لینک‌های قابلیت دسترسی

خبر فوری
سه شنبه ۱۵ آبان ۱۴۰۳ تهران ۰۹:۰۵

هاشمی و آمریکا: گروگان‌گیری، قتل و جنگ


هاشمی رفسنجانی و آیت‌الله خامنه‌ای در سال‌های ابتدایی ریاست جمهوری هاشمی رفسنجانی
هاشمی رفسنجانی و آیت‌الله خامنه‌ای در سال‌های ابتدایی ریاست جمهوری هاشمی رفسنجانی
طرح مسئله: روابط ایران و امریکا مدتی است که دوباره به یکی از مسائل اصلی داخلی و بین‌المللی تبدیل شده است. همه درباره آن سخن گفته و می پرسند: چرا و چگونه روابط این دو کشور بدین جا ختم شد؟ زمامداران جمهوری اسلامی هم به این پرسش پاسخ گفته و می‌گویند. هاشمی رفسنجانی یکی از شخصیت‌های کلیدی این روابط بوده است. او نیز در حال بازسازی تاریخ گذشته و ساختن نقشی «میانه‌رو» از خود و «افراطی» از دیگران است. در این خصوص از ده‌ها منظر و از صدها حادثه می‌توان سخن گفت. مقاله کنونی فقط و فقط به یک رویداد خطرناک پرداخته و نقش هاشمی را در خلق آن بازگو می‌کند. روایت ما تماماً متکی بر خاطرات هاشمی است و بدین ترتیب انکار آن از سوی وی و طرفدارانش ناممکن است.
یکم- آدم‌ربایی اسرائیل: ۲۵ کماندوی ارتش اسرائیل در سحرگاه ششم مرداد ۱۳۶۸، ۲۸ جولای ۱۹۸۹، به روستای جبشیت لبنان حمله کرده و شیخ عبدالکریم عبید را ربوده و به اسرائیل بردند. در این آدم‌ربایی محافظ شیخ عبید کشته شد. در این روز انتخابات ریاست جمهوری در ایران برگزار شد و هاشمی رفسنجانی در رقابت با عباس شیبانی با ۹۴.۵۱ درصد آرا به ریاست جمهوری انتخاب شد. هنوز دو ماه از رحلت آیت‌الله خمینی نگذشته بود و هاشمی همچنان قدرتمند بود.
دوم- دستورالعمل هاشمی: خبر آدم ربایی اسرائیل به هاشمی می‌رسد. هاشمی فرمانی صادر می‌کند که تحولات خطرناکی را به دنبال می‌آورد. داستان را از خاطرات هاشمی تعقیب کنیم:
۶ مرداد ۶۸: «به دکتر ولایتی گفتم که لبنانی‌ها، در مورد ربوده شدن[آقای عبدالکریم عبید] امام جمعه [روستای شیعه نشین جبشیت] لبنان توسط اسرائیل، تهدید به انتقام کنند (کارنامه و خاطرات هاشمی رفسنجانی در سال ۱۳۶۸، بازسازی و سازندگی، دفتر نشر معارف انقلاب، صص ۲۴۰-۲۴۱)
علی اکبر ولایتی- وزیرامور خارجه، پیام هاشمی رفسنجانی، جانشین فرماندهی کل قوا، را به گروه لبنانی می‌رساند. آنان که دستور فرمانده را گرفته، سریع دست به کار می‌شوند. سه روز بعد هاشمی می‌نویسد:
۹ مرداد ۶۸: «مسئله ربودن شیخ عبید و سرهنگ هیگینز مورد توجه است. سازمان مستضعفان فی‌الارض اعلان کرده اگر تا ظهر[شیخ عبدالکریکم] عبید[امام جمعه جبشیت] را اسرائیل آزاد نکند، [ویلیام] هیگینز[سرهنگ تفنگدار آمریکایی که برای سازمان ملل کار می‌کرد و توسط سازمان مستضعفان لبنان گروگان گرفته شده است] کشته می‌شود. دکتر ولایتی اطلاع داد که آمریکا از طریق سازمان ملل و مأموران UN به ما اطلاع داده که اگر به هیگینز آسیب برسد، حامیان حزب‌الله را خرد می‌کند. از من خواست که به لبنانی‌ها اخطار کنیم که مسئله را مسکوت بگذارند. با آیت‌الله خامنه‌ای مشورت کردم. نظر ایشان این است که در کارشان دخالت نکنیم، به ما مربوط نیست؛ به دکتر ولایتی منتقل کردم».(ص ۲۴۴)
سرهنگ هیگینز، ۴۴ ساله، از فوریه ۱۹۸۸ گروگان گرفته شده بود. ربایندگان وی را در این روز، دوشنبه ۳۱ جولای ۱۹۸۹، اعدام کرده و فیلمی از اعدام و جنازه‌اش را برای یک خبرگزاری غربی ارسال کردند. سپس طی اطلاعیه‌ای اعلان کردند اگر شیخ عبید تا بعدازظهر سه شنبه آزاد نشود، جوزف جیمز، گروگان ۵۸ ساله آمریکایی، را اعدام خواهند کرد. بوش به سرعت از شیکاگو به واشنگتن بازگشت تا با تشکیل جلسه شورای امنیت ملی آمریکا در این خصوص تصمیم‌گیری کند. سنای آمریکا خواستار انتقام شد. نتانیاهو، وزیر خارجه اسرائیل، گفت التیماتوم گروه‌های لبنانی را نادیده خواهد گرفت.

با اینکه پیام تهدیدآمیز دولت آمریکا بسیار خطرناک بود - «حامیان حزب الله را خرد می‌کنیم»- و احتمال حمله نظامی آمریکا به ایران وجود داشت، هاشمی و خامنه‌ای توجهی نکرده و گروگان آمریکایی اعدام شد. هاشمی می‌نویسد:
۹ مرداد ۶۸: «لبنانی ها اعلان کرده‌اند که سرهنگ هیگینز را اعدام کرده‌اند؛ گویا این شخص سکته کرده و مرده است. بوش رئیس‌جمهور آمریکا سفرش را نیمه‌تمام گذاشته و به واشنگتن برگشته و شورای امنیت ملی را برای تصمیم‌گیری دعوت کرده است».(ص ۲۴۶)
۱۰ مرداد ۶۸: «در گزارش‌ها مسئله اعدام [ویلیام] هیگینز و ربودن شیخ[عبدالکریم] عبید در صدر است. به نظر می‌رسد آمریکایی‌ها راه علاجی پیدا نکرده‌اند. آنها در بن‌بستند و مثل اینکه نمی‌خواهند علیه ایران در شرایط فعلی تبلیغات کنند». (صص ۲۴۷-۲۴۸)
سوم- واکنش هاشمی/خامنه‌ای به تهدید آمریکا: همان شب هاشمی دوباره با خامنه‌ای در این باره گفت‌وگو می‌کند. می‌گوید:
«با رهبری درباره شفاعت در مسئله جاری لبنان[بحران گروگان‌ها] مشورت کردم؛ قرار شد صبر کنیم». (ص ۲۴۹)
تهدید آمریکایی‌ها ابعاد تازه‌ای به خود می‌گیرد و هاشمی می‌نویسد که «بوی درگیری نظامی به مشام می‌رسد». اما همچنان قرار بر ریسک کردن است. می‌نویسد:
۱۲ مرداد ۶۸: «در گزارش‌ها بوی درگیری نظامی به خاطر تهدید جان گروگان‌های آمریکایی در منطقه به مشام می‌رسد. ناوگان جنگی آمریکا مأمور مدیترانه و خلیج فارس شده‌اند». (ص ۲۵۱)
میرحسین موسوی، نخست‌وزیر، به هاشمی اطلاع می‌دهد که در آمریکا دارند افکار عمومی را برای حمله نظامی آماده می‌کنند. گزارش هاشمی با گزارش رسانه‌های غربی تفاوت دارد. هاشمی می‌گوید از «تهدید دست برداشته‌اند»، اما رسانه‌های غربی نوشته بودند که تهدید مؤثر افتاده است:
۱۳ مرداد ۶۸: «صبح زود از وزارت خارجه اطلاع دادند که دیشب از طرف آلمان و عمان تماس گرفته‌اند و خواسته‌اند که در مسئله لبنان دخالت کنیم و نگذاریم که اعدام آمریکاییان انجام شود و از طریق سلطان قابوس گفته بودند که آنها هم به اسرائیل فشار می‌آوردند که شیخ[عبدالکریم] عبید[امام جمعه جبشیت] را آزاد کنند. گفتم جواب بدهند حال که از لحن تهدید دست برداشته‌اند، اقدام می‌کنیم. در گزارش‌های صبح، لحن تبلیغات آمریکا و انگلستان عوض شد و خبر از حل مشکل با کمک ایران و دبیرکل سازمان ملل برای اولین بار از لزوم آزادی گروگان‌های ایرانی صحبت کرد. نخست‌وزیر [میرحسین موسوی] تلفنی گفت از آمریکا خبر می‌دهند که دارند افکار عمومی را برای درگیری نظامی درست می‌کنند». (صص ۲۵۴-۲۵۵)
چهارم- چراغ سبز هاشمی به تهدید آمریکا: مطبوعات غربی در این روز نوشتند که پیام شدیدالحن دولت آمریکا به جمهوری اسلامی موجب ممانعت تهران از اعدام گروگان آمریکایی شد. دیوید هرست در گاردین نوشت که بوش طی پیامی که به تهران فرستاده بود، ایران را مسئول حفاظت از جان گروگان‌ها دانسته بود. در همین روز هاشمی در نمازجمعه تهران چراغ سبزهایی نشان می‌دهد. روز بعد در این خصوص می‌نویسد:
۱۴ مرداد ۶۸: «در گزارش‌ها سر و صدای زیادی درباره اظهارات روز جمعه من، در خصوص آمادگی ما برای همکاری در حل مشکل لبنان و گروگان‌ها به راه افتاده است. با اینکه حمله شدیدی به قلدری و تهدیدهای آمریکا و عدم فشار آنها بر اسرائیل کرده بودم، به آنها اشاره‌ای نکرده‌اند و فقط روی آمادگی ایران برای همکاری تکیه می‌کنند؛ معلوم است که نیاز دارند». (ص ۲۵۶)
با اینکه هاشمی آغازکننده دور جدید رویارویی ایران و آمریکا بود، اما رسانه‌های غربی گمان می‌کنند که او به عنوان فردی معتدل در برابر افراطی‌های داخلی ایستاده است. می‌نویسد:
۱۶ مرداد ۶۸: «در گزارش‌ها مسائل لبنان در صدر است و نقش من در آرام کردن بحران و امید به ایران در حل مشکل سهم بالایی دارد». (ص ۲۶۰)
کلیه سفرای غربی با معاون وزارت خارجه ملاقات کرده و خواهان حل و فصل یکجای کل مسائل مورد اختلاف ایران و آمریکا می‌شوند:
۱۷ مرداد ۶۸: «آقای[محمود] واعظی[معاون اروپا و آمریکای وزارت امور خارجه] اطلاع داد که سفرای دولت‌های غربی دسته‌جمعی مراجعه کرده و خواسته‌اند که مسائل لبنان و گروگان‌ها و روابط ایران با آمریکا و انگلیس و قطعنامه، یکجا بررسی و حل شود و خودش جواب داده بود که اول بدون قید و شرط، شیخ[عبدالکریم] عبید آزاد شود. گفتم درست نبوده که خودش اظهار نظر کند. بایستی جواب نمی‌داده تا از مسئولان بالا نظر بخواهد. با رهبری هم در این مورد صحبت کردم؛ ایشان هم مثل من نظر داشتند». (ص ۲۶۲)
۱۸ مرداد ۶۸: «در اخبار صبح، خبر مخالفت آمریکا با آزاد کردن اموال مسدود شده ما در مقابل آزادی گروگان‌ها و اعلان آقای گلدینگ فرستاده سازمان ملل در خصوص ضرورت آزادی بدون قید و شرط شیخ عبید آمده بود». (ص ۲۶۳)
۱۹ مرداد ۶۸: «در گزارش‌ها مسئله لبنان و گروگان‌ها و احتمال همکاری ایران و آمریکا جای بلندی دارد». (ص ۲۶۴)
پنجم- رد مذاکره با آمریکا از سوی ایران: گزارش هاشمی حاکی از آن است که دولت بوش خواهان مذاکره با ایران بوده است، اما جمهوری اسلامی نمی‌پذیرد:
۲۱ مرداد ۶۸: «در گزارش‌ها مسئله لبنان و گروگان‌ها و همکاری ایران و آمریکا در این خصوص جای زیادی دارد. آمریکایی‌ها در تبلیغات برای مذاکره با ایران زمینه‌سازی می‌کنند و مخصوصاً برای وساطت پاکستان تکیه دارند». (ص ۲۶۶)
۲۲ مرداد ۶۸: «آقای[سید کمال]خرازی، تلفنی گفت تبلیغات غربی‌ها برای گروگان‌ها زیاد است و ما ساکتیم. گفتم مشورت کنند تبلیغاتی در جهت مظلومیتمان در خصوص مسدود بودن اموالمان در آمریکا به راه بیاندازند و توضیح بدهند که مسائل لبنان ربطی به ما ندارد و انتظار شفاعت با جار و جنجال نمی‌سازد و مشخصاً این سؤال را جا بیندازند که علت مسدود شدن اموال ما چیست». (ص ۲۶۷)
در همین روز خامنه‌ای طی سخنانی اعلان کرد:
«الان در همین قضایاى لبنان، بزرگترین خباثت را امریکا نسبت به مردم لبنان و مردم مسلمان انجام مى‌دهد. اسرائیل را که دست‌نشانده خودشان است، به گروگان‌گیرى و آدم‌ربایى تشویق مى‌کنند که بلند شود با هلى‌کوپتر به یک کشور دیگر بیاید و داخل یک شهرِ مربوط به یک کشور دیگر بنشیند و صریحاً و علناً یک روحانى محترم را از داخل خانه‌اش برباید و ببرد!! دیگر از این تروریسم و گروگان‌گیرى، زشت‌تر و واضح‌تر در دنیا هست؟! کدام دولتى چنین کارى را انجام مى‌دهد؟ ولى دیدیم که اسرائیل کرد. چنین کارى، جز به تشویق امریکا و خاطرجمعى اسرائیل از امریکا ممکن نبود. براى چه این کار را کردند؟ براى این که از مبارزان و مجاهدان و مسلمانان باج بگیرند و همه دستگاه‌هاى این کشور و دیگر دولت‌هایى را که فکر مى‌کنند نسبت به مسایل لبنان ارتباط یا انگیزه‌اى دارند، وادار کنند تا براى آزادى گروگان‌هاى امریکایى تلاش نمایند؛ یعنى باج‌ستانى به وسیله گروگان‌گیرى! در مقام مقایسه میان گروگان‌گیری‌هایى که در لبنان انجام گرفته، آیا آن عده از مظلومان لبنان -که ما هم نمى‌دانیم چه کسانى هستند- جاسوس امریکایى را که به کشورشان آمده است، مى‌گیرند، محکوم‌ترند یا اسرائیل که به لبنان مى‌آید و از خانه کسى، صاحبِ خانه را مى‌دزدد و مى‌برد؟! کدامیک از این دو نوع کار، زشت‌تر و منفورتر است؟ اگر به لبنانى بگویند: چرا شما سرهنگ امریکایى یا فلان فرد دیگر را گروگان گرفتید؟ خواهد گفت: این فرد داخل خانه من آمده و جاسوسى مى‌کند؛ برود تا گرفتار نشود. اما اگر به اسرائیل و امریکا بگویند: چرا شما آمدید شیخ عبید را از داخل خانه‌اش گرفتید بردید؟ چه جوابى دارند بدهند؟ گروگان‌گیرى منفور، آن است یا این؟»
هاشمی که خود در طی آن سال‌ها نظریه‌پرداز رادیکال‌ها بود، می‌نویسد که غربی‌ها مواضع رهبری را تقویت موضع رادیکال‌ها به شمار آورده‌اند:
۲۴ مرداد ۶۸: «در گزارش‌ها اظهارات دیروز آیت‌الله خامنه‌ای در مورد آمریکا آنها را دلسرد کرده و تفسیر به اختلاف نظر و تقویت موضع رادیکال‌ها کرده‌اند». (ص ۲۶۸)
دولت آمریکا همچنان به دنبال گفت‌وگو و حل مسئله بود. این هدف به طور علنی از سوی رئیس‌جمهور آمریکا بیان شد و در ضمن واسطه‌ها هم همین پیام را منتقل می‌کردند:
۲۵ مرداد ۶۸: «جورج بوش رئیس‌جمهور آمریکا گفته که سیاست آمریکا در آینده خصومت با ایران نیست». (ص ۲۷۰)
۲۶ مرداد ۶۸: «وزیر خارجه پاکستان آمد. پیام آمریکایی‌ها درباره تمایل به حسن روابط با ایران را داد و من مفصلاً صحبت کردم و اشکالات کار که عمدتاً متوجه آمریکایی‌هاست، توضیح دادم. با مشورت با وزیر خارجه و آیت‌الله خامنه‌ای خبر را پخش کردیم» (ص ۲۷۳)
هاشمی در بخشی از پاسخ خود به وزیر خارجه پاکستان گفته است:
«من بارها اعلام کرده‌ام، اگر آمریکا توقع دارد ما در قضیه لبنان کمک کنیم، باید از این حالت خصمانه‌ای که در عمل علیه ما دارد دست بردارد، تا اینکه ما برای کمک به حل مسئله رغبت پیدا کنیم. اصلاً پرونده اموال ایران که در دست آمریکایی‌هاست، مسئله جدایی است. آمریکا باید جواب بدهد چرا اموال ما را مسدود کرده است؟ آقای بوش که عاقل‌تر از آقای ریگان به نظر می‌رسد، در همین آخرین بار گفته است که ما نمی‌خواهیم سیاست خصمانه‌ای با ایران داشته باشیم. ما این را چه طور باید باور کنیم؟ آمریکا که از ما طلبی ندارد... شما تصور بکنید یک ملت مسلمان انقلابی که نشان داده است ذره‌ای از آرمانش دست بردار نیست، چگونه می‌تواند با کسی که قبل و بعد از انقلاب، این گونه با او برخورد کرده است، حرف بزند... ما باور نمی‌کنیم که اسرائیل بدون اجازه آمریکا شیخ عبید را ربوده باشد. اگر هم بدون اجازه دست به این کار ناشیانه زده است، می‌دانیم که چنانچه آمریکا موافق نباشد، نمی‌تواند او را نگه دارد. عمل ناشیانه آمریکایی‌ها این است که خیال می‌کنند با گرفتن یک حزب‌اللهی، می‌توانند بر مردم مسلمان لبنان فشار بیاورند. در حالی که اینها مردمی هستند که در ماشین پر از بمب و مواد منفجره می‌نشینند و ماشین را منفجر می‌کنند، اینها دیگر از زندان و بازداشت ترسی ندارند. این گونه انسان‌ها خود را برای شهادت آماده کرده‌اند و برای اینکه فکرشان و مظلومیتشان مطرح بشود، از این گونه شهادت‌طلبی‌ها استقبال می‌کنند».
ششم- مذاکره نه، معامله آری: آن چه نفی می‌شود، مذاکره است، نه معامله. هاشمی می‌نویسد:
۲۸ مرداد ۶۸: «شب جلسه سران سه قوه در خدمت رهبری و با حضور احمد آقا داشتیم. دکتر ولایتی، توضیحاتی درباره میانجی‌گری سوریه و پاکستان در امر گروگان‌های لبنان داد و قرار شد در صورت آزادی اموال ایران در آزادی گروگان‌ها، کمک کنیم». (ص ۲۷۸)
۴ شهریور ۶۸: «آقای [جیاوندومنیکو] پیکو معاون دبیرکل سازمان ملل[در امور سیاسی]، همراه آقای[محمد جواد] ظریف آمد و پیام دبیرکل در خصوص استمداد در آزادی گروگان‌های آمریکا و وعده جبران از سوی آمریکا و [جورج]بوش را آورد که گفتم آمریکا باید با رفع انسداد اموال ما، در آزادی شیخ عبید پیشقدم شود». (ص ۲۸۹)
۵ شهریور ۶۸: «شب با رهبری جلسه داشتیم... پیام دبیرکل درباره گروگان‌ها و آمریکایی‌ها و جواب خودم را گفتم». (صص ۲۹۰-۲۹۱)
۲۶ شهریور ۶۸: «شب رهبری به دفتر من آمدند... در مورد آمریکا گفتند روابط به این زودی میسر نیست، ولی همکاری تا حدود آزادی گروگان‌ها و اموال ما بی‌اشکال است». (صص ۳۱۹-۳۲۰)
هاشمی رفسنجانی در یکم آبان ۶۸، با خبرنگاران داخلی و خارجی مصاحبه داشت. بخش مهمی از پرسش‌ها معطوف به گروگان‌ها بود. او در پاسخ به یکی از پرسش‌ها گفت:
«من تردید دارم که غربی به حل سریع مسئله گروگان‌ها علاقه داشته باشند، زیرا اگر علاقه‌مند به این کار بودند، راه‌های همواری برای آزادی گروگان‌ها وجود داشت و این گروگان‌ها می‌توانستند تاکنون آزاد شده باشند. نظرم این است که غربی‌ها از نفوذ خود در بین مارونی‌ها استفاده کرده و در جهت آزادی گروگان‌های ما اقدام کنند تا ما نیز از نفوذ خود برای آزادی گروگان‌های آنها استفاده کنیم».
هفتم- از جعل تاریخ تا نجات ایران و ایرانیان: داستانی که شرح آن گذشت، یکی از موارد خطرناکی است که ایران را در معرض حمله نظامی آمریکا قرار داد. هاشمی همیشه از «تندروها»، «رادیکال‌ها»، «افراطی‌ها»، «تنش‌سازها» سخن گفته که روابط ایران و آمریکا را به هم می‌زدند و او به عنوان یک فرد « معتدل »، «مصلحت‌گرا» و «تنش‌زدا» عمل می‌کرده است. اما ده‌ها رویداد دیگر چون این وجود دارد که تحت فرماندهی هاشمی رفسنجانی نه تنها روابط به شدت تیره شد، بلکه کشور تا مرز جنگ پیش رفت. همه آن موارد «افراطی‌گری» را به طور مستند- با شواهد و قرائن از آثار خود هاشمی- می‌توان نشان داد.
اگر هاشمی مدعی باشد که تغییر کرده است، شاید جای چون و چرا کردن با او نباشد. اما مسئله، مسئله تحریف و جعل تاریخ است. او یکی از مؤثرترین افرادی بود که کشور را به این وضعیت خطرناک کشاند. ولی اینک از فرصت بحرانی موجود استفاده کرده و می‌کند تا گذشته‌ای طلایی از دوران خود بسازد و همه مسائل و مشکلات را به گردن احمدی‌نژاد بیندازد.
دیوار بی‌اعتمادی میان ایران و آمریکا یک شبه درست نشد، این دیوار رفته رفته و با اعمال طرفین ساخته شد. هر چه زمان گذشت، بر بلندی این دیوار افزوده گشت. این دیوار را سیاست‌سازان و تصمیم‌گیران اصلی ساخته‌اند. اینک ما در شرایطی قرار نداریم که به خاطر تاریخ‌سازی جدید بازیگران از تاریخی که خود قبلاً ساخته‌اند، نزاعی در بیندازیم. برای اینکه ابتدا باید ایران و ایرانیان را از این وضعیت خطرناک نجات داد. حفظ ایران و زندگی و سلامت ایرانیان از هر امر دیگری مهم‌تر است.
با این همه، از هاشمی رفسنجانی باید جداً تقدیر به عمل آورد که خاطرات، خطبه‌های نمازجمعه، نطق‌های قبل از دستور مجلس و سخنرانی‌هایش را منتشر کرده و می‌کند. آنها بخش مهمی از تاریخ سه دهه اخیر ایرانند. تاریخی که باید بر یأس و ناامیدی فائق آید، راه‌های برون‌شو بجوید و از نو بیاغازد.
XS
SM
MD
LG