نتوانستند از سيستم دفاع موشکی در برابر حمله های نيروهای حزب الله لبنان استفاده کنند.
به نوشته واشينگتن پست، هر چه تنش ميان ايران و آمريکا افزايش يابد، کشورهای عربی خود را بيشتر در حاشيه می بينند و از اين وضعيت هم رضايت ندارند.
هرچند برخی معتقدند آمريکا جنگ شيعه و سنی را برای مقابله با ايران شعله ور می کند، اما ترس از ايران در منطقه دو برابر شده است.
طلال سلمان، سردبير روزنامه السفير لبنان می گويد:« آمريکا نياز به آفريدن يک دشمن دارد که ضعف ها و ناکامی های خود در عراق را به گردن آنها بيندازد.»
حرکت ايران در منطقه برای قدرت گرفتن و مبارزه با حمله احتمالی آمريکا به حدی است که دولت های عربی نيز از قدرت گرفتن شيعيان در منطقه ابراز نگرانی کرده اند.
اين نگرانی ها چند بار از سوی مقامات اردن و مصر اظهار شده است و به تازگی، عربستان سعودی هم به صف منتقدان سياست «شيعه گستری ايران» اضافه شده است.
عبدالله الشيجی، استاد دانشگاه آمريکايی کويت، می گويد:«من با سياست ايران موافق نيستم، اما بايد به ايرانی ها اعتبار داد. بايد قبول کنيد که برنامه دارند و براساس آن پيش می روند و از هر فرصتی برای ضعيف کردن آمريکا استفاده می کنند.»
نقشه و اجرا
بر روی يکی از پل هايی که در زمان جنگ اسراييل و حزب الله لبنان و طی حمله هوايی از بين رفته، يک پرچم بزرگ با اين شعار به چشم می خورد:«صهيونيست ها از بين می برند و جمهوری اسلامی ايران می سازد.»
حتی پيش از شروع جنگ حزب الله و اسراييل، جمهوری اسلامی ايران، مبلغ ۱۵۰ ميليون دلار در اختيار حزب الله لبنان گذاشته بود تا صرف بازسازی لبنان کند.
حاج حسن ثابتی، بازرگان لبنانی می گويد:«بگذاريد ختم کلام را به شما بگويم تا بدانيد اينجا چه خبر است، اگر شما حال مرا بپرسيد، يعنی به من علاقه داريد. اگر هم حال من را بپرسيد و هم بپرسيد که نياز من چيست، يعنی دوست من هستيد. اگر حال من را بپرسيد و بخواهيد بدانيد من به چه نياز دارم و در آخر پول هم به من بدهيد، آن زمان ديگر شما برادر من هستيد.»
ايران سرمايه گذاری زيادی روی شيعيان عراق کرده، چرا که سال های تبعيد خود را در ايران گذرانده اند و همان گروه ها، حالا هم روابط خوبی با آمريکا دارند و هم به دوستان ايرانی خود وفادارند.