فراتر از جنجالها، رسواییها، و ملودرامهای انتخابات ریاست جمهوری سال ۲۰۱۶ در ایالات متحده، و با در پرانتز گذاشتن سازمان و میزان هزینهی نامزدها (که نقش کلیدی در پیش افتادن دمکراتها بازی نکردند)، نتایج این انتخابات روندهای اجتماعی و اقتصادی جاری در این کشور را با وضوح بیشتری نمودار کرده است.
در حالی که هر دو نامزد احزاب اصلی نمرات منفی بیشتری نسبت به نمرات مثبت خود در میان رأیدهندگان داشتند و علیرغم دلآزردگی عمومی از رفتارهای ترامپ و ایمیلهای هیلاری، همین روندها باعث پیروزی ترامپ بر کلینتون شد.
تأثیر ترامپ
ترامپ روندهایی را که در میان اقشار طرفدار حزب جمهوریخواه و اقشاری از جامعهی آمریکا در جریان بود تشدید کرد. پیامهای ملیگرایانه، زن/مهاجرستیزانه، و عامهگرایانهی او، اقشار کارگر اروپاییتبار و مسیحیان تبشیری را علیه روندهای چند فرهنگگرایی، جهانگرایی، و نخبهگرایی در ایالات متحده بسیج کرد.
دانشگاهیان، اقلیتها، مهاجران و نسل برآمده در سالهای ۲۰۰۰ که عمدتاً در دو ساحل غربی و شرقی ساکن هستند این روندها را نمایندگی میکنند. اقشار مخالف با این روندها عمدتاً در مناطق غیرشهری (شهرهای بزرگ و متوسط)، ایالاتی که در «کمربند زنگزده» قرار میگیرند (ایالاتی که صنعت از آنها رخت بر بسته و به خارج رفته است مثل اوهایو، ایندیانا، میشیگان)، و مناطق فقیر در ایالات کمتر توسعهیافته (مثل ویرجینیای غربی) ساکن هستند.
طرفداران ترامپ عمدتاً با انعکاس تحولات فرهنگی و جمعیتی ایالات متحده در ساختار سیاسی و نحوهای که واشینگتن دی سی عمل کرده مشکل دارند. در مقابل، دمکراتها بر این تحولات سوار شده و به آنها خوشامد میگویند و به همین دلیل رأی اکثریت اقلیتها، مهاجران، و قائلان به نظام چند فرهنگی را جذب میکنند.
نتایج این انتخابات را در چهار شکاف نژادی، تحصیلی، نسلی و جغرافیایی میتوان توضیح داد:
نقش تحصیلات
در ایالاتی که میزان فارغالتحصیلان دانشگاهی افزایش چشمگیر داشته، شانس جمهوریخواهان برای پیروزی در انتخابات کاهش یافته است. به عنوان مثال در ایالت ویرجینیا بعد از بالا رفتن میزان فارغالتحصیلان دانشگاهی در دو انتخابات ۲۰۰۸ و ۲۰۱۲ اوباما پیروز شد. در انتخابات ۲۰۱۶ نیز هیلاری پیروز این ایالت بود. در نظرسنجیها حدود ۵۵ درصد از فارغالتحصیلان دانشگاهی به هیلاری و حدود ۴۰ درصد به ترامپ رأی میدادهاند. اما آمریکا به این قشر محدود نمیشود.
در دهههای اول بعد از جنگ جهانی دوم کارگران اروپاییتبار بدون تحصیلات دانشگاهی اکثراً با حزب دمکرات بودند. از دههی شصت به بعد این روند تغییر یافت: جمهوریخواهان رأی بیشتر را در میان این گروه پیدا کردند (ریگان ۶۶ درصد و رامنی رأی ۶۲ درصد آنها را به خود اختصاص داد) و دمکراتها پایگاه محکمتری در میان اروپاییتباران فارغالتحصیل دانشگاهی یافتند.
باراک اوباما در سال ۲۰۰۸ حدود هفت درصد رأی بیشتر نسبت به رقیب جمهوریخواه خود در میان اروپاییتباران دارای تحصیلات دانشگاهی داشت.
ترامپ از آغاز کارزار انتخاباتی خود به صراحت به دنبال رأی تحصیلناکردگان دانشگاهی اروپاییتبار (بالاخص مردان آنها) بود و آن را به دست آورد. با روند نارضایی این اقشار از وضعیت اقتصادی و شغلی، رأی دمکراتها (از ۴۴ درصد در دوران بیل کلینتون) در میان این اقشار کاهش و رأی جمهوریخواهان افزایش یافت.
همچنین دمکراتها در فلوریدا و کارولینای شمالی (دو ایالت کلیدی در انتخابات) نتوانستند به اندازهی لازم رأی تحصیل کردگان دانشگاهی را برای غلبه بر فاصلهی رأی در دیگر گروه نژادی- تحصیلی به دست آورند. عدم رشد دستمزدها در دو دههی گذشته، خروج میلیونها نفر از بازار کار، عدم امنیت شغلی با مشاغلی با دستمزد بالا از دلایل جدی نارضایی در میان کارگران اروپاییتبار بوده است. افزایش مشارکت در انتخابات نسبت به دورهی قبل نیز عمدتاً به نفع ترامپ بوده است.
تأثیر اقلیتها
لاتینو تبارها از ۴۴ درصد رأی به جرج دبلیو بوش به حدود ۲۷ درصد رأی برای رامنی رسیدند. تنها نیمی از رأیدهندگان لاتینو در انتخابات ۲۰۱۲ شرکت داشتند و انتظار میرود تعداد بیشتری از آنها در سال ۲۰۱۶ رأی داده باشند. از سال ۲۰۱۲ تا ۲۰۱۶ میزان رأیدهندگان لاتینو تبار حدود چهار میلیون افزایش داشت. اما آفریقاییتبارها در انتخابات ۲۰۱۶ به اندازهای که در انتخابات ۲۰۰۸ و ۲۰۱۲ شرکت داشتند، مشارکت نکردند و به همان اندازهی اوباما (۹۳ درصد) به هیلاری رأی ندادند (۸۸ درصد) و این از بنیهی حزب دمکرات کاست.
این در حالی است که مشارکت آفریقاییتبارها در سال ۲۰۱۲ بیش از مشارکت اروپاییتبارها بود. اما در نهایت مجموعهی اقلیتها تنها حدود ۲۸ درصد از رأی را در اختیار دارند.
ترامپ به جای تمرکز بر اقلیتها، مهاجران و تحصیلکردگان دانشگاهی تمرکز خود را بر کارگران یقه سفید آبی و اروپاییتبار، مسیحیان تبشیری و اروپاییتباران غیرشهری گذاشت و حداکثر تلاش خود را به بسیج آنها جهت مشارکت سیاسی معطوف کرد. ترامپ خشم کارگران اروپاییتبار از وضعیت موجود را به خوبی در کارزار خویش مجسم ساخت: مخالفت با تجارت آزاد و مهاجران غیرقانونی.
تفاوتهای جغرافیایی
ساحل غربی (ایالات کالیفرنیا، اورگن و واشینگتن) و شمال شرقی (ماساچوستز، نیویورک، ورمانت، کانهتیکت، رودآیلند، مین، نیوجرزی، مری لند و دلویر) در اکثر انتخاباتهای پنج دههی اخیر (به جز دوره ریگان) به دمکراتها رأی دادهاند. در مقابل ایالات میانهی غربی (به جز ایلینوی و مینهسوتا)، ایالات جنوبی و جنوب غربی اکثراً به جمهوریخواهان رأی دادهاند.
دمکراتها در چند انتخابات اخیر پنسیلونیا و ویرجینیا را از آن خود ساختهاند. از همین جهت تحولات را باید در همین ایالات جستجو کرد. به همین علت هنگامی که اکثریت رأی ایالات کارولینای شمالی، فلوریدا (در جنوب شرقی)، و اوهایو در کیسهی ترامپ قرار میگیرد این را باید نقطهی توفقی در تحولات اجتماعی در این ایالات از حیث تنوعیابی فرهنگی و پذیرش مهاجران دانست.
شکاف نسلها
اشتباه مهم نظر سنجان و تحلیلگران در پیشبینی نتیجهی انتخابات ریاست جمهوری ۲۰۱۶ آن بود که تصور میکردند نسل جوان و هزارهایهای اروپاییتبار (کسانی که متولد دههی هشتاد بودند) به مسیری متفاوت از نسل مولد بعد از جنگ جهانی دوم میروند و پیروزی دمکراتها را تضمین میکنند. اما چنین اتفاقی نیفتاد. در ایالتهای جنوب شرقی و غرب میانه این شکاف نسلی به طور مؤثر در نتایج انتخابات بالاخص در آرای داده شده برای ترامپ به چشم نمیخورد.
رأی زنان
ترامپ رأی زنان ساکن در مناطق غیرشهری در ایالات اوهایو، کارولینای شمالی، ویسکانسین و میشیگان را (با حدود ۱۰ درصد رأی بیشتر) علی رغم ادبیات و رفتارهای زنستیزانهی خود به دست آورد، نتیجهای که کمتر ناظری پیشبینی میکرد. این امر نشان داد که گرایشهای زنستیزانهی ترامپ در برابر نارضایی از نخبگان و دولت اوباما در هشت سال گذشته در میان اروپاییتباران نتوانسته نتیجه را تغییر دهد.
بیتوجهی رأیدهندگان به نخبگان
نظرات نخبگان در رأی هیئت ویراستاری روزنامهها (که قریب به اتفاق آنها به کلینتون رأی دادند)، نظرسنجیها (که بیش از ۹۰ درصد آنها در یک دورهی ۱۵ ماهه هیلاری کلینتون را پیروز معرفی میکردند)، رهبران حزبی که یا با هیلاری بودند (رهبران حزب دمکرات) یا علیه/عدم طرفدار ترامپ (۹۵ درصد رهبران و نمایندگان حزب جمهوریخواه) و تحلیلگران رسانهای منعکس شد. اما اکثریت رأیدهندگان در نهایت مسیری متفاوت رفتند. آنچه در نظرسنجیها که همه هیلاری را برنده معرفی میکردند منعکس نشد رأی کسانی بود که بدون بیان تمایل به ترامپ در نهایت به او رأی دادند.
آنچه غایب بود
نکتهی بسیار قابل توجه در انتخابات ۲۰۱۶ به حاشیه رفتن شکافهای طبقاتی و مذهبی بود. چالشهای مذهبی مرتبط با سیاستهای اجتماعی در این انتخابات کاملاً به حاشیه رفت در حالی که در انتخابات ۲۰۰۰ و ۲۰۰۴ نقش کلیدی داشت. همچنین شکاف میان فقیر و غنی چنان که سندرز و جناح سوسیالیست حزب دمکرات میخواست به مسئلهی محوری تبدیل نشد بلکه تجارت جهانی آزاد، مهاجرت و مسائل فرهنگی به مسائل محوری تبدیل شدند. حتی بدون ترامپ اینها مسائل کلیدی امروز آمریکا هستند. ترامپ آنها را به گونهای خاص مطرح ساخت اما او نبود که آنها را کشف و اختراع کرد.
--------------------------------------------------------------------------------
* نظرات طرح شده در این مطلب، الزاماً بازتاب دیدگاه رادیو فردا نیست.