از پس رقابتی دوقطبیشده میان دو اردوگاه فکری-سیاسی متمایز، حسن روحانی دوازدهمین رئیسجمهور ایران شد. رخدادی که داوری درباره نتایج آن، چه بسا نیازمند صبوری فراتر از چهار سال دولت دوم روحانی باشد.
کامیابی روحانی را میتوان از زوایای گوناگون مورد تأمل قرار داد. هفت نکته زیر از آن جمله هستند.
۱. کامیابی یک ائتلاف گسترده
اجماع غریب و قابل توجهی از هفتهها پیشتر، و بلکه چند ماه قبل، پشت روحانی و ضرورت تداوم دولت وی شکل گرفت. ائتلاف مزبور به شکل فزایندهای خود را با نزدیک شدن به زمان انتخابات، بسط داد. به این معنا که بخشهای مختلف اردوگاه اصلاحطلبی در کنار اعتدالگرایان قرار گرفتند؛ لایههایی از تحولخواهان (از جمله کنشگران جامعه مدنی و فعالان همدل با جنبش سبز و رهبران محصور آن) به دو طیف زیر علاوه شدند؛ و بخشی از محافظهکاران میانهرو و عملگرا (که ناطق نوری و علی لاریجانی دو چهره شاخص آن محسوب میشوند) نیز در کنار روحانی ایستادند و عملاً در ائتلاف مزبور قرار گرفتند.
حاصل ائتلاف نیروهای یادشده، قدرتیابی فزاینده خیزشی سیاسی ـ انتخاباتی شد که اردوگاه رقیب را ناکام ساخت.
این ائتلاف اما تنها مضمونی سیاسی نداشت؛ شمار شهروندانی که سوگیریهای اساسی دولت روحانی را در دو حوزه اقتصاد و مدیریت کشور و نیز در حوزه توسعه فرهنگی مرجح دانستند، قابل توجه بود.
۲. شکستی فراتر از انتخابات برای اصولگرایان
نتیجه انتخابات ۲۹ اردیبهشت برای اردوگاه اصولگرایی خوشآیند نبود؛ اما با اطمینان میتوان گفت که عوارض و لطمات ناشی از تبلیغات و رقابت انتخاباتی، فراتر از یک رقابت سیاسی مقطعی، گریبان اصولگرایان را خواهد گرفت.
یک وجه و استناد این ادعا به یک خواننده مشهور (تتلو) مربوط است؛ آنجا که اصولگرایان حامی رئیسی نشان دادند برای کسب رأی بیشتر، پروایی از کنار گذاشتن «اصول» ندارند. ستاد رئیسی برای کسب رأی بیشتر از ایدئولوژی خود صرفنظر کرد و تتلو را بهمثابه فرصتی تبلیغ کرد.
بازتاب بسیار منفی دیدار رئیسی و تتلو، تا اطلاع ثانوی قبای اصولگرایان را رها نخواهد گرد. آنان باید به پرسشهایی از این دست پاسخ دهند که «آیا برای رسیدن به هدف تکیه به هر وسیلهای را مجاز میدانند؟»
در سطحی دیگر، تلاش دو نامزد اصلی اصولگرا برای «غیرجناحی» معرفی کردن خود، کردار قالیباف در مناظرهها (آنچه که وی «افشاگری» توصیفاش میکرد)، و نیز بیاعتنایی میرسلیم (تنها نامزد حزبی انتخابات) به توصیه و بیانیه حزب درباره کنارهگیری به نفع رئیسی، جلوههایی دیگر از مشکلات اردوگاه اصولگرایی بودند؛ نشانههایی معنادار از بحران کارکردی و ایدئولوژیک در سوی اصولگرایان.
۳. کامیابی اخلاقی برای اکثریت جامعه
اکثریت شهروندانی که در انتخابات به سود روحانی و علیه رئیسی فعال شدند، تنها در نتیجهای سیاسی کامیاب نبودند؛ وجه مهمی از توفیق آنان به اقدام پیشگیرانه ایشان در برابر رئیسی (از عاملان کشتار گروهی مخالفان در تابستان ۱۳۶۷) مربوط است.
پیروزی کسی که به تعبیر آیتالله منتظری در «جنایت»ی شریک بوده است، شکستی اخلاقی برای ایرانیان محسوب میشد. نتیجه انتخابات ریاست جمهوری اما نشان داد که اکثریت ایرانیان به چه میزان برای «نه» گفتن به رئیسی مصمم بودهاند.
البته این سخن بدان معنا نیست که تمامی شهروندانی که به روحانی رأی دادند، از مشارکت رئیسی در کشتار ۶۷ مطلع بودند؛ همچنانکه ملاحظه مزبور مدعی نیست تمامی شهروندانی که به رئیسی رأی دادهاند، از نقش او در «جنایت تاریخی» خبر داشتهاند.
اما خروجی انتخابات، و متوسط «واکنش» اکثریت رأیدهندگان، نشانههایی امیدوارکننده از اهمیت «ارزش»های انسانی و اخلاقی در ایران امروز به همراه داشت.
۴. پایانی برای یک گزینه رهبری نظام
شکست ابراهیم رئیسی در انتخابات، و فراتر از آن، نقشی که او در روند رقابت انتخاباتی ایفا کرد، به احتمال بسیار مهر پایانی بر یک گزینه مهم رهبری سوم در جمهوری اسلامی زد.
رئیسی بهمثابه یکی از گزینههای قابل توجه نشستن بر کرسی نفر نخست نظام، در متن رقابت و تبلیغات انتخاباتی، از سوی مخالفان هدف نقد و حمله و حتی طعن و تمسخر قرار گرفت. این نحوه مواجهه پس از دیدار رئیسی با خواننده زیرزمینی و مشهور رپ، شدتی محسوس و فزاینده یافت.
نیروهای امنیتی ـ نظامی و ایدئولوژیکی که حامی رئیسی بودند به دشواری توان بازسازی تصویر وی را خواهند داشت. کارنامه سیاسی و روش و منش تبلیغاتی رئیسی (ازجمله عکس گرفتن با فقرا، تبلیغات با استفاده از امکانات آستان قدس، و اظهارنظر متناقض درباره نامزدی و برنامهاش برای انتخابات) توفانی از پرسش و نقد علیه وی برانگیخت؛ وضعی که به احتمال بسیار، رئیسی را از فهرست گزینههای اصلی رهبری سوم جمهوری اسلامی به حاشیه رانده است.
۵. روحانی و فهرست وعدهها
روحانی در حالی برای دومین بار رئیسجمهور شده که ادبیات و شعارها و وعدههای تبلیغاتی وی در سطحی متمایز با تبلیغات انتخاباتی و وعدههایش در دور نخست قرار دارد. از تغییر وضع خاتمی و رهبران جنبش سبز گرفته تا بهبود وضع مطبوعات و شبکههای اجتماعی آنلاین، و از تغییر محسوس وضع فرهنگی تا اصلاح خروجی و رویکرد نهادهای امنیتی و قضایی و تحقق منشور حقوق شهروندی، در سخنرانیهای تند و جذاب و صریح وی مطرح شد.
تحقق این وعدهها که عمدتا در دو حوزه توسعه سیاسی و توسعه فرهنگی مطرح شدند، کار آسانی نخواهد بود؛ بهویژه آنکه روحانی ناگزیر است همزمان و بلکه بهگونهای فوری، به مشکلات اقتصادی و رکود تولید و بحران بیکاری بپردازد.
این در حالی است که اقلیت قابل توجهی خود را با ۱۶ میلیون رأی به رئیسی متبلور کرده؛ بعید به نظر میرسد هدایتگران سیاسی-امنیتی این اقلیت برای مانعتراشی و اختلال در راه تحقق وعدههای روحانی از چیزی فروگذار کنند.
در سطحی دیگر، روحانی که با سخنان تبلیغاتی تند و صریحاش حتی موجب واکنش رأس هرم نظام سیاسی شد، ناگزیر از تلاش مشدد برای جلب همراهی شخص اول نظام با سیاستهایش است؛ تعاملی که پیشبرد آن چندان آسان نیست.
اگر روحانی بتواند از اقبال قابل توجه اکثریت رأیدهندگان به خود سود جوید، و اگر بتواند این نیروی اجتماعی متبلورشده را ـ که در برابر راست افراطی و اصولگرایان تندرو کامیاب شد ـ همچنان در صحنه تحولات سیاسی و کنار خویش حفظ کند، آنگاه بر شانس توفیق برنامهها و تحقق وعدههایش خواهد افزود.
این مهم، بدون تداوم حضور فعال حامیان روحانی و کنشگری مطالبهجویانه آنان ممکن نخواهد شد.
۶. «نه» معنادار به پوپولیسم
پیروزی روحانی در انتخابات درحالی بهوقوع پیوست که دو نامزد اصلی رقیب وی (رئیسی و قالیباف) هردو وعدههای پر سروصدا و جذابی را در حوزه افزایش یارانه و امدادرسانی به بیکاران و فقرا و لایههای اجتماعی نابرخوردار مطرح کردند.
«نه» معنادار اکثریت جامعه به وعدههای اقتصادی و شعارهای پوپولیستی رئیسی ـ و حتی قالیباف، که پس از انصراف کنار وی قرار گرفت ـ در شرایط اقتصادی و اجتماعی ایران امروز اهمیتی غیرقابل اغماض دارد. به بیانی، اکثریت مردم ایران منافع میانمدت و درازمدت خود را به مصالح کوتاهمدت ترجیح داد.
صرفنظر از اینکه دلایل چنین رخداد مهمی چه بوده ـ که با اطمینان میتوان از نقش موثر شبکههای اجتماعی آنلاین در اطلاعرسانی و آگاهیبخشی یاد کرد ـ نکته قابل تأمل، اطمینان اکثر بیکاران و لایههای اجتماعی زیر فشار به برنامه و تدابیر دولت روحانی برای چهار سال آتی است؛ آنهم با وجود تمام تبلیغ اثباتی و سلبی مخالفان روحانی با استفاده از رسانههای دراختیار، بهخصوص صدا و سیما.
اینکه روحانی به چه میزان توان پاسخگویی به این «اعتماد» را دارد، پرسش مهمی است که پاسخ آن به صبوری چهارساله نیاز دارد.
۷. انتخاباتی فراتر از نزاع سیاسی و اقتصادی
نتیجه انتخابات ریاست جمهوری، فراتر از جدال دو اردوگاه سیاسی (اصلاحطلبی و اصولگرایی، یا دموکراسیخواهی و اقتدارگرایی) بود. پیروزی روحانی همچنین کامیابی یک برنامه اقتصادی بر برنامه اقتصادی دیگر نبود. همچنانکه حامیان روحانی تنها متعلق به اردوگاه طبقه متوسط شهری نبودند.
هم در میان حامیان روحانی و هم در میان هواخواهان رئیسی، از دو طیف طبقه متوسط و اقشار نابرخوردار حضور داشتند. در دو سوی دوقطبی انتخابات همچنین لایههای اجتماعی کمبضاعت -از جهت اقتصادی- محسوس بودند.
از این زاویه، پیروزی روحانی تنها از زاویه سیاسی یا اقتصادی قابل ارزیابی نیست. کم نبودند شهروندان نابرخورداری که در روستاها یا حاشیه شهرها یا حتی از جمع بیکاران شهری، به روحانی رأی دادند.
از منظر پیشگفته، اکثریت مردم ایران به یک «سوگیری» و «چشمانداز» رأی دادند که متفاوت از قطب مخالف بود. عقلانیت و تدبیر و اعتدال در اداره کشور، احترام به توسعه سیاسی و توسعه فرهنگی، و تلاش برای تعامل و رابطه با قدرتهای جهانی و منطقهای، مهمترین سرفصلها و کلیدواژههای این سوگیری و چشمانداز بود؛ آنچه که خود را در قالب کلی رأی به روحانی متبلور و متحقق کرد.