سینمای ایران هفته گذشته با جوایزی که فیلم «فروشنده» ساخته اصغر فرهادی از دوره اخیر جشنواره فیلم کن گرفت، بار دیگر به صدر فهرست اخبار رسانهها رفت. هرچند برای سینمای ایران خبرسازی درباره جوایزش تازگی ندارد اما حجم واکنشها و پیگیریهایی که نسبت به جوایز اخیر فیلم فروشنده دیده شد، نشان از جایگاه و موقعیت خاص سازندگان این فیلم داشت.
فروشنده بدون نمایش در ایران در حالی که کمترین اطلاعات درباره مضمون و ساختارش منتشر شده بود، در جشنواره کن به نمایش درآمد. حتی مدیران سینمایی وزارت ارشاد ایران به عنوان متولی اصلی نظارت بر تولید فیلمهای سینمایی نیز تأیید کرده بودند که نسخه نهایی این فیلم را ندیده و تنها بر مبنای یک خلاصه فیلمنامه چند صفحهای به آن مجوز ساخت دادهاند.
احتمالاً کنجکاویها برای تماشای حاصل نهایی بود که علاوه بر روزنامهنگاران و سینماگران ایرانی مختلف، حجتالله ایوبی (رئیس سازمان سینمایی) و علیرضا تابش (مدیر بنیاد فارابی) نیز در جشنواره کن حاضر شدند تا یکی از نخستین بینندگان فیلم فروشنده در سراسر دنیا باشند.
فروشنده چگونه فیلمی است؟
فیلم فروشنده درام پرتنش دیگری از اصغر فرهادی است که شخصیتهایش را درگیر اتفاقات و تصادفاتی میکند که زندگی آنها را به مرور به مرز بحران میکشاند. در این فیلم به شیوه ساختههای پیشین سازندهاش تماشاگر درگیر روند پر تعلیقی از مجموعه حوادثی میشود که در برگیرنده مضامین پرچالشی چون قضاوت، گذشت و انتقام هستند.
زوج جوان بازیگر تئاتری ناخواسته مجبور به جابجایی محل زندگیشان در تهران میشوند. آنها در موقعیتی اضطراری در محلی ساکن میشوند که مستاجر پیشین، زنی تن فروش بوده است. اتفاقات ناشی از کار آن زن بر زندگی این زوج تاثیری سنگین میگذارد. نوع پرداخت اصغر فرهادی از این داستان متفاوت از نمونههای پیشین دیده شده از سینمای معاصر ایران است.
فیلمنامه فیلم به شیوه تمام آثار پیشین آقای فرهادی پر از جزئیات و دقت در روایت هر بخش از داستان است و در کنارش نوع نگاه سازنده به برخی مسائل اجتماعی تازگی دارد. از جمله محل زندگی زنی که تنفروش است، برخلاف نمونههای مرسوم نشانی از کلیشههای معمول ندارد و گویی با شخصیتی معمول روبهرو هستیم.
اصغر فرهادی در فیلم فروشنده، از نوعی روایت موازی ادبیات، تئاتر و سینما استفاده میکند و با بهرهگیری از برخی آثار شاخص ایرانی و خارجی، تماشاگر را همزمان با تماشای فیلم با آن آثار همراه میکند.
نمایشنامه «مرگ فروشنده» اثر شاخص آرتور میلر نویسنده و نمایشنامهنویس آمریکایی، قصه گاو از کتاب «عزاداران بیل» نوشته غلامحسین ساعدی و فیلمی که داریوش مهرجویی از این داستان ساخت، از آثاری هستند که در فیلم فروشنده به آنها اشاره میشود و ردپایی از مضامین آنها در اتفاقات فیلم دیده میشود.
آیا فروشنده بازتابی از وقایع اجتماعی ایران است؟
شهاب حسینی در فیلم فروشنده نقش یک بازیگر تئاتر و دبیر یک دبیرستان را ایفا میکند. وقوع اتفاقی برای همسر او باعث تغییر رفتار شخصیتی میشود که آقای حسینی ایفاگر نقش آن است. این تغییر رفتار او را حتی به سمت انجام اقداماتی میکشاند که با عملکرد و شخصیتی که پیشتر از او در فیلم دیدیم، در تناقض است. اقداماتی از جنس بازجویی و شکنجه.
درباره دلایل این تغییر رفتار از اصغر فرهادی در نشست خبری فیلم سؤال کردم و پرسیدم آیا این تغییر رفتار میتواند بازتابی از آنچه در جامعه و حکومت میگذرد باشد؟ آقای فرهادی این سؤال را چنین پاسخ داد:
«اتفاقاً تناقض و پارادوکس و سؤال اصلی فیلم همین است که چگونه از این نوع آدم به آن نوع آدم در انتهای فیلم میرسیم. یک آدم مهربانی که به همه کمک میکند، عاشق همسرش است، ابتدای فیلم نگران بچه همسایه است که بیاوردش پایین. خیلی مهربان است، احساس مسئولیت دارد.
چه چیزی آدم را از آن نقطه احساس مسئولیت و مهربانی به اینجا میرساند. سؤال این است که این آدم را در این پروسه چه کسانی تبدیلش میکنند به یک آدمی که آن خشونت را چه در کلام و در رفتار با آن آدم و چه در کاری که انجام میدهد میرسانند.»
فروشنده از فیلمهای قبلی اصغر فرهادی بهتر است؟
فیلم فروشنده پس از نمایش در جشنواره فیلم کن با بازتابها و واکنشهای مختلف منتقدان روبهرو شد. در حالی که برخی آن را به دلیل نمایش دوباره درامی قوی و اثرگذار و روانشناسانه از ایران معاصر تقدیر میکردند، منتقدان دیگری آن را در مقایسه با فیلمهای دیگر آقای فرهادی ناامید کننده خواندند.
نیک جیمز سردبیر مجله معتبر سایت اند ساند یکی از آنها بود. از او در جشنواره کن درباره دلایل این دیدگاهش پرسیدم:
«متأسفم اما از این فیلم اصغر فرهادی کمی ناامید شدم. در حد استاندارد کارهای معمولش نیست. تلاش میکرد مسائل و مضامین بزرگ و پیچیدهای را به سرانجام برساند ولی کاملا به نتیجه نرسید. اجرای روایت موازی میان تئاتر و داستان توسط بازیگران جالب بود. با این همه در نیمه اول شاهد اجرای تئاتری در مقابل اجرای طبیعی در بخش رئال بودیم اما در نیمه دوم و پایانی، تمام اجراها تئاتری شد.
آن ۲۵ دقیقه پایانی خیلی غیرطبیعی است و کار نمیکند. اما فکر نمیکنم که همه اینها مشکل اصلی باشد. مشکل اصلی این است که کل ایدهها و مضامین فیلم به یکدیگر مرتبط نشده و منسجم نشدهاند. پیوستگی ندارند. در مجموع با فیلمی به خوبی درباره الی روبرو نیسیتیم و البته قطعا به خوبی جدایی نادر از سیمین نیست.»
شبیه این دیدگاه نیک جیمز را برخی دیگر از منتقدان از جمله نویسندگان نشریه معتبر کایه دو سینما هم داشتند. محمد عبدی منتقد و نویسنده سنیمایی در ارزیابی دیدگاه این گروه از منتقدان و دلایل مخالفت آنها با فیلم تازه آقای فرهادی چنین میگوید:
«به نظر من بیشتر حاصل یک نوع سوء تفاهم نسبت به سینمای فرهادی است. شاید این منتقدان انتظار دارند یک آدم در تمام طول عمرش مرتب تغییر کند. اما قرار نیست این اتفاق بیافتد. خود آقای فرهادی هم در جلسه مطبوعاتی گفت من همان آدم ده پانزده سال پیش هستم با همان دغدغهها و سعی میکنم آنها را کامل تر کنم و به شکلهای مختلفی راجع بهشان حرف بزنم.
من فکر میکنم اساساً سینمای مؤلف همین ویژگی را دارد. یعنی یک آدم یک سری دغدغههای ویژه خودش را دارد مثل اینگمار برگمان یا آلفرد هیچکاک و یا تمام فیلمسازهای بزرگ دیگر در این سبک و سیاق که آن دغدغهها را در جاهای مختلف نشان میدهند و به شکلهای مختلفی به آنها میپردازند. درست است که ساختار و فضای فیلم ممکن است فیلمهای قبلی فرهادی را به خاطر بیاورد اما کماکان فرهادی کار تازهای هم انجام میدهد.
این بار مثلاً تئاتر را به میانه فیلم آورده و دنیای نمایش را مخلوط کرده با دنیای شخصیتها و این را بسیار هم خوب درآورده. اتفاقا بعضیها هم به این اعتراض میکردند که چرا دنیای تئآتر را آورده و این هماهنگ نمیشود با دنیای واقعیت.
ولی من دقیقاً خلاف این فکر میکنم. نشانهها و جزییات زیادی است که از تئآتر وارد دنیای واقعی میشود و از دنیای واقعی وارد دنیای تئاتر. مثلاً ما آهو را با بچهاش هیچوقت در فیلم نمیبینیم اما یک زن و بچهای وجود دارند که در نمایش ما آنها را میبینیم. انگار شبحی از آهو حضور دارد در دنیای نمایش.
اما به هر حال منتقدان کایه دو سینما هیچوقت هم نظر خوشی راجع به فیلمهای فرهادی نداشتند. اما میتوانم بگویم بیشتر منتقدان آمریکایی و چند تن از منتقدان انگلیسی و چند نفر از مدیران جشنواره جهانی که من با آنها صحبت کردم فیلم را خیلی دوست داشتند.»
چرا جوایز فیلم فروشنده مهم هستند؟
دو جایزهای که فیلم فروشنده از جشنواره فیلم کن گرفت، مهمترین جوایزی هستند که سینمای ایران در دو سال اخیر دریافت کرده است. آخرین جایزه مهم سینمای ایران به خرس طلایی جشنواره فیلم برلین مربوط میشود که جعفر پناهی آن را دو سال پیش برای فیلم «تاکسی» گرفت.
جوایز فیلم فروشنده اما به گفته بسیاری از تحلیلگران به دلیل توجه به حوزههایی چون فیلمنامه و بازیگری با دیگر جوایز پیشین سینمای ایران تفاوت دارند. جمشید اکرمی، استاد دانشگاه در آمریکا و نویسنده و پژوهشگر سینمایی از جمله این کارشناسان است:
«سینمای ایران یک شهرتی دارد به عنوان سینمایی با فیلمسازان مولف. بنابراین وقتی یک فیلمی از سینمای ایران بیرون میآید بیشتر کارگردان فیلم است که مطرح میشود. میگویند این یک فیلم آقای کیارستمی یا فیلم آقای پناهی یا فیلم آقای فرهادی است. این موضوع یک مقدار بقیه عناصر آن فیلمها را زیر سایه میبرد.
بنابراین باعث خوشحالی است که جنبههای دیگری از سینمای ایران هم مورد توجه قرار گرفته است. من اشاره کنم که خیلیها فکر میکنند سینمای ایران دیگر آن جلوه گذشتهاش را از دست داده. من البته با این نظر مخالفم. از خیلی از منتقدان آمریکایی شنیدهام که میگویند سینمای ایران یک موجی بود که زمانی جهشی داشته و این جهش الان فروکش کرده است.
در نتیجه من به آنها میگویم که مگر پارسال نبود که آقای پناهی جایزه اول برلین را گرفت یا الان همین دو تا جایزه خیلی مهمی که آقای فرهادی و فیلمش در فستیوال کن گرفتند.
هر سینمای ملی یک جور شهرتی دارد. مثلاً شهرت سینمای آمریکا به ساختن فیلمهای بزرگ عامه پسند است که در سطح جهانی مطرح میشود. شهرت ایران هم به نقشی است که به عنوان یک سینمای خلاق در سطح دنیا دارد.
این حضورهای موفق فستیوالی باعث میشود که این شهرت تداوم پیدا کند. حالا اگر سینمای ایران یک موج نیست میتوانیم بگوییم یک جریان آرام ولی پابرجای خلاقه است.»
در اغلب نظرخواهی از منتقدان در جشنواره فیلم کن نام فیلمهایی چون «تونی اردمن» ساخته مارن آده از آلمان، «فارغ التحصیلی» ساخته کریستین مونجیو از رومانی، «پترسن» فیلم تازه جیم جارموش، فیلمساز شناخته شده آمریکایی و «ال» ساخته پل ورهوفن به عنوان فیلمهای برتر امسال جشنواره به چشم میخوردند.
از میان این فیلم ها تنها فیلم «فارغ التحصیلی» توانست به طور مشترک با فیلم «مأمور خرید شخصی» ساخته الیویه آسایاس جایزه بهترین کارگردانی را در مراسم اختتامیه بگیرد و سایر فیلم ها جشنواره را دست خالی ترک کردند. نکته ای که خود نشان دهنده اختلاف دیدگاه شدید داوران با منتقدان در این دوره جشنواره بود.