روز ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ خورشيدی در ادبيات سياسی و تاريخ ايران، معانی گوناگون و متفاوتی را يافته است. برخی از اين روز به عنوان واقعه، برخی ديگر به منزله قيام ملی و برخی نيز به عنوان کودتا نام می برند.
اختلاف نظر در تعريف رويداد به وقوع پيوسته در اين روز، يکی از عوامل مرزبندی های نيروها و جريان های سياسی با يکديگر بوده است.
رويدادهای ۲۸ مرداد سال ۱۳۳۲ خورشيدی به نخست وزيری دو ساله دکتر محمد مصدق پايان داد .
اسنادی که از آن پس از حالت محرمانه خارج شد، نشان می دهد که از ماه ها قبل از ۲۸ مرداد سال ۱۳۳۲، بريتانيا و سپس آمريکا در پی برکناری دکتر مصدق و دولت او بوده اند .
در همين ارتباط، علاقمندان به دکتر مصدق و نهضت ملی ايران، از آن پس، با ديد ديگری به آمريکا نگريستند .
در عين حال، حکومت جمهوری اسلامی ايران در اختلافات خود با آمريکا، همواره به بحث دخالت خارجی در ايران اشاره داشته است.
راديو فردا در سالگرد اين روز تاريخی، از دو منظر ديگر به آن نگريسته است:«اگر در روز ۲۸ مرداد اتفاقی نمی افتاد، تاريخ سياسی ايران چگونه رقم می خورد» و تاثير اين روز بر انقلاب اسلامی سال ۱۳۵۷ خورشيدی چگونه بوده است.»
«نمی توان پيش بينی دقيقی کرد»
در پاسخ به نخستين پرسش، احمد احرار، روزنامه نگار و نويسنده، اعتقاد دارد که «نمی توان به طور دقيق، در خصوص تحولات ايران، در صورتی که کودتای ۲۸ مرداد روی نمی داد، پيش بينی کرد.»
وی افزود:«در عين حال، نمی توان گفت که تاريخ ايران چگونه پيش می رفت، زيرا عوامل متعددی درآن برهه وجود داشتند که هر يک از آنها، به تنهايی، و يا مجموعه آنها، می توانست بر سرنوشت و تاريخ ايران تاثيرگذار باشد.»
آقای احرار با اشاره به پراکندگی نيروها در ميان ملي گراها و انضباط و يکپارچگی حزب توده و همچنين رقابت ميان روسيه شوروی و غرب به رهبری آمريکا و انگلستان افزود:«شرايط به گونه ای بود که اگر يکی از طرفين خارجی گامی را در ايران برمی داشت، ديگری واکنش نشان می داد و لذا اين احتمال وجود داشت که ايران دچار وضعيتی شود که در افغانستان شاهد آن بوديم، يعنی کودتا و جنگ داخلی.»
احمد احرار
«دموکراسی نهادينه می شد»
کوروش زعيم، عضو شورای مرکزی جبهه ملی ايران، به راديو فردا گفت:«اگر کودتای ۲۸ مرداد روی نمی داد و دکتر محمد مصدق فرصت داشت اصلاحات ضروی را در قوانين برای تضمين انتخاباتی آزاد و رعايت حقوق بشر در ايران به انجام برساند، دموکراسی در ايران نهادينه می شد.»
وی همچنين گفت:«دکتر محمد مصدق در زمينه اقتصاد، سنگ بنای يک اقتصاد وابسته به توليد کشاورزی و صادرات را بدون تکيه بر درآمد نفت گذاشت.»
او با اشاره به اين موضوع که دکتر مصدق ثابت کرد که بدون درآمد نفت، می توان کشور را اداره کرد، افزود:«بی اهميت شدن درآمد نفت برای اداره کشور و استفاده از آن در جهت سرمايه گذاری و توليدات صنعتی، ثروتمند ترشدن ايران را به همراه می داشت. موضوعی که می توانست ايران را به يکی از قدرت های اقتصادی جهان تبديل کند.»
آقای زعيم همچنين اعتقاد دارد که قدرتمند شدن ايران می توانست تاثيرات بسيار مثبتی را بر وضعيت کشورهای منطقه بگذارد و در نتيجه، «ما می توانستيم شاهد بسياری از وقايع تلخ و ناگوار کنونی در خاورميانه نباشيم.»
«ملت ايران می توانست شاهد کشور نسبتا دموکراتی باشد»
محمد علی عمويی، فعال سياسی و از اعضای سازمان افسری حزب توده در دهه های۲۰ و ۳۰ خورشيدی، نیز در اين باره به راديو فردا گفت:«بايد توجه داشته باشيم که روند دموکراتيزاسيون درايران، پس از ۳۰ تير سال ۱۳۳۱ خورشيدی آغاز شده بود.»
کوروش زعيم
وی با اشاره به بازبينی حزب توده در نگرش خود نسبت به دکتر محمد مصدق و جبهه ملی ايران و تلاش برای حفظ حکومت او و کمرنگ تر شدن ناسازگاری ها و کارشکنی های برخی از اطرافيان دکتر مصدق عليه حزب توده، اعتقاد دارد که «شواهد نشان می داد که زمينه همکاری دو نيروی ترقی خواه، يعنی حزب توده ايران و جبهه ملی ايران، فراهم می آمد.»
آقای عمويی افزود:«اگر کودتای ۲۸ مرداد روی نمی داد، ملت ايران شاهد کشور نسبتا دموکراتی می بود.»
«اوضاع به سود شوروی رقم می خورد يا ايران چند پاره می شد»
اما داريوش همايون، وزير اطلاعات و جهانگردی در دولت جمشيد آموزگار و داماد سرلشکر زاهدی، رهبر مخالفان دکتر مصدق، به راديو فردا گفت که «۲۸ مرداد در زمانی روی داد که جنگ سرد در اوج خود قرار داشت. از يکسو، روس ها بر دامنه نفوذ خود می افزودند و امريکاييان نيز تمام نيروی خود را برای مقابله با روس ها بسيج کرده و از هر رژيمی که با شوروی مخالف بود، حمايت می کردند.»
او اشاره کرد که درداخل ايران نيز همه چيز به هم ريخته بود و اضافه کرد:«شاه از ايران خارج شده بود که اين تاثير فوق العاده ای بر روی مردم داشت و آنان را متوحش کرده بود. مصدق نيز به تدريج تنها شده بود و ديديم که حتی در روز ۲۸ مرداد کسی از مردم به حمايت از او برنخاست. در اين ميان، حزب توده به حزبی بسيار قوی تبديل شده بود.»
به عقيده آقای همايون، «اگر ۲۸ مرداد روی نمی داد، اوضاع به سود شوروی رقم می خورد و يا اينکه ايران چند پاره می شد و بخشی تحت نفوذ روس ها و بخش ديگر تحت نفوذ انگليسی ها در می آمدو سرنوشت ايران به طور کامل تغيير می کرد.»
«افتراق و فاصله عميق سياسی در کشور»
احمد احرار در پاسخ به دومين پرسش راديو فردا گفت:«واقعه ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ را در يک کالبد شکافی تاريخی می توان پيامد واقعه ۲۸ مرداد تلقی کرد و يا دستکم، تاثير گرفته از آن دانست.»
اين روزنامه نگار و نويسنده ترديدی ندارد که «قضيه ۲۸ مرداد، زمينه را برای حادثه ای مشابه در ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ فراهم آورد.»
محمدعلی عمويی
وی گفت:«۲۸ مرداد، متاسفانه افتراق و فاصله عميق سياسی را در ايران ايجاد کرد، که روز به روز نيز افزايش يافت و بر زندگی اجتماعی کشور تاثير گذاشت. از جمله نيروهای سياسی و اجنماعی را از هم دور کرد تا جايی که به هم پيوستن شان در سال های بعد، با هيچ تمهيدی ميسر نشد.»
آقای احرار افزود:«بر اين اساس، مخالفان حکومت به چيزی کمتر از براندازی آن رضايت نمی دادند و حکومت نيز هر روز نسبت به مخالفانش سخت گيرتر می شد.»
به گفته او، اين تقابل ادامه يافت تا تمام نيروهای مخالف که هيچ سنخيتی با هم نداشتند، به هم نزديک شدند و ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ در ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ تکرار شد.
«مردم از حکومت، کينه به دل گرفتند»
کوروش زعيم در اين مورد به راديو فردا گفت:«کودتای ۲۸ مرداد، همان تاثيری را داشت که جمهوری اسلامی پس از سال ۱۳۶۰ بر کشور گذاشت» و افزود:«شکست مردم از نظر روحی در ۲۸ مرداد، آنها را نسبت به نظام پادشاهی بدبين کرد. کودتای ۲۸ مرداد همچنين باور نوينی را که دکتر مصدق ايجاد کرده بود که می توان در مقابل ابرقدرت ها ايستاد، از بين برد.»
وی به جنبش های چريکی در سال های بعد در ايران اشاره کرد و گفت که «اين اقدامات ناشی از کينه ای بود که مردم از حکومت در دل داشتند. بغضی که به انقلاب سال ۱۳۵۷ منجر شد.»
«روحانيون از شرايط استفاده کردند»
محمد علی عمويی درگفت و گو با راديو فردا، «از بين رفتن روند دموکراتيزاسيون درايران به همراه سرکوبی عناصر اصيل سياسی چپ و ملی گرا را از پيامدهای کودتای ۲۸ مرداد» دانست.
اين فعال سياسی بر اين اعتقاد است که «جعل تاريخ و ايجاد افتراق ميان اين نيروها و به دام افتادن نيروهای ملی در دام جعليات تاريخی، باعث شد که عرصه پيکار از فعاليت مشترک نيروهای چپ و ملی خالی شود.»
داريوش همايون
آقای عمويی در عين حال به آزادی عمل نسبی برای روحانيون اشاره کرد و آن را يکی از عواملی برشمرد، که به گفته او، باعث شد در نبود هيچ تريبونی از سوی نيروهای چپ و ملی، از هزاران تريبون خود در مساجد استفاده کنند.
وی گفت:«در اين شرايط و با عصيان مردم و نارضايتی آنان که نمی خواستند شرايط استبدادی رژيم شاه را تحمل کنند و همزمان با پايان حمايت امپرياليسم از حکومت وقت، روحانيون به عنوان آلترناتيو شاه، رهبری انقلاب را در دست گرفتند و به عبارتی، می توان گفت که انقلاب به جلو افتاد.»
«جدايی بخشی از طبقه سياسی ايران از جريان سياسی کشور و پادشاهی»
داريوش همايون، يکی از تاثيرات ۲۸ مرداد را «جدايی بخشی از طبقه سياسی ايران از جريان سياسی کشور و پادشاهی» برشمرد و گفت:«برای مثال، حزب توده و جبهه ملی که نيروی قابل ملاحظه ای بودند، حتی با اصلاحات سال ۱۳۴۱ خورشيدی، مانند حق رای زنان، مبارزه کردند، چون توسط پادشاه انجام گرفته بود.»
وی افزود:«اين نيروها فقط يه سرنگونی نظام سلطنتی می انديشيدند و بر همين اساس، چپ ها به تدريج به حمايت از روحانيت روی آوردند و با آن بيعت کردند و جبهه ملی نيز تسليم روحانيت و خمينی شد.»
آقای همايون يکی ديگر از نتايج ۲۸ مرداد را «از بين رفتن مشروعيت پادشاهی درايران، حتی در ميان طرفدارانش، برای حدود ۱۰ سال» دانست.
او دليل اين موضوع را در آن می داند که «برچسب وابستگی به خارج برای پادشاه وجود داشت» و گفت: «اما پس از سال ۱۳۴۱ و آغاز انقلاب سفيد يا انقلاب شاه و ملت، اوضاع تغيير کرد و اکثريت مردم ايران و از جمله روشنفکران يا فعالانه و يا به طور ضمنی به آن جريان اصلاحی پيوستند. به علاوه، ساليان پس از اصلاحات، سال های رونق اقتصادی و بهترين سال های پادشاهی محمد رضا پهلوی بودند. از همين رو، محبوبيت شاه دردهه ۴۰ و اوايل دهد ۵۰ فوق العاده بود. با اين حال، اين وضعيت در دو سه سال آخر تغيير کرد.»
وی همچنين «حذف فيزيکی مخالف و نبرد تا آخرين قطره خون» را از ديگر پيامدهای ۲۸ مرداد دانست و گفت:«اين سنت و ميراث باقی مانده از ۲۸ مرداد تاثير زيادی بر وقوع انقلاب اسلامی داشت. انقلابی که سياست را از معنای خود خارج کرد و به مبارزه ای وحشيانه و خارج از مدنيت تبديل کرد.»
لازم به يادآوری است که در آمريکا نيز بحث های متفاوتی در ارتباط با ۲۸ مرداد سال ۱۳۳۲ وجود دارد، اما در دوره رياست جمهوری بيل کلينتون، مادلين آلبرايت، وزير امور خارجه وقت آمريکا، از اين رويداد و پيامدهای آن برای مناسبات آمريکا و ايران ابراز تاسف کرد.