قربانیان ۸۸ حکایت کسانی است که در جریان اعتراض به نتیجه یک انتخابات جان شان را از دست دادهاند. حکایت انسانهایی که پس از دهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری ایران، در خرداد ۱۳۸۸ زندگیشان تمام شد.
داستان شهروندانی که با شلیک مستقیم گلوله در راهپیماییهای اعتراضی، ضرب و شتم در خیابان یا زندان، استنشاق گاز اشکآور، رد شدن خودروی نیروی انتظامی از روی بدنشان، پرتاب شدن از بالای پل عابر پیاده و شیوههای خشونتآمیز دیگری کشته شدند، و با مرگ هر یک نفر، زندگی یک یا چند خانواده دچار ناامنی و بحران شد.
------------------------------------------------------------------------
صدای بوق ماشینها رفته رفته کم میشود. حالا چهار جوان رسیدهاند زیر پل خواجو، دو نفرشان روی سکوی بتنی زیر پل ولو میشوند، یک نفرشان دوربین موبایلش را روشن میکند و یک نفر دیگر روبهروی آنها میایستد نور زرد رنگ چراغهای زیر پل میافتد روی صورتشان. لبخند کمرنگی توی ریش و سبیلهای جوانی که ایستاده است مینشیند و ناگهان صدای آواز خواندشان سکوت و تاریکی شب را میشکند.
این صدای صانع ژاله است که به همراه دوستانش آواز میخواند و دستهایش را توی هوا میرقصاند. او دانشجوی رشته هنرهای نمایشی دانشگاه هنر تهران و از کردهای سنیمذهب بود که همانند «محمد مختاری» در جریان اعتراضات پس از انتخابات دهمین دوره ریاست جمهوری ایران، در راهپیمایی اعتراضی روز بیست و پنجم بهمن ماه ۱۳۸۹ بر اثر اصابت مستقیم گلوله کشته شد.
اوایل بهمن ماه یعنی سه هفته قبل ازبرگزاری این راهپیمایی در تهران، صانع ژاله راهی زادگاهش پاوه میشود. چند شبی را با پدر و مادرش سپری میکند. به همراه اعضای فامیل و دوستانش چند روزی را هم به گردش و تفریح میرود. پدر، مادر و همه دوستانش به او اصرار میکنند که چون کلاسهای دانشگاه هنوز تشکیل نشده است، بهتر است که او در پاوه بماند. اما صانع به آنها میگوید که باید به تهران برود و بعد از تعطیلات دوباره به پاوه بر میگردد. یکی از بستگان او در شرح آن روزها چنین میگوید:
زین العابدین بنعلی و حسنی مبارک روسای جمهور تونس و مصر سقوط کردهاند. در تهران میرحسین موسوی و مهدی کروبی دو نامزد معترض به نتایج انتخابات خرداد ۸۸ درخواست مجوز برای راهپیمایی و اعلام حمایت از اعتراضات مصر و تونس کردهاند. این درخواست با مخالفت وزارت کشور مواجه شد. اما همین فراخوان برای معترضان ایرانی کافی است تا با هم قرار بگذارند و یک بار دیگر برای اعتراض علیه حکومت به خیابان بیایند.
علاوه بر خیابانها، فضای مجازی و شبکه اجتماعی در اینترنت نیز دوباره به حال و هوای روزهای نخست شکل گیری جنبش اعتراضی سبز برگشته است. تهران و شهرهای دیگر ایران شلوع است. معترضان در خیابانها دنبال راهی برای اعتراض و سر دادن شعارهایشان میگردند اما نیروهای ضد شورش در جای جای شهر مستقر شدهاند؛
فیلمهایی که از راهپیمایی معترضان در اینترنت منتشر شده، تلفیقی از صدایهای مردم، شلیک گلوله و شیون جمعیت است:
خبر کشته شدن صانع ژاله نیز در شبکههای اجتماعی میپیچد.
سرعت اینترنت در تهران کند است و در برخی شهرها نیز امکان دسترسی به سایتهای اینترنتی کاملاً محدود شده است. هنوز کسی از هویت اصلی صانع ژاله مطلع نیست. خانواده صانع نیز در خانه پای تلویزیون نشستهاند اما هنوز نمیدانند در تهران دقیقاً چه اتفاقی افتاده است.
زنگ در به صدا در میآید. برادر صانع در را باز میکند. آنکه پشت در ایستاده غریبه نیست. پسرخاله صانع ژاله است که از او میخواهد تا عکسی از صانع را در اختیارش بگذارد. برادرش ابتدا تردید میکند اما سرانجام به گفته خودش به اعتبار اینکه فامیل و آشنا هستند، عکسی از صانع را در اختیار پسرخالهاش قرار میدهد. با او خداحافظی میکند و در را آرام پشت سرش میبندد.
بعد از ظهر روز بیست و پنجم بهمن است. یکی از بستگان صانع ژاله به موبایل او زنگ میزند تا ببیند تهران چه خبر است. صدای بوق تلفن پشت سر هم ادامه دارد و صانع جواب نمیدهد.
آنها شنیده بودند که امروز راهپیمایی معترضان است اما مطمئن نبودند که صانع به راهپیمایی رفته باشد.
در تهران خیابانها همچنان شلوغ است. حالا هوا رو به تاریکی رفته و معترضان کم کم به خانههایشان بر میگردند. صدای بوق ممتد ماشینها و شعارهای مردم در هم میپیچد. خبر کشته شدن دو نفر دهان به دهان پیچده و معترضان عصبانی هستند، دستشان را روی بوق ماشینهایشان گذاشتهاند و همزمان فریاد میکشند:
«مرگ بر خامنهای...»
زنگ موبایل صانع ژاله دوباره به صدا در میآید. بستگان او در پاوه خبرهایی از ناآرامیهای تهران شنیدهاند. غریبهای به تلفن صانع پاسخ میدهد اما مکالمه بستگان صانع با غریبهای که مدام در مورد صانع اطلاعات میخواست خیلی زود قطع میشود. آنها متوجه میشوند که نیروهای امنیتی موبایل صانع ژاله را در اختیار دارند اما هنوز نمیدانند برای چه.
خبرگزاری فارس خبر کشته شدن صانع ژاله را به همراه یک کارت بسیجی که میگوید متعلق به صانع است منتشر میکند. اما عکسی که روی کارت بسیجی قرار دارد به گفته بستگان صانع همان عکسی است که پسرخاله او با مراجعه به خانه صانع تهیه کرده بود. همزمان تلویزیون پرس تی وی نیز مصاحبهای با یک نفر انجام میدهد که در زیر نویس او را به عنوان پدر صانع ژاله معرفی میکند. این فرد در پرس تی وی میگوید که صانع ژاله توسط به گفته او منافقین کشته شد:
«من نمیدانم چرا این آقایان کوتاه نمیآیند و جوانهای مردم را دعوت به اغتشاش میکنند تا اینکه منافقین کور دل جوانهایی پاک دلی مثل صانع ژاله را شهید کنند. اینها سو استفاده کردند.»
در مصاحبهای که همان روزها با یکی از بستگان صانع ژاله انجام داده بودم او میگوید فردی که پرس تی وی با او مصاحبه کرده پدر صانع ژاله نیست:
خبرهای رسانههای حکومت اما همچنان حول بسیجی معرفی کردن صانع ژاله میچرخد. هادی قاسمی مسئول روابط عمومی بسیج دانشجویی دانشگاههای کشور نیز اعلام میکند که مراسم تشییع پیکر صانع ژاله از مقابل این دانشگاه به سمت دانشگاه تهران برگزار خواهد شد. تا پیکر صانع را به کرمانشاه منتقل کنند. تلویزیون از این مراسم چنین گزارش میدهد:
پیکر صانع ژاله به پاوه رسیده اما جسد به خانواده او تحویل داده نمیشود. از طرفی دوستان و هم دانشگاهیهای صانع ژاله در شبکههای اجتماعی نوشتهاند صانع ژاله معترض بود نه بسیجی. نیروهای امنیتی خودشان پیکر صانع ژاله را در پاوه به خاک میسپارند ولی پدر و مادر صانع ژاله اجازه نمیدهند که آنها روی سنگ قبر صانع واژه بسیجی را بنویسند. یکی از بستگان صانع ژاله میگوید:
پدر و مادر صانع کنار آرامگاه فرزندشان نشستهاند و رو به دوربینی که از آنها فیلمبرداری میکند میگویند که به فرزندشان تهمت زدهاند. در فیلمی که سایت سرخسبز آن را منتشر کرده است ابتدا پدر صانع ابتدا مویه میکند و سپس خطاب به کسانی که صانع را به عنوان بسیجی معرفی کردهاند به زبان کردی چنین میگوید:
پیش از این آنها از تلویزیون رسمی جمهوری اسلامی شنیدهاند که حسین شریعتمداری مدیر مسول روزنامه کیهان و نماینده ولی فقیه در این روزنامه گفته بود که صانع ژاله، نفوذی او در میان دانشجویان بوده است. حسین شریعتمداری:
اما مادر صانع ژاله به زبان کردی حرفهای همسرش را تکرار میکند و میگوید که به فرزند آنها تهمت زدهاند:
وزیر اطلاعات ۹ روز پس از جان باختن صانع ژاله میگوید کسانی که در قتل او دست داشتند، شناسایی شدهاند و اقدامات لازم در این خصوص صورت گرفته است. زنگ تلفن خانه صانع ژاله به صدا در میآید. پشت خط کسانی که خودشان را از وزارت اطلاعات شهرسان پاوه معرفی میکنند از خانواده صانع میخواهند تا برای پیگیری پرونده مربوط به کشته شدن فرزندشان به دادسرای اوین بروند. اما آنها نرفتند.
پدر و مادر صانع به فیلم عروسی یکی از بستگان شان نگاه میکنند. فیلمی که در آن جمعیت به زبان کردی آواز میخواند و صانع در میانشان با شادی پایکوبی میکند.
آنها میگویند تلویزیون ایران اگرچه بارها از صانع حرف زد اما هرگز قسمتهای دیگر زندگی صانع را نشان نداده است. صانع عاشق هنر، شعر و شادی بود.
داستان شهروندانی که با شلیک مستقیم گلوله در راهپیماییهای اعتراضی، ضرب و شتم در خیابان یا زندان، استنشاق گاز اشکآور، رد شدن خودروی نیروی انتظامی از روی بدنشان، پرتاب شدن از بالای پل عابر پیاده و شیوههای خشونتآمیز دیگری کشته شدند، و با مرگ هر یک نفر، زندگی یک یا چند خانواده دچار ناامنی و بحران شد.
------------------------------------------------------------------------
صدای بوق ماشینها رفته رفته کم میشود. حالا چهار جوان رسیدهاند زیر پل خواجو، دو نفرشان روی سکوی بتنی زیر پل ولو میشوند، یک نفرشان دوربین موبایلش را روشن میکند و یک نفر دیگر روبهروی آنها میایستد نور زرد رنگ چراغهای زیر پل میافتد روی صورتشان. لبخند کمرنگی توی ریش و سبیلهای جوانی که ایستاده است مینشیند و ناگهان صدای آواز خواندشان سکوت و تاریکی شب را میشکند.
این صدای صانع ژاله است که به همراه دوستانش آواز میخواند و دستهایش را توی هوا میرقصاند. او دانشجوی رشته هنرهای نمایشی دانشگاه هنر تهران و از کردهای سنیمذهب بود که همانند «محمد مختاری» در جریان اعتراضات پس از انتخابات دهمین دوره ریاست جمهوری ایران، در راهپیمایی اعتراضی روز بیست و پنجم بهمن ماه ۱۳۸۹ بر اثر اصابت مستقیم گلوله کشته شد.
«صانع، تقریباً چند روز قبل از ۲۵ بهمن با اینکه با مخالفت خانوادهاش مواجه شد که نرو، اینجا بمان و از تعطیلات استفاده کن، گوش نکرد، رفت تهران و متأسفانه برنگشت. صانع همه وجودش عشق به انسانها بود و دغدغه نفس کشیدن و فیلم ساختن در یک دنیای آزاد.»
زین العابدین بنعلی و حسنی مبارک روسای جمهور تونس و مصر سقوط کردهاند. در تهران میرحسین موسوی و مهدی کروبی دو نامزد معترض به نتایج انتخابات خرداد ۸۸ درخواست مجوز برای راهپیمایی و اعلام حمایت از اعتراضات مصر و تونس کردهاند. این درخواست با مخالفت وزارت کشور مواجه شد. اما همین فراخوان برای معترضان ایرانی کافی است تا با هم قرار بگذارند و یک بار دیگر برای اعتراض علیه حکومت به خیابان بیایند.
«خامنهای، مبارک، پیوندتان مبارک»
«مرگ بر دیکتاتور، مرگ بر دیکتاتور»
«مرگ بر دیکتاتور، مرگ بر دیکتاتور»
علاوه بر خیابانها، فضای مجازی و شبکه اجتماعی در اینترنت نیز دوباره به حال و هوای روزهای نخست شکل گیری جنبش اعتراضی سبز برگشته است. تهران و شهرهای دیگر ایران شلوع است. معترضان در خیابانها دنبال راهی برای اعتراض و سر دادن شعارهایشان میگردند اما نیروهای ضد شورش در جای جای شهر مستقر شدهاند؛
«مزدور برو گمشو، مزدور برو گم شو»
«فیلم نگیرید فیلم نگیر میآیند دستگیرت میکنند...»
«فیلم نگیرید فیلم نگیر میآیند دستگیرت میکنند...»
فیلمهایی که از راهپیمایی معترضان در اینترنت منتشر شده، تلفیقی از صدایهای مردم، شلیک گلوله و شیون جمعیت است:
«میکشم، میکشم آنکه برادرم کشت...»
خبر کشته شدن صانع ژاله نیز در شبکههای اجتماعی میپیچد.
سرعت اینترنت در تهران کند است و در برخی شهرها نیز امکان دسترسی به سایتهای اینترنتی کاملاً محدود شده است. هنوز کسی از هویت اصلی صانع ژاله مطلع نیست. خانواده صانع نیز در خانه پای تلویزیون نشستهاند اما هنوز نمیدانند در تهران دقیقاً چه اتفاقی افتاده است.
زنگ در به صدا در میآید. برادر صانع در را باز میکند. آنکه پشت در ایستاده غریبه نیست. پسرخاله صانع ژاله است که از او میخواهد تا عکسی از صانع را در اختیارش بگذارد. برادرش ابتدا تردید میکند اما سرانجام به گفته خودش به اعتبار اینکه فامیل و آشنا هستند، عکسی از صانع را در اختیار پسرخالهاش قرار میدهد. با او خداحافظی میکند و در را آرام پشت سرش میبندد.
بعد از ظهر روز بیست و پنجم بهمن است. یکی از بستگان صانع ژاله به موبایل او زنگ میزند تا ببیند تهران چه خبر است. صدای بوق تلفن پشت سر هم ادامه دارد و صانع جواب نمیدهد.
آنها شنیده بودند که امروز راهپیمایی معترضان است اما مطمئن نبودند که صانع به راهپیمایی رفته باشد.
در تهران خیابانها همچنان شلوغ است. حالا هوا رو به تاریکی رفته و معترضان کم کم به خانههایشان بر میگردند. صدای بوق ممتد ماشینها و شعارهای مردم در هم میپیچد. خبر کشته شدن دو نفر دهان به دهان پیچده و معترضان عصبانی هستند، دستشان را روی بوق ماشینهایشان گذاشتهاند و همزمان فریاد میکشند:
«مرگ بر خامنهای...»
زنگ موبایل صانع ژاله دوباره به صدا در میآید. بستگان او در پاوه خبرهایی از ناآرامیهای تهران شنیدهاند. غریبهای به تلفن صانع پاسخ میدهد اما مکالمه بستگان صانع با غریبهای که مدام در مورد صانع اطلاعات میخواست خیلی زود قطع میشود. آنها متوجه میشوند که نیروهای امنیتی موبایل صانع ژاله را در اختیار دارند اما هنوز نمیدانند برای چه.
خبرگزاری فارس خبر کشته شدن صانع ژاله را به همراه یک کارت بسیجی که میگوید متعلق به صانع است منتشر میکند. اما عکسی که روی کارت بسیجی قرار دارد به گفته بستگان صانع همان عکسی است که پسرخاله او با مراجعه به خانه صانع تهیه کرده بود. همزمان تلویزیون پرس تی وی نیز مصاحبهای با یک نفر انجام میدهد که در زیر نویس او را به عنوان پدر صانع ژاله معرفی میکند. این فرد در پرس تی وی میگوید که صانع ژاله توسط به گفته او منافقین کشته شد:
«من نمیدانم چرا این آقایان کوتاه نمیآیند و جوانهای مردم را دعوت به اغتشاش میکنند تا اینکه منافقین کور دل جوانهایی پاک دلی مثل صانع ژاله را شهید کنند. اینها سو استفاده کردند.»
در مصاحبهای که همان روزها با یکی از بستگان صانع ژاله انجام داده بودم او میگوید فردی که پرس تی وی با او مصاحبه کرده پدر صانع ژاله نیست:
«ایشان زینالدین انصاری پسرخانه صانع ژاله بودند که خودش را به عنوان پدر صانع جا زدند. اگر دوباره صدا و سیمای جمهوری اسلامی بخواهد انسانهای وقیعی مانند پسرخاله صانع را جای پدر صانع معرفی کند پدر سانع ساکت نخواهد شد.»
خبرهای رسانههای حکومت اما همچنان حول بسیجی معرفی کردن صانع ژاله میچرخد. هادی قاسمی مسئول روابط عمومی بسیج دانشجویی دانشگاههای کشور نیز اعلام میکند که مراسم تشییع پیکر صانع ژاله از مقابل این دانشگاه به سمت دانشگاه تهران برگزار خواهد شد. تا پیکر صانع را به کرمانشاه منتقل کنند. تلویزیون از این مراسم چنین گزارش میدهد:
«این سند دیگری است در پرونده سیاه اقدامهای سران فتنه علیه نظام جمهوری اسلامی ایران. مردم کرمانشاه از ساعتها قبل برای تشییع پیکر شهید بسیجی صانع ژاله در فرودگاه شهید اشرفی حضور یافتهاند.»
پیکر صانع ژاله به پاوه رسیده اما جسد به خانواده او تحویل داده نمیشود. از طرفی دوستان و هم دانشگاهیهای صانع ژاله در شبکههای اجتماعی نوشتهاند صانع ژاله معترض بود نه بسیجی. نیروهای امنیتی خودشان پیکر صانع ژاله را در پاوه به خاک میسپارند ولی پدر و مادر صانع ژاله اجازه نمیدهند که آنها روی سنگ قبر صانع واژه بسیجی را بنویسند. یکی از بستگان صانع ژاله میگوید:
«خانواده صانع در هیچ مراسم دولتی شرکت نمیکنند، به جز پدر و مادر صانع ژاله فقط به منظور دیدن جنازه فرزندشان هیچ کس دیگری در مسجد حاضر نشد. بنیاد شهید خیلی تلاش کرد پدر صانع را مجاب کند تا زیر برگهای را امضا کند که آنها صانع را شهید معرفی کنند. بر اساس یک سنتی که بنیاد شهید دارد معمولاً برای شهدایشان خودشان میروند سنگ قبر نصب میکنند پرچم ایران را میگذارند و واژه بسیجی را مینویسند ولی خانواده صانع هرگز چنین اجازهای را به آنها ندادند و کسانی که آمدهاند به آرامگاه صانع از نزدیک دیدند سنگ قبر صانع را هم پدر مادر او نصب کردند که روی آن نوشتهاند فرزندشان با گلوله کشته شده است.»
پدر و مادر صانع کنار آرامگاه فرزندشان نشستهاند و رو به دوربینی که از آنها فیلمبرداری میکند میگویند که به فرزندشان تهمت زدهاند. در فیلمی که سایت سرخسبز آن را منتشر کرده است ابتدا پدر صانع ابتدا مویه میکند و سپس خطاب به کسانی که صانع را به عنوان بسیجی معرفی کردهاند به زبان کردی چنین میگوید:
«صانع جان تو هرگز اهل این چیزهایی که گفتهاند نبودی، تو انسان عزیز و دوست داشتنی بودی که آدمها در سراسر دنیا برای تو اشک ریختند، تو هرگز کسی نبودی که این نامردها در مورد تو گفتهاند و الحمدالله خود تهمتزنندگان رسوای عالم شدهاند.»
پیش از این آنها از تلویزیون رسمی جمهوری اسلامی شنیدهاند که حسین شریعتمداری مدیر مسول روزنامه کیهان و نماینده ولی فقیه در این روزنامه گفته بود که صانع ژاله، نفوذی او در میان دانشجویان بوده است. حسین شریعتمداری:
«من اینجا لازم است در مورد برادر بسیار عزیز و شهیدمان آقای صانع ژاله یا به قول رادیو فردا خانم ژاله صانعی بگویم ایشان در بسیاری از موارد با ما تماس میگرفت و خبرهای خوبی به ما میداد حالا که شهید شد و انشالله آن دنیا بهرهاش را میبرد.»
اما مادر صانع ژاله به زبان کردی حرفهای همسرش را تکرار میکند و میگوید که به فرزند آنها تهمت زدهاند:
«صانع جان تو مرد بودی، باسواد بودی و این دروغ و تهمتی که برایت ساختند هیچ جوری به تو نمیچسبد، آنها به تو تهمت زدهاند اما روی خودشان سیاه شد.»
وزیر اطلاعات ۹ روز پس از جان باختن صانع ژاله میگوید کسانی که در قتل او دست داشتند، شناسایی شدهاند و اقدامات لازم در این خصوص صورت گرفته است. زنگ تلفن خانه صانع ژاله به صدا در میآید. پشت خط کسانی که خودشان را از وزارت اطلاعات شهرسان پاوه معرفی میکنند از خانواده صانع میخواهند تا برای پیگیری پرونده مربوط به کشته شدن فرزندشان به دادسرای اوین بروند. اما آنها نرفتند.
پدر و مادر صانع به فیلم عروسی یکی از بستگان شان نگاه میکنند. فیلمی که در آن جمعیت به زبان کردی آواز میخواند و صانع در میانشان با شادی پایکوبی میکند.
آنها میگویند تلویزیون ایران اگرچه بارها از صانع حرف زد اما هرگز قسمتهای دیگر زندگی صانع را نشان نداده است. صانع عاشق هنر، شعر و شادی بود.