«سه گلولهای که دموکراسی اسرائیل را برای همیشه زخمی کرد»؛ این جملهای بود که رئووِن ریولین، رئیسجمهور اسرائیل آن را روز دوشنبه چهارم آبان در آیین بیستمین سالروز قتل اسحاق رابین در اورشلیم، بیتالمقدس، بیان کرد.
اشاره ریولین به سه گلولهای بود که ۲۰ سال پیش از کلت دستساز ایگال عامیر، یک دانشجوی افراطی رشته حقوق دانشگاه اسرائیل و «خبرچین» پیشین سازمان امنیت داخلی اسرائیل به اسحاق رابین شلیک شد و نه تنها به زندگی این دولتمرد و فرمانده ارشد نظامی اسرائیلی پایان داد، بلکه روند صلح اسرائیلی- فلسطینی و اسرائیل و اعراب، و شاید سرنوشت خاورمیانه را برای همیشه تغییر داد.
اسحاق رابین در آن زمان نخستوزیر اسرائیل بود و در شبی که خود دقایقی قبل آن را «جمعبندی» تمامی تلاشهای زندگیاش و «یکی از شادترین ایام عمر» نامیده بود، به قتل رسید زیرا دو سال قبل از آن اقدام بیسابقه به رسمیت شناختن سازمان آزادیبخش فلسطین را به اسرائیلیها قبولاند و با امضای پیمان صلح اسلو موجب برپایی تشکیلات خودگردانی شد؛ موجودیتی که قرار بود چند سال بعد از آن به استقلال کشور فلسطین منجر شود.
اما با قتل رابین نه تنها رویای برپایی کشور فلسطین بر روی کاغذ ماند بلکه رویای دیرینه اسرائیلیها نیز برای زندگی آرام در این سرزمین مملو از نزاع، ۲۰ سال پس از سوء قصد به رابین، یک رویای دوردستتر از هر زمان دیگر، مینماید.
ایگال عامیر، قاتل رابین، ۲۰ سال پس از این قتل، همچنان در زندان اسرائیل است و با خرسندی میگوید به عمل خود مفتخر است و «ذرهای پشیمانی ندارد».
ایگال عامیر میگوید اگر رابین را نکشته بود، این «خطر» وجود داشت که او همه کرانه باختری و شرق اورشلیم را به فلسطینیها میداد.
رئیسجمهور اسرائیل در بیستمین سال قتل رابین گفت، «فلج شوم اگر در هفت سال ریاست جمهوری خود فرمانی را برای عفو این قاتل پلید امضا کنم».
این روزها رسانههای اسرائیل مملو است از فیلمها و اسنادی که به آن شب تاریخی مربوط میشود؛ دیدن فیلمهای مستند حیرتانگیز است که چگونه ایگال عامیر در نزدیکترین محل به رابین در شب قتل قرار داشت؛ چرا؟ چون قبلاً خود او خبرچین سازمان امنیت داخلی اسرائیل بود؛ مأموریتش در این سازمان در آن زمان برای مردم اسرائیل تازگی داشت؛ او مأمور شده بود که با تحریک در میان راست افراطی و آبادینشینها آنها را به اقدامات تندتر وادار کند تا سازمان امنیت از آنها مدرک جرم به دست آورد.
با استفاده از همین آگاهیهای بسیار ایگال عامیر از عملکرد سازمان امنیت بود که او در شب قتل رابین، توانست در میان نیروهای امنیتی، خود را به نزدیکترین نقطه به رابین برساند؛ رابین از سخنرانی و آوازخوانی برای صلح در میدان بزرگ تلآویو پایین میآمد و مانند بسیاری از اوقات که راضی بود، سیگار بلند «کنت» در میان انگشتانش دیده میشد؛ آخرین سیگار ژنرالی که بعد از دهها سال نظامیگری به صلح روی آورده بود.
یک نظرسنجی که در بیستمین سال قتل رابین در میان مردم اسرائیل انجام شده میگوید هنوز تنها ۶۵ درصد معتقدند که قاتل به طور مستقل به قتل این رهبر سیاسی اقدام کرد و بقیه بر این باورند که چنین قتلی و نحوه آن نمیتواند بدون حمایتهای نهادهای امنیتی انجام شده باشد.
در همین حال، سازمان امنیت اسرائیل ماهها قبل از قتل رابین، حتی یک روز قبل از آن، به ژنرال رابین هشدار داده بود که جانش در خطر واقعی کشته شدن از سوی راست افراطی قرار دارد اما رابین همواره گفته بود، او هرگز باور نمیکند که در دموکراسی اسرائیل یک یهودی یک رهبر یهودی را بکشد.
رابین اولین رهبر اسرائیل بود که در این سرزمین زاده شده بود؛ تا قبل از او، همه رهبران دیگر، از میان یهودیان اروپایی بودند؛ زندگی رابین با عمر اسرائیل و بحرانهای آن عجین شده بود.
اسحاق رابین که نوجوانیاش را در رشته کشاورزی و جوانیاش را در مبارزات استقلال کشوری برای یهودیان سپری کرد، با پوشیدن اونیفورم نظامی، در جنگها شرکت کرد و نقش اصلی را در جنگ شش روزه داشت و «رویای دو هزار ساله» یهودیان را برای بازگشت به نیایش در «دیوار ندبه» او عملی کرد و پس از آن نیز در جنگ سال ۱۹۷۳ اعراب و اسرائیل که پیروزی چندانی برای اسرائیل نداشت، نقش مهمی داشت و بعد دو سالی نخستوزیر شد.
در سالهای نیمه دوم دهه هفتاد میلادی و دهه هشتاد میلادی، رابین از صحنه سیاسی اسرائیل دوری کرد اما زمانی که در اواخر هشتاد انتفاضه نخست پدیدار شد، اسرائیلیها نیاز به رهبری توانمند مانند او را احساس کردند.
با وجود حمایت پرقدرتی که اسرائیلیها در آغاز از صلح با فلسطینیها کردند، اما راستگرایان رابین را در انیفورم نازیها به هیتلر که میرود یهودیان را به در کورههای آدمسوزی ببرد، تشبیه کردند؛ اما در اولین انتخابات بعد از قتل رابین، بنیامین نتانیاهو که در زمان قتل رابین رهبر اپوزیسیون بود به نخستوزیری رسید؛ تا امروز سخنرانیهای آن زمان نتانیاهو و هفمکرانش علیه رابین به عنوان یکی از عوامل تبلیغی در تقویت شرایطی که به قتل رابین منجر شد، مطرح است.
اما در سال ۲۰۱۵، در بیستمین سال قتل رابین، رسانههای اسرائیل در برنامههای متعدد و در کتابها و مقالههای بسیار، تأکید دارند که دلیل گرفتاریهای کنونی اسرائیل، نبود رهبرانی مانند رابین است که ضمن واقعگرایی شجاعت کافی برای کنار آمدن با دشمن را نیز داشته باشد.
امسال در سالروز قتل رابین، بیشتر از بسیاری از سالهای گذشته، به صحنه کشمکش میان جناحهای متنازع اسرائیل مبدل شده است: جناحی که پیشبرد صلح بر اساس راه رابین را قویا توصیه میکند و زندگی مسالمتجویانه در کنار فلسطینیها و رعایت حقوق آنها را ضروری میداند ضعیف شده و آن جناحی که به انگیزه «امنیت» نادیده گرفتن حقوق همسایگان را حتی طبیعی میداند، در هر دوره از انتخابات اسرائیل بعد از قتل رابین بیشتر تقویت شده است.
بیستمین سال قتل رابین امسال با دور جدیدی از بحران امنیتی در روابط اسرائیل و فلسطینیها مصادف شده است؛ ناآرامیهایی که برخی از فلسطینیها آن را آغاز «انتفاضه سوم» مینامند.
انتفاضه نخست در زمانی آغاز شد که رابین رهبر اپوزیسیون بود و او با شعار «اسرائیل منتظر رابین است تا به امنیت برسد» به قدرت سیاسی بازگشت و اندکی پس از آن نیز در آیین امضای پیمان صلح اسلو در کاخ سفید دست دشمن دیرینه خود یاسر عرفات دست داد.
رهبران شاخص فتح و سازمان آزادیبخش فلسطین مانند جبرئیل رجوب، این روزها در مصاحبه با رسانههای اسرائیل گفتهاند، شاید فلسطینیها بیش از اسرائیلیها جای خالی رابین را احساس میکنند.
جبرئیل رجوب، یکی از رهبران فتح، به رادیو اسرائیل گفته است که رابین برای اسرائیلیها یک نظامی، ولی برای فلسطینیها یک دشمن بود، اما او دشمنی قابل احترام و قابل اعتماد بود زیرا حرف او، حرف بود و وعدهاش وعده؛ چنان امین که حتی جانش را بر سر آن باخت.
همه رهبران عرب و فلسطینی میگویند، رابین مرد عمل بود و میشد به او اعتماد کرد.
رابین که به اتفاق یاسرعرفات و شیمون پرز جایزه صلح نوبل ۱۹۹۴ را از آن خود کرد، در یکی از آخرین سخنرانیهایش در کنگره آمریکا شماره سربازیاش را ذکر کرد و گفت دهها سال سرباز بودم اما وقتی پی بردم که صلح جایگزینی ندارد، به مسیر صلح پای گذاشتم.
با قتل رابین نه تنها دولتی راستگرا بر سر کار آمد، بلکه بعد از مدتی نیز انتفاضه دوم سر گرفت و از آن به بعد هم جنگهای متعدد میان اسرائیل و فلسطینیها در گرفت؛ اکنون در سال ۲۰۱۵ نیز بحران دیگری اثرات خود را برهمه زندگی ساکنان این سرزمین پر از رنج و خون دوباره پدیدار کرده است.
۲۰ سال بعد از آن «سه گلوله»، نه تنها به قول یکی از ترانههای اسرائیلی «دیگر آن مردان نیستند» و صلح از افقها دورتر شده بلکه در صحنه داخلی اسرائیل نیز افراطگرایی و تشدید شکافها جنگ داخلی را تشدید کرده؛ جامعهای که مردمش میان این جنگ تا آن جنگ و این بحران تا آن بحران، در هراس زندگی میکنند و با وجود آنکه به گفته نتانیاهو کمتر اختراعی در جهان امروز است که قطعهای از ابداعات اسرائیلی را نداشته باشد، اما در زیر پوست این سرزمین نبض زندگی به گونهای میزند که بسیاری از رهبران کنونی خود را به ندیدن آن میزنند و با امید به حفظ موجودیت کنونی، بیشتر در اندیشه حفظ صندلی قدرت خود هستند.