صحبت از سایهسار درختان و نغمه قشنگ جوی روان کنار کلاس درس نیست. صحبت از هوای تازه یا «خوشا به حالت، ای روستایی» هم نیست. موضوع در مدارس چادر و چپری خلاصه نمیشود. موضوع چیزی است که کارشناسان آموزشی الزاماً آن را فقدان یا کمبود امکانات سخت افزاری در دستگاه آموزش و پرورش کشور نمیدانند. بلکه ریشههای آن را بیشتر در بحران مدیریت جستجو میکنند.
این که دانشآموزان مدرسه داشته باشند اما مدرسه استیجاری و در اختیار مالک سخت دندان گرد باشد و وزارتخانه عریض و طویل آموزش و پرورش هم برنامه مدونی برای حفظ سقف بالای سر دانشآموزان نداشته باشد در طول همه سالهای گذشته بیشتر به مشکلی در مدیریت از جمله مدیریت بودجه تعبیر شده است.
با این حال داستان همیشه فقط همین نیست. آموزش و پرورش همیشه از کمبود بودجه گلایه کرده و اغلب اعلام کرده است بودجه کافی برای در اختیار گرفتن مالکیت مدارس استیجاری ندارد. با این حال این قصه را طور دیگری هم میتوان روایت کرد. این طور که ممکن است آموزش و پرورش اتفاقاً مالکیت مدرسه را هم در اختیار داشته باشد. اما برای کسب درآمد بیشتر مدرسه را که محل تحصیل و آموزش و رشد کودکان دانشآموز است اجاره بدهد. مدرسه به خیلی دردها میخورد. به درد درس خواندن. به درد خانه دوم دانشآموزان بودن و از جمله به درد اجاره داده شدن به عنوان انبار به بخش خصوصی.
این طور که خبرگزاری دولت جمهوری اسلامی ایران (ایرنا) گزارش میدهد بخشدار تلنگ اعلام کرده است که مدرسه راهنمایی دخترانه روستا از اردیبهشت ماه سال ۱۳۹۱ به یک شرکت ساختمانی و تأسیساتی اجاره داده شده تا به عنوان انبار این شرکت استفاده شود. تنها مدرسه بخش کوچک انباری میشود و دانشآموزان روستای کوچو ترک تحصیل میکنند.
اما چه چیزی نهاد متولی آموزش دانشآموزان در ایران را به این سمت میبرد که به جای سرمایهگذاری روی آموزش دانشآموزان بخواهند از امکان فیزیکی مثل مدرسه هم پول دربیاورند. سعید پیوندی، جامعه شناس در حوزه آموزش:
متولیان آموزش و پرورش در همه دولتها همیشه یک پاسخ داشتند: آنها همیشه از کمبود بودجه گفتهاند. از این که نگران مدارس فرسوده و چپری و اسیتجاری و چند شیفتی و غیراستاندارد هستند. اما بودجه کافی برای تغییر این وضعیت در اختیار ندارند. خبرها از تخلیه مدارس تا به حال بسیار بوده. مالکان بخش خصوصی و حتی مالکان دولتی بارها با حکم تخلیه به مدرسههای استیجاری رفتهاند و در برابر چشمهای دانشآموزان، مدرسه را از نیمکت و کلاس و تخته سیاه و درس خواندن خالی کردهاند.
این صدای حمیدرضا حاجی بابایی است. وزیر آموزش و پرورش در دولت پیشین از مشکل قدیمی در برابر دوبین تلویزیون دولتی ایران میگوید:
موضوع هم فقط مربوط به مدرسههای دور از مرکز و شهرهای دورافتاده و استانهای محروم نیست.خبرها حاکیاست که بیش از ۹۰ درصد از مدرسههای استیجاری ایران اتفاقاً در پایتخت هستند. مدیر کل آموزش و پرورش شهر تهران پیش از این به تلویزیون ایران این طور گزارش داده بود:
خارج از تهران اما وضعیت میتواند پیچیده تر شود. دورتر شدن از مرکز کار را میتواند به جایی برساند که در روستای کوچک جنوب سیستان و بلوچستان رساند. کلاس درس به انبار تیر و تخته و بشکه تبدیل شد و دانشآموزان و معلمهایشان برای خواندن الفبا و جدول ضرب به طویلهها رفتند.
این طور که عبدالمجید حوت، رئیس شورای اسلامی روستای کوچو، به خبرنگاران در ایران گفتهاست مکاتبات زیادی هم با سازمان آموزش و پرورش استان سیستان و بلوچستان در همین زمینه انجام شده. اما پاسخی در کار نیست. رئیس شورای روستا حتی مدارک و مستنداتی در اختیار خبرگزاریها گذاشته که نشان میدهند سازمان آموزش و پرورش هر ماه در حال دریافت اجاره بهای مدرسه دخترانه روستا از شرکت خصوصی است که آن را اجاره کرده.
آیا وزارتخانه آموزش و پرورش در ایران تا این حد دچار کمبود بودجه است؟ سعید پیوندی:
اعتبار آموزش و پرورش در سال تحصیلی جاری در ایران نزدیک به ۳۲ درصد از کل لایحه بودجه سال ۱۳۹۳ را تشکیل میدهد. وزارت آموزش و پرورش در ایران نزدیک به یک میلیون و ۶۵۶ هزار کارمند و معلم دارد و متولی آموزشی نزدیک به ۱۳ میلیون دانشآموز ایرانی است. در این میان تنها ۴۰۰ هزار مدرسه دارای کد شناسایی برای این جمعیت انبوه دانشآموزی وجود دارد. مدرسه که بعضی از آنها مثل مدارس بخش تلنگ حتی برق هم ندارند.
از ۵۷ مدرسه بخش تلنگ ۳۰ مدرسه برق ندارند. ۴۳ مدرسه آب آشامیدنی و درست کم ۴۰ مدرسه هم خشت وگلی و فرسوده یا کپری هستند. آیا راه تامین کسر بودجه فروش و اجاره مدارس روستایی و تغییر کاربری مدارس شهری به مراکز اداری و تجاری است؟ آیا همین بودجه موجود را هم نمیتوان کاربردی تر و دقیقتر مدیریت کرد؟ سعید پیوندی از هزینههای غیرحیاتی در سیستم آموزش و پرورش ایران میگوید:
تا به حال استانهای تهران، خوزستان، خراسان رضوی و اصفهان بیشترین کمکهای مردمی را در ساختن فضاهای آموزشی جدید دریافت کردهاند. بسیاری از شهروندان این روزها سرمایههای اندک شخصیشان را به مدرسه سازی اختصاص میدهند. اما کمکهای مردمی خیرین مدرسهساز هم برای این حجم انبوه از دانشآموزان ایران کفایت نمیکند.
با این حال صحبت از افزایش جمعیت است و رئیس مجلس هم در حضور معاونان آموزش و پرورش در استان قم میگوید در بودجه سال ۱۳۹۳ این اجازه داده شده که بعضی از مدارس را میتوان فروخت و پول آن را در جای دیگر خرج کرد.
این که دانشآموزان مدرسه داشته باشند اما مدرسه استیجاری و در اختیار مالک سخت دندان گرد باشد و وزارتخانه عریض و طویل آموزش و پرورش هم برنامه مدونی برای حفظ سقف بالای سر دانشآموزان نداشته باشد در طول همه سالهای گذشته بیشتر به مشکلی در مدیریت از جمله مدیریت بودجه تعبیر شده است.
با این حال داستان همیشه فقط همین نیست. آموزش و پرورش همیشه از کمبود بودجه گلایه کرده و اغلب اعلام کرده است بودجه کافی برای در اختیار گرفتن مالکیت مدارس استیجاری ندارد. با این حال این قصه را طور دیگری هم میتوان روایت کرد. این طور که ممکن است آموزش و پرورش اتفاقاً مالکیت مدرسه را هم در اختیار داشته باشد. اما برای کسب درآمد بیشتر مدرسه را که محل تحصیل و آموزش و رشد کودکان دانشآموز است اجاره بدهد. مدرسه به خیلی دردها میخورد. به درد درس خواندن. به درد خانه دوم دانشآموزان بودن و از جمله به درد اجاره داده شدن به عنوان انبار به بخش خصوصی.
این اتفاقی است که در روستای کوچو بخش تلنگ از توابع شهرستان قصرقند در جنوب سیستان و بلوچستان افتاده است. البته که اتفاق خودش نمیافتد. این مسئولان مدرسه هستند که تصمیم گرفتهاند چنین اتفاقی بیافتد.
این طور که خبرگزاری دولت جمهوری اسلامی ایران (ایرنا) گزارش میدهد بخشدار تلنگ اعلام کرده است که مدرسه راهنمایی دخترانه روستا از اردیبهشت ماه سال ۱۳۹۱ به یک شرکت ساختمانی و تأسیساتی اجاره داده شده تا به عنوان انبار این شرکت استفاده شود. تنها مدرسه بخش کوچک انباری میشود و دانشآموزان روستای کوچو ترک تحصیل میکنند.
اما چه چیزی نهاد متولی آموزش دانشآموزان در ایران را به این سمت میبرد که به جای سرمایهگذاری روی آموزش دانشآموزان بخواهند از امکان فیزیکی مثل مدرسه هم پول دربیاورند. سعید پیوندی، جامعه شناس در حوزه آموزش:
«کمبودهای آموزشی در ایران به خصوص در آنچه که مربوط به امکانات اصلی در آموزش یعنی ساختمان و تجهیزات میشود یک معضل اساسی در نظام آموزش ایران بوده و همچنان هست، در طول سالهای مختلف. نگاهی که به آموزش اصولاً وجود دارد بیش از هر چیز یک نگاهی است که آموزش را به عنوان یک سرمایهداری کلان و اساسی برای جامعه ایران نگاه نمیکند. بلکه آموزش و پرورش را بیشتر به عنوان یک هزینه و یک فشار نگاه میکند. در تمام نظامهای آموزشی کشورهای پیشرفته نگاه اصلی جامعه این است که سرمایهگذاری که ما برای نسل جوان میکنیم در آینده در بعد اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی بازدهی خودش را نشان میدهد. در ایران این نگاه وجود ندارد. برای همین هم حتی خصوصی کردن مدارس، خصوصی کردن برخی از خدمات آموزش همه اینها تبدیل شده به بحثهای بسیار عادی در ایران. چیزی که به نظر من بسیار برای آینده آموزش ایران نگران کننده است.»
متولیان آموزش و پرورش در همه دولتها همیشه یک پاسخ داشتند: آنها همیشه از کمبود بودجه گفتهاند. از این که نگران مدارس فرسوده و چپری و اسیتجاری و چند شیفتی و غیراستاندارد هستند. اما بودجه کافی برای تغییر این وضعیت در اختیار ندارند. خبرها از تخلیه مدارس تا به حال بسیار بوده. مالکان بخش خصوصی و حتی مالکان دولتی بارها با حکم تخلیه به مدرسههای استیجاری رفتهاند و در برابر چشمهای دانشآموزان، مدرسه را از نیمکت و کلاس و تخته سیاه و درس خواندن خالی کردهاند.
این صدای حمیدرضا حاجی بابایی است. وزیر آموزش و پرورش در دولت پیشین از مشکل قدیمی در برابر دوبین تلویزیون دولتی ایران میگوید:
«جای تعجبش هم اینجاست که بخش خصوصی پلمب نکرد. یعنی نهادهای حاکمیتی آمدند پلمب کردند. یعنی آنهایی که میدانند که ما پول نداریم. کمکها افزایش پیدا کند که ما انشاءالله بتوانیم برای همیشه وضع استیجاری و اینها را تمامشان کنیم.»
موضوع هم فقط مربوط به مدرسههای دور از مرکز و شهرهای دورافتاده و استانهای محروم نیست.خبرها حاکیاست که بیش از ۹۰ درصد از مدرسههای استیجاری ایران اتفاقاً در پایتخت هستند. مدیر کل آموزش و پرورش شهر تهران پیش از این به تلویزیون ایران این طور گزارش داده بود:
«بیش از هفت سال است که داریم با آموزش و پرورش در ارتباط با این قضیه تعامل و همکاری میکنیم. هی امروز فردا... امروز فردا... یعنی ما دیدیم که اگر روند کار اگر به این صورت پیش برود مسلماً نتیجه نمیدهد. ما همهاش تحمل کردیم.»
خارج از تهران اما وضعیت میتواند پیچیده تر شود. دورتر شدن از مرکز کار را میتواند به جایی برساند که در روستای کوچک جنوب سیستان و بلوچستان رساند. کلاس درس به انبار تیر و تخته و بشکه تبدیل شد و دانشآموزان و معلمهایشان برای خواندن الفبا و جدول ضرب به طویلهها رفتند.
این طور که عبدالمجید حوت، رئیس شورای اسلامی روستای کوچو، به خبرنگاران در ایران گفتهاست مکاتبات زیادی هم با سازمان آموزش و پرورش استان سیستان و بلوچستان در همین زمینه انجام شده. اما پاسخی در کار نیست. رئیس شورای روستا حتی مدارک و مستنداتی در اختیار خبرگزاریها گذاشته که نشان میدهند سازمان آموزش و پرورش هر ماه در حال دریافت اجاره بهای مدرسه دخترانه روستا از شرکت خصوصی است که آن را اجاره کرده.
آیا وزارتخانه آموزش و پرورش در ایران تا این حد دچار کمبود بودجه است؟ سعید پیوندی:
«باید بگوییم که دولت ایران آن بودجه کافی در مقایسه با کشورهای دیگر را برای آموزش و پرورش ایران اختصاص نمیدهد. سرانه آموزشی ایران یعنی خرجی که دولت به ازای هر دانشآموز در بودجهاش در نظر گرفته چیزی معدل ۵۰۰ دلار است. که این حدود یک دهم کشورهای پیشرفته است. به این معنا نیست که آموزش و پرورش کشور ما یک دهم کشورهای دیگر امکانات دارد. ولی به این معنا است که وضعیت آموزش و پرورش ایران با توجه به سطح درآمدها و هزینهها در ایران هنوز بسیار وخیم است. ۳۵ تا ۴۰ درصد کلاسهای ما ایمنی لازم را ندارند برای دانشآموزان. این به آن معناست که کلاسها هر لحظه میتوانند برای جان دانشآموزان خطرآفرین باشند. این در حقیقت یک مسئله بسیار اساسی در نظام آموزشی ایران است که در ۱۵ سال گذشته حل نشده.»
اعتبار آموزش و پرورش در سال تحصیلی جاری در ایران نزدیک به ۳۲ درصد از کل لایحه بودجه سال ۱۳۹۳ را تشکیل میدهد. وزارت آموزش و پرورش در ایران نزدیک به یک میلیون و ۶۵۶ هزار کارمند و معلم دارد و متولی آموزشی نزدیک به ۱۳ میلیون دانشآموز ایرانی است. در این میان تنها ۴۰۰ هزار مدرسه دارای کد شناسایی برای این جمعیت انبوه دانشآموزی وجود دارد. مدرسه که بعضی از آنها مثل مدارس بخش تلنگ حتی برق هم ندارند.
از ۵۷ مدرسه بخش تلنگ ۳۰ مدرسه برق ندارند. ۴۳ مدرسه آب آشامیدنی و درست کم ۴۰ مدرسه هم خشت وگلی و فرسوده یا کپری هستند. آیا راه تامین کسر بودجه فروش و اجاره مدارس روستایی و تغییر کاربری مدارس شهری به مراکز اداری و تجاری است؟ آیا همین بودجه موجود را هم نمیتوان کاربردی تر و دقیقتر مدیریت کرد؟ سعید پیوندی از هزینههای غیرحیاتی در سیستم آموزش و پرورش ایران میگوید:
«یک مسئله خیلی اساسی همین بودجه کم به طور بهینه و مطلوب خرج نمیشود و گاه خرج هزینههایی میشود که با آموزش و مسائل روزمره و حیاتی آموزش ایران ارتباط مستقیمی ندارند. مثل ساختن نمازخانهها، ساختن مدارس قرآنی، برگزاری مراسم ایدئولوژیک... تمام اینها هزینههایی دارد که از نظر یک نظام ایدئولوژیک و مذهبی توجیه شده است ولی در معیارهای بینالمللی آموزش کاملاً غیرقابل فهم است. یعنی چه جوری میشود ما کلاسهایی داشته باشیم که دانشآموزانش به خاطر نبودن ایمنی حتی جانشان را هم از دست بدهند یا مدارس استیجاری یا مدارس کلنگی و یا حتی در خیلی از موارد در روستاهای ما مدارسی بدون سقف داشته باشیم. ولی همزمان برویم سراغ خرجهایی مثل ساختن مدارس قرآنی، به وجود آوردن مدارس قرآنی، ساختن نمازخانهها، طرح حفاظت از مدارس دخترانه یعنی مدارس دخترانه را تا آن حد بپوشانند که کسی از بیرون احتمالاً نتواند بهشان نگاه کند. یعنی همه این چیزهایی که فرعی هستند در مقابل مشکلات اساسی و نیازهای بسیار پایهای و اولیه نظام آموزشی ایران.»
تا به حال استانهای تهران، خوزستان، خراسان رضوی و اصفهان بیشترین کمکهای مردمی را در ساختن فضاهای آموزشی جدید دریافت کردهاند. بسیاری از شهروندان این روزها سرمایههای اندک شخصیشان را به مدرسه سازی اختصاص میدهند. اما کمکهای مردمی خیرین مدرسهساز هم برای این حجم انبوه از دانشآموزان ایران کفایت نمیکند.
با این حال صحبت از افزایش جمعیت است و رئیس مجلس هم در حضور معاونان آموزش و پرورش در استان قم میگوید در بودجه سال ۱۳۹۳ این اجازه داده شده که بعضی از مدارس را میتوان فروخت و پول آن را در جای دیگر خرج کرد.