از سال ۱۳۶۵ که اولین شهروند ایرانی توانست مجوز و حکم شرعی عمل تغییر جنسیت را بگیرد و جنسیت خود را عوض کند تا امروز که همجنسگرایان و ترانسجندرهای ایرانی در همایش «غرور همجنسگرایان» در کشور همسایه دور هم جمع میشوند ۲۸ سال گذشته. بیست و هشت سالی که خیلی چیزها را تغییر داده اما از رنج کسانی که هویت جنسیشان را خارج از چارچوبهای معمول جستجو کردهاند، چیزی نکاسته.
مریم خاتون ملکآرا، در نیمه دهه ۶۰ خورشیدی تغییر جنسیت داد. مریم خاتون که پیش از عمل تغییر جنسیت فریدون بود مردی بود که جنسیتش را نمیخواست. مردی که میخواست زن باشد.
فریدون دردسرهای زیادی کشید تا بتواند شخصاً آیتالله خمینی را ملاقات کند. ملاقاتی که پس از آن رهبر جمهوری اسلامی ایران فتوای مشهور تغییر جنیستش را صادر کرد. تغییر جنسیت برای این دسته از افراد اشکال شرعی ندارد. حکم صادر شد و سرنوشتهای بسیاری تغییر کرد.
حکم صادر شد و ایران شد یکی از پیشروترین کشورهای خاورمیانه که انجام عمل تغییر جنسیت را میپذیرد. در ۲۸ سال گذشته عمل جراحی تغییر جنسیت در ایران روندی رو به رشد داشته و هرگز متوقف نشده.
این طور که آمار سازمان پزشکی قانونی میگوید هر سال دست کم ۲۷۰ شهروند ایرانی خود را به تیغ جراحی تغییر جنسیت میسپارند.
در این میان اما پرسشی که کمتر پرسیده شد این بود که آیا اقدام برای عمل تغییر جنسیت در ایران حقیقتاً اختیاری و بر اساس انتخاب است یا اجباری است که خانواده و جامعه و حکومت با عنوان راهکار چیزی که مشکل و بیماری میدانند در پیش گرفتهاند.
من یک ترانسجندر ایرانی هستم... دکتر به من گفت میتوانید برای تغییر جنسیت اقدام کنید. گفتم خب من از بدنم راضی هستم. من نمیخواهم این عمل انجام شود. گفت برای زندگی راحت در ایران مجبورید این کار را بکنیدالهام؛ پناهجوی ایرانی در ترکیه
این پرسش را به تازگی گروهی از لزبینها و ترانسجندرهای ایرانی با شرکت در جشنواره غرور همجنسگرایان در استانبول پیش کشیدند. میز گرد «نه به تغییر جنسیت اجباری در ایران» برگزار شد تا بگوید همجنسگرایی و ترانسجندر بودن نه جرم است و نه بیماری. میتوان ترانسجندر هم بود و زندگی کرد.
شادی امین، هماهنگکننده شبکه لزبینها و ترانسجندرهای ایرانی که با نام «شش رنگ» شناخته میشود، مهمان مجله جامعه این هفته است. او از اجبار در جراحیهای تغییر جنسیت در ایران میگوید و همین طور از غیراستاندارد بودن بسیاری از عملهایی که در ایران انجام میشود:
«علیرغم این که در رسانههای غرب مطرح میشود که ایران بهشت ترانسسکسوئلهاست، ما نشان دادیم که چقدر برعکس و برخلاف آن چه که خودشان ادعا میکنند چقدر فشار زیادی به این بچهها هست و چقدر در پروسه عملهای جراحی خطاهای جدی صورت گرفته و پزشکانی که متخصص نیستند در این امر و به دلیل این که بازار خیلی سودآوری هست واردش شدند و بدون توجه به سرنوشت این افراد، به آنها گفته شده که عمل کنند. در واقع اینها نشان میدهد که این عملهای تغییر جنسیت تا جایی که به تعاریف بینالمللی از «اجبار» برمیگردد، اجباری است. ما بر این تصمیم فردی نیست که انگشت میگذاریم. بلکه به شرایطی که این تصمیم را باعث میشود. یکی از معیارهایی که رعایت نمیشود در ارتباط با این عملها اطلاعرسانی به فردی که درگیر این موضوع هست. یعنی باید بداند که عواقب عمل چیست و آیا آلترناتیوی دارد اگر عمل نکند؟ یعنی کسی که مثلاً دوست دارد با تیپ پسرانه بگردد و دوست ندارد زنانه بگردد، آیا این انتخاب را میتواند انجام دهد یا نه؟ یا برعکس مردی که بخواهد با ظاهر و تیپ زنانه ظاهر شود آیا این امکان در فضای ایران برایش هست؟ میبینیم که نیست و مجازات دارد. یا کسی که عاشق همجنس خود شود آیا اجازه برقراری این رابطه را و زندگی آزاد در این چارچوب را دارد یا نه. میبینیم تا حد مجازات مرگ برایش در نظر گرفته شده. در واقع فضای انتخاب در ایران موجود نیست. دوم، زمانی هم که فرد میگوید میخواهد وارد این پروسه شود، آن استانداردهایی که موظف هستند چه به لحاظ پزشکی و چه به لحاظ حقوق اجتماعی این افراد، رعایت نمیشود و در بسیاری از موارد متأسفانه بعد از این عمل تغییر جنیست ما نارضایتیهایی روبهرو هستیم که این افراد بهش برمیخورند. مجامع نمیپذیردشان و خانوادهها.»
ایران میخواست مرا عوض کند. میخواستند از یک دختر یک مرد بسازند. خب یکی از مشکلاتم این بود که اصلاً مشکل کوچکی نیست...الهام؛ پناهجوی ایرانی در ترکیه
الهام هم ترانسجندر است و شاهدی بر گفتههای خانم امین. او در مجله جامعه این هفته است تا از مشکلاتی بگوید که ترانسجندرها در ایران دارند:
«من یک ترانسجندر ایرانی هستم. بیست و سه سالم است. به دلیل فشارهایی که بهم وارد شده بود مجبور شده بودم که ایران را ترک کنم و به ترکیه پناه ببرم. بعد از این که من پی به گرایش جنسیام بردم، رفتم پیش روانپزشک. یک بار هم رفتم پیش دکتر هورمون و غدد. گفتم که من این جوری هستم. من همجنسگرا هستم. ازشان کمک خواستم. اما خیلی جالب بود دکتر به من برگشت گفت من میخواهم از شما آزمایش خون بگیرم. بعد گفتم اوکی. رفتم آزمایش خون دادم آمدم. آزمایش را نگاه کرد و گفت اگر شما به دختر حس دارید قوانین ایران این است یا باید زن باشید یا مرد. میخواهید من شما را بنویسم به کمیسیون پزشکی که شما میتوانید اقدام کنید برای تغییر جنسیت. گفتم خب من از بدنم راضی هستم. من نمیخواهم این عمل انجام شود. گفت دیگر برای زندگی راحت در ایران مجبورید که این کار را بکنید. من واقعاً ناامید از همه جا برگشتم بهش گفتم خب من بروم حالا یک فکر میکنم برمیگردم میآیم میگویم که میخواهم تغییر جنیست بدهم یا نه.»
[آیا در ایران] کسی که دوست دارد با تیپ پسرانه بگردد و دوست ندارد زنانه بگردد، این انتخاب را میتواند انجام دهد؟ یا برعکس مردی که بخواهد با ظاهر و تیپ زنانه ظاهر شود، این امکان برایش هست؟ میبینیم که نیست و مجازات دارد. یا کسی که عاشق همجنس خود شود آیا اجازه زندگی آزاد در این چارچوب را دارد؟. میبینیم تا حد مجازات مرگ برایش در نظر گرفته شده. در واقع فضای انتخاب در ایران موجود نیست...شادی امین؛ هماهنگکننده گروه «شش رنگ»
الهام از ایران خارج شده. خودش میگوید ایران از من میخواست چیز دیگری بسازد. چیزی که نبودم و نمیخواستم باشم:
«ایران میخواست مرا عوض کند. میخواستند از یک دختر یک مرد بسازند. خب یکی از مشکلاتم این بود که اصلاً مشکل کوچکی نیست. از آزار و اذیتهای پدر دوست دخترم که چند بار مرا کتک زد و چند بار مرا به کلانتری کشاند و من تعهد نوشتم که دیگر اصلاً با این دختر کاری ندارم. در حالی که ما دو تا با هم بودیم. از خوابگاه هم به خاطر پی بردن به گرایش جنسیام اخراجم کردند و دلیلش هم نگفتند که همجنسگرایی. چون من کاری نکردم. از تئاتر اخراجم کردند. خیلی اذیتم کردند به خاطر گرایش جنسیام. به خاطر لباس پوشیدنم. به خاطر موی کوتاهم که آن هم زیر شال بود یک ذره معلوم بود باز اذیت میشدم. چون تفاوت به نظر میرسید. به خاطر این تفاوت خاص مرا خیلی اذیت کردند آنجا.»
از او میپرسم در ایران چطور لباس میپوشیده؟ مثل یک زن یا مثل مرد؟ از او میپرسم زندگی و روزهایش را چطور و با کدام هویت جنسی تعریف میکرده؟ او از جامعهای میگوید که تفاوت و مثل همه نبودن را نمیپذیرد:
«من فقط میتوانستم زیر سقفی که قانون کاری ندارد من چه لباسی میپوشم آنجا کلاً مردانه میپوشیدم. ولی وقتی توی خیابان میرفتم مثلاً یک مانتویی میپوشیدم باز متفاوتتر از مانتوی بقیه دخترها. مانتویی میپوشیدم چارخانه یک ذره شبیه پیراهن بود. یک پیراهن مثلاً بلندتر بود. همینش هم برای اینها بزرگ بود. به خاطر همان هم اذیت میشدم.»
اولین اتفاق معمولاً در خانواده میافتد. پدر و مادر در رویارویی با هویت جنسی فرزندشان که الزاماً همان چیزی نیست که آنها فکر میکرده و انتظار داشتند، اغلب واکنشهای تند و ناباورانهای دارند. تجربه الهام هم همین است:
«اولها که مامان من فهمید که من خیلی فرق دارم نسبت به همه آن کسانی که تا حالا دور و برش دیده، یعنی به دخترها حس دارم، شروع کرد به مبارزه کردن با من. حتی دیگر جوری بود که آرزوی مرگ من هم داشت. ولی کم کم میشود گفت که نسبت به من هیچ یعنی الان خنثی است.»
همه اینها موضوع تحقیق و جستجوی سه ساله شادی امین و همکارانش شد. تحقیقی میدانی که نسخه انگلیسی آن در گردهمایی «غرور همجنس گرایان» در ترکیه رونمایی شد. شادی امین:
«توجهمان به وسعت عملهای تغییر جنسیت در ایران جلب شد و این که با این سؤال چالش میکردیم که علت این افزایش عملهای تغییر جنسیت در ایران چیست؟ سال گذشته تحقیقی را انجام دادیم. با بیش از ۸۸ نفر از افراد لزبین، گی و ترانس سکسوئلهایی که چه عمل تغییر جنسیت را انجام داده اند چه در پروسه انجام آن بودند. سعی کردیم که روشن کنیم که چه موازینی، چه روندی بر این عملهای تغییر جنسیت غالب است و چقدر حقوق این بچهها نقض میشود، کجا استانداردهای بینالمللی رعایت نمیشود. و اساساً علت اینکه عملهای تغییر جنسیت آزاد است، از حمایت دولتی برخوردار است آیا میشود این را به عنوان یک پارادوکس در مقابل محدودیت، ممنوعیت و حتی مجازات همجنسگرایی نام برد؟»
گزارشها اما کلمهاند. گزارشها گرچه نکتههای مهمی را یادآوری میکنند و پنجرههای تازه ای را میگشایند اما هرگز به تلخی خود زندگی نباشند. به تلخی چیزی که الهام به آن میگوید «عذاب»:
«خیلی چیزها اذیتم میکرد. این که حتی خانواده من همه با هم جمع شدند گفتند بگذار پول بگذاریم این دختر شاید هورمونهایش مشکل دارد برود عمل کند شاید به پسر تبدیل پیدا کند. یعنی روزهایم، شبهایم گریه بود. تا بردندم تیمارستان گفتند که نه بابا این عادی نیست. یعنی چه. توی همان تیمارستانش هم به من قرص خواب میدادند که بخور! نکند به دختر حس پیدا کنی اینجا! بیا این قرصها را بخور! کلاً در تیمارستان من خواب بودم. ولی بعدش فهمیدند که من عادی هستم. آمدم بیرون. ولی کلاً عذاب بود.»
دو هفته پیش استانبول در ترکیه، میزبان رنگهای بیشتر و متنوعتر از همیشه بود. همجنسگرایان و ترانسجندرها روز یکشنبه هشتم تیرماه برای طرح خواستههایشان راهپیمایی کردند. تعداد زیادی از همجنسگرایان و ترانسجندرهای ایرانی هم که به ترکیه پناهنده شدهاند در این راهپیمایی شرکت داشتند. آنها این روزها اندکی پذیرش و مدارای بیشتر را زیر آسمانی دیگر تجربه میکنند.